فضل طینت نور یا سخنی با عزاداران شیعه و شیعیان عزادار

مشخصات کتاب

سرشناسه: تربتی کربلایی، حیدر، 1338 -

عنوان و نام پدیدآور : فضل طینت نور یا سخنی با عزاداران شیعه و شیعیان عزادار / حیدر تربتی کربلایی .

مشخصات نشر :قم: حبیب، 1394.

مشخصات ظاهری : 446 ص.

شابک : 7-18-7117-600-978

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : فارسی - عربی.

یادداشت : کتابنامه.

موضوع :حسین بن علی (علیه السلام)، امام سوم، 4- 61ق - احادیث

موضوع :احادیث شیعه - قرن 14

رده بندی کنگره : 1394 6ف 4ت/41/7 BP

رده بندی دیویی : 297/953

شماره کتابشناسی ملی 3903342

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

فضل طينت نور

یا سخنی با عزاداران شيعه و شيعيان عزادار

آية الله حيدر تربتی کربلائی

ص: 2

نشر حبیب

شناسنامه کتاب

نام کتاب : فضل طیت نور (سخنی با عزاداران شیعه و شیعیان عزادار)

نویسنده : آية الله حیدر تربتی کربلائی

ویراستار: محدثه تربتی

ناشر: نشر حبیب

نوبت و سال چاپ : اول - 1394.

چاپ : عترت

شمارگان: 500

شابک : 7-18-7117-600-978

رایانامه : Zabihe.ale.mohammad@gmail.com

وبگاه : Torbatikarbalaee.loxblog.com

شماره تماس : 09137004612

تمامی حقوق چاپ و نشر این اثر برای مؤلف محفوظ است .

ص: 3

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 4

ص: 5

آغازه

بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَانِ اَلرَّحِيمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى أَشْرَفِ اَلْخَلاَئِقِ أَجمَعينَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ وَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى أعْدَائِهِم وَ ظَالِمِيهِمْ ومُخَالِفِيهِمْ ومُنْكِرِي فَضائِلِهِم ومَناقِبِهِم وَمُدَّعِي شُؤُونِهِم ومَرَاتِبِهِمْ وَالرَّاضينَ بِذلِكَ مِنَ الأَوَّلِينَ وَالآخِرِينَ.

تفاوت مکتب«تشیع» با سایر فرقه ها، «الهی بودن» آن است؛ یعنی تمام اصول و فروع این مکتب را پروردگار یکتا، الله تبارک و تعالی تعیین می کند، بنابراین همه پیروان این مکتب گران قدر، موظف هستند در تمامی اصول و فروع حیات دنیا و آخرت خویش ، به خداوند مراجعه نموده و کسب تکلیف نمایند ؛

و چنان چه می دانیم واسطه میان آفریدگار و آفریدگان، وجود گرامی خاتم انبیاء رسول الله محمد صلى الله عليه و آله و سلم هستند و رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم نیز در موارد بسیار ، از جمله حدیث ثقلین - که به سندهای فوق حد تواتر ، از پیروان 14 معصوم علیهم السلام یعنی فرقه حقه شیعه امامیه و نیز مخالفين

ص: 6

آنها به ما رسیده است - یادگاران خویش را «قرآن و عترت» اعلام فرموده اند ،یادگارانی که هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند :

پیامبر صلی الله عليه و آله و سلّم در آخرين خطبه ی خود در روزی که خداوند عزوجل جان ایشان را گرفت، فرمود:

إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ قَد عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَى اَلْحَوْضِ كَهَاتَينِ وَ جَمَعَ بَيْنَ مُسَبِّحَتَيْهِ وَ لاَ أَقُولُ كَهَاتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ اَلْمُسَبِّحَةِ وَ اَلْوُسْطَى فَتَسْبِقُ إِحْدَاهُمَا اَلْأُخْرَى فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لا تَزِلُّوا وَلا تَضِلُّوا وَلا تَقَدَّموهُم فَتَضِلُّوا

همانا من در میان شما دو چیز (به امانت) نهادم، تا زمانی که به آن دو چنگ زنید، هرگز پس از من، گمراه نشوید : کتاب خدا و عترتم ، اهل بیتم .که همانا خدای تیزبین آگاه ، نزد من پیمان نهاده که آنها از هم جدا نشوند تا آن گاه که بر سر حوض، بر من وارد شوند مانند این دو انگشت - در این حال دو انگشت مسبحه (اشاره )خود را (از دو دست) کنار هم قرار داد - و نمی گویم مانند این دو - در حالی که انگشت مسبحه و میانه (از یک دست) را کنار هم قرار داد- تا( در این صورت) یکی بر دیگری پیشی گیرد. به آن دو چنگ زنید تا نلغزید و گمراه نشوید. و از آنها پیشی نگیرید که در این صورت گمراه می شوید.(1)

رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم هم چنین در بیانی دیگر فرمودند :

ص: 7


1- الکافی : ج 2 ص 414 باب أدني ما يكون به العبد مؤمنا... ح 1.

عَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ الشِّفَاءُ النَّافِعُ ، وَ الدَّوَاءُ المُبارَكُ وَعِصمَةٌ لِمَنْ تَمَسَّكَ بِهِ ،وَ نَجَاةٌ لِمَنِ[اتَّبَعَهُ]تَبِعَهُ...

بر شما باد (التزام به )قرآن زیرا که به راستی شفای سودبخش و داروی پرخیر و پناهی است برای آن کس که بدان چنگ زند و رهایی است برای کسی که از آن پیروی کند ...

سپس فرمودند:

أَ تَدْرُونَ مَنِ اَلْمُتَمَسِّكُ اَلَّذِي بتمسُّكِهِ يَنالُ هَذَا اَلشَّرَفَ اَلْعَظِيمَ ؟هُوَ الَّذِي أَخَذَ الْقُرْآنَ وَ تَأْوِيلَهُ عَنَّا أَهْلَ اَلْبَيْتِ ،أَوْ عَنْ وَسَائِطِنَا اَلسُّفَرَاءِ عَنَّا إِلَى شِيعَتِنَا، لاَ عَنْ آرَاءِ اَلْمُجَادِلِينَ وَ قِيَاسِ اَلْقَائِسِين(1)

آیا میدانید آن «متمسک» کیست که با چنگ زدن به قرآن، به این شرافت بسیار شگفت دست می یابد؟ او کسی است که قرآن و تأويل (معنای باطنی) آن را، از ما اهل بیت می گیرد و یا از واسطه های پیام رسان از جانب مابه شیعیانمان، میگیرد نه از نظرات مجادله کنندگان و قیاس قیاس کنندگان.

صادق آل محمّد صلوات الله عليهم نیز می فرمایند :

نَحنُ وَجهُ اللَّهِ الَّذي يُؤتَي مِنهُ

«وجه الله»(که روی آوردن و توجه به آن، روی آوردن و توجه به خداوند است)، ما (امامان معصوم) هستیم.(2)

بدین جهت ؛ با استعانت از الله جلّ جلاله و استمداد از ولیّ عصر و امام زمان حجّة بن الحسن المهدی سلام الله عليه و عجل الله فرجه الشّریف ، پیرو پرسشی که

ص: 8


1- التّفسير المنسوب إلى الإمام الحسن الزكيّ العسكري عليه السلام : ص 14ح 14.
2- بصائر الدّرجات : ج 1 ص 66 ب 4 ح 6، التوحيد : ص 151 ب 121ح7 .

جویندگان طلبه ، دانشجو و هیئتی مطرح نموده اند، در صدد پاسخ براساس ثقلین بر آمده ایم؛ باشد تا مورد تأیید و پذیرش حضرات آل الله عليهم صلوات الله واقع شود.

حيدر حسين التّربتي الكربلائی

9ذي الحجّة الحرام 1435

ص: 9

سخن ویراستار

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ وَصَلَّى اللَّهُ عَلَّى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرينَ وَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَّى أعدائِهِم أجمَعينَ

نوشتار پیش رو، پژوهه ای است که وجود آن بسیار ضروری می نمود .

در هنگام نبرد، شاید راه گشاترین تدبیر برای سریع ترین پیروزی ، نشانه گرفتن علم دار باشد ؛ و وقتی پرچم اسلام به خون سیدالشهداء عليه السلام افراشته است ، بدیهی است که دشمنان ، از این نقطه آغاز کنند «نشانه گرفتن شخص و قیام و اهداف و یاد امام حسین علیه السلام»؛

اما سخن ، سخن دیگری است ... هجومی که از بیرون صورت می گیرد، اغلب واکنش زا است ، در چنین وهله ای ، حتی اندیشه های خفته نیز هشیار می شوند ؛ مصیبت آن جاست که هجوم از درون باشد (1)و این همان است که دشمن به خوبی دانسته و به کار می برد، تعبیر خودشان چنین است : «سیاست مذهب علیه مذهب »

ص: 10


1- بدترین انواع بیماری ها نیز از نوع خودایمنی هستند (نظیر ایدز و ام اس ) شاید مثال خوبی برای درک مطلب باشد .

سیاست کثیفی است ...

اگر اکنون سخن از انحرافات عزاداری به میان آمده ، نتیجه اعتماد اندیشه ها به دوستی است که راه برد دشمن را دنبال می کند ... نتیجه نفوذ راهبرد دشمنان در میان دوستان است و همین موجب می شود تا غلط بودن روش ها دیده یا بیان نشود، یا اگر بیان شد ، پذیرفته نشود، شاید پذیرفته هم بشود... ولی دست برندارد... به هر حال ما به این سبک و سیاق عادت کرده ایم، عزاداری است ، شور می طلبد ، مگر می شود؟...

همین سستی ها و توجيه ها موجب شد تا مجلس عزای سیّدالشهّداء عليه السّلام، تبدیل شود... تبدیل شود به مجلسی که شبیه مجلس عزای سیّدالشهّداء عليه السّلام نیست ، بسیارند ناگفته ها ... بسیارند ...

کجا تا خفتگان بیدار شوند و راه برد دشمن را بشناسند ... و کیست که به قربانی بیاندیشد ، به «مظلوم» که در این میان قربانی می شود ...

میدان جهاد اینجاست، جهادی که شگفت و کارآمد است ، جهادی که نه نیازمند جسارت رویارویی با شمشیر یا گلوله، بلکه الزام آور درگیری دل هاست ، جهادی که جهادگران آن باید ریشه دشمن را از درون قلب هایشان برکنند... جهادی که در آن باید رد پای دشمن را شناخت و پاک کرد ...

کلام آخر اینکه در امر دین، غوغا و هیاهو کاری از پیش نمی برد . منزوی نمودن و حذف صدای مخالفان ، آن هم با تهمت به «خیال روشن فکر بودن»، هرگز به درگاه الهی، عذر نشنیدن نظرات غیر نمی شود .

باشد تا ندانسته به دور دشمن وارد نشویم ...

و الحمدلله ربّ العالمين

ص: 11

پرسش

کسانی هستند که می گویند «من سگ حسینم» یا می گویند «به درگاه اهل بیت، از سگ هم کمتر هستم» و می گویند منظور ما و نگاه ما به نجس بودن یا شکل و شمایل سگ نیست بلکه منظور، وفای سگ، پست بودن و کم بودن آن است و برای اظهار خضوع و افتادگی در برابر درگاه و آستان اهل بیت علیهم السّلام از این تعبیر استفاده می کنیم. گاهی نیز می گویند« بر آستان اهل بیت، من مثل سگ نگهبان هستم».

آیا این تعبیرها و توجيهات از نظر دین پذیرفته است؟ و آیا ائمّه اطهار عليهم الصّلاة و السّلام از به کار بردن چنین تعابیری، رضایت دارند؟

پیش از آغاز بحث، لازم است مسلّماتی را یادآور شویم که هر چه بیشتر ما را نسبت به جایگاه و وظیفه خودمان آگاه می سازد، «مسلّمات» مسلّماتی ارزشمند ولی فراموش شده ، فرازمند ولی نادیده گرفته شده ، مسلّماتی که تشیّع ، بدان پاک و نورانی است :

وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ

یادآور شو، همانا یاد آوری، مؤمنان را سود می بخشد(1)

ص: 12


1- سوره (51) الذاریات آیه 56.

قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ ذَرِ النَّاسَ فَأَنَّ النَّاسَ اَخَذُوا عَنِ اَلنَّاسِ وَ اَنَّكُمْ اَخَذْتُمْ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ وَ عَنْ عَلِيٍ وَ لاَ سَوَاء

صادق المحمد علیهم السلام فرمودند:

مردم را واگذار زیرا که مردم دینشان را از مردم می گیرند ولی شما شیعیان دینتان را ازپیامبر خدا و امام علی گرفته اید و این دو، برابر نیستند

المحاسن ج 1 ص 102ب3ح38

ص: 13

مقدمات

1.أكملَ اللهُ الدِّينَ بِآلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ وسَلامُهُ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ وَ وَلايَتُهُم

خداوند دین خود را به آل محمد وولایت ایشان، کامل فرمود

الله تعالی دین خود «اسلام» را به آل محمّد صلوات الله و سلامه عليهم اجمعین و ولایت آنان کامل نمود، تمامی دستورات دین از جانب پروردگاری است که ما را خلق کرده و نیازهای ما را می داند . دین الهی، هیچ عیب و نقصی ندارد که نیاز داشته باشد به روز شود، بلکه خداوند تبارک و تعالی ، دین را کامل کرده است و همیشه جدید و تازه و قابل اجرا است ، چیزی فروگذار نشده که با گذشت زمان به آن پی ببریم و بخواهیم نقص آن را از بین ببریم؛ پس چرا ما باید از جانب خود، چیزی به دین اضافه یا از دین کم کنیم؟

خداوند دین اسلام را به ولایت محمّد و آل محمّد صلّی الله عليهم اجمعین کامل کرده است پس دین به سبب و وسیله ولایت اهل بیت عصمت و طهارت صلوات الله عليهم أجمعين ، زنده است و احادیث فوق حدّ تواتر به صراحت بر این مطلب دلالت دارد که در ادامه برخی از آنها یادآوری می شود .

عبدالعزيز بن مسلم گوید: در ایام علی بن موسی الرّضا عليهما السّلام، در اولین جمعه ای که وارد شهر مرو شدیم، وارد مسجد جامع شهر مرو شدم و دیدم مردم درباره امامت بحث می کنند . (بعضی نظرشان این بود که امامت باید شورایی باشد . بعضی می گفتند باید براساس نصّ الهی باشد و برخی دیگر می گفتند تعیین امام، براساس اجماع و انتخاب مردم است). من به حضور سرورم امام رضا عليه السّلام شرف یاب شدم و بررسی های مردم را در امر امامت به عرض ایشان رساندم، تبسمی نموده و فرمود:

ص: 14

يَا عَبْدالْعَزِيزِ جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خَدِعوا عَن آرائِهُم إنّ اللّهَ عزّوجلّ لَمْ يَقْبِضْ نَبِيَّهُ صَلّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ اَلدِّينَ وَ أنزَلَ عَلَيهِ القُرآنَ فيهِ تِبيانُ كُلِّ شَيْءٍ بَيَّنَ فِيهِ الْحَلَالَ وَ اَلْحَرَامَ وَ اَلْحُدُودَ وَ اَلْأَحْكَامَ وَ جَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ كَمَلاً فَقَالَ عَزَّوجَلَّ« مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ»(1) وَ أَنْزَلَ فِي حِجَّةِ الْوَدَاعِ وَ هِيَ آخِرُ عُمُرِهِ صلَّى اللّه عليه وَ آلهِ و سلّم« الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ اَلْإِسْلاَمَ دِيناً »(2)و أَمْرُ الْإِمَامَةِ مِن تَمَامِ الدِّينِ وَلَمْ يَمْضِ صَلَّى اللّهُ عَليْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ حَتَّى بَيَّنَ لأُمَّتِهِ مَعالِمَ دينِهِم و أَوْضَحَ لَهُمْ سَبِيلَهُم وتَرَكَهُمْ عَلَى قَصدِ سَبِيلِ الحَقِّ وَأقامَ لَهُمْ عَلِيٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَماً وَ إِمَاماً وَ مَا تَرَكَ لَهُمْ شَيْئاً يَحْتَاجُ إليهِ الأُمَّةُ إِلاَّ بَيَّنَهُ فَمَن زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عز وَ جلَّ لَمْ يُكْمِل دِينَهُ فَقَد رَدَّ كِتَابَ اللَّهِ ومَن رَدَّ كِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ كَافِرٌ بِهِ... -

ای عبدالعزيز، این مردم، نادانی کردند و مورد فریب نظرات و آراء خویش واقع شدند (یعنی براساس نادانی سخن گفتند و اظهارنظر کردند و این موجب شد دینشان بر باد برود)، همانا خداوند عزوجل جان پیامبرش را نگرفت مگر زمانی که دین را برای او کامل کرد و قرآن را بر او نازل فرمود که روشن گری هر چیزی در آن است : حلال و حرام و حدود و احکام و هر چیزی که مردم به آن نیاز دارند، سپس

ص: 15


1- سوره (6) الأنعام آیه 39.
2- سوره (5) المائدة آیه 4.

فرمود: «ما در این کتاب چیزی را فروگذار نکردیم».و در سفر حجّة الوداع که پایان عمر پیامبر بود، (این آیه را) نازل فرمود «امروز (یعنی روز غدیر) دین را برای شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نموده و اسلام را برایتان پسندیدم، تا دین شما باشد»بنابراین امر امامت از تمامیّت دین است (یعنی اگر امامت نباشد، دین تمام نیست) و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از دنیا رفت تا اینکه برای امّت خویش، همه آموزه های دینشان را تبیین نمود و راه (هدایت) آنان را برایشان روشن ساخت و آنها را بر مقصد راه حق رها فرمود و حضرت علی علیه السّلام را عَلَم و نشانه و امام بپا داشت (بنابراین راه حق و راهنمای حق را برای مردم معرفی نمود) و از چیزی که مورد نیاز امت باشد صرف نظر نکرد جز اینکه برای آنها بیانش نمود. بنابراین هرکس گمان کند که خدای تبارک و تعالی دین را کامل نفرموده، به یقین کتاب خدا را رد کرده و هرکس کتاب خدا را رد کند، نسبت به قرآن کریم کافر است ....(1)

در این حدیث در ربار نکات بسیاری ذکر شده که برخی از آن یاد آوری می شود:

الف) خداوند تبارک و تعالی در آیه می فرماید امامت «مکمّل» دین است ، امام رضا عليه السّلام نیز می فرمایند امامت «متمّم»دین است و این ها یعنی دین بدون امامت، نه تمام است و نه کامل.

ب) بنابراین اگر کسی بگوید قرآن و احادیث ، برای 1400 سال پیش است و کهنه

ص: 16


1- الكافي : ج 1 ص 198 باب نادر جامع في فضل الإمام و صفاته ... ح 1. ر.ک: الغيبة نعمانی : ص 217 ب 13 ح 6. کمال الدّین و تمام النّعمة : ج 2 ص 675 ب 58ح32. الأمالی شیخ صدوق : ص 674 مجلس 97 ح 1. عیون اخبار الرّضا عليه السّلام : ج 1 ص 216 ب 20 ح 1 و معانی الأخبار : ص 96 باب معنى الإمام المبين ... ح 2. الإحتجاج : ج 2 ص 433.

است یا باید مقتضیات زمان و مکان در امر دین لحاظ شود و در احکام و دستورات دین تجدید نظر شود، چنین کسی به سبب این بیان و باور ، کافر است زیرا قرآن کریم صراحتاً اعلام می کند : «اليَومَ أَكمَلتُ لَكُم دِينَكُم».

2.عِلْمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ وسَلامُهُ عَلَيْهِمْ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَقَولُهُم وفِعْلُهُمْ عَنِ الْوَحْيِ بَلْ عَيْنُ الْوَحْيِ الإلَهِي

علم محمّد و آل محمّد صلوات الله وسلامه عليهم ازالله بوده و گفتار و کردار ایشان، نشأت یافته از وحی بلكه خودِ وحی است.

سلیم بن قیس گوید : امیر المؤمنين عليه السلام بر فراز منبر رفته و پس از سپاس و ستایش الهی فرمودند :

أَيُّهَا النَّاسُ...مَعَنَا رَايَةُ الْحَقِّ وَ الْهَدْيُ ،مَن سَبَقَها مَرَقَ ،ومَنْ خَذَلَهَا مُحِقَ وَ مَنْ لَزِمَهَا لَحِقَ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ مِنْ عِلْمِ اَللَّهِ عَلْمْنَا [وَ مِنْ حُكْمِ اَللَّهِ اَلصَّادِقُ] قِيلنَا، وَ مِنْ قَوْلِ اَلصَّادِقِ سَمِعْنَا فَإِنْ تَتَّبِعونا تَهْتَدُوا بِبَصائِرِنا وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا عَنَّا يُعَذِّبْكُمُ اَللَّهُ بِأَيْدِينَا أَوْ بِمَا شَاءَ نَحْنُ أُفُقُ اَلْإِسْلاَمِ،....

ای مردم ... پرچم حق و هدایت با ما اهل بیت است. هرکس از آن پیش افتد از دین خارج شود و هرکس آن را خوار کند نابود می شود، و هرکس همراه آن باشد به مقصد می رسد. ما اهل بیتی هستیم که علم ما از علم خداست و گفته ما از حکم راست خداوند است و سخن شخصی راستگو (یعنی رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم) را گوش فرا داده ایم. اگر پیوسته از ما پیروی کنید با روشن گری های ما هدایت می شوید، و اگر از ما رو گردانید خداوند شما را به دست ما و یا به آنچه بخواهد عذاب میکند. ما افق اسلام هستیم (که کندرو خود

ص: 17

را به ما می رساند و توبه کننده به سوی ما بازمی گردد).....(1)

3.لَيسَ لِأَحَدٍ خِيرَةٌ الاخِيرَةُ اللَّهُ وَرَسولُهُ وَالأوصِياءُ

جزاختیار خدا و پیامبرش و جانشینان ایشان، کسی در دین، اختیاری ندارد

کسی را اختیاری نیست جز قبول امر الله و رسول و اوصياء . تمام دستورات دین ، از جانب خداوند تبارک و تعالی است و خداوند نیز نه چیزی را فروگذار کرده و نه چیزی را به ما واگذار کرده است، بنابراین در امر دین، جز خدای تعالی و رسول و امام عليهم الصلاة و السلام ، هیچ کس هیچ اختیاری ندارد و اعمال نظرات شخصی، تئوری های جدید مطابق زمان حال ، هیچ کدام در اسلام و نزد شارع مقدس ارزشی ندارد . احادیث در این زمینه بسیار است از جمله امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند :

وَ اَللَّهِ، مَا جَعَلَ اَللَّهُ لِأَحَدٍ خِيَرَةً فِي اتِّبَاعِ غَيْرِنَا وَ إِنَّ مَنْ وَافَقَنَا خَالَفَ عَدُوَّنَا، وَ مَن وافَقَ عَدُوَّنَا فِي قَوْلٍ أَوْ عَمَلٍ فَلَيْسَ مِنَّا وَ لاَ نَحْنُ مِنْهُمْ

به الله سوگند، خداوند برای هیچ کس این اختیار را قرار نداده است که از کسی جز ما اهل بیت، پیروی کند و به راستی که هرکس باما موافقت کند ، با دشمن ما مخالفت می نماید و هرکس در سخنی یا کاری با دشمن ما موافقت کند، از ما نیست و ما نیز از او نیستیم (یعنی ما امام او نیستیم او نیز شیعه ما نیست ، گِلِ او از گِلِ ما اهل بیت نیست و اعمال او مورد پذیرش ما نیست).(2)

ص: 18


1- کتاب سلیم بن قیس : ج 2 ص 712-716 ح 17. ر.ک : المسترشد : ص 404-406 ح 137 و ص 561ح 238.
2- وسائل الشيعة : ج 27 ص 119 ب 9 ح33366- 33- از کتاب شریفی از کتب عالم بزرگوار شیعه سعید بن هبة الله راوندی ، که در آن رساله احادیثی آورده است دالّ بر اینکه احادیث اهل بیت صحیح هستند و مشکلی ندارند : (عن سعيد بن هبة الله الراونديّ في رسالته التي ألّفها في أحوال أحاديث أصحابنا و إثبات صحّتها) عن محمّد بن الحسن عن الصّفّار، عن أحمد بن محمّد ، عن ابن أبي عمير، عن داود بن الحصين ، عمّن ذكره ، عن أبي عبدالله عليه السّلام قال :. و الفصول المهمة في أصول الأئمة (تكملة الوسائل ): ج 1 ص 577 ب 30 ح 881 و هداية الأمّة إلى أحكام الأئمّة عليهم السّلام : ج 8 ص 379 ح 21 «8» 9 و «والله» در آن نیست. الفوائد المدنية : ص 382. و جامع احادیث الشيّعة : ج 1 ص 311ح 577 (109).

با توجه به خیل احادیثی که در این زمینه وارد شده است :

الف) ولیّ معصوم علیه السّلام بر این مهم سوگند یاد می کند که هیچ کس مجاز به اطاعت از غیر معصوم نیست و این «غیر معصوم» می تواند دشمن اهل بيت عليهم السّلام باشد (مثل اصحاب سقیفه ملعونه) یا کسی باشد که ظاهراً اهل بیت را نمی شناسد (افرادی نظیر متفکران و روشن فکران غربی که آشکارا جبهه گیری خاصّی در برابر اهل بیت علیهم السّلام ندارند »می تواند هم کسی باشد که دادِ ولایت اهل بیت سر می دهد ولی به نام حضرات معصومین ، نظرات غیر را به خورد سایرین می دهد (نظير غُلات یا مقصّرين) و هیچ فرقی میان اینان در حرمت مراجعه و متابعت نیست .

ب) ظرافت تا جایی است که حتی در یک سخن یا در یک کار نیز چنین اجازهای داده نشده است (مثلاً کسی مجاز نیست که بگوید فلان شخص را قبول ندارم ولی همه کارهای او بد نیست و کارهای خوب هم کرده ، حرف های خوب هم زده است ، اینجا نظر خوبی دارد، اینجا کار درستی انجام داده است و الی آخره).

ج) بی توجهی به این مهم، فرد را از جرگه شیعیان ائمّه اطهار عليهم الصّلاة و

ص: 19

السّلام بیرون می کند .

جابر بن یزید جعفی گوید: امام ابو جعفر محمّد باقر عليه السّلام فرمودند :

إِنَّمَا شِيعَتُنَا مَنْ تَابَعَنَا وَ لَمْ يُخَالِفْنَا وَ إِذَا خِفْنَا خَافَ وَ إِذَا أَمِنَّا أَمِنَ فَأَوْ لَئِكَ شِيعَتُنَا حَقّا.

به راستی تنها کسانی شیعیان ما اهل بیت هستند که از ما پیروی کنند و هرگز با ما مخالفت نکنند و چون ترسان شویم، بترسد و چون قرار یابیم، قرار و امنیت یابد. اینان به حق شیعیان ما هستند.(1)

4. لاقوْل اِلّا قَول اللّهِ وَرَسُولَه وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ وسَلاَمُهُ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ

سخنى جز سخن الله و رسول و آل محمّد، سخن دیگری (معتبر) نیست.

سخن، تنها سخن خدا و رسول و آل رسول است و در درگاه الهی ،قول و فعل و تقرير غیر معصوم، هیچ ارزش و اعتباری ندارد.محمد بن شریح گوید: امام جعفر صادق عليه السّلام فرمود:

لَوْلاَ أَنَّ اَللَّهَ فَرَضَ طَاعَتَنَا وَ وَلاَيَتَنَا وَ أَمَرَ مَوَدَّتَنَا مَا أَوْقَفْنَاكُمْ علَى أَبْوَابِنَا وَلَا أَدْخَلْنَاكُمْ بُيُوتَنَا إِنَّا وَ اَللَّهِ مَا نَقُولُ بِأَهْوَائِنَا وَ لَا نَقُولُ بِرَأْيِنَا وَلا نَقولُ إِلاَّ مَا قَالَ رَبُّنَا وَ أُصُولٌ عِنْدَنَا نَكْنِزُهَا كَمَا يَكنِزُ هؤلاءِ ذَهبَهمُ وَفَضتُهُم

اگر خدای تعالی اطاعت و ولایت ما را واجب نفرموده بود و به مودّت ما اهل بیت فرمان نداده بود، شما را به درِ خانه های خودمان راه نمی دادیم و به اتاق هایمان داخل نمی کردیم (این بیان، نشان از عمق تأثر امام دارد، پس باید ببینیم دلیل این ناراحتی چیست؟) به

ص: 20


1- الأصول السّتة عشر : ص 60 أصل جعفر بن محمّد الحضرمی .

خدا سوگند ما به میل خودمان حرف نمی زنیم و براساس رأی و نظر خویش سخن نمی گوییم بلکه جز آنچه پروردگارمان فرموده است، نمی گوییم. اصولی نزد ماست (که از جمله میراث پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم برای ائمّه معصومین علیهم السّلام است)که آن را،مانند گنج نگهداری می کنیم چنان چه مردم طلا و نقره های خود رانگه داری می کنند. (1)

الف)امام از اندیشه و ما في الضّمير خلايق آگاه است و بیان ایشان به هیچ عنوان بدون وجه نیست و چنانچه می بینیم هر چند سخنی در میان نبوده ولی امام عليه السّلام،بیانات بسیار ارزشمندی ایراد می فرمایند و این نشان می دهد حتی اندیشیدن به اینکه معصوم علیه السّلام، سخنی جز بیان خداوند تعالی دارد ، موجب رنجش خاطر امام می شود.

ب) قول معصوم ، قول خداوند است یعنی معصوم اجتهاد نمی کند و به دل خواه و رأي و نظر خود سخن نمی گوید بلکه امر و فرمان الهی را بیان می فرماید .

ج) اصول علمی نزد ائمّه علیهم السّلام است که از رسول الله به ایشان رسیده است و ائمّه آن را مخفی می کنند و از آن نگهداری می کنند و آن چه بیان می کنند ، کلام رسول الله است و کلام رسول الله نیز کلام الله تبارک و تعالی است .

فضیل بن عثمان اعور گوید: شنیدم امام جعفر صادق عليه السّلام می فرمود:

اِتَّقُوا اَللَّهَ وَ عَظِّمُوا اَللَّهَ وَ عَظِّمُوا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَلاَ تُفَضّلوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ

ص: 21


1- بصائر الدرجات : ص 301 ب 14 ح 10. ر.ک: بصائر الدرجات: ص 300 ب 14 ح 5 و 7. الأمالی شیخ مفید : ص 59 مجلس 7 ح 4.بحار الأنوار : ج 2 ص 173 ب 23 ح 5 و ج 27 ص 102 ب 4 ح 65.

سَلَّمَ أَحَداً فَإِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ فَضَّلهو أَحِبُّوا أَهْلَ بَيتِ نَبِيِّكُم حُبّاً مُقْتَصِداً وَ لاَ تَغُلُّوا وَلا تَفَرَّقُوا وَلاَ تَقُولُوا مَا لاَ نَقُولُ فَإِنَّكُمْ إِنْ قُلْتُمْ وَ قُلْنَا متُّم وَ مِتنا ثُمَّ بَعَثَكُمُ اَللَّهُ وَ بَعَثَنَا فَكُنَّا حَيْثُ يَشَاءُ اَللَّهُ وَ كُنْتُم

تقوای الهی پیشه سازید(از نافرمانی خدا بترسید)و خدا را بزرگ وگرامی بدارید. رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم را بزرگ و گرامی بدارید و هیچ کس را بر رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم، برتری ندهید که به راستی خداوند تبارک و تعالی او را گرامی داشته است. و اهل بیت پیامبرتان را دوست بدارید دوستی میانه و (در دوستی اهل بیت) غلو نکنید و( از محبّت اهل بیت) دور و پراکنده نشوید (یعنی افراط و تفریط نکنید). و آنچه ما (اهل بیت عصمت) نگفتیم، نگویید زیرا اگر چنین کنید، شما خواهید مُرد و ما نیز از دنیا می رویم و خداوند شما را بر می انگیزد و ما را نیز بر می انگیزد و ما (که جز قول خدا و رسول را قائل نیستیم) در جایگاهی که خداوند اراده فرماید، خواهیم بود و شما نیز (که به دنبال پیروی از ما اهل بیت نبودید) درجایگاهی که خداوند اراده نماید ، خواهید بود.(1)

الف) معصوم نهی نموده از اینکه چیزی بگوییم که ایشان نفرموده است ، یعنی باید ببینیم اهل بیت چه فرموده اند ؛ به همان معتقد باشیم، همان را بگوییم و مطابق با همان عمل کنیم .

معصومین علیهم السّلام،هرگز نفرموده اند بگویید ما سگ حسین هستیم. باید ببینیم اهل بیت چه فرموده اند، همان را بگوییم فقط در این صورت است که از

ص: 22


1- قرب الإسناد : ص 129 ح 452. ر.ک: التّوحيد : ص 457 ب 67 ح 15.

دوست داران و پیروان اهل بيت عليهم الصّلاة و السّلام محسوب می شویم ، در غیر این صورت ما به دنبال هوای نفس خودمان رفته ایم، کاری را انجام دادیم که خودمان دوست داشتیم نه کاری که امام حسین علیه السّلام را خشنود کند .

ب) معصوم می فرماید چیزی که ما نگفتیم نگویید ، اگر گفتید باید در محکمه الهی پاسخ گو باشید. اهل بیت فقط قول خدا و قول رسول خدا را می فرمایند و جواب دارند بدهند،بقیه چی؟ آیا می شود کسی بگوید من این را به دل خواه خودم گفتم؟ امام می فرماید چنین چیزی ممکن نیست. باید پاسخگو باشیم . بعضاً گفته می شود فقه نباید به شعائر کار داشته باشد و در شعائر حرف از فقه نزنید،فقیه را چه به این حرف ها؟ ولی فقه حجّت است، فقهی که از کلام الله وكلام رسول و کلام معصوم و فعل و تقریر ایشان باشد ، این فقه حجّت است و شعائر هم در فقه است؛ شعائر از کلام خدا و رسول و اهل بیت است و باید فقه در آن ملاک و مطرح باشد یعنی ما باید برای همان امام حسینی سینه بزنیم که به ما می فرماید این کار درست است یا درست نیست.

از امام جعفر صادق عليه السّلام روایت شده که فرمودند:

مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَسْتَكْمِلَ الْإِيمَانَ كُلَّهُ فَلْيَقُلِ الْقَوْلُ مِنِّي فِي جَمِيعِ اَلْأَشْيَاءِ قَوْلُ آلِ مُحَمَّدٍ فِيمَا أَسَرُّوا وَ مَا أَعْلَنُوا وَ فِيمَا بَلَغَنِي عَنْهُمْ وَ فِيمَا لَمْ يَبْغِي

هرکس خوش دارد ایمان را کامل کند باید بگوید سخن من در هر چیز، قول آل محمّد است، در آن چه نهان کردند و آنچه آشکار فرمودند و آنچه به من رسیده و آنچه به من نرسیده است(1).

ص: 23


1- الكافي : ج 1 ص 391 باب التسليم و فضل المسلمين ... ح 6. ر.ک : مختصر البصائر : ص 266 باب ما جاء في التّسليم لما جاء عنهم عليهم السّلام و في من ردّه و أنكره ... ح6/260. بحارالأنوار: ج 25 ص 364 ب13 ح 2 و عوالم العلوم : ج 20 القسم الثّاني الصّادقعليه السّلام ب 17ح 1. ریاض السّالكين : ج 6 ص 414 و الشّافی : ص 295 ح 5/429 و الوافي : ج 2 ص 112ح 572- 6. تفسير البرهان : ج 5 ص 864 ب 4 ح 12121/ 28 و الإيقاظ من الهجعة : ص 7 و مرآة العقول : ج 4 ص 282.

الف) آنچه امام بدان رهنمون است «ایمان کامل» است و دست یابی به آن ، جز با پیروی از رهنمودهای ائمّه اطهار علیهم السّلام، ممکن نیست .

ب) مقصود از «قول» نه تنها قول گفتاری است بلکه قول در اعتقاد و گفتار و رفتار باید پیروِ قول آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعین باشد.

امام صادق صلوات الله عليه روزی در مقام وصیت به برخی از اصحاب خود فرمودند :

اِتَّقُوا اَللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ شِيعَتَنَا تَقُولُونَ مَا نَقُولُ وَ اعْمَلُوا بِمَا نَأْمُرُكُم بِهِ تَكونُوا لَنا شِيعَةً وَلا تَقُولُوا فِينَا ما لا نَقُولُ في أَنفُسِنَا فَلا تَكونُوا لَنا شِيعَةً....

تقوای الهی پیشه سازید... اگر شیعه ما اهل بیت هستید، آنچه ما می گوییم بگویید و آنچه شما را فرمان می دهیم انجام دهید (که در این صورت) شیعه ما خواهید بود و درباره ما،آنچه خودمان درباره خود نگفته ایم، نگویید (یعنی تابع محض ولیّ معصوم باشید و غلو

نکنید).(1)

سیّد ابن طاووس در اقبال الاعمال می نویسد: از جمله آنچه به اسناد صحيح ...

ص: 24


1- دعائم الإسلام : ج 1 ص 61. شرح الأخبار ج3 ص 507 ح 145، مستدرك الوسائل : ج8 ص 1311 با ح 9522

به سندهای متصل به ما رسیده، این حدیث شریف است به سند از شیخ مفید به سندش از امارة بن جوین عبدی ، گوید: در روز 18 ذی الحجّه (روز عید غدیر) بر امام جعفر صادق عليه السّلام وارد شدم، حضرت روزه دار بودند، فرمودند :

إِنَّ هَذا اَلْيَوْمَ يَوْمٌ عَظَّمَ اللَّهُ حُرْمَتَهُ عَلَى اَلْمُؤْمِنِينَ إِذْ أَكْمَلَ اَللَّهُ لَهُمْ فيهِ اَلدِّينَ وَ تَتَمَّم عَلَيْهِمُ اَلنِّعْمَةَ وَ جَدَّدَ لَهُمْ ما أَخَذَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْمِيثَاقِ وَ اَلْعَهْدِ فِي اَلْخَلْقِ اَلْأَوَّلِ إِذْ أنْسَاهُمُ اللَّهُ ذَلِكَ اَلْمَوْقِفَ وَ وَفَّقَهُمْ لِلقَبولِ مِنهُ وَ لَمْ يَجْعَلْهُمْ مِنْ أَهْلِ الإِنْكارِ الَّذِينَ جَحَدُوا

همانا امروز،روزی است که خدا حرمت آن را بر مؤمنین بزرگ داشت زیرا در این روز، خداوند دین را برای ایشان کامل فرمود و نعمت را برایشان تمام نمود و آنچه در آفرینش نخست از عهد و پیمان بر آنان ستانده بود، برایشان تجدید کرد، خداوند آن جایگاه را از یاد ایشان برد و ایشان را توفيق قبول از او عنایت نمود و آنان را در شمار انکار کنندگانی که با وجود آگاهی از حق،با آن مخالفت کردند، قرار نداد.

(راوی گوید :) به حضرت عرض کردم: فدایت شوم ! ثواب روزه این روز چیست؟ فرمود:

إِنَّهُ يَومُ عِيدٍ وَ فَرَحٍ وَ سُرُورٍ وَ صَومٍ شُكْراً لِلَّهِ عَزَّ وَجَلٌ فَإِنَّ صَوْمَهُ يَعْدِلُ سِتِّينَ شَهْراً مِنَ الأشهر اَلْحُرُمِ فَمَنْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ سَجَدَ وَ شَكَرَ اَللَّهَ عزّ و جَلَّ مِائَةَ مَرَّةٍ وَدَعَا بِهَذَا اَلدُّعَاءِ بَعْدَ رَفْعِ رَأْسِهِ مِنَ اَلسُّجُودِ

امروز روز عید و شادی و سرور و روزه شکر برای خداوند عزّوجل

ص: 25

است، که به راستی روزه اش برابر با 60 ماه از ماه های حرام است ... هرکس (در روز عید غدیر ) دو رکعت نماز بخواند سپس به سجده رود و 100 بار خداوند عزّوجل را شکر کرده و بعد از سر بلند نمودن ازسجده ، این دعا را بخواند :

الدُّعاءُ: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسأَلُكَ بِأَنَّ لَكَ الحَمدَ وَحدَكَ لا شَرِيكَ لَكَ اَللَّهُمَّ إِنَّا نُشْهِدُكَ أَنَّا نَدِينُ بِما دانَ بِهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ وَ قَوْلُنَا مَا قَالُوا وَ دِينُنَا مَا دَانُوا بِهِ مَا قَالُوا بِهِ قُلْنَا وَمَا دَانُوا بِهِ دِنَا وَ مَا أَنْكَرُوا أَنْكَرْنَا وَ مَنْ وَالَوْا وَالَيْنَا وَ مَنْ عَادَوْا عَادَيْنَا وَ مَنْ لَعَنُوا لَعَنَّا وَ مَنْ تَبَرَّءُوا مِنْهُ تَبَرَّأْنا مِنْهُ وَ مَنْ تَرَحَّمُوا عَلَيْهِ تَرَحَّمْنَا عَلَيْهِ آمِنّاوسَلَّمنا وَرَضِينا وَ اِتَّبَعْنَا مَوَالِيَنَا صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِم.

اَللّهُمَّ فَتَمِّمْ لَنا ذَلِكَ وَ لاَ تَسْلُبْناهُ وَ اجْعَلْهُ مُسْتَقَرّاً ثَابِتاً عِنْدَنَا وَ لاَ تَجْعَلْهُ مُسْتَعَاراً وَ أَحْيِنا ما أَحْيَيْتَنا عَلَيْهِ وَ أَمِتْنا إِذا أَمَتَّنَا عَلَيْهِ آلُ مُحَمَّدٍ أئِمَّتُنا فَبِهِم نَأْتَمُّ وَ إِيَّاهُمْ نُوالِي وَ عَدُوَّهم عَدُوَّ اللَّهِ نُعادِي فَاجْعَلْنَا مَعَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَ اَلْآخِرِ وَ مِنَ اَلْمُقَرَّبِينَ فَإِنَّا بِذَلِكَ رَاضُونَ يَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ...

خدايا، ما تو را گواه می گیریم که دیانت می کنیم به آنچه محمّد و آل محمّد صلّی الله علیه و علیهم به آن دیانت کردند و سخن ما همان است که آنان فرمودند و دین ما همان دینی است که آنها بدان دیانت کردند. آنچه بدان قائل بودند، بدان قائل هستیم و آنچه بدان دیانت کردند بدان دیانت میکنیم و هر چه را انکار کردند انکار می کنیم . هرکس را دوست داشتند دوست داریم و هرکس را دشمن دانستند و با

ص: 26

او دشمنی کردند،ما نیز دشمن می دانیم و با او دشمنی می کنیم ، هرکس را لعنت کردند ما نیز او را لعنت می کنیم و از هرکس بیزاری جستند ما هم از او بیزاری می جوییم. برای هرکس دلسوزی کردند، ما هم برای او دلسوزی می کنیم . ایمان آوردیم و تسلیم و راضی شدیم و از رهبران خویش صلوات الله عليهم پیروی کرده و می کنیم .

الاها، این ایمان را برای ما تمام فرموده و از ما سلب نکن، و آن را برایمان قرار یافته و پایدار مقرّر فرما، و این ایمان را، عاریتی و مستعار قرار نده؛و ما را بر این ایمان زنده بدار و بر این ایمان از دنیا ببر.امامان و پیشوایان ما، آل محمّد هستند بدین جهت (در تمام امور )به آنها اقتدا می کنیم و فقط و فقط رهبری آنها را می پذیریم و دشمن آنها دشمن خداست و به این سبب ما با او دشمن هستیم. ما را در دنیا و آخرت، همراه با ایشان و در شمار مقربان قرار بده که ما بدان راضی هستیم، یا ارحم الرّاحمين ....(1)

این حدیث شریف بسیار ارزشمند است ، به دعاها و اعمال عبادی و مناجات های ائمّه اطهار عليهم الصّلوة و السّلام، نباید فقط به عنوان عبادت نگاه کنیم.اهل بیت عليهم الصّلوة و السّلام به این وسیله،مطالب بسیار ارزشمندی را به ما آموزش می دهند و مضامین این دعای شریف ، باید همواره شعار و هدف ما باشد.

الف) این ها، مقامات بسیار والایی هستند که تنها راه دست یابی به آن، روی آوردن به درگاه الهی است، باید دست نیاز به درگاه الهی دراز کنیم و از خداوند بخواهیم تا به ما ایمان ثابت عنایت کند .

ص: 27


1- الإقبال : ج 2 ص 276 فصل 15. بحارالأنوار: ج 95 ص 298 ب 4 ح 1. ر.ک: المزار الكبير ابن المشهدی : ص 320.

ب)معصوم به ما می آموزد که از خدا بخواهیم که ایمان ثابت و قرار یافته به ما بدهد. متأسّفانه بسیاری هستند که دین و ایمان مستعار و عاریتی دارند. یک لحظه دین دارند و یک لحظه متزلزل می شوند و به سمت و سوی دیگری می روند؛ این گونه دین داشتن ارزشی ندارد. وقتی انسان به ایمان رسید ، نباید دم دمی مزاج باشد بلکه این ایمان باید در قلب او قرار بگیرد.

ج)دین،باید دین آل محمد باشد زیرا همان دینی است که خدای تبارک و تعالی قرار داده و تنها همان را می پذیرد.

د) آل محمّد صلوات الله و سلامه عليهم پیشوایان ما هستند و ما فقط باید از ایشان پیروی کنیم، نه از هوای نفس و نظر شخصی، نه این که بگوید «در حالی که می دانستم فلان کار خلاف شرع است، وقتی در جمعی قرار گرفتم من هم ناخود آگاه با آنها همراه شدم» و ....

کدام معصوم به ما اجازه می دهد تا به شیعیان ، محبّین و موالیان اهل بیت ، به عزاداران سیّدالشّهداء، «سگ» بگوییم؟...

امام جعفر صادق عليه السّلام فرمودند :

إِنَّكُمْ لا تَكُونُونَ صَالِحِينَ حَتَّى تَعْرِفُوا وَلا تَعرِفُوا حَتَّى تُصَدّقُوا ولا تُصَدِّقُوا حَتَّى تُسَلِّمُوا أبواباً أَرْبَعَةً لاَ يَصْلُحُ أَوَّلُهَا إِلاَّ بِآخِرِهَا ضَلَّ أَصْحَابُ اَلثَّلاَثَةِ وَ تَاهُوا تَيْهاً بَعِيداً إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعالى لا يَقْبَلُ إِلاَّ العَمَلَ الصَّالِحَ وَلا يَقْبَلُ اللَّهُ إِلَى اَلوَفاءِ بِالشُّرُوطِ وَ اَلْعُهُودِ فَمَنْ وَفِيَ اَللَّهُ عَزَّ و جَلَّ بِشَرْطِهِ وَ اسْتَعْمَلَ مَا وَصَفَ فِي عَهْدِهِ نَالَ مَا عِنْدَهُ وَ اِسْتَكْمَلَ مَا وَعَدَهُ

شما صالح نخواهید بود، (موفّق به عمل صالح نشده و به مقام

ص: 28

صالحین نمی رسید)مگر زمانی که(نسبت به الله و آل الله)معرفت داشته باشید و به معرفت دست نمی یابید مگر زمانی که( آن را) تصدیق کنید و تصدیق نمی کنید (به مقام تصدیق نمی رسید) مگر زمانی که تسلیم باشید (اوّل : صالح بودن، دوم: عارف بودن سوّم : مصدّق بودن چهارم: تسلیم بودن). ورودگاه های چهارگانه ای است که اوّلین آنها درست نمی شود مگر به همراهی آخرین آنها (یعنی لازم و ملزوم یکدیگر هستند. )کسانی که 3 باب را پیمودند، به گمراهی رفتند و به تاریکی بسیار دوری گرفتار شدند.به تحقیق خدای تعالی،جز عمل صالح را نمی پذیرد و خدای تبارک و تعالی نمی پذیرد جز عملی را که براساس وفای به شروط و عهود و پیمان ها باشد.هرکس به شرطی که با خدا داشته وفا کند و آنچه را در عهد خویش وصف نموده به کار بندد، به آنچه نزد خداست می رسد و در خواست تکمیل آن چیزی را نموده که خداوند به او وعده داده است.(1)

الف )اساس ارزش گذاری،«معرفت»است یعنی اگر کسی کار خوبی، عمل صالحی انجام دهد ولی براساس معرفت نباشد ، این کار او هیچ ارزشی ندارد ، مثل طوطی، وقتی سوره حمد می خواند، برای او ثوابی می نویسند؟ نه، چون معرفت ندارد و نمی فهمد چه می گوید و اگر ناسزا هم به او یاد بدهند، همان را می گوید. بنابراین عمل صالح باید براساس معرفت ، تصديق و تسلیم باشد .

ب)علمی که در دل قرار نیابد،ارزشی ندارد زیرا با تصدیق همراه نیست ، امروزه بسیارند کسانی که می دانند امیر المؤمنين، و حضرات اهل بیت حق هستند، نسبت به برخی از دلایل حقانیت ایشان هم آگاهی دارند، اما تصدیق نمی کنند،

ص: 29


1- الکافی : ج 1 ص 181 باب معرفة الإمام و الرد إليه ... ح6.

یعنی علم دارند اما چون این علم، قرار پیدا نکرده ، برای همین آن را تصدیق نمی کنند،علمی که قرار نیابد و قلب آن را تصدیق نکند، ارزشی ندارد.

ج)لازمه تصديق،تسلیم در برابر امر دین است، وقتی تسلیم نباشد، مسلّماً تصدیق هم نیست.اگر بفهمیم اعتقاد ما،گفتار ما، رفتار ما خلاف امر دین بوده ، باید اصلاح بشود،نه تعجّب دارد و نه ناراحتی.مامعصوم نیستیم که کارهایمان بی عیب و نقص باشد. وقتی کسی می داند حق نزد اهل بیت است اما حرف، حرف خودش باشد، یعنی تسلیم نباشد و حرف خودش را بزند، کار خودش را بکند و بگوید «یعنی همه کارهای ما از روز اول تا حالا همه غلط بوده است؟» وقتی این طور بگوید، مسلّماً به تصديق نمی رسد.

د )خدای تبارک و تعالی در عوالم پیشین،در عوالم ذر ، از همه ما پیمان گرفته است بر این که مطيع محض ولی خدا باشیم،خداوند می فرماید:

ألَم أَعْهَدُ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لاَ تَعْبُدُوا اَلشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌ مُبِين

ای بنی آدم،آیا از شما پیمان نگرفتم بر اینکه شیطان را نپرستید؟(یعنی از شیطان پیروی نکنید). به راستی او ، دشمنی آشکار برای شماست.(1)

ه)حتی اگر 3 باب را آمدیم،گمراه هستیم، بلکه امام می فرمایند«گمراهی بسیار دوری»، لازم است هر 4 باب را طی کنیم تا به سعادت برسیم و گرنه، نه.

مولا امیرالمؤمنین سلام الله عليه ضمن وصیت خویش خطاب به کمیل بن زیاد فرمودند:

يَاكمِيلُ إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ[ إِنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ ]مَنْ قَالَ بِقَوْلِنَا فَمَنْ

ص: 30


1- سوره (36) يس (صلّی الله عليه و آله و سلّم) آیه 61.

... تَخَلَّفَ عَنهُ قَصَّرَ عَنَّا وَ مَن قَصَّرَ عَنَّا لَمْ يَلْحَقْ بِنَا وَمَن لَم يَكُنْ مَعَنا ففي الدَّركِ الأسفَلِ مِنَ النَّارِ

ای کمیل ...همانا مؤمن کسی است که قائل به قول ما(اهل بیت) باشد، بنابراین آن کس که از کلام ما سرپیچی نماید، از ما دست کشیده و آن کس که دست از ما بردارد،به ما نمی پیوندد و آن کس که با ما نیست، در پایین ترین جایگاه آتش جای دارد.(1)

احادیث بسیاری در باب تسلیم وجود دارد که این حدیث شریف نیز در این زمینه دلالت روشنی دارد:مولانا علیّ بن موسی الرّضا عليه السّلام فرمودند:

شِيعَتَنَاءُ اَلْمُسْلِمُونَ لأمرنَا اَلْأَخَذُونَ بِقَوْلِنا اَلْمُخَالِفُونَ لِأَعْدَائِنَا فَمَنْ لَمْ يَكُنْ كَذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَّا

شیعیان ما کسانی اند که تسلیم امر ما اهل بیت هستندو«قول»ما اهل بیت را می گیرند (یعنی ملاک اندیشه ها و گفتار و رفتار آنان قول و فعل و تقریر اهل بیت است)کسانی اند که مخالف دشمنان ما هستند . هرکس چنین نباشد از (شیعیان )ما نیست.(2)

5.وَ الحُجَّةُ في الإيمانِ وَالعَمَلُ بِدَلِيلِ الْقُرْآنِ وَالسُّنَّةِ المُطَهَّرَةِ لَيْسَ اِلَّا قَوْلَ المَعْصُومِ عليهِ السَّلامُ و فِعْلَهُ وتَقْرِيرُه

به دلیل قرآن وسنّت مطهّره، در ایمان و عمل، جز فرمایش معصوم، حجّت دیگری نیست.

ص: 31


1- تحف العقول : ص 173وصيّته عليه السّلام لكميل بن زیاد مختصرة. بشارة المصطفی صلّی الله عليه و آله : ج 2 ص 26 وصيّة أمير المؤمنين عليه السّلام لكميل بن زياد رضي الله عنه ....
2- صفات الشّيعة: ص 3 ح 2، وسائل الشّيعة : ج 27 ص 116 ب 9 ح 33358، بحارالأنوار: ج 65 ص 167 ب 19 ح 24.

بنابر قرآن و سنّت مطهّره،آنچه در ایمان و عمل برای ما حجّت است :قول و فعل و تقریر معصوم است ، پس باید ملاک قرآن کریم باشد به ضمیمه و تفسیر فرمایشات معصومین علیهم الصّلوة و السّلام . قول و فعل و تقریر آنها، باید برای ما حجّت باشد چنان چه خداوند تبارک و تعالی می فرماید :

وَما آتاكُمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ وَما نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا

و آنچه(از دستورات)را که فرستاده(رسول الله)به شما داد بگیرید (بپذیرید و انجام دهید) و از هر آنچه شما را از آن بازداشت، دست

نگه دارید.(1)

هم چنین می فرماید :

فَلْيَحْذَرِ اَلَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

کسانی که از فرمان او(یعنی پیامبر و امام)سرپیچی می کنند،باید بترسند از اینکه به بلیه ای دچار شوند یا عذابی دردناک به ایشان برسد .(2)

نکته بسیار حائز اهمیت و جالب توجه درباره آیات قرآن کریم نیز این است که ما مطابق با فرمایش رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم ، موظّف هستیم به معصوم عليه السّلام مراجعه کنیم و ببینیم بیان ایشان چیست و در فرمایشات خود، چگونه مسائل و مشکلات را مطرح و حل فرموده است .

مولانا امیر المؤمنين عليه السّلام فرمودند :

ص: 32


1- سوره (59) الحشر آیه 8.
2- سوره (24) النّور آیه 64.

إِنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وتَعالى طَهَّرَنا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجاً فِي أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ اَلْقُرْآنِ وَ جَعَلَ اَلْقُرْآنَ مَعَنَا لاَ نُفَارِقُهُ وَ لاَ يُفارِقُنا

به درستی که خدای تبارک و تعالی ما را پاکیزه و معصوم کرد و ما را گواه بر آفریدگانش و حجت هایی در زمینش قرار داد و ما را با قرآن و

قرآن را با ما قرار داد. نه ما از آن جدا شویم و نه آن از ما جدا شود.(1)

6.يَجِبُ عَلى كُلِّ شِيعيٍ في قَولِهِ وَفِعْلِهِ أَنْ يَكُونَ تَابِعاً ومُطيعاً لِلمَعصُومِ عَلَيهِ السَّلامُ ولا لِغَيْرِهِ.

برهر شیعه واجب است که در گفتار و کردار، تنهافرمان بردار و پیرو معصوم باشد.

امام حسن عسکری علیه السّلام درحدیث دیگری چنین روایت فرمودند:

قَالَ رَجُلٌ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فُلاَنٌ يَنْظُرُ إِلَى حرم جَارٍ فَإِنْ أَمْكَنَهُ مُوَاقَعَةُ حَرَامٍ لَمْ يَنْزِعْ عَنْهُ !فَغَضِبَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَالَ: اِئْتُونِي بِهِ .فَقَالَ رَجُلٌ آخَرُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّهُ مِن شِيعَتِكُمْ مِمَّن يَعْتَقِدُ مُوالاتَكَ وَمُوالاةَ عَلِيٍ ،وَ يَتَبَرَّأُ مِنْ أعدائكما. فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: لاَ تَقُلْ إِلَيْهِ مِنْ شِيعَتِنَا فَإِنَّهُ كَذِبٌ، إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ شَعْنَا وَ تَبِعْنَا فِي أَعْمَالِنَا وَ لَيْسَ هَذَا اَلَّذِي ذَكَرْتَهُ فِي هَذَا اَلرَّجُلِ مِنْ أَعْمَالِنَا.

مردی خطاب به رسول الله صلّى الله عليه و آله عرض کرد:[یارسول الله] فلان شخص به حریم همسایه اش نظر می اندازد، اگر نگاه حرامی نیز برایش ممکن شود، از آن دست برنمی دارد .

ص: 33


1- کمال الدّین و تمام النعمة : ج 1 ص 240 ب 22 63.

رسول الله صلى الله علیه و آله خشمگین شدند و فرمودند: او را نزد من بیاورید.مرد دیگری گفت:یا رسول اللّه، به راستی او از شیعیان شماست ، کسانی که به ولایت شما و ولایت حضرت علی ایمان دارند و از دشمنان شما بیزاری می جوید. رسول الله صلّى الله علیه و آله فرمودند :نگو او از شیعیان ما (اهل بیت) است زیرا که این کلام، دروغی بیش نیست.به راستی شیعه ما کسی است که دنباله رو ما باشد و در کارهایمان، از ما پیروی نماید در حالی که این( کاری )که گفتی این مرد انجام می دهد، از اعمال ما (اهل بیت) نیست.(1)

امام جعفر بن محمّد صادق عليهما السلام فرمودند :

لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ قَالَ [وَافَقَنَا] بِلِسَانِهِ وَ خَالَفَنَا فِي أَعْمَالِنَا وَ آثَارِنَا وَ لَمْ يَعْمَلْ بِأَعْمَالِنَا وَ لَكِنْ شِيعَتُنَا مَنْ وَافَقَنَا بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ اتَّبَعَ آثارَنا وَ عَمِلَ بِأَعْمالِنا أَوْ لَئِكَ شِيعَتُنا.

کسی که به زبان بگوید (من از شیعیان هستم ولی )در کارها و آثار ما اهل بیت، با ما مخالفت کند و براساس عمل ما، عمل نکند، از شیعیان ما نیست. و لكن شيعه ما کسی است که با زبان و قلبش با ما موافقت کند و در پی آثار ما روان شود و مطابق با عمل ما عمل کند،آنان شیعیان ما هستند.(2)

شیعه یعنی تابع، یعنی پیرو. شیعه باید تابع چه کسی باشد؟ باید پیرو چه کسی

ص: 34


1- التّفسير المنسوب إلى الإمام الحسن الزكيّ العسکری علیه السّلام : ص 307 ح 150. از او : مجموعه ورّام : ج 2 ص 105 و تفسير البرهان : ج 4 ص 602ح 8995 و بحارالأنوار : ج 65 ص 154 و 155ح 11.
2- السّرائر : ج3 ص 639. مشكاة الأنوار : ص 70 فصل 3. وسائل الشّيعة : ج 15 ص 247 ب 21 ح20409- 19، بحار الأنوار : ج 65 ص 164 ب 19 ح 13.

باشد؟قول و فعل شیعه،باید تابع معصوم باشد و لا غير.شیعه اعتقادی و ایمانی، در همه موارد باید پیرو ولیّ معصوم عليه السّلام باشد و نظر خودش یا سایرین برایش ملاک و حجّت نباشد. ما هم که خود را شیعه می دانیم باید تابع ولیّ معصوم باشیم تا ملاک شیعه بودن را داشته باشیم.

در حدیث دیگری امام حسن عسکری علیه السّلام می فرماید :

... إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ شَيَّعَنَا ،وَ اِتَّبَعَ آثَارَنَا،وَ اِقْتَدَى بِأَعْمَالِنَا.

همانا شیعه ما (اهل بیت) کسی است که از ما پیروی کند و دنباله رو

مسیر ما بوده و هم چون ما عمل کند(1).

7.وَعَلَينَا اَلتَّسْلِيمُ

وبرماواجب است که تسلیم باشیم.

نهایت مرحله و بالاترین آن، تسلیم شدن در برابر اهل بیت است. باید تسلیم محض حضرات محمّد و آل محمّد صلوات الله وسلامه عليهم اجمعین باشیم زیرا شرط (صحیح و قبول بودن) تشيّع ، ایمان و عملی است که برخاسته از تسلیم بودن محض در برابر حضرات معصومین باشد. ضمن اینکه باید تابع ایشان باشیم و بس ، آنچه ملاک قبولش سلیقه و پذیرش من و ما باشد ، باطل است.

«سخن» سخن محمّد و آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعین است و ما باید تابع باشیم و بس . مُحلّ حلال خدا، محرِّم حرام خدا و مبِّين احکام خدا ، بیان گر دین خدا، ائمّه معصومین هستند و نظر غیر معصوم و فعل غير معصوم در دستگاه

ص: 35


1- التّفسير المنسوب إلى الإمام الحسن الزكيّ العسكري عليه السّلام : ص 307. از او : تفسير البرهان : ج 4 ص 601 و 602 ح 8994، بحار الأنوار : ج 8 ص 352 و 353 ح 2 و ج 65 ص 154 ح 11.

الهی، هیچ ارزش و اعتباری ندارد. (فلان عالم چنین گفت چنین کرد، فلان عالم فلان شعر را گفت ، فلان شعر را تقریر کرد، این ها هیچ کدام حجّت شرعی نیست)، آنچه ملاک قبولش پسند من و ما باشد ، اسم دیگری دارد و آن «بدعت» است و باطل.

مولی الموحّدین امیر المؤمنين عليه السّلام در حدیث اربع مائة (1)فرمودند :

...أَيُّها النَّاسُ كُفُّوا ألسِنَتَكُم وَسَلِّمُوا تَسلِیماً... ...

ای مردم! زبان خود را (از بیان نظرات و ایده های شخصی) نگاه دارید و(در برابر دستورات الهی)تسلیم شوید تسليم مطلق...(یعنی درباره حکم خدا، اظهارنظر نکنید و فقط فرمانبردار باشید).(2)

امام محمّد باقر یا امام جعفر صادق عليهما السّلام فرمودند :

لا يَكونُ العَبدُ مُؤْمِناً حَتَّى يَعْرِفَ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اَلْأَئِمَّةَ كُلَّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ وَ يَرُدَّ إِلَيْهِ وَ يُسَلِّمَ لَهُ...

کسی به مقام ایمان نمی رسد مگر زمانی که به مقام معرفت خدا و پیامبرش و معرفت همه امامان و امام زمانش برسد و به او رد کند و تسلیم او باشد (یعنی مرجع او برای اخذ و عطا، مرجع او برای حلّ -

همه نزاع ها و اختلافها، امام زمان باشند).(3)

یعنی بگوید معصوم این طور فرمودند : به روی چشم. من از روز اول تا حالا اعتقادم این بود، 40 سال این مسیر را رفتم ، به خیلی ها گفتم، منبر رفتم ، صحبت

ص: 36


1- حدیثی است که مولا امیرالمؤمنین علیه السّلام در یک مجلس، 400 مطلب را بیان نمودند .
2- تحف العقول : صص100-104.
3- الکافی:ج 1 ص 180 باب معرفة الإمام و الرّدّ إليه ... ح 2. وسائل الشّيعة : ج 27 ص 63 ب 7ح33207- 5، إثبات الهداة : ج 1 ص 106 ب 6 ح 27، الإيقاظ من الهجعة : ص 40 ح3.

کردم، بر این اساس چند کتاب هم نوشتم، الان برای من ثابت شده که خلاف مرام اهل بیت علیهم السّلام پیش می رفتم، اگر حقیقتاً مؤمن هستم باید کنار بگذارم وخودم را تسلیم امر اهل بیت کنم.

این حدیث شریف ، مطلب را با وضوح بیشتری برای ما بیان می کند: ابوالصبّاح کنانی گوید: به امام محمّد باقر عليه السّلام عرض کردم : ما (شیعیان مجلسی داریم از شما حدیثی نقل می کنیم، بعضی از ما می گویند: قول ماقول آنان (اهل بیت ) است؟ (گویا می خواهد به امام عرض کند حدیثی از شما نقل می کنیم ولی خودمان تردید داریم که آیا باید از شما پیروی کنیم یا نه، می خواهیم اظهار نظر کنیم ولی عده ای می گویند : قول، قول آل محمّد و حرف تمام است).

حضرت فرمود:

فَمَا تُريدُ؟ أُرِيدُ أَنْ تَكُونَ إِمَاماً يَقْتَدِي بِكَ ؟مَنْ رَدَّ اَلْقَوْلَ إِلَيْنَا فَقَدْ سَلَّم

چه می خواهی؟ (حرفی داری؟ مشکلی داری؟) آیا می خواهی امامی باشی که به تو اقتدا شود؟ آن کس که قول را به ما اهل بیت بازگرداند (یعنی بگوید آن چه اهل بیت فرمودند، همان درست است)،به تحقیق اوست که تسلیم شده است.(1)

این حدیث شریف در دو جا آمده است، بنابراین، کلام، کلام معصوم است و بس ،

ص: 37


1- مختصر البصائر : ص 231 باب ما جاء في التّسليم لما جاء عنهم و ما قالوه عليهم السّلام ... ح 234/ 27 از بصائر الدّرجات سعد بن عبدالله اشعری . مختصر البصائر : ص 264 باب ما جاء في التّسليم لما جاء عنهم عليهم السّلام و في من ردّه و أنكره ... ح 3/257. ر.ک: تفسير البرهان : ج 5 ص 862 ب 4 ح17/12110، وسائل الشيعة :ج 27 ص 130 ب 10 ح 33400- 19.

محلّ اظهار نظر دیگری نیست و حرف غیر معصوم هیچ اعتباری ندارد ، اگر نافرمانی کنی یعنی می خواهی پیشوا باشی ، می خواهی مثل امام، مقتدا باشی .خداوند تبارک و تعالی می فرماید «وَ سَلِّمُوا تَسلِیماً» یعنی در برابر امر الهی باید تسلیم باشیم ، تسليم مطلق.

حجّاج خیبری گوید:به امام صادق عليه السّلام عرض کردم :ما (شیعیان) در جایی هستیم که از شما حدیثی عظیم روایت می شود (مثلاً حدیثی راجع به مقام و جایگاه ائمّه است و بسیاری نمی توانند آن را بفهمند و بپذیرند، ائمّه را انسان هایی مانند سایرین می دانند اما حديث مذکور ، فضیلت و مقام والایی برای اهل بیت قائل است)،بعضی از ما به بعضی دیگر (که پذیرفتن آن برایشان سخت می آید ) می گوید : سخن (همان) سخن اهل بیت است و این بر بعضی از ما سخت می آید؟ حضرت فرمود:

كَأَنَّكَ تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ إِمَاماً يَقْتَدِي بِكَ ؟!مَنْ رَدَّ إِلَيْنَا فَقَد سَلَّمَ

گویا تو می خواهی امام و رهبری باشی که به تو اقتدا شود؟!هرکس( سرّ کلام ما را)به ما اهل بیت بازگرداند، تسلیم(امر الهی)شده است(1)

نباید با سرعت و صراحت ، حدیث اهل بیت اطهار عليهم الصّلاة و السّلام را رد کرد، مثلاً کشش فهم یک حدیث را نداری «فَضَعهُ في سُنبُلِه» در سخت ترین شرایط، بگو: من نمی فهمم ، کشش ندارم ، برای من سنگین است ، بگذار تا امام بیاید. یا چنان که فرموده اند به سایر روایات صحیح و به محکمات احادیث

ص: 38


1- مختصر البصائر : ص 269 باب ما جاء في التّسليم لما جاء عنهم عليهم السّلام ... ح 10/264بحار الأنوار : ج 25 ص 365 ب 13 ح 4.

برگردان چون بنابر آنچه فرموده اند بعضی از روایات ، بعضی دیگر را تصدیق می کند و مطلب را برای شما بیان می کند؛ مولا امیرالمؤمنین سلام الله عليه فرمودند: به راستی شنیدم رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم می فرمود:

إِذَا أَتَاكُمُ اَلْحَدِيثُ متجاوباً مُتَفَاوِتاً فَمَا يُكَذِبُ بَعْضُهُ بَعْضاً فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَمْ أَقُلْهُ وَ إِنْ قِيلَ قَدْ قالَهُ وَ إِذا أتَاكُمُ الْحَديثُ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً فَهُوَ مِنِّي وأنَا قُلْتُهُ...

هرگاه حدیث برای شما بیاید که با هم فرق داشته و متفاوت باشد، (بدانید که) آنچه از آن خبر که بخشی از آن بخش دیگر را تکذیب کند، از من نیست و من آن کلام را نگفته ام هرچند گفته شود که او (یعنی پیامبر) آن سخن را گفته است و چون حدیثی برای شما بیاید که بخشی از آن بخش دیگر را تصدیق کند، آن کلام از جانب من است....(1)

امام جعفر صادق عليه السّلام فرمودند :

إِنَّ مِن قُرَّةِ العَين التسليم إِلَيْنَا أَنْ تَقُولُوا لِكُلِّ مَا اخْتَلَفَ عَنَّا أَنْ تَرُدُّوا إِلَيْنَا

همانا از چیزهایی که موجب چشم روشنی است، تسلیم شدن در برابر ما( اهل بیت) است طوری که (وقتی سبب اختلاف را نمی دانید، پیش از اظهار نظر) درباره هر چه با اختلاف از ما نقل می شود، (تفسیر و

معنای آن را) به ما اهل بیت بازگردانید .(2)

امام جعفر صادق عليه السّلام فرمود:

ص: 39


1- مشكاة الأنوار : ص 153.
2- بصائر الدرجات : ص 525 ب 20 ح 31.

تَدْرِي بِمَا أُمِرُوا ؟أُمِرُوا بِمَعْرِفَتِنَا وَ اَلرَّدِّ إِلَيْنَا وَ اَلتَّسْلِيمِ لَنا

می دانی مردم به انجام چه کاری مأموریت یافتند؟امر شده اند که نسبت به ما اهل بیت، معرفت کسب کنند و به ما برگردانند (یعنی ما اهل بیت مرجع آنها باشیم) و در برابر ما تسلیم شوند (بنابراین وقتی روشن شد که این کلام، کلام معصوم است، باید در برابر امر معصوم

عليه السّلام، تسلیم شد).(1)

8.فقْهِ آلِ مُحَمَّدٍ صلَواتُ اللَّهِ وسَلامُهُ عَلَيْهِمْ أجْمَعِينَ وَحُدُودُهُ هُوَ الْحِلُّ وَفَصلَ الخَطَّابِ فَصْلَ اَلْخِطَابِ وَرَاهُ چاره در هر امرى فَقِهِ آلُ مُحَمَّدٍ اِست.

فقه آل محمّد صلّى الله عليهم أجمعين و حدود آن، راه حل است، فصل الخطاب فقط همان است : «فقه اهل بیت»، نه فقهی که برخاسته از قیاس ، استحسان، نظر من و ما، شیوع و شهرت و ... باشد، که (ربّ مشهور لا أصل له) چه بسا مشهوری که بی اساس است .

9.عَلَيْنَا نُصْرَةَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَسَلامُهُ عَلَيْهِمُ اجْمَعِينَ وَوَسائِلِ النُّصْرَةِ وَطَريقِهِ هُوَ ماجاءُ عَنهُم ولاغَيرُ

یاری نمودن آل محمّد برماواجب بوده و روش یاری نمودن ایشان، همان است که از جانب ایشان تعیین شده است.

همه ما موظّف و مكلّف هستیم دین آل محمّد را نصرت بدهیم،فرهنگ و شعائر آل محمد را نصرت بدهیم، خود اهل بیت را نصرت بدهیم . نصرت آل محمّد بر ما واجب است،اما انتخاب راه و ابزار نصرت، دست ما نیست بلکه باید طبق فرمان آنها باشد. وسایل و طریق نصرت هم باید از جانب و مورد تأیید آنها باشد؛

ص: 40


1- همان ح 32.

«اگر بخواهم از امیرالمؤمنین تبلیغ کنم ولی فلان شعر را بخوانم و على را خدا معرفی کنم، «هو» بکشم و بگویم منظور من این نیست که امیرالمؤمنین، خدا هستند، این طور به نظر من می رسد و گمان کنم به این شکل ، به اهل بیت خدمت می کنم» این توجيهات پذیرفته نیست، چنین سخنانی کفر محض است و اهل بیت نهی مطلق فرموده اند،قصد باشد یا نباشد.اگر رضای اهل بیت را می خواهیم،باید مطابق امر ایشان عمل کنیم. همان طور که خود اهل بیت فرمودند،الفاظ ، سبک و شیوه و نوع تعظیم شعائر الله ، همه باید طبق دستور اهل بیت باشد .

10.اَلْقَوْلُ اَلطَّيِّبُ فِي اَلْقُرْآنِ قَوْلُ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اَللَّهِ وَسَلاَمُهُ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ

قول طيّب. سخن پاک که در قرآن آمده است، سخن آل محمّد است.

قرآن کریم می فرماید :

وَ هُدُوا إِلَى اَلطَّيِّبِ مِنَ اَلْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلَى صِرَاطِ الحَمیدِ

به «گفتار پاک» هدایت شده اند و به «راه ستوده» هدایت شده اند(1)

و «گفتار پاک» قول آل محمّد عليهم السّلام است و«راه ستوده» ولایت ائمّه اطهار عليهم صلوات الله است .(2)

11.أَحْسَنَ اَلْأَقْوَالِ قَوْلُ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَسَلاَمُهُ عَلَيهِم اجمَعينَ

نیکوترین سخنان، سخن آل محمّد است.

خداوند تبارک و تعالی می فرماید :

ص: 41


1- سوره (22) الحج آیه 25.
2- ر.ک : غررالأخبار : ص 148، تفسير القمی: ج 2 ص 83، المحاسن : ج 1 ص 169 ح13، الکافی : ج 1 ص 426 ح 71، مناقب آل ابی طالب (عليهم السّلام): ج3 ص 96، الرّوضة : ص 209.

... فَبَشِّر عِبَادَ* اَلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ اَلْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أوليك اَلَّذِينَ هَدَاهُمُ اَللَّهُ وَ أُولَئِكَ هُمْ وَلَّوُا اَلْأَلْبَاب

... پس بشارت بده بندگان مرا*آنان که«القول»(یعنی سخنی موردنظر) را می شنوند و در پی نیکوترین آن روان می شوند،آنان کسانی اند که خداوند هدایت شان کرده و آنان هستند «اولوالألباب».(1)

احادیث بسیاری دلالت دارد که این «قول» مورد نظر، «قول» محمّد و آل محمّد است. حال آیا ما می توانیم در قول آل محمّد،اظهار نظر شخصی راه بدهیم؟ در احادیث اهل بیت این باب ، بسیار ظریف بسته شده است :

ابوبصیر گوید:از امام جعفر صادق عليه السّلام درباره این کلام خداوند که فرمود: «اَلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ اَلْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ...» پرسیدم، حضرت فرمود:

هُمُ الْمُسَلِّمُونَ لِآِلِ مُحَمَّدٍ الَّذِينَ إِذَا سَمِعُوا اَلْحَدِيثَ لَمْ يَزِيدُوا فِيهِ وَ لَمْ يَنْقُصُوا مِنْهُ جَاءُوا بِهِ كَمَا سَمِعُوهُ

اینان کسانی هستند که تسلیم آل محمّد هستند،(چگونه تسلیم هستند؟ کسانی که وقتی حدیث اهل بیت را می شنوند،نه به آن اضافه می کنند و نه از آن کم می کنند بلکه همان طور که شنیده اند آن را ابلاغ می نمایند .(2)

ص: 42


1- سوره (39) الزّمر آیات 18 و 19.
2- الكافي : ج 1 ص 391 باب التسليم و فضل المسلمين ... ح8. تأويل الآيات : ص 502، وسائل الشّيعة : ج 27 ص 82 ب 8 ح 33268- 23، تفسير البرهان : ج 4 ص 202ح 4/9193و ج5 ص 865 ب 4 ح 12123/ 30. ر.ک: الإختصاص : ص 5، بحارالأنوار: ج 2 ص 158 ب 21 ح1، مستدرك الوسائل : ج 17 ص 299 ب8 ح 21401- 46. مختصر البصائر : ص 235 باب ما جاء في التسليم لما جاء عنهم وما قالوه عليهم السّلام ... ح 36/243، تفسير البرهان : ج 4 ص 803 ح 6/9195.

12.لآِلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عليهِم رَايَةُ اَلْحَقِّ اَلَّتِي مَنْ لَزِمَهُا لحَقُّ و ...

پرچم حق از آن آل محمّد است، آن که هرکس ملازمش باشد، به سعادت رسد و...

از امیرالمؤمنین علیه السلام در حديث صحيح اربع مائة روایت شده که فرمودند :

...لَنَا رَايَةُ الْحَقِّ مَنِ اسْتَظَلَّ بِهَا كَنَّتْهُ ومَنْ سَبَقَ إِلَيْهَا فَازَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَكَ وَ مَنْ فَارَقَهَا هَوِيَ ،وَ مَنْ تَمَسَّكَ بِهَا نَجَا...

پرچم حق از آن ما اهل بیت است،هرکس بدان سایه گیرد،او را فراگرفته و هرکس به سویش سبقت گیرد، رستگار شود و هرکس از آن سرپیچی کند، هلاک شده و هرکس از آن جدا شود،سرنگون می شود و آن کس که بدان چنگ زند، نجات یابد .(1)

در تعبیر دیگری از مولانا امیر المؤمنین سلام الله عليه چنین نقل شده است :

... مَعَنَا رَايَةُ الْحَقِّ مَنْ تَبِعَهَا لَحِقَ وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا غَرِقَ أَلاَ وَ بِنَا تدرك تَرَهُ كُلُّ مُؤمِنٍ وَ بِنَا تُخْلَعُ رِبْقَةُ الذُّلِّ مِنْ أَعْنَاقِكُمْ وَ بِنَا فُتِحَ لاَ بِكُمْ وَ بِنَا يُخْتَمُ لاَ بِكُمْ.

... پرچم حق با ما اهل بیت است، آن کس که در پی آن روان شود، به مقصد (حق) می رسد و کسی که از آن عقب بیافتد، (در گمراهی) غرق شود. آگاه باشید که خون خواهی هر یک از مؤمنان به سبب ما اهل بیت صورت می پذیرد و به سبب ما گردن شما از زیر بار ذلت رها می شود و( امر دین و دنیا و آخرت) به سبب و وسیله ما اهل بیت، گشوده گردید و نه به شما و به ما پایان می پذیرد و نه به شما(2) .

ص: 43


1- الخصال : ج 2 ص 610ح 10. ر.ک : نهج البلاغة : ص 145 و 146 خطبه 100.
2- الإرشاد : ج 1 ص 239 و 240 ما رواه الخاصة و العامّة عنه و ذكر ذلك أبو عبيدة معمر بن المثنّی و غیره ممّن لا يتّهمه خصوم الشّيعة في روايته أنّ أمير المؤمنين عليه السّلام قال في أوّل خطبة خطبها بعد بيعة النّاس له على الأمر و ذلك بعد قتل عثمان بن عفّان - گفتار مولا امیر المؤمنين عليه السّلام که مردم را به سوی خویش می خواند و فضیلت و حقانیت خود را آشکار می سازد و به ستمگران خود نیز اشاره می فرماید. امیرالمؤمنين عليه السّلام این گفتار را پس از قتل عثمان که مردم با وی بیعت کردند عنوان نموده و شیعه و سنی و ابو عبیده معمر بن مثنی که مخالفین شیعه نیز روایت او را می پذیرند نقل کرده اند .

بنابر کلام مولا،راه رستگاری و نجات تنها در پیروی از اهل بیت و پیروی از راه اهل بیت علیهم السّلام است و یک لحظه جدا شدن یا عقب افتادن از آن ، نابودی و هلاکت را به دنبال دارد.

مولی الموحّدین امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب عليه السّلام در ضمن حدیثی فرمودند :

...لَنَا رايَةُ الحَقِّ مَنِ استَضاءَ[ اسْتَظَلَّ ]بِها كَنَّتْهُ وَمَن سَبَقَ إِلَيْها فَازْبَعَلَمَه...

پرچم حق از آن ما اهل بیت است، هر کس از آن نور گیرد [بدان سایه گیرد]، او را فرا می گیرد و هرکس به سویش پیش تازد، به سبب علم

آن، رستگار شود(1).

فرازِ فوز

با توجه به آنچه بیان شد، نه تنها راجع به یک بحث خاص ، بلکه راجع به همه امور فردی و اجتماعی،اعم از اعتقادات، احکام و اخلاق، بایسته است که این اصول سرلوحه کار ما قرار گیرد؛هر کاری که انجام می دهیم ؛ می خواهیم مداحی کنیم منبر برویم کتاب بنویسیم حكم الهی استنتاج کنیم و ... این مطالب در همه

ص: 44


1- تفسير الفرات : صص 366-368 ح 499.

امور باید ملاک ما باشد، اگر چنین شد ، عمل ما «عمل صالح» خواهد بود، «عمل عارفانه» خواهد بود، «عمل با تصدیق» خواهد بود، «عمل با تسلیم» خواهد بود، در این صورت ارزش و اعتبار دارد، هم صحیح است و هم مقبول درگاه الهی .

امّا پرسش مذکور که برای یاد آوری، دو مرتبه آورده می شود :

کسانی هستند که می گویند «من سگ حسینم» یا می گویند «به درگاه اهل بیت، از سگ هم کمتر هستم» و می گویند منظور ما و نگاه ما به نجس بودن یا شکل و شمایل سگ نیست بلکه منظور، وفای سگ، پست بودن و کم بودن آن است و برای اظهار خضوع و افتادگی در برابر درگاه و آستان اهل بیت علیهم السّلام از این تعبیر استفاده می کنیم. گاهی نیز می گویند«بر آستان اهل بیت، من مثل سگ نگهبان هستم».

آیا این تعابیر و توجيهات از نظر دین پذیرفته است؟و آیا ائمّه اطهار علیهم الصّلاة و السّلام از به کار بردن چنین تعابیری، رضایت دارند؟

ص: 45

ناگزیر از قبول

اشاره

ص: 46

ص: 47

شناخت تشبیه، استعاره و تمثيل

تشبیه و تمثیل،آرایه های ادبی هستند که پیش از آغاز،لازم است نسبت به آن شناخت داشته باشیم تا بتوانیم موارد هریک را بررسی کنیم و البته آشکار است که نمی توان بدون دانش کافی، متعرض بحث در این زمینه شد.

«تشبیه»و«تمثيل»آرایه های ادبی است که در زبان های مختلف کاربرد داشته و دارد و این اختصاص به زبان عربی ندارد ،البته نکاتی وجود دارد که باید مدّ نظر داشته باشیم :

اوّلاً باید «تمثيل» و «تشبیه» و انواع آن را به خوبی بشناسیم؛

میان تشبیه و تمثیل تفاوت است و میان تشبيه فعل و تشبيه فاعل و تشبیه نسبت نیز تفاوت است.

ثانياً هر مورد را جداگانه بررسی کنیم زیرا انواع تشبیه و تمثیل در زبان های مختلف ، می تواند متضمّن معانی متفاوتی باشد ؛

تشبيه فاعل زمانی است که بگوییم«علیٌّ اسدالله یعنی علی شیر خداست» و وجه شبه در اینجا مهابت ، شجاعت، سلطه و سروری است. اما وقتی می گوییم «فلانٌ هجم کهجوم الاسد یعنی فلان شخص مانند حمله شیر ، حمله نمود» این دیگر

ص: 48

تشبيه فاعل نیست بلکه تشبيه فعل است و میان این با اولی تفاوت وجود دارد . نمونه این نوع از تشبیه در بیان معصومین علیهم السّلام ، كلام رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم است :

سَيَأْتِي زَمَانٌ عَلَى أُمَّتِي يَفِرُّونَ مِنَ اَلْعُلَمَاءِ كَمَا يَفِرُّ اَلْغَنَمُ عَنِ اَلذِّئْبِ فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ اِبْتَلاَهُمُ اَللَّهُ تَعَالَى بِثَلاَثَةِ أَشْيَاءَ اَلْأَوَّلُ يَقَعُ البَرَكَةُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ وَ اَلثَّانِي سَلَّطَ اَللَّهُ عَلَيْهِمْ سُلْطَاناً جَائِراً وَ اَلثَّالِثُ يَخْرُجُونَ مِنَ اَلدُّنْيَا بِلاَ إِيمَان

زمانی بر امت من (یعنی مسلمانان) فرا رسد که از علماء می گریزند چنان که گوسفند از گرگ می گریزد، چون چنان شد، خداوند تعالی آنان را به سه چیز مبتلا می سازد، نخست اینکه برکت از دارایی های آنان می رود،دوم اینکه خداوند پادشاهی ستمکار را بر آنان چیره می گرداند و سوم اینکه بیایمان از دنیا می روند .(1)

اگر در اینجا تشبیه را تشبيه فعل و فاعل بگیریم،یعنی بگوییم«مشبه» به ترتیب علما و مردم هستند و «مشبه به» به ترتیب گرگ و گوسفند ، چرا باید خداوند گوسفندانی(مردمانی)که از گرگ (علماء ) می گریزند، مبتلا سازد و ((بی ایمان از دنیا بیرون روند))؟... اندکی تأمّل موجب درک مطلب خواهد بود، این تنها تشبيه فعل است برای بیان چگونگی رخ داد آن و نه تشبيه فاعل.

گاه تشبیه در نسبت است مانند زمانی که بگوییم :«فضل فلان بيننا كفضل الشّمس بين الكواكب یعنی برتری فلان شخص در میان ما،چون برتری خورشید میان ستارگان است». این تشبيه فعل یا فاعل نیست بلکه تشبیه در نسبت است یعنی

ص: 49


1- جامع الأخبار : ص 130 فصل 88.

تشبیه برای بیان نسبت صورت گرفته است. مثال عینی در احادیث اهل بیت اطهار عليهم السّلام ، کلام امام باقر عليه السّلام است که در ضمن حدیثی به نقل از رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم فرمودند:

ومَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فِي دِينِ اَللَّهِ وَفِيُّ قُدْرَتِهِ إِلاَّ كَذُبَابَةٍ تَطِيرُ فِي هَذِهِ الْمَمَالِكِ اَلْوَاسِعَةِ وَمَا عَلِيٌ فِي دِينِ اَللَّهِ وَ فِي قُدْرَتِهِ إِلاَّ كَبَعُوضَةٍ فِي جُمْلَةِ هَذِ اَلْمَمَالِكِ مَعَ أَنَّ فَضْلَ اَللَّهِ تَعَالَى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلى هُوَ اَلْفَضْلُ اَلَّذِي لاَ يَفِي بِهِ فَضْلُهُ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ مِنْ أَوَّلِ اَلدَّهْرِ إِلَى آخِرِهِ.

محمّد پیامبر خدا در مقابل دین خدا و قدرتش مانند یک مگسی است که در این دنیای وسیع پرواز می کند و علی نیز در مقابل دین و قدرت خدا ، چون پشه ای است در مقابل این دنیای وسیع با وجود این که بخشش خداوند تعالی بر حضرات محمّد و على صلوات الله عليهما و آلهما،آن بخششی است که بخشش خداوند بر تمام آفریدگانش از آغاز روزگار تا پایانش، بدان نمی رسد و با آن برابر نیست.(1)

محمّد و على صلوات الله عليهما و آلهما، محمّد و علی هستند و این تشبیه ، تنها در مقام تبیین جایگاه ایشان نسبت به دین و قدرت الله ، صورت گرفته است . در اینجا تشبيه فعل یا فاعل نیست ، بلکه تنها تشبیه نسبت ها صورت گرفته است .

نمونه دیگر بیان امام صادق عليه السّلام است که در ضمن حدیثی درباره اهمیت و وجوب تقیّه، فرمودند :

إِنَّمَا أَنْتُمْ فِي النَّاسِ كَالنَّحْلِ فِي اَلطَّيْرِ وَ أَنَّ اَلطَّيْرَ تَعلَمُ ما فِي

ص: 50


1- التّفسير المنسوب إلى الإمام الحسن الزكيّ العسكري عليه السّلام : ص 209.

جَوفِّ النَّحلِ مَا بَقِيَ فِيهَا شَيْءٌ إلاَّ أَكَلَتْهُ وَ لَوْ أَنَّ اَلنَّاسَ عُلُوّاً مَا فِي أَجْوَافِكُمْ كَمْ تُحِبُّونَنا أَهْلَ اَلْبَيْتِ لَأَلُوكُمْ بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ لَنَحَلُوكُمْ فِي السِّرِّ والْعَلانِيَةِ

همانا شما در میان مردم مانند زنبور عسل در میان پرندگان هستید،اگر پرنده بداند، در درون زنبور عسل چیست، همه آن را می خورد و اگر مردم از آنچه در دل های شماست آگاهی یابند که ما اهل بیت را دوست دارید، شما را با زبان هایشان می خورند و در نهان و آشکار ناسزا میگویند (یعنی به شما تهمت می زنند چندان که گرفتار زندان و

شکنجه و اعدام شوید).(1)

آشکار است که این عبارت تشبیه در نسبت است.مؤمن در جای خویش است، مردم نیز در جای خود هستند ، نه مؤمن ، زنبور عسل است و نه سایر مردم ، پرندگان هستند تنها چیزی که در اینجا تشبیه می شود، نسبت است.

البته در بحث ما آرایه«استعاره»نیز وارد است ، استعاره نوعی از تشبیه است که در آن، یکی از ارکان تشبيه(یعنی مشبه و مشبه به)حذف شده و متضمّن تأكیدی دو چندان است ، نظیر مواردی که اهل بيت عليهم السّلام ، دشمنان خویش را خطاب به «کلب» می کنند، یعنی به جای نام وی ، نام سگ را به کار می برند، آشکار است که در اینجا، «مشبه» ذکر نشده و واژه «سگ» استعاره از دشمن امام است .(2)

اما در تمثيل ، واژگان هیچ ربطی به فعل و فاعل ندارد، بلکه مفهوم مدّ نظر است

ص: 51


1- المحاسن : ج 1 ص 257 ب 31 ح 300. الکافی : ح 2 ص 218 باب التّقيّة ... ح 5.
2- معنای این بیان ، در جای خویش آمده است ، رجوع کنید به بخش «توصیف و تشبیه نیکو» و بخش «پرده برداری از چهره حقیقی» .

مانند زمانی که می گوییم«شتر سواری دولا دولا نمی شود»این نه تشبيه فعل است و نه فاعل و نه نسبت ، بلکه تمثیلی است که مفهوم را قصد نموده است. آرایه تمثیل در سخنان معصومین علیهم السّلام بسیار به کار رفته است به عنوان مثال عقیله بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا خطاب به سیّدالشّهداء عليه الصّلوة و السّلام عرض نمود:

بِأبي أَنتَ وَأُمِّي يَا أَبا عِبْدِاَللَّهِ، أَسْتَقْتِلُ؟ نَفْسِي فِدَاكَ.

پدر و مادرم فدایت ای اباعبدالله ، آیا به زودی کشته می شوی؟ جانم

به فدایت.

حضرت اندوه خویش را فرو خورد و دیدگان مبارکش بر از اشک شده و فرمود:

لَو تُرِكَ القَطا لَيلاً لَنامَ

اگر مرغ قطا در شب رها شود، هر آینه می خوابد .(1)

این عبارت ، یک ضرب المثل عربی است و در این بیان، تنها مفهوم مدّ نظر است. چنان چه می بینیم میان این چهار بیان، تفاوت بسیار است.

ثالثاً امر دین ، مانند سایر امور نیست بلکه باید بسیار موشکافانه عمل کنیم تا دچار تحریف واژگان وحی نشویم؛ ممکن نیست اصل تشبیه و تمثیل را از واژگان وحی برداشت کنیم ولی نسبت به نوع و مورد کاربرد آن ،بی اعتنا باشیم بلکه بایسته است کلام وحی را تمام و کمال، بپذیریم تا رستگار شویم زیرا چنانچه رهروی راه حق «هدایت» است ، کج روی از آن «گمراهی» است.

سگ در لغت

در لغت عرب «کلب » به معنای حرص درندگی است، هم چنین بر حیوان یا انسانی

ص: 52


1- وقعة الطّف : ص 200.

که دارای صفت زشت حرص ، مردار خواری و گند خواری و یا وابستگی به دنیا باشد نیز اطلاق «سگ» می شود.

واژه «کلب» برای کسی که در خسیس بودن ، نمونه است ، استفاده می شود .(1)

ریشه«کلب»در معنای چنگ زدن،با دندان گرفتن و رها نکردن (تكالب) و شکار کردن نیز به کار می رود. موجود موعظه ناپذیر را نیز «کلب » می گویند :

مفردات الفاظ القرآن و سایر کتب لغت : كلب ... و عنه اشتقّ الكَلَبِ للحرص ، و منه يقال : هو أحرص من كَلبٍ، و رجل كَلِبٌ: شديد الحرص ، و كَلبٌ كَلِبٌ. أي : مجنون یَكلَبُ بلحوم الناس فيأخذه شبه جنون ، و من عقره کُلِبَ. أي : يأخذه داء، فيقال : رجل كَلِبٌ، ... و كَلاليبُ البازي : مخالبه . اشتقّ من الكلب لإمساکه ما يعلق عليه إمساك الكلب .

مصباح المنير : ... و كلب الكلب كلبا ، فهو كلب ، من باب تعب، و هو داء يشبه الجنون يأخذه فيعقر الناس ، و يقال لمن يعقره کلب أيضا، ... و کالبه مکالبة : أظهر عداوته . و تكالب القوم تکالبا: تجاهروا بالعداوة، و هم يتكالبون على كذا ، أي يتواثبون.

کلب : أصل واحد صحيح يدلّ على تعلّق الشيء بالشيء في شدّة و شدّة جذب . من ذلك الكلب ، ... الكلب : الّذي يكلب بلحوم الناس ، فإذا عقر يقال رجل كلب و رجال کلبی ...

ص: 53


1- رياض السّالكين : ج 1 ص 39: و الكلب مستعار لمن هو في الخسّة بمثابة .

سگ در ادبیات

در خاورمیانه و نیز در زبان و ادب فارسی(1)، سگ جانوری پلید و ناپاک (نجس) هرزه ، سرگردان و ولگرد است و در اثر این تنفر است که اصطلاح «سگِ نفس»برای خواهش های نفس انسان به کار می رود. برای این که نفرت و بیزاری نسبت به کسی نشان داده شود او را «سگ» می خوانند.(2) این بیزاری به اندازه ای است که ضرب المثل : «چو نام سگ بری چوبی به دست آر» یک اندرز و هشدار به شمار می رود.

در تشبیه های تحقیر آمیز،اصطلاح هایی چون :سگ جان(سخت جان). سگ دو زدن (بیهوده و به هرجا سرزدن)، سگ پاسوخته(هرزه گرد و در به در ) سگ خور شدن (کنایه از حرام خوار شدن ) و سگان جیفه دنیا (کنایه از دنیاطلبان)، سگان آز( کنایه از اهل حرص)،سگ کیست؟(کنایه از اینکه چه اهمیتی دارد؟)... درادبیات کم نیست . در آینه شعر فارسی نیز همین وضعیت جاری و ساری است :

فردوسی طوسی :

اگر برکه ای پر کنند از گلاب *** سگی در وی افتد کند منجلاب

سعدی :

- سگ به دریای هفتگانه مشوى *** که چو تر شد پلیدتر گردد

- با بداندیش هم نکویی کن *** دهن سگ به لقمه دوخته بِه

ص: 54


1- از این دست موارد در ادبیات عرب کم نیست لكن مخاطب عام - که فارسی زبان است - مدّ نظر قرار گرفته، ضمن اینکه برخی از تشبيه ها و تمثیل های زبان عرب، در خلال آیات و احادیث آورده شده است.
2- ناگفته نماند که به جهت حفظ شأن كتاب، از ذکر همه این تشبیه و استعاره ها، پرهیز شده است .

- سگ و دربان چو یافتند غریب *** این گریبانش گیرد، آن دامن

- قارون گرفتمت که شدی در توانگری *** سگ نیز با قلاده زرین همان سگ است

چاپلوسی، صفت سگان است

یکی از ویژگی های سگان «تملّق» است که با تکان دادن دم ابراز می شود. سگان این چنین خود را نزد دوست و دشمن خوار و ذلیل نشان می دهند تا ضرری را دور یا منفعتی را جلب کنند؛ به همین دلیل است که اگر کسی به سگ ها نان دهد و با آنها مهربانی کند با او آشنا شده، هر کجا او را ببینند تملق می گویند، خود را به خاک می اندازند و سر و دم می جنبانند و این همه به طمع لقمه ای دیگر است و نه اظهار وفای صادقانه ؛

در میان نزاع نیز چون سگ جانش را در خطر می بیند،با دم تکان دادن اظهار تملق و خضوع نموده و این کار به معنای تسلیم و پایان نبرد است، بنابراین دم تکان دادن سگ ها نوعی چاپلوسی ذلیلانه و هدف مند است. چاپلوسی و تملق ناشی از حقارت نفس بوده و از آبشخور نفاق و خودخواهی سیراب شده است .(1)

این همه در حالی است که شیر هرچند گرسنه باشد، برای سیر کردن شکم خود، نزد کسی سر فرود نمی آورد و اگر از گرسنگی بمیرد ، باز هم اظهار تملّق نمی کند ، اگر در نزاع زخمی بردارد یا حتی بمیرد، باز هم تسلیم نمی شود و اصطلاحاً مردانه می میرد. در ادبیات نیز گاه به ارزش و عزت نفس شیر در برابر سگ اذعان شده :

ص: 55


1- البته نوعی تملق نیز وجود دارد که نه تنها ناپسند نبوده بلکه ممدوح و گواراست و آن چاپلوسی و تملق کردن به هنگام راز و نیاز با خداوند است که در روایات به آن ترغیب شده و در برخی دعاها نیز (از قبیل دعای کمیل بن زیاد و یا دعای ابوحمزه ثمالی و ...) تعابیر آن به چشم می خورد .

- شیر اگر مفلوج باشد همچنان از سگ به است (سعدی)

- نخورد شیر ، نیم خورده سگ * ور بمیرد به سختی اندر غار (گلستان سعدی باب سوم) البته در اینجا، نکته دیگری نیز مسکوت مانده و آن اینکه اگر سگ ، باوفاست،چرا از هر کس و ناکس غذا می گیرد؟و بعد برای همه آنها دم تکان می دهد؟بله طمع و حرص در وجود سگ چنان قوت دارد که به لقمه ای خرسند است و اگر همين لقمه نباشد ، دیگر از آن وفای مشهور، خبری نیست. در ادبیات به این موضوع نیز اشاره می شود:

- سگان از ناتوانی مهربانند *** و گرنه سگ کجا و مهربانی ؟ (امیر خسرو)

- سگ هماره حمله بر مسکین کند *** تا تواند زخم بر مسکین زند (بلخی رومی)

- طمع کی گربه در انبان فروشد *** که بخل امروز با سگ در جوال است (انوری)

- سگی را گر کلوخی بر سر آید *** ز شادی بر جهد کاین استخوان است (باب هفتم گلستان)

- چون سگ درنده گوشت یافت ، نپرسد *** کاین شتر صالح است یا خر دجّال (باب هفتم گلستان)

هم چنین در شعر دیگری، دوستان دغل باز را این چنین توصیف می کنند :

راست خواهی سگان بازارند *** کاستخوان از تو دوست تر دارند

تاریخ نیز در مواردی بی وفایی و بلکه بی حیایی سگ را ثبت نموده است .سگ ها حتی نسبت به یکدیگر نیز وفا ندارند، جلوه این ویژگی سگها در نثر و نظم به خوبی آشکار است :

- ده آدمی بر سفرهای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم به سر نبرند. (باب هشتم گلستان)

- تا سگان را وجوه پیدا نیست *** مشفق و مهربان یکدگرند

لقمه ای در میانشان انداز *** تا تهیگاه یکدگر بدرند (باب دوم بوستان)

- مِیل ها هم چون سگان خفته اند *** اندر ایشان خیر و شر بنهفته اند

چون که قدرت نیست خفته اند این رده *** همچو هیزم پاره ها و تن زده

تا که مرداری در آید در میان *** نفخ صور حرص کوبد بر سگان

ص: 56

چون در آن کوچه خری مردار شد *** صد سگ مرده بدان بیدار شد

حرص های رفته اندر کتم غیب *** تاختن آورد، سر بر زد ز جیب

مو به موی هر سگی دندان شده *** وز برای حیله دم جنبان شده

نیم زیرش حیله، بالا آن غضب *** چون ضعیف آتش که او باید حطب

صد چنین سگ ها در این تن خفته اند *** چون شکاری نیستشان بنهفته اند

طمع ورزی و گزندگی از صفات سگان است

از طرفی گزنده بودن و طمع ورز بودن سگ تا جایی قوت دارد که ممکن است به کسی که هیچ اعتبار دوستی یا دشمنی برای آن قائل نیست، حمله کند و اصطلاحاً «پاچه او را بگیرد» و جالب اینجاست که اگر چنین شد،کافیست لقمه ای نان یا تکه ای استخوان نزد وی انداخته شود ، آن هنگام است که تمام حواسش به سوی آن خوراک جمع می شود و به کناری می رود. در ادبیات نیز می خوانیم :

سگ گیر نده چون دندان کند باز *** تو حالی استخوانی پیشش انداز (سعدی)

به همین دلیل است که«سگ تا وقتی مشغول خوردن طعام خویش است تو در امان و آسایش هستی و آزاری از آن نمی بینی».این موضوع تا جایی قوت و اهمیت دارد که به عنوان یکی از اصول نگهداری از سگ ها، آموزش داده شده و همواره مقداری غذا به سگ داده می شود که او را راضی نگه دارد نه اینکه آن قدر بخورد که کاملاً سیر شود چون اگر کاملاً سیر شد، حتی صاحب خود را نیز مأمون نمی داند. در امثال و اشعار ، گاه به این موضوع اشاره شده است :

سگ آن به که خواهنده نان بود *** چو سیرش کنی دشمن جان بود

بگذریم که گاه نیز بی دلیل به دنبال افراد می گذارد و پارس می کنند . یعنی اگر با او مهربان باشی، حدّ خود را نمی شناسد ، اگر بی تفاوت بگذری، پارس کرده و مزاحم می شود .

ص: 57

سگ در فقه اسلامی

روایات بسیاری وجود دارد که برخی صراحتاً و برخی از باب ملازمت، دالّ بر نجاست سگ هستند که برخی از آن در پیش خواهد آمد. واژه «نجس»از نظر لغت شناسان به معنای کثیفی،پلیدی،ناپاکی،ضدّ طهارت و ضدّ نظافت آمده است . در فقه اسلامی «نجس» به چیزی گفته می شود که به دلیل شدت پلیدی باید از آن دوری و اجتناب کرد.

حکمت احکام...

حکم به نجس العین بودن سگ در دیدگاه دین عزیز اسلام، تابع مصالح و مفاسد واقعی است؛پس چون می بینیم که از طرف شارع مقدّس،سگ نجس العین اعلام شده است، می فهمیم این حکم به خاطر مفسده و ضرری است که اجتناب از آن لازم است . گرچه ممکن است ما به آن مفسده و ضرر پی نبریم.امام رضا عليه السّلام ضمن نامه ای که در پاسخ به یکی از شیعیان نوشتند ، مرقوم فرمودند :

إِنَّا وَجَدْنَا كُلَّ مَا أَحَلَّ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَفِيهِ صَلاَحُ اَلْعِبَادِ وَ بَقاؤُهُم وَلَهُم إِلَيْهِ اَلْحَاجَةُ اَلَّتِي لاَ يَسْتَغْنُونَ عَنْهَا وَ وَجَدْنَا اَلْمُحَرَّمَ مِنَ الأشياءِ لَا حَاجَةَ بِالعِبادِ إلَيهِ ووَجَدْناهُ مُفْسِداً داعِياً الفَناءَ وَ الهَلاكَ

به راستی آن چه خداوند تبارک و تعالی حلال نموده است،خیر و ماندگاری بندگان در آن بوده و به آن نیازی دارند که از آن بی نیاز نیستند؛و هر آن چه را حرام نموده است،برای بندگان نیازی به آن نیست، بلکه تباه کننده ای است که به سوی نابودی و هلاكت سوق می دهد (1).

ص: 58


1- علل الشّرائع : ج 2 ص 592 ب 385 ح 43.

بنابراین اگر در دین اسلام، از انجام کاری نمی شود،یا به دلیل مفسده و ضرری است که اجتناب از آن لازم می باشد و یا به خاطر مصلحتی است که در ترک آن عمل است،هر چند در اغلب موارد به دلیل نا آگاهی خویش،به آن مفاسد و مصالح پی نمی بریم ولی با این وجود، پذیرش آن از روی تعبّد، منافاتی با عقلانیت ندارد؛

مثلاً ما بدون اینکه از پزشک در مورد خصوصیات داروها بپرسیم، به دستورات وی عمل می کنیم و هیچ کس به خاطر این کار،ما را به نادانی محکوم نمی کند زیرا ما به علم و دانش و تخصّص پزشک اعتماد کرده ایم و می دانیم که او جز معالجه و بهبود ما منظور دیگری ندارد؛

دستورات شرع الهی نیز نسخه هایی است که جز برای سعادت مندی بشر ، فرستاده نشده و ابلاغ نمی شود. بنابراین از آنجا که نمی توانیم با علم ناچیز خود، به حکمت اوامر و نواهی الهی پی ببریم، نباید از این جهت کلّ آن حکم را نادیده گرفته و مصلحت اندیشی در آن را انکار کنیم و یا بدتر، حکمی از جانب خویش صادر نموده و برای آن مصلحت ساختگی بتراشیم که عقوبتی بس ناگوارتر به دنبال خواهد داشت.

اما درباره سگ ،از آن چه درباره غرایز و طبیعت این حیوان به تفصیل سخن رفت(مانند چاپلوس و متملّق بودن ، حریص و طمع ورز بودن) و نیز آن چه درباره ویژگی های جسمی این موجود در پیش خواهد آمد (مانند مسخ بودن و آفریده-شدن از بزاق دهان شیطان لعنه الله)، نتیجه می گیریم که حکم به نجس العین بودن این حیوان نیز حکمت های بسیاری دارد و به منظور حفظ بهداشت جسمی و حتی بهداشت روحی و روانی ما است ؛

ص: 59

بدن سگ محلّ پرورش انواع میکروب ها و باکتری ها است. این حیوان تاجایی بی ملاحظه است که بی توجه به مکان،مدفوع کرده و حتی مقعدش را با زبانش تمیز می کند و به همین دلیل بزاق دهانش بسیار آلوده است . گاه آنچه را قی کرده ، می خورد، شب ها بیدار است ولی بین الطّلوعین که هنگام اقامه نماز صبح است، می خوابد .(1)

گذشته از تمام اینها،در پستی و پلیدی سگ همین بس که هم نشین بنی امیه بوده و در حالی که حرم آل الله در تشنگی می سوخت ، همراه و هم سنخ با بنی امیه لعنهم الله ، فرات را حوض چه آب تنی خود قرار داد .(2)

بیان قرآن کریم درباره «سگ»

در سوره (5) المائدة آیه 5 از سگ های تعلیم دیده برای شکار و حلال بودن شکار به وسیله سگ سخن رفته است. نوع خاصی از سگ ها برای نگهبانی مناسب هستند ، نوع دیگری نیز در شکار مورد استفاده قرار می گیرند که احکام آن به تفصیل در کتاب های فقهی ذکر شده و این برای سگ فضیلتی محسوب نمی شود:

يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ

(ای پیامبر )از شما می پرسند چه چیزهایی برای آنها حلال شده است؟ بگو: آن چه پاکیزه است، برای شما حلال گردیده و (نیز صید)

ص: 60


1- در مقابل«خروس»که 5 ویژگی انبياء عليهم السّلام را دارد و بسیار بر نگهداری آن در منزل، تأکید شده ، درست در همین زمان بیدار بوده و بانگ اذان بر می دارد.
2- مراجعه کنید به بخش «ناگزیر از قبول / فرات و بی وفایی سگ ها ....».

حیوانات شکاری و سگ هایی که از آن چه خداوند به شما آموخته، به آنها یاد داده اید، بنابراین از آنچه این حیوانات برای شما(صید می کنند و)نگاه می دارند، بخورید و(هنگامی که حیوان را برای شکار می فرستید)نام خدا را بر آن ببرید و از(نافرمانی)خدا بپرهیزید که خداوند سريع الحساب است.

آیه بیان می کند که دو نوع سگ وجود دارد که می تواند با آموزش، مورد استفاده باشد ؛ قرآن می فرماید شما می توانید این دو نوع از سگ ها را آموزش بدهید و در این زمینه مورد استفاده قرار دهید؛

وقتی سگ شکاری را فرستادید و گلوی شکار را گرفت و آن را کُشت ، شما باید بسم الله بگویید،یعنی شکار سگ به این شکل حلال نمی شود بلکه احکام خاصی دارد، ضمن اینکه نجس است و باید تطهیر شود.

در سوره (18) الكهف آیات 19 و 23 نیز حکایت سگ اصحاب کهف آمده و بیان شده است که دو دست خود را بر دهانه غار گشوده بود:

وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً و هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ اَلْيَمِينِ وَ ذَاتَ اَلشِّمَالِ و كَلْبُهُمْ بَاسِطَ ذِرَاعَيْهِ بِالوَصيدِ لَو اِطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَاراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً

و( اگر به اصحاب کهف نگاه می کردی) می پنداشتی بیدارند در حالی که به خواب فرو رفته بودند و ما آنها را به سمت راست و چپ می گرداندیم (تا بدنشان سالم بماند) در حالی که سگ آنها دست های خود را بر دهانه غار گشوده بود.اگر نگاهشان می کردی، از آنان می گریختی و سر تا پای تو از ترس و وحشت پر میشد.

سگ مذکور، متعلق به یک چوپان مؤمن و خداپرست بود که اصحاب کهف به او

ص: 61

گفتند ما می خواهیم از دست حاکم به جایی پناه ببریم،راهی به ما نشان بده .گفت : غاری هست که فقط من جایگاه آن را می دانم.رفتند و وارد غار شدند و سگ هم در دهانه غار نشست .

از این آیات نیز چیزی جز حکایت اصحاب کهف استفاده نمی شود و کسی نمی تواند با مستمسک قرار دادن جریان سگ اصحاب کهف،آن را نوعی ستایش و تمجید تلقی کند و بگوید مانند سگ اصحاب کهف ، من سگ امام حسين عليه السّلام هستم ، من سگ علی هستم و ....

در آیه 23 نیز درباره تعداد اصحاب کهف سخن به میان آمده است :

سَيَقُولُون ثَلاَثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبعَةٌ وَ ثامِنُهُم كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ مَا يُعَلِّمُهُمْ إِلاَّ قَلِيلٌ فَلا تُمَارِ فِيهِمْ إِلاَّ مُرَاءً ظَاهِراً ولا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِنْهُمْ أحَداً

خواهند گفت : سه نفر بودند، چهارمین آنها سگ آنان بود و می گویند : پنج تن بودند، ششمین آنها سگ آنان بود، بدون هیچ دلیلی (چنین می گویند)و گروهی میگویند:آنها هفت نفر بودند و هشتمین آنها سگ آنان بود. بگو: پروردگار من از تعدادشان آگاه تر است، جز گروه اندکی، تعداد آنها را نمی داند.پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو و از هیچ کدام ایشان درباره آنان نپرس.

این آیه نیز متضمّن ستایشی برای سگ مذکور و یا نوع سگ نیست .

کاربرد قرآنی این تشبيه

آیا در قرآن کریم، تشبیه به سگ وجود دارد یا نه؟ اگر وجود دارد، قرآن کریم، در چه مواردی از این تشبیه استفاده کرده است؟

ص: 62

در آیات 176-177 سورة الأعراف خداوند تکذیب کنندگان آیات الهی را به سگ تشبیه می نماید :

وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ*وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَٰلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ

و بر ایشان (یعنی قوم یهود) تلاوت کن ماجرای آن کس را که آیات خویش را به او دادیم امّا( اسم اعظم) از (قلب او) بیرون شد، شیطان او را دنبال کرد و در شمار گمراهان درآمد * اگر می خواستیم او را بدان (آیات) بالا می بردیم ولی او به پستی گرایید و دل به دنیا بست و از هوای نفس خویش پیروی کرد،پس مَثَل او مَثَل سگ است که اگر به او حمله کنی زبانش را بیرون می آورد و له له می زند و اگر به حال خود رهایش کنی، باز هم زبانش را بیرون می آورد و له له می زند. این مَثَل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند، این ماجراها را تعریف

کن باشد تا بیاندیشند (و هدایت شوند).

این تشبیه قرآنی، به منظور بیان تأثیر ناپذیری این افراد در مواجهه با نشانه های الهی،آنان را نظیر سگ می داند؛بنابراین سخن از صفت زشت هدایت ناپذیری کافران و تشبیه آنان به«سگ»است، یعنی چنان چه سگ، نافرمان است و در هر صورت کار خود را انجام می دهد، تکذیب کنندگان آیات الهی نیز با وجود اقامه آیات و براهين الهی ، در منش خود تغییری نمی دهند و در هر حال، نافرمان هستند و دل به دنیا و تعلقات دنیا بسته و نسبت به دنیا حریص اند. این ها صفات

ص: 63

«سگ» است در تمایل به جیفه گند زده دنیا و تعلق شدید به لذات و مأكولات دنیا و دل بستگی به عیش سافل آن .(1)

پس در این آیات،به نوعی بدی و پستی در وجود سگ اشاره و تکذیب کنندگان آیات الهی ، به سگ تشبیه شده اند زیرا هم چنان که سگ ، نسبت به دنیا حریص است و در هر صورت کار خود را می کند، این افراد نیز مانند سگ ، بر اثر شدت هواپرستی و دنیاطلبی، به هیچ یک از آیات الهی ایمان نمی آورند و در هر صورت ، کار خود را می کنند .

علامه مجلسی رحمه الله در باره این آیه می نویسد :

أي صفته كصفة الكلب إن طردته و شددت عليه يخرج لسانه من فمه و كذا إن تركته ولم تطرده و تحمل عليه من الحملة لا من الحمل و المعنى إن وعظته فهو ضال و إن لم تعظه فهو ضالّ یعنی صفت او مانند صفت سگ است که اگر به او حمله کنی و بر او سخت بگیری،زبانش را بیرون می آورد و همین طور است اگر او را رها سازی و دور نکنی، یعنی اگر او را موعظه کنی گمراه است، موعظه هم نکنی گمراه است.(2)

«سگ» در نگاه اهل بیت عصمت عليهم السّلام

اشاره

حال ببینیم آیا احادیثی درباره سگ وجود دارد یا نه؟ و نظر عترت پاک رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم درباره این حیوان چیست ؟ چنان چه می دانیم سگ

ص: 64


1- التّحقيق في كلمات القرآن الكريم : ج 10 ص 96: هذه صفات في الكلب من التعلّق الشديد بالدنيا و لذّاتها و مأكولاتها، و من الهويّ إلى العيشة المتسفّلة و التمايل إلى جيفة الدنيا. فإنّ الدّنيا جيفة وطالبها كلاب.
2- بحارالأنوار: ج13 ص380 ب 13.

حیوانی نجس العین است و نه تنها در روایات صحیح،صفت خوبی برای آن ذکر نشده،بلکه در برخی از روایات،با عنوان خبیث ترین وشرورترین مخلوق، از آن یاد شده است .

فرشتگان نمی آیند...

حضرت جبرئیل علیه السّلام گوید:

إنَّا لا نَدْخُلُ بَيْتاً فِيهِ كَلبٍ، وَلا صُورَةَ إنسانٍ وَلا بَيْتاً فِيهِ تِمْثَالٌ

ما(فرشتگان)به اتاقی که در آن سگ و تصویر انسان و تمثال(یعنی تصویر برجسته،مجسمه)ذی روح (موجود جاندار)باشد،وارد نمی شویم(1).

امیر المؤمنين عليه السّلام فرمودند :

بَعَثَنِي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى اَلْمَدِينَةِ فَقَالَ لاَ تَدَعْ صُورَةً إِلاَّ مَحَوْتَها وَ لا قَبراً إِلاَّ سَوَّيْتَهُ وَ لا كَلْباً إِلاَّ قَتَلْتَهُ

(پس از اینکه پیامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم،مکه را فتح فرمود و به مدینه آمد)، مرا (برای انجام مأموریتی) به مدینه فرستاده و فرمودند : «هیچ تصویری را رها نکن مگر اینکه آن را محو و پاک کنی و هیچ قبری را مگذار جز اینکه آن را صاف کنی(2) و هیچ سگی را رها نکن مگر اینکه آن را بکشی (یعنی داخل شهر، نباید هیچ سگی

ص: 65


1- المحاسن : ج 2 ص 614ب 5 ح 38. ر.ک:المحاسن:ج 2 ص 615ب 5 ح 39 و 40، الکافی : ج3 ص393 باب الصلاة في الكعبة و... ح 26 و 27 و ج 6 ص 526 باب تزويق البيوت... ح2 و 3 و ص 528ح12، تهذیب الأحکام : ج 2 ص 377ب 17 ح 1569-101 و 1570- 102.
2- ناگفته نماند که مقصود پیامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم، صاف و بی نشان نمودن قبور کفار است که به صورت دخمه ای در آمده و محلّ تجلیل از کفار بود.

باشد)».(1)

در حدیث دیگری آمده است که پیامبر خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم فرمودند :

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلْآنَ اِسْتَرَحَتُ وَ دَارَتْ فِي اَلْمَدِينَةِ اَلْمَلاَئِكَةُ

الحمد لله، اکنون آسوده شدم و فرشتگان وارد مدینه شدند .(2)

امام صادق علیه السّلام فرمودند :

لاَ تُصَلِّ فِي دَارٍ فِيهَا كَلْبٌ إِلا أَنْ يَكُونَ كَلْبَ صَيْدٍ وَ أَغْلَقْتَ دُونَهُ بَاباً فَلاَ بَأْسَ وَ إِنَّ الملاكَةَ لاَ تَدْخُلُ بَيْتاً فِيهِ كَلْب...

در خانه ای که سگ در آن است نماز نگذار مگر اینکه سگ شکاری باشد و در را بر او ببندید . و همانا فرشتگان در اتاقی که سگ در آن

باشد، داخل نمی شوند ....(3)

خیری نیست ...

محمّد بن قیس از امام محمد باقر عليه السّلام روایت می کند که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند:

لاَ خَيْرَ فِي اَلْكِلاَبِ إِلاَّ كَلْبٌ صَيَّرٌ أَوْ كَلْبُ مَاشِيَةٍ

در سگ ها خبری نیست (منفعتی ندارند)، جز سگ شکاری و سگ

ص: 66


1- المحاسن : ج 2 ص 613 ب 5 ح 34. الكافي : ج 6 ص 528 باب تزويق البيوت... ح 14.
2- عوالی اللّئالی : ج 3 ص 660 ح 145 وروي عن الصّادق عن آبائه عليهم السّلام قال:قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَعَثَنِي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ إلى المَدِينَةِ فَقَالَ لا تَدَعْ صُورَةً إِلاَّ مَحَوْتَهَا وَلا قَبْراً إلاَّ سَوَّيْتَهُ ولا كَلْباً إِلاَّ قَتَلْتُهُ فأهيت فَانْتَهَيْتُ إِلَى أَقْصَى اَلْمَدِينَةِ إِلَى اِمْرَأَةٍ لَهَا كَلْبٌ فَنَاشَدَتْنِي اَللَّهَ فِي فَرَحِمْتُهَا وَ تَرَكْتُهُ و خَبَّرْتُ النَّبِيَّ فَقال انطلِق فَاقتُلهُ فَفَعَلْتُ و أَتَيْتُهُ وَ خَبَّرْتُهُ فَبَسَطَ وَجهَهُ وقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الان اسْتَرَحْتُ وَ دارَتْ فِي المَدينَةِ المَلائِكَةُ.
3- من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 246ح743.

نگهبان (که تعلیم داده شده و به کار می آیند)(1).

نگه داشتن سگ در خانه...

امام صادق عليه السّلام فرمودند :

مَا مِنْ أَحَدٍ يَتَّخِذُ كَلْباً إِلاَّ نَقَصَ فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ عَمَلِ صَاحِبِهِ قِيرَاطٌ.

هیچ کس در خانه سگ نگه نمی دارد مگر اینکه هر روز از کردار صاحبش قیراطی (مقداری) بکاهد.(2)

بزاق دهان ابلیس ...

امیر المؤمنين عليه السّلام فرمودند: از رسول الله صلّى الله عليه و آله پرسیده شد : خداوند ، سگ را از چه چیزی آفرید؟ حضرت فرمودند :

خَلَقَهُ مِن بُزاقِ إِبليسَ

او را از آب دهان ابلیس آفرید .

گفته شد : چگونه؟ فرمود:

لَمَّا أَهْبَطَ اَللَّهُ تَعَالَيَ آدَمَ وَ حَوَّاءَ إِلَى اَلْأَرْضِ أَهْبَطَهُمَا كَالْفَرِحَيْنِ اَلْمُرْتَعِشَيْنِ فَعَدَا إِبْلِيسُ اَلْمَلْعُونُ إِلَى اَلسِّبَاعِ وَ كَأَنُّوا قَبْلَ آدَمَ فِي الْأَرْضِ فَقَالَ لَهُمْ إِنَّ طَيْرَيْنِ قَدْ وَقَعَا مِنَ السَّمَاءِ لَمْ يَرَ اَلرَّاءُونَ أَعْظَمَ مِنْهُمَا تَعَالَوْا فَكُلُوهُمَا فتعادت فَتَعَاوَتِ اَلسِّبَاعُ مَعَهُ وَ جَعَلَ إِبْلِيسُ يَحُثُّهُمْ وَ يَصِيحُ و يَعِدُهُمْ بِقُرْبِ اَلْمَسَافَةِ فَوَقَعَ مِنْ فِيهِ مِنْ عَجَلَةِ كَلاَمِهِ بُزَاقٌ فَخَلَقَ اَللَّهُ تَعَالَى مِنْ ذَلِكَ اَلْبُزَاقِ

ص: 67


1- الکافی : ج 6 ص 552 باب الكلاب ... ح 4.
2- الکافی : ج 6 ص 552 باب الكلاب ...ح 2. وسائل الشّيعة : ج 11 ص 531 ب 43 ح 15461-5 و بحار الأنوار : ج 62 ص 51ب 1ح 12.

كَلْبَيْنِ أَحَدُهُمَا ذَكَرٌ وَ الأخر أُنثَى فَقَامَا حَوْلَ آدَمَ و حَوَّاءَ الكَلبَة بِجُدةَ وَ الْكَلْبُ بِالْهِنْدِ فَلَمْ يَتْرُكُوا اَلسِّبَاعَ أَنْ يَقْرَبُوهُمَا وَ مِن ذَلِكَ اَليَومِ الكُلُّ عَدُوُّ السَّبُعِ وَ اَلسَّبعُ عَدوُّ الكَلب

وقتی خداوند حضرت آدم و حوا را به زمین فرود آورد، مانند 2 جوجه می لرزیدند. ابلیس به سراغ درندگان رفت- که پیش از آدم، روی زمین بودند -گفت: 2 پرنده از آسمان روی زمین افتاده اند که بینندگان، عظیم تر از این دو ندیده اند. بیایید این ها را بخورید . درندگان با او آمدند و ابلیس آنها را ترغیب و تشویق می کرد و داد می کشید و آنان را به نزدیکی مسیر وعده می داد . چون با عجله حرف می زد، آب دهانش بیرون افتاد، پس خداوند از آن، دو سگ آفرید،یکی نر و دیگری ماده . این دو ، گِرد آدم و حوا رفتند، ماده سگ به جده (که حضرت حوا آنجا بود) و سگ نر به هند (که حضرت آدم در آنجا بود) و اجازه ندادند که درندگان به ایشان نزدیک شوند و از آن روز درندگان دشمن سگ و سگ دشمن درندگان است.(1)

بنابراین سگ از بزاق دهان ابليس خلق شده و سگ ها را باید به خدمت در آورد و از آن ها بهره برداری نمود. از طرفی، ابلیس ، مخلوق ناری است و جسم و صورت و ذات او همه ناری است و من النّار و الى النّار است و چون خمیر مایه وجود سگ نیز از ابلیس است ، او نیز ... (اصلاً ابلیس کیست و چیست که بزاق دهانش باشد ؟!!)

صدای ابلیس ...

رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم فرمودند :

ص: 68


1- علل الشّرائع : ج 2 ص 496 ب 250 ح 1، بحارالأنوار: ج 62 ص 63 ب 1 ح 20.

لَقَدْ أَعْطَى اَللَّهُ هَذِهِ اَلْأُمَّةَ سورَتَينِ مَن قَرَأَهُمَا قَبلَ طُلُوعِ الشَّمسِ وقَبْلَ غُرُوبِهَا وَلَّى عَنْهُ إِبْلِيسُ وَ انْصَرَفَ وَلَه نَبيحٌ كَنَبِيحِ الكِلابِ وهُمَا الْمُعَوِّذَتَانِ.

به یقین خداوند به این امت (یعنی امت اسلام) دو سوره بخشیده است که هرکس پیش از طلوع آفتاب و پیش از غروب آفتاب آن دو سوره را بخواند، ابلیس از او روی می گرداند و پشت کرده، می رود و ابلیس، صدایی سخت و خشن دارد مانند صدای عوعو سگان،آن دو سوره، «معوّذتین» است.(1)

در شمار جنّیان

رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند :

الكّلابَ مِن ضَعَفَةِ اَلْجِنِّ فَإِذَا أَكَلَ أَحَدُكُمُ اَلطَّعَامَ وَ شَيءٌ مِنها بَيْنَ يَدَيْهِ فَلْيُطْعِمْهُ أَو لِيَطْرُدْهُ فَإِنَّ لَهَا أَنْفُسَ سَوْء .

سگ ها گروهی از جنّیان ناتوان هستند به همین سبب چون کسی از شما غذا می خورد و چیزی از آن (غذا) روبروی اوست ، به آن حیوان

غذا بدهد یا آن را براند (تا دور شود)، زیرا نفس های بدی دارد.(2)

امام جعفر صادق عليه السّلام فرمودند:

اَلْجِنُّ عَلَى ثَلاَثَةِ أَجْزَاءٍ فَجُزْءٌ مَعَ اَلْمَلاَئِكَةِ وَ جُزْءٌ يَطِيرُونَ فِي الْهَوَاءِ وَ جُزْءُ لَابٍ وَ حَيَات....

جنّیان بر سه گروه اند؛ یک گروه با فرشتگان اند و یک گروه در فضا به

ص: 69


1- تفسير البرهان : ج 3 ص 357 از کتاب تحفة الإخوان (مخطوط).
2- الكافي: ج 6 ص 553 باب الكلاب ... ح 9، وسائل الشّيعة :ج 11ص 533 ب 45ح 15467- 1، بحار الأنوار : ج 60 ص 94 ب 2 ح 49 و ج 62 ص 68 ب 1 ح 29. ر.ک : الجعفريّات : ص 117.

پروازند و یک گروه سگان و مارانند....(1)

سالم بن ابی سلمه از امام جعفر صادق عليه السّلام روایت می کند که از حضرتش درباره سگ ها پرسیده شد، فرمودند :

كُلُّ أَسْوَدَ بَهِيمٍ وَ كُلُّ أَحْمَرَ بِيمٍ وَ كُلُّ أبْيَضَ بِيمٍ فَذَلِكَ خَلْقٌ مِنَ اَلْكِلاَبِ مِنَ الْجِنِّ و مَا كانَ أَبْلَقَ و مُسِخَ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ.

هر سگ سیاه رنگ و هر سگ سرخ رنگ و هر سگ سفید رنگ، سگانی از طایفه جنیان هستند و آن (سگی )که دو رنگ است، مسخ شده ای از جن و آدمی است .(2) (3)

توضیح: چنان چه گذشت ،آفرینش سگ از جن (بزاق دهان شیطان لعنه الله ) است ، و صورت سگ نیز از صُوَر مسخ شده است که برخی از آدمیان و برخی از جنیان به این صورت ، مسخ شدند.

مسخ شدگان...

از «اصبغ بن نباته» روایت شده که گفت : دسته ای از مردم، خدمت امیرالمؤمنین عليه السّلام رسیدند و اظهار داشتند، افراد مورد اعتماد بر این باورند که شما فرموده اید : مارماهی مسخ شده است؟ امام عليه السّلام فرمود:

مَكانَكمُ حَتَّى أَخرُجَ إِلَيكُم

همین جا بمانید تا بیایم .

ص: 70


1- الخصال : ج 1 ص 154 ح 192.
2- الکافی : ج 6 ص 553 باب الكلاب ... ح10.
3- الكافي : ج 6 ص 552 باب الكلاب ... ح 7- زراره از امام محمّد باقر یا امام جعفر صادق عليهما السّلام روایت کند که فرمودند : الكِلابُ السُّودُ البَهيمُ مِنَ الجِنَّ - سگ های سیاه یک دست از جنّیان هستند .

پیراهن پوشیده،به سوی آنان بیرون آمدند و رفتند تا اینکه به محلّ رود فرات در کوفه رسیدند، سپس با صدای بلند فرمودند:

یا جِرِّيُّ

ای مارماهی

جواب آمد: لبّیک لبّیک ، فرمود:

مَن أَنَا؟

من کیستم؟

گفت : شما امير المؤمنين و امام المتّقین هستید . امیرالمؤمنین به او فرمود:

فَمَن أَنتَ؟

تو کیستی؟

عرض کرد: من از کسانی هستم که ولایت شما، بر آنان عرضه شد، ولی آن را انکار و تکذیب کردم و نپذیرفتم،به همین دلیل به شکل مارماهی مسخ شدم و برخی از این کسانی که همراه شما هستند(نیز)به مارماهی مسخ می شوند. امام عليه السّلام فرمود:

فَبَيِّن قِصَّتَكَ وَ مِمَّن کُنتَ وَ مَن مُسِخَ مَعَكَ

داستان خود را و اینکه از چه کسانی بودی و چه کسانی همراه با تو

مسخ شدند، بیان کن.

عرض کرد: بله یا امیر المؤمنين ، ما 24 طایفه از بنی اسرائیل بودیم که سرپیچی کردیم، تكبّر ورزیدیم و سرکشی کردیم و شهرها را رها نمودیم و هرگز در آن ها ساکن نمی شویم، برای اینکه از آب ها دور باشیم، در بیابان ها و کویرها قرار یافتیم. پس از آن، هنگام ظهر ، فرستاده ای به سوی ما آمد که به خدا سوگند شما نسبت به او، از ما آگاه تر هستی، فریادی زد که در نتیجه ما، در یک جاگرد

ص: 71

آمدیم در حالی که همگی در آن بیابان ها و صحراها،قرار یافته بودیم .

سپس خطاب به ما گفت : چرا از شهرها و رودخانه ها و آب ها گریخته و در این کویرها، ساکن شدید؟ خواستیم بگوییم : چون از همه جهان برتر و متکبّر تر هستیم . گفت : به يقين دانستم چه در دل دارید، آیا بر خدا برتری و تکبّر می ورزید؟ در پاسخ به او گفتیم : نه. گفت : آیا چنین نیست که از شما پیمان ستاند که به محمّد بن عبدالله مکّی ایمان بیاورید؟ گفتیم: آری. گفت: و مگر برای ایمان به ولایت قائم مقام و جانشین او پس از وی ، امیر المؤمنین علیّ بن - ابی طالب عليه السّلام، از شما پیمان نگرفت؟ ساکت شدیم و فقط به زبان پاسخ دادیم، در حالی که دل ها و نیت های ما، آن را نپذیرفت و بدان اقرار نکرد. گفت : آیا تنها به زبان چنین می گویید؟ سپس بانگی بلند بر ما زد و خطاب به ما گفت : به اذن الله - تعالى - هر طایفه ای ، به نوعی از حیوانات ، مسخ شوید.

سپس گفت : ای بیابان، به اذن الهی، به دریاهایی تبدیل شو که این مسخ شدگان در تو جای گیرند و به رودها و دریاهای دنیا متصل شو، تا هیچ آبی نماند جز این که اینان درونش باشند . در پی آن، ما مسخ شدیم در حالی که 24 گروه بودیم، برخی از ما گفتند: ای کسی که به قدرت خدای تعالی ، بر ما تسلط یافته ای، تو را به حقّ او سوگند، ما را از آب بی نیاز کن و چنان که خواهی، بر روی زمین جای بده . گفت : چنین کردم. مولا امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود:

يَا جِرِّيُّ فَبَيِّنْ لَنَا مَا كَانَتْ أَجْنَاسُ اَلْمُسُوخِ اَلْبَرِّيَّةِ وَ البَحرِیَّةِ.

ای مارماهی، انواع مسخ شدگان خشکی و دریا را برای ما بیان کن. گفت : مسخ های دریایی : ما مار ماهیان ، نهنگ ها ، لاک پشت ها، ماهیان خاردار ، خرچنگ ها ، سگان دریایی ، قورباغه ها، بنت الهرس ، عرسال، کوسه ماهیان، و

ص: 72

تمساح . امیر المؤمنين عليه السّلام فرمودند :

وَأَمَّا البَرِّيَّةُ؟

و حیوانات خشکی؟

عرض کرد: بله یا امیرالمؤمنین ، وزغ، سوسک ها، سگ، خرس، میمون، خوک ها، سوسمار، آفتاب پرست ، اِوَز، خفّاش، خرگوش و کفتار. مولا امیر المؤمنین فرمود:

صَدَقْتَ أَيُّهَا اَلْجِرِّيُّ فَمَا فِيكُمْ مَنْ طَبَعَ اَلْإِنْسَانِيَّةَ وَ خُلُقَهَا؟

راست گفتی ای مارماهی، از طبیعت و آفرینش انسانی، چه ویژگی در

شما وجود دارد؟

مارماهی گفت : در بعضی دهان های ما و در بیشتری صورت ما (شبیه انسان است)،ضمن اینکه ماده های همه ما،حیض می شوند.امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند :

صَدَقتَ أَيُّهَا الجِرّيُّ

راست گفتی ای مارماهی.

گفت : آیا امکان توبه و بازگشت هست؟ امام عليه السّلام فرمود:

اَلْأَجَلِ هُوَ يَوْمُ اَلْقِيَامَةِ وَ هُوَ الوَقت اَلْمَعْلُومُ وَ اَللَّهُ خَيْرُ حَافِظٍ وَ هُوَ أَرْحَمُ اَلرَّاحِمِين

موعد، روز قیامت است و آن«زمان مشخص شده»است و خداوند بهترین نگهدارنده و مهربان ترین مهربانان است.

اصبغ بن نباته گوید: به خدا سوگند، ما آن چه را که آن مارماهی گفت ، شنیدیم و

ص: 73

به خاطر سپردیم و نوشتیم و بر مولا امیرالمؤمنین، عرضه نمودیم .(1)

مسخ نجس

ابی سهل قرشی گوید: از امام صادق عليه السّلام درباره گوشت سگ پرسیدم، فرمود:

هُوَ مَسخٌ

آن، مسخ شده است.

عرض کردم: (خوردن آن حرام است؟ فرمود:

هُوَ نَجَسٌ أُعِيدُهَا عَلَيْهِ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ كُلَّ ذَلِكَ يَقُولُ هُوَ نَجَسٌ.

نجس است. سه مرتبه تکرار نموده و هر بار می فرمود : نجس است .(2)

فاسقان بی حرمت

از رسول الله صلّى الله عليه و آله روایت شده است که فرمودند :

خَمْسُ فَوَاسِقَ تُقْتَلُ فِي الْحِلِّ وَالحَرَمِ الغُرابُ وَ الحِدَأَةُ وَ الكَلبُ وَ الحَيَّةُ وَ الفَأْرَة

ص: 74


1- إرشاد القلوب : ج 2 ص 282. ر.ک: الهداية الكبرى : ص 157. از او مستدرك الوسائل : ج16صص 170-172 ب 2 ح 19483- 8 و مدينة المعاجز : ج3 ص 183ح 821. همچنین ر.ک. تفسير العيّاشي: ج 2 ص 35 ح 96. از او بحارالأنوار: ج 14 ص 55 ب ح 11 و تفسیر کنزالدقائق : ج 5 ص 221. مشارق الأنوار : ص 122. از او إثبات الهداة : ج 3 ص 497 ح 221 و مدينة المعاجز : ج 2 ص 42 ح 387 و بحارالأنوار : ج 27 ص 271ح 24 و مستدرك الوسائل : ج16 ص 179 ب ح 5/19506. الخرائج و الجرائح : ج 2 ص 823 ح 37. از او بحارالأنوار : ج 41 ص 241 ح 11.
2- الکافی : ج 6 ص 245 باب جامع في الدواب التي لا تؤكل لحمها ... ح 6. تهذیب الأحکام: ج 9 ص 39 ب 1 ح 164.

5حیوان فاسق هستند که( مانعی نیست) در «حِلّ» و «حرم» (در حرم مکه و بیرون آن) کشته شوند : کلاغ و حدأة (نوعی کلاغ تیز پرواز) و

سگ و مار و موش(1).

از خدا حیا می کنم...

علامه مجلسی از برخی کتاب های معتبر مناقب به سند خود از نجيح روایت می کند که گفت : امام حسن بن علىّ المجتبی علیهما السّلام را دیدم که غذا می خورد و روبری ایشان سگی بود و حضرت هر لقمه ای که نوش جان می نمود ، لقمه ای مانندش را به آن می داد.عرضه داشتم : ای فرزند رسول الله ، آیا او را از غذایتان (با سنگی) رَجم ننمایم (یعنی با پرتاب سنگ، او را دور نکنم)؟ فرمود:

دَعْهُ إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَكُونَ ذُو رُوحٍ يَنْظُرُ فِي وَجْهِي وَ أَنَا آكُلُ ثُمَّ لاَ أُطْعِمُهُ

رهایش کن، به راستی که از الله عزّوجل حيا می کنم که جان داری به

رویم نگاه کند و من در حال خوردن باشم و او را غذا ندهم.(2)

بنابراین،نه آن عزّت و حرمتی که متصوّر است،بلکه شرم و حیا ازخداوند تبارک و تعالی است که موجب غذا دادن امام، به سگ می شود.

حقّ و حرمتی نداری...

مفضّل بن عمرو گوید : امام جعفر بن محمّد الصّادق عليهما السّلام نشسته بودند و

ص: 75


1- عوالی اللّئالی : ج 1 ص 36 ب ح 22، از او: مستدرك الوسائل : ج 16 ص 121 ب28 ح19340- 2.
2- بحارالأنوار: ج 43 ص 352 ح 29. از او مستدرک الوسائل : ج 8 ص 295 ب 37 ح 1/9485.و ملحقات إحقاق الحق : ج 11 ص 146 از مقتل الحسين (عليه السّلام) خوارزمی : ص 102 چاپ الغریّ.

غذایی روبروی ایشان بود و سگی جلوی آن حضرت نشسته بود، حضرت به او فرمودند :

يَا كَلْبُ ،مَا جَعَلَ اَللَّهُ لَكَ بَيْنَ اَلْحَقِّ وَ اَلْحُرْمَةِ شَيْئاً ،وَ إِنَّمَا نطعِمُك اِسْتِحْيَاءً بَيْنَ عَيْنَيْكَ وَ إِنْ جَاحِدٌ وَ...؟ عِنْدَاللَّهِ شَرَماً لاَ مُنْكَ.

ای سگ ، الله برای تو کم ترین حقّ و حرمتی قرار نداده است و به راستی که تنها به جهت شرم از دیدگانت، به تو غذا می دهیم، هرچند

که انکار می کند و ...؟ به جهت شرم از خداوند و نه از تو(1).

سگ نزد امام حرمت ندارد...

عمرو بن واقد گوید: سینه هارون تنگ شد از بس که برتری موسی بن جعفر( امام کاظم علیه السّلام) برایش آشکار می شد و به او خبر می رسید که شیعیان به امامت ایشان معتقد هستند و در شب و روز، پنهانی با حضرت مراوده می کنند.از جهت خودش و نیز از جهت اغتشاش امر مملکتش ، او را ترس فرا گرفت. فکر کرد که آن جناب را به زهر جفا شهید کند و فرمان داد،مقداری رطب برایش آوردند مقداری از آن رطب را خورد. پس از آن، سینی طلب نمود و 20 رطب در آن سینی نهاد و رشته ای طلب نموده، آن رشته را به زهر آغشته کرد و در تک سوزنی داخل نمود. بعد از آن، یکی از آن بیست رطب را برداشت و این رشته را که به زهر آلوده بود، از آن رطب گذراند، تا جایی که یقین پیدا کرد که زهر در رطب تأثير نموده است. دو مرتبه رشته را به زهر آلوده کرد و از رطب گذر داد تا چند مرتبه (چنین کرد)، پس از آن به خادم گفت : این سینی را نزد موسی بن جعفر عليهما السّلام می بری و به او می گویی «امیرالمؤمنین از این

ص: 76


1- العقد النّضيد : ص 46 ح 33.

رطب خورد و بعضی از آن را برای شما فرستاده و قسم داده است به حقی که بر تو دارد؛ مجموع این رطب را بخوری و چیزی از آن را باقی نگذاری و به احدی اطعام نکنی». خادم آن رطب را خدمت حضرت آورد و ابلاغ سلام نمود . حضرت فرمود:

ابتِني بِخَلالٍ

خلالی برای من بیاور .

خادم ، خلال به آن جناب داد و در مقابل ایشان ایستاد و آن بزرگوار رطب تناول می فرمود. هارون را سگی بود که او را عزیز می داشت. آن سگ خود را کشید و بیرون آمد، در حالتی که زنجیرهای طلا و جواهری که در گردنش بود به روی زمین می کشانید، تا این که مقابل حضرت آمد. حضرت، خلال را درون رطبی که به زهر آلوده بود داخل کرده و آن را نزد سگ انداخت . سگ، آن رطب را خورد و طولی نکشید که خود را بر زمین زد و فریاد کرد و گوشت او مضمحل و قطعه قطعه شد و آن جناب باقی رطب را تناول نمود و غلام سینی را برداشته و نزد هارون برد. هارون به خادم گفت: تمام رطب را تناول نمود؟ گفت : بله یا امیرالمؤمنین . گفت : او را چگونه دیدی؟گفت:من آن چه گفته بودی ،به جای آوردم.سپس خبر سگ را به هارون داد که گوشت سگ مضمحل شده و سگ مُرد. هارون به اضطراب شدیدی دچار شد، و این واقعه به نظر او عظیم آمد . آن سگ را نزد هارون آوردند. دید آن سگ به جهت زهر مضمحل شده است.هارون خادم را احضار نمود. فرمان داد شمشیر و سفره چرمی حاضر کردند و به خادم گفت : یا راست بگو یا تو را می کشم. خادم گفت : یا امیرالمؤمنین، من رطب را نزد موسی بن جعفر بردم و سلام تو را به او رساندم و در مقابل او ایستادم . از

ص: 77

من خلالی طلب کرد. من خلال را به او دادم و او دانه دانه رطب را بر می داشت و آن خلال را درون آن داخل می نمود و آن رطب را تناول می فرمود، تا این که سگ آمد تا از آن جا عبور کند . خلال را در یک رطب داخل نمود و آن را نزد سگ انداخت. سگ، آن رطب را خورد و آن جناب باقی رطب را تناول نمود.در نتیجه چنین شد که می بینی . هارون گفت : ما سودی از موسی علیه السّلام نبردیم. رطب پاکیزه به او اطعام کردیم و زهر خود را ضایع کردیم و سگ خود را به کشتن دادیم . هیچ حیله ای در موسی بن جعفر کارگر نیست .(1)

خداوند تو را لعنت کند...

علاء بن سیا به گوید:مردی خدمت امام صادق عليه السّلام رسید که امام در حال اقامه نماز بودند. یک هدهد آمد و چون امام سلام نماز را دادند ، کنار سر مبارک امام روی زمین نشست ، به سوی هدهد توجه نمودند. (راوی) گوید: آن مرد گفت : خدمت شما آمدم تا از شما چیزی بپرسم و چیز عجیب تری دیدم. فرمود:

ما هُوَ؟

چه چیزی؟

عرض کرد: کاری که هدهد کرد. فرمود:

نَعَمْ جَاءَنِي فَشَكَا إِلَى حَيَّةٍ تَأْكُلْ فِرَاخَهُ فَدَعَوْتُ اَللَّهَ عَلَيْهَا فَأَماتَها

بله، نزد من آمد و از ماری که جوجه های او را می خورد شکایت کرد، آن مار را نفرین کردم و خداوند او را میراند.

ص: 78


1- عيون اخبار الرضا عليه السّلام : ج 1 صص 94-96 ح 6. از او : إثبات الهداة : ج 3 صص 181- 183،وسائل الشّيعة:ج 10 صص 414- 415، مدينة المعاجز : ج 6 صص 364- 369، بحار الأنوار : ج 48 صص 222- 225، عوالم العلوم : ج 21 صص 455- 458.

عرض کرد: ای مولای من، برای من بچه نمی ماند و هر چه زنم می زاید، فرزندش می میرد. فرمود:

لَيْسَ هَذَا مِنْ ذَلِكَ اَلْجِنْسِ وَ لَكِن إِذَا رَجَعْتَ إلى أَهلِكَ فَإِنَّهُ سَتَدخُلُ كَلْبَةٌ إِلَيْكَ فَتُرِيدُ اِمْرَأَتُكَ أن تُطعِمَهَا فَمُرْهَا ألاّ تطعمَهَا وقالَ لِلكلبَةِ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ أَمَرَنِي أَنْ أقُولَ أَمِيطِي عَنَّا لَعَنَكِ اَللَّهُ فَإِنَّهُ يَعِيشُ وَلَدُكِ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ.

این موضوع، از آن جنس نیست، لكن چون نزد خانواده ات برگشتی، سگ ماده ای به سوی تو می آید و زنت می خواهد به او غذا بدهد، بگو به او غذا ندهد و به آن ماده سگ بگو: «اباعبدالله (یعنی امام صادق) عليه السّلام به من دستور دادند به تو بگویم از ما کناره بگیری، خدا تو را لعنت کند». ان شاء الله فرزندت زنده می ماند

(راوی گوید:(چنین کردم و)در نتیجه فرزندانم زنده ماندند و دارای سه فرزند پسر نیکو شدم .(1)

خداوند رویت را زشت گرداند ...

ابوحمزه ثمالی گوید:در مسیر مکه و مدینه همراه امام صادق عليه السّلام بودم، ناگاه حضرت به سمت چپ خود رو کردند ، سگی سیاه بود، به او فرمودند :

مَا لَكَ قَبَّحَكَ اللَّهُ مَا أَشَدَّ مُسارَعَتَكَ

تو را چه می شود؟ خداوند تو را زشت گرداند، چه شتابی داری؟

در حالی که او مانند پرنده سرعت داشت . عرض کردم: فدایت شوم، این چیست؟ فرمود:

ص: 79


1- الخرائج و الجرائح : ج 2 ص 643 ح 51 از او : بحارالأنوار : ج 47 ص 108 ب 5 ح 141. ر.ک: الصّراط المستقیم : ج 2 ص 189.

هَذا عَتَم بَرِيدُ اَلْجِنِّ مَاتَ هِشَامٌ اَلسَّاعَةَ فَهُوَ يَطِيرُ يَنْعَاءُ فِي کُلِّ بَلدَةٍ

این «عتم» پیک جنیان است، اکنون هشام( بن عبدالملک لعنه الله) مُرد و او می پرد تا خبر مرگش را به همه شهرها برساند(1) .

سگ ها راه ندارند...

عبدالله بن حازم گوید:روزی با(هارون)الرشید علیه اللّعنة به قصد شکار از کوفه بیرون رفتیم و چون به«الغَريّين»و«الثّويَّة»(2)رسیدیم، تعدادی آهو دیدیم . بازهای شکاری و سگ های شکاری (که همراه داشتیم) را بر سر آنان فرستادیم . ساعتی آنها را دنبال کردند و آهوان بر روی تپه ای رفته و قرار یافتند، به دنبال آن، بازها در محلّی فرود آمدند و سگ ها بازگشتند ، هارون الرّشید از آن رخ داد شگفت زده شد.

آهوان ، از روی تپه پایین آمدند در نتیجه بازها و سگان قصد شکار آنان نمودند . آهوان به تپه بازگشتند و در پی آن سگان و بازها، از آن ها (روی گردانده) بازگشتند. سه بار چنین کردند. هارون گفت : بتازید و هرکس را دیدید، نزد من بیاورید. ما پیرمردی از قبیله بنی اسد را نزد او آوردیم . هارون گفت : (ماجرای) این تپه چیست؟ گفت : اگر مرا امان می دهی (که آسیبی به من نرسانی) تو را خبر می دهم . هارون گفت : عهد و پیمان خدایی برای تو که هیچ آسیبی از جانب من به

ص: 80


1- بصائر الدّرجات : ص 96 ب18 ح 4. الكافي : ج 6 ص 553 باب الكلاب ح08 دلائل الإمامة:ص 279 ح 216/ 52 . الخرائج و الجرائح : ج 2 ص 855 ح 71.کشف الغمّة : ج 2 ص 192. الدّرّ النظيم : ص 636. عوالی اللّئالی : ج 3 ص 659 باب الديات ح 142.
2- الغرىّ و الثّويّة مواضعی است نزدیک شهر کوفه که همان شهر مقدّس نجف اشرف است .

تو نرسد و تو را آزار ندهم ؛ راست بگو .

گفت : پدرم از پدرش برایم نقل کرد که آنان می گفته اند بر این تپه ، قبر علىّ بن - ابی طالب عليهما السّلام است که خداوند آن را حرم قرار داده که هیچ کس بدان پناه نبرد جز اینکه ایمن شود .(1)

سگان بی حیا و بی وفا بر روی منبر و مقام ...

يزيد عليه اللّعنه در ماه ذی الحجه سال 46 قمری ، یعنی حدود 3 سال پس از واقعه عاشورا، سپاهی را برای سرکوب عبدالله بن زبیر به سوی مکه و مدینه گسیل داشت و بدین وسیله حرمت حریم رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم را شکست و «واقعه حرّه» را رقم زد. در میان متونی که به تشریح چگونگی این رخداد اشاره دارند، مواردی به چشم می خورد که بسیار تأسّف برانگیز است و در این بین می تواند آنچه تحت عنوان «وفا» به سگان نسبت داده می شود، پاسخ گوید. ضمن شرمندگی و عذر آوردن به درگاه الهی از بیان این وصف ناگزیر ، به نقل بخشی از گزارش این واقعه می پردازیم :

وَ أُبيحَتِ المَدينَةُ أيَّاماً وبَطَلَتِ الجَمَاعَةُ مِنَ الْمَسْجِدِ النَّبَوِيِّ أَيَّاماً واخْتَفْتْ أَهْلَ الْمَدِينَةِ أَيَّاماً فَلَمْ يُمْكِنْ أحدا دُخُولُ مَسْجِدِهَا حَتَّى دَخَلَتْهُ الكلاَّبُ وَ الذِّئَابُ وَ بالتْ عَلَى مِنْبَرِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم تصديقاً لمَا أَخَبَر اَلنَّبِيُّ صلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم.

به مدّت چندین روز ، شهر مدینه اباحه گشت (یعنی حرمت جان و مال و ناموس مردم، شکسته شد) و چند روز جماعت مسجد نبوی

ص: 81


1- فرحة الغرىّ: ص 119 وترجمه فرحة الغرىّ علامه مجلسی:ص 126. ر.ک. عمدة الطّالب : صص : 58- 60.

برگزار نشد و اهل مدینه، چندین روز پنهان شدند(از خانه ها بیرون نیامدند) در نتیجه برای هیچ کس ممکن نبود که وارد مسجد مدینه شود تا جایی که سگ ها و گرگ ها وارد مسجدالنبی شده و بر روی منبر رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم،بول کردند و این همه، تصدیق آن چیزی بود که پیامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم (از وقوعش)خبر دادند .(1)

فرات و بی وفایی سگ ها...

سرورم حسین علیه السّلام ...

صبح روز عاشورا،امام حسین علیه السّلام،اذان و اقامه گفتند و بر اصحاب خویش امامت جماعت نمودند،چون فارغ شدند،زره جدّ بزرگوار خویش رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم را طلب نموده و عمامه «سحاب» را بر سر مبارک نهادند، شمشیر پدر خویش «ذوالفقار» را به کمر بستند و به سوی سپاه دشمن روان شده و فرمودند :

أَيُّهَا النَّاسُ ،إِعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْيَا دَارُ فَنَاءٍ وَ زَوَالٍ ،مُتَغَيِّرَةٌ بأهْلِها مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ عَرَفْتُمْ شَرَائِعَ الإِسلامِ وَقَرَأتُمُ القُرآنَ وَ عَلِمْتُمْ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ آله رَسُولُ المَلِكِ الدَّيَّانِ وَ وَثَبْتُمْ عَلَى قَتْلٍ وَ ظُلْماً وَعُدْوَاناً ؟!.مَعَاشِرَ النَّاسِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى مَاءِ اَلْفُرَاتِ يَمُوجُ كَانَهُ بُطُونُ اَلْحِيتَانِ يَشْرَبُهُ اَلْيَهُودُ وَ اَلنَّصَارَى وَ اَلْكِلاَبُ وَ اَلْخَنَازِيرُ وَ آلُ رَسُولِ اَللَّهِ يَمُوتُونَ عَطَشاً؟!. ای مردم، بدانید که دنیا سرای نابودی است که برای اهلش از حالی به حال دیگر، دگرگون می شود . ای گروه های مردم، شریعت های

ص: 82


1- الصّواعق المحرقة : صص 131-134. از او : ينابيع المودة : ج3 صص 33-36 .

اسلام را دانستید، قرآن را خواندید و دانستید که محمّد صلّى الله عليه و آله، فرستاده خداوند دین گذار است،( اما با این وجود) از روی ظلم و دشمنی، دست به کشتار فرزندانش زدید. ای گروه های مردم، آیا به آب فرات نمی نگرید که موج می زند،گویی شکم های ماهیان است (که روی آب حرکت می کند)،یهودیان و نصرانیان، سگان و خوکان از آن می نوشند ولی آل رسول الله ، از تشنگی می میرند؟

آن پلیدان گفتند:سخن را در این باب کوتاه کن،تو و هیچ یک از همراهانت هرگز آب را نخواهید چشید بلکه مرگ را جرعه جرعه نوش خواهی نمود. (راوی) گوید:چون امام، سخن آنان را شنید،به سوی یاران خویش بازگشت و به آنان فرمود:

إِنَّ اَلْقَوْمَ اِسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ اَلشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُم ذِكْرَ اَللَّهِ أَلَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ ألاَ إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ اَلْخَاسِرُون....

به راستی که شیطان بر این گروه چیره گشته و در نتیجه یاد الله را از خاطر ایشان برده است، آنان سپاه شیطان هستند، آگاه باشید که به

یقین سپاه شیطان، همان زیانکاران هستند(1) .

مولایم عباس علیه السّلام...

بنابر یکی دیگر از گزارش های واقعه عاشورا، چون امام حسین علیه السّلام به حضرت عبّاس بن علی علیهما السّلام،دستور می دهند تا درباره آب ، با دشمنان سخن بگویند، در اینجا این چنین به تشنگی کودکان و خانواده سیّدالشّهداء عليهم السّلام و بی وفایی سگ ها اشاره می شود:

ص: 83


1- مقتل أبی مخنف : ص 60 و 61. ينابيع المودة : ج 3 ص 68 و 69. وسيلة الدّارين : ص 300 و 301. معالي السّبطين : ج 1 ص 355 و 356.

يَا قَوْمِ !أَنْتُمْ كَفَرَةُ أُمْ مُسْلِمُونَ ؟هَلْ يَجُوزُ فِي مَذْهَبِكُمْ أَوْ فِي دِينِكُمْ أَنْ تَمْنَعُوا اَلْحُسَيْنَ وَ عِيَالُهُ شُرْبُ الْمَاءِ وَ اَلْكِلاَبِ وَ الْخَنَازِيرُ يَشْرَبُونَ مِنهُ وَ الْحُسَيْنُ مَعَ أَطْفَالِهِ وأهْلِ بَيتِهِ يَموتونَ بَينَ العَطَشِ ؟أما تَذَكُرونَ عَطَشَ القِيامَةِ؟

ای مردم، کافریدیا مسلمان؟ آیا در دینتان رواست که حسین و خانواده اش را از نوشیدن آب ، بازدارید؟ در حالی که سگان و خوکان از آن می نوشند ولی حسین همراه با کودکان و خانواده اش،از عطش می میرند؟ آيا عطش روز قیامت را یادآور نمی شوید؟(1)

بُریر بن خُضیر جوان مرد و داغ تشنگی...

همین مفهوم در کلام چند تن از یاران امام عليهم السّلام نیز به چشم می خورد .«بریر بن خضير همدانی» در میان سخنانی که بنابر فرمان امام حسين عليه السّلام برای اتمام حجّت بر دشمنان ، ایراد نمود، خطاب به ایشان گفت :

يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ!... وَ حُلْتُمْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ المَاءِ الْجَارِي وهُوَ مَبْذُولٌ يَشْرَبُ مِنهُ اليَهُودُ وَ اَلنَّصَارَى وَ المحوس وَ تَرِدُهُ اَلْكِلاَبُ وَ اَلْخَنَازِيرُ فَبِئْسَ مَا خَلَّفْتُمْ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم فِي ذُرِّيَّتِهِ مَا لَكُمْ لاَ سَقَاكُمُ اَللَّهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ! وَيْلَكُمْ هَذَا اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ سَيِّدَا أَهْلِ اَلْجَنَّةِ مِنَ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ.

ای اهل کوفه ... میان اهل بیت پیامبر و آبی که جاریست،مانع شده اید در حالی که آزاد است،یهودیان و نصرانیان و مجوسیان از آن می نوشند و سگان و خوکان، واردش می شوند. چه بد حقّ محمّد

ص: 84


1- المنتخب طریحی: ج 2 صص 312-314. از او : معالي السّبطين : ج 1 صص 444- 446. اسرار الشّهادة : ص 336 مانند آن از بعضی کتب .

صلّی الله علیه و آله و سلّم را درباره نوادگانش رعایت نمودید. شما را چه می شود؟ خداوند روز قیامت، شما را (از حوض کوثر) ننوشاند . وای بر شما، این حسن و حسین هستند که از میان اولین و آخرین سرور جوانان اهل بهشتند.(1)

صفحات دیگری از تاریخ، ماجرا را چنین شرح می دهد : بریر بن خضير الهمدانی ، از پارسایانی بود که روزها روزه می گرفتند و شب را به نماز و مناجات سپری می کردند . عرض کرد: یابن رسول الله ، به من اجازه بدهید تا نزد این فاسق «عمر بن سعد» بروم و او را پند دهم، شاید موعظه گیرد و از تصمیمی که دارد ، منصرف شود. امام حسین علیه السّلام فرمودند :

ذَاكَ إِلَيكَ يَا بُرَيرُ.

اختیار انجام آن با توست، ای بریر.

بریر به سوی او رفت تا اینکه وارد خیمه اش شد،نشست ولی سلام نکرد. عمر بن سعد خشمگین شد و گفت : ای برادر همدانی ، چه چیز مانع شد از این که به من سلام کنی ؟ آیا مسلمانی نیستم که خدا و پیامبرش را می شناسم و به گواهی حق، شهادت می دهم ؟ بریر به او گفت :

لَوْ كُنْتُ عَرَفْتُ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ كَمَا تَقُولُ لَمَّا خَرَجْتَ إِلَى عِتْرَةِ رَسُولِ اَللَّهِ تُرِيدُ قَتْلَهُمْ ،وَ بَعْدُ :فَهَذَا الفُراتُ يَلوحُ بِصَفائِهِ وَ يَلِجُ كَأَنَّهُ بُطُونُ الْحَيَّاتِ تَشْرَبُ مِنْهُ كِلابُ اَلسَّوَادِ وَ خَنَازِيرُهَا وَ هَذَا اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍ وَ إِخْوَتُهُ وَ نِسَاؤُهُ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ يَمُوتُونَ عَطَشا،

ص: 85


1- الفتوح ابن اعثم : ج 5 صص 181-183. ر.ک : مقتل الحسين عليه السّلام خوارزمی : ج1 ص 252. مانند آن : مقتل الحسين عليه السّلام سیّد مقرّم: ص 285 و 286.

وَ قَد حُلْتَ بَينَهُمْ وَ بَيْنَ مَاءِ اَلْفُرَاتِ أَنْ يَشْرَبُوهُ وَ تَزْعُمُ أَنَّكَ تَعْرِفُ اَللَّهَ وَ رَسُولَه؟!

اگر چنان که می گویی، خدا و پیامبرش را می شناختی، به سوی خاندان رسول الله بیرون نمی شدی و در پی کشتن ایشان نبودی.و بعد:این فرات است که به زلالی می درخشد و چون شکم مارها، در هم می شود(موج می زند) سگان و خوکان بیابان از آن می نوشند ولی این حسین بن علی و برادران و زنان و خانواده اش هستند که از تشنگی می میرند و تو میان آنان و نوشیدن آب فرات مانع شدی و با این حال، گمان داری که خدا و پیامبرش را میشناسی؟!.(1)

اَنیس کاهلی جوان مرد و داغ تشنگی..

در نقل دیگری، انیس کاهلی است که به دستور امام به سوی دشمنان ، روانه می شود و در پاسخ عمر سعد لعنه الله می گوید :

وكَيْفَ عَرَفْتَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ ،وأنْتَ تُريدُ تَقْتُلُ اِبْنَ بِنْتِ رَسُولِ اَللَّهِ؟ وَ هَذَا اَلْفُرَاتُ يَلُوحُ بِصَفَائِهِ تَشْرَبُ مِنْهُ اَلْكِلاَبُ وَ الْخَنَازِيرُ، وَ عِتْرَةُ مُحَمَّدٍ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ اَلَّه يَمُوتُونَ عَطَشاً؟ ثُمَّ إِنَّكَ تَقُولُ: أَنَا مُؤْمِنٌ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ !كَذَبْتَ يَا عَدُوَّ اَللَّهِ وَرَسُولَهُ.

ص: 86


1- مقتل الحسين عليه السّلام خوارزمی : ج 1 ص 247 و 248. ر.ک : المنتخب طریحی: ج 2 ص 238 و 239. از او : اسرار الشّهادة : ص 260 . در نقلی دیگر، این رخصت به «یزید بن حصین همدانی» داده می شود و او خطاب به عمر سعد لعنه الله می گوید: لَو كُنتَ مُسَلِّماً كَمَا تَقَولُ ... إلى آخره. مطالب السّؤول : ص 75 و 76. کشف الغمّة : ج 2 ص 47 و 48 و الفصول المهمّة : ص 191 و 192 و نفس المهموم: صص 217۔ 219 همگی از مطالب السّؤول . نور الأبصار : ص 262 از الفصول المهمّة.

چطور خدا و پیامبرش را می شناسی حال آنکه می خواهی، فرزند دختر پیامبر خدا را بکشی؟و این فرات است که به زلالی اش می درخشد، سگان و خوکان از آن می نوشند ولی خاندان حضرت محمّد صلّى الله علیه و آله از تشنگی می میرند؟ با این حال می گویی «به خدا و پیامبرش صلّى الله علیه و آله، ایمان دارم»؟ دروغ گفتی ای دشمن خدا و پیامبر(1) .

یزید بن الحُصين جوان مرد و داغ تشنگی...

امام زین العابدین علیه السّلام فرمودند :

... فَبَلَغَ اَلْعَطَشُ مِنَ الْحُسَيْنِ عَلَيهِ السَّلام وَ أَصْحَابِهِ فَدَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ شِيعَتِهِ يُقَالُ لَهُ يَزِيدُ بْنُ الحُصَينِ اَلْهَمْدانِيُّ فَقَالَ :يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَ تَأْذَنُ لِي فَأَخْرُجَ إِلَيْهِمْ فَأَكَلَهُمْ؟ فَأَذِنَ لَهُ فَخَرَجَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ: يَا مَعْشَرَ النَّاسِ إنَّ اللَّهَ عَزَّوجلَّ بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ بَشِيراً وَنَذِيراً وَ دَاعِياً إلَى اَللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجاً مُنِيراً وَ هَذَا مَاءُ اَلْفُرَاتِ تَقَعُ فِيهِ خَنَازِيرُ اَلسَّوَادِ وَ كِلاَبُهَا وَ قَدْ حِيلَ بَيْنَهُ وَبَيْنَ اِبْنِهِ.

تشنگی، (از کودکان و زنان گذشت و) به امام حسین علیه السّلام و همراهان ایشان رسید. آن گاه ، یکی از شیعیان امام به نام «یزید بن الحصین همدانی» بر ایشان وارد شده عرضه داشت: ای فرزند پیامبر خدا ، اجازه می دهید به سوی ایشان رفته و با آنان سخن بگویم؟ امام به او اجازه دادند، به سوی آنان بیرون آمد و گفت: ای مردم، همانا الله عزّوجل ، محمّد را به حق و راستی فرستاد که (مردم را به ثواب خدا) بشارت دهد و (از عذابش) بترساند و به اذن الهی، به

ص: 87


1- اسرار الشّهادة : ص 280.

سوى الله دعوت نماید و چراغ افروخته (راه هدایت ) گردد. و این آب فرات است که خوکان و سگان بیابان در آن غوطه ور هستند در حالی

که میان آب و فرزند پیامبر خدا، بسته شده است.(1)

مرحوم علامه مجلسی ، ماجرا را چنین حکایت می کند:چون تشنگی بر اهل بیت و اصحاب آن حضرت غلبه کرد، یزید بن حصین همدانی به خدمت آن حضرت آمد و اجازه طلبید که با آن کافران سنگین دل سخنی چند بگوید. چون رخصت یافت، در برابر آن گروه شقاوت اثر آمد و گفت :

«ایّها النّاس! به درستی که حق تعالی محمد را به حق و راستی فرستاد که بشارت دهد مردم را به ثواب خدا و بترساند ایشان را از عذاب او و دعوت نماید خلایق را به سوی خالق و چراغ افروخته راه هدایت بود. اینک آب فرات، سگ و خوک از آن می آشامند و شما حایل شده اید میان آب و فرزند پیغمبر خود».

آن سگان بی حیا در جواب گفتند که : «سخن بسیار مگو! او را آب نمی دهیم تا از تشنگی هلاک شود...».(2)

حرّ بن یزید جوان مرد و داغ تشنگی...

صبح روز عاشورا ، چون سپاه عمر سعد لعنه الله ، مهیای جنگ شدند و ندای رفیع

ص: 88


1- الأمالی شیخ صدوق : صص 150 - 158 مجلس 30 ح 1. از او : بحارالأنوار: ج 44 ص 318 و العوالم : ج 17 ص 167 و الدّمعة السّاكبة : ج 4 ص 287 و اسرار الشّهادة : ص 273 . روضة الواعظين : ص 159 و معالی السّبطين : ج 1 ص 348 مانند آن را آورده اند. خبر مذکور در منابع مخالفين ، چنين است : اخبار الزّمان قرمانی : ص 108 : «و خرج من بين أصحاب الحسين یزید بن الحصين ، فقال لابن سعد:یابن سعد، هذا الفرات تشرب منه الكلاب،وهذا الحسين ابن بنت رسول الله صلّى الله عليه و آله و اهل بيته عطاشی ، وانت تزعم انّك تعرف الله و رسوله ؟».
2- جلاء العيون : ص 656.

«هل من ناصر»مولای عالميان برخاست،حرّ بن یزید ریاحی که در لشکر دشمن بود، تلاش کرد که عمر سعد لعنه الله را از جنگیدن با فرزند پیامبر خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم ، باز دارد ولی او بر این جنگ آوری مصمّم بود و حر، تصمیم به جدایی از او گرفت ، پیش روی امام حسین علیه السّلام آمد (تا برابر لشکر عمر بن سعد ایستاد )و گفت :

يَا أَهْلَ اَلْكُوفَةِ، لِأُمِّكُمُ اَلْهَبَلُ وَ اَلْعِبَرُ، أَدْعَوْتُمْ هَذَا اَلْعَبْدَ اَلصَّالِحَ حَتَّى إِذَا جَاءَكُمْ أَسْلَمتُوهُ ،وَ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ قَاتِلُو أَنْفُسِكُمْ دُونَهُ ثُمَّ عَدَوْتُمْ عَلَيْهِ لِتَقْتُلوهُ وَ أَمْسَكْتُمْ بِنَفْسِهِ ،وَ أَخَذْتُمْ بِكَظَمِهِ، وَ أَحَطْتُمْ بِهِ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ لِتَمْنَعُوهُ اَلتَّوَجُّهَ فِي بِلاَدِ اَللَّهِ العَرِيضَةَ فَصَارَ كَالْأَسِيرِ فِي أَيْدِيكُمْ لاَ يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً ،وَ لاَ تَدفَعُ عَنْهَا ضَرّاً ،وَ حَلَّأْتُمُوهُ ،وَ نِسَاءَهُ وصِبْيَتَهُ ،وَ أهْلَهُ عَنْ مَاءِ الفُرَات اَلْجَارِي، يَشُرُّ بِهِ الْيَهُودُ ،وَ اَلنَّصَارَى، وَ الْمَجُوسُ وَتَمَرَّغُ فِيهِ خَنَازِيرُ السَّوَادِ ،وَ كِلاَبُهُ، فَهَا هُمْ قَدْ صَرَعَهُمُ اَلْعَطَشُ ،بِئْسَ مَا خَلَّفْتُمْ مُحَمَّداً فِي ذُرِّيَّتِهِ لاَ سَقَاكُمُ اَللَّهُ يَوْمَ اَلظَّمَاءِ .

فَحَمَلَ عَلَيْهِ رِجَالٌ يَرْمُونَهُ بِالنَّبْلِ فَأَقْبَلَ حَتَّى وَقَفَ أَمَامَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَم.

ای مردم کوفه، مادر به عزایتان بنشیند و گریه کند. آیا این بنده صالح را به سوی خود خواندید تا چون به سوی شما آمد، او را تسلیم کنید؟ شما که می گفتید جان هایتان را سپر او می کنید؟ به او ستم کرده و تاخته اید تا او را بکشید، جانش را به چنگ گرفته و راه نفسش را بسته اید و از هر سو او را محاصره کرده اید تا از رفتن به شهرهای پهناور خدا مانعش شوید، تا جایی که چون اسیری در دست شماست ،

ص: 89

نه می تواند سودی به خود برساند و نه زیانی را از خود دور کند. و آب فراتی که یهود و نصاری و مجوس آن را می آشامند و خوک های بیابان و سگانش در آن می غلطند، به روی او و زنان و کودکان و خاندانش بستید تا جایی که تشنگی ایشان را نقش بر زمین نموده است. چه بد حقّ محمّد صلّى الله عليه و آله را درباره فرزندانش رعایت کردید. خدا در روز تشنگی (محشر) شما را سیراب نکند؟»

تیراندازان بر او یورش بردند و حر (که چنین دید ) بيامد تا پیش روی حسین علیه السّلام ایستاد .(1)

عمرو بن حجّاج، سگی پلید از سگان بنی امیه

عمرو بن الحجاج لعنة الله علیه که سرکرده 4000 نفر از لشکر دشمن بود تا مانع از رسیدن آب به سیّدالشّهداء و یاران و خانواده ایشان باشد ، این سگ پلید ، زبان به شماتت اباعبدالله الحسين سلام الله علیه گشوده و چنین زخم زد:

يَاحِسَيْنِ! هَذَا اَلْمَاءَ تَلِغُ فِيهِ الْكِلَابُ وَ تَشْرَبُ مِنْهُ خَنَازِيرُ أَهْلِ اَلسَّوَادِ وَ اَلْحُمُرِ وَ اَلذِّئَابِ وَ مَا تَذُوقُ مِنْهُ وَ اَللَّهِ قَطْرَةً حَتَّى

ص: 90


1- الإرشاد : ج 2 ص 103. از او : بحار الأنوار:ج 45 ص 11 و العوالم : ج 17 ص 255 و الدّمعة السّاكبة : ج 4 ص 293 و اسرار الشّهادة: ص 290. و تاریخ طبری : ج 5 ص 428 و 429 و الکامل فی التاریخ : ج 3 ص 288- 289 و مقتل ابی مخنف : ص 78 و ينابيع المودّة : ج 3 ص 76 و نهاية الإرب : ج 20 ص 445 و 446 و البداية و النّهاية : ج 8 ص 180 و 181 و اسرار الشّهادة : ص 277 و 278. ر.ک : روضة الصفا : ج3 ص 151. ر. ک. أنساب الأشراف : ج 3 ص 189 و إعلام الوری : ص 243 و مثير الأحزان : ص 31 و اسرار الشّهادة : ص 279 و 290 و نفس المهموم : ص 255 و 256 و معالی السّبطين : ج 1 ص 365. ر.ک : جلاء العيون : ص 662.

تَذُوقُ الْحَمِيمَ فِي نَارِ اَلْجَحِيمِ فكان سماع هذا اَلْكَلاَمِ عَلِيٌ اَلْحُسَيْنُ أَشَدُّ مِنْ مَنْعِهِمْ إِيَّاهُ اَلْمَاءُ.

ای حسین ، این آب است که سگان بدان زبان می زنند و جانوران بیابانی چون خوکان و خران و گرگان از آن می آشامند ولی به خدا

سوگند ، یک قطره از آن را نیز نخواهی چشید (1)....(2)

آهی بر سوز عطش

پس از سال ها، غم عظیم عطشی که هرگز از خاطر اهل بیت علیهم السّلام نرفت ، بر زبان امام صادق عليه السّلام جاری شد و در ضمن یکی از فرمایشات خویش که عظمت فضیلت زیارت قبر مولانا سیّد الشّهداء سلام الله عليه را بیان داشتند، به برخی از ظلم هایی که بر آن حضرت رفت ، اشاره نموده ، می فرمایند:

وَ مَنَعُوهُ شُرْبَ مَاءِ الْفُرَاتِ اَلَّذِي يَشْرَبُهُ اَلْكِلاَبُ وَ ضَيَّعُوا حَقَّ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ وَصِيَّتَهُ بِهِ وَ بِأَهْلِ بَيْتِهِ ...

و ایشان را از نوشیدن آب فرات که سگ ها از آن می آشامیدند ، بازداشتند و بدین ترتیب حقّ پیامبر خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم را تباه کرده و سفارش آن حضرت را نسبت به ایشان و خانواده اش، ضایع نمودند .... (3)

ص: 91


1- از ترجمه ادامه متن ، به درگاه الهی عذر آورده و می پرهیزیم.
2- تذكرة الخواصّ: ص 141. مانند آن : اسرار الشّهادة : ص 260؛ معالی السّبطين : ج 1 ص 315. ر.ک: أنساب الأشراف : ج 3 ص 182، جمل من أنساب الأشراف : ج 3 ص 390، ناسخ التّواريخ سیّد الشّهداء عليه السّلام: ج 2 ص 194.
3- کامل الزيارات : ص 328ب 108ح 1. از او : بحارالأنوار: ج 98 ص 73 و 74.
همراه و هم سنخ با بنی امیه ...

مرحوم حاج شیخ جعفر قدّس سرّه فرموده : عبيد الله بن زیاد لعنه الله نامه ای نوشت که با آن نامه بر دل های دوستان (اهل بیت پیامبر خدا) آتش زد. او نوشت :

يَاِبنَ سَعْدٍ إِنِّي قَدْ حَلَّلْتُ اَلْمَاءَ عَلَى اَلْكِلاَبِ وَ اَلْخَنَازِيرِ وَ حُرْمْتُهُ عَلَى اَلْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِهِ

ای پسر سعد! همانا من آب را بر سگان و خوکان حلال نمودم و آن را

بر حسین و اصحابش حرام نمودم .(1)

توضیح : در اینجا ابن زیاد لعنه الله ، سگ ها و خوک ها را مُجاز به نوشیدن از آب فرات قرار می دهد و سگان و خوکان نیز از آب فرات می نوشند ؛ اما اگر این حيوانات معترف به امامت امام علیه السّلام بودند، هرگز به آب لب نمی زدند ولی همراه و هم سو با بنی امیه ، که در حقیقت هم سنخ با خودشان بودند، بساط شماتت بر امام را پهن نموده و با کمال بی شرمی ، از فرات می نوشیدند در حالی که حرم امام، از داغ تشنگی می سوخت... «أَلَا لَعنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمينَ»

فرات و وفاداری گوسفندان..

روایت شده است هنگامی که گوسفندان حضرت اسماعیل را در کنار فرات می چراندند،چوپان به ایشان خبر داد که گوسفندان از فلان روز، از این شریعه آب نمی آشامند.اسماعیل درباره این موضوع،از پروردگارش پرسید. جبرئیل عليه السّلام فرود آمده و گفت :

يَا إِسْمَاعِيلُ سَلْ غَنَمَكَ فَإِنَّهَا تُجِيبُكَ عَنْ سَبَبِ ذَلِكَ.

ای اسماعیل! از گوسفندانت بپرس که به یقین تنها آنان درباره علت

ص: 92


1- معالی السّبطين : ج 1 صص 316- 318 .

آن، به تو پاسخ می دهند.

اسماعیل فرمود:

لِمَ لا تَشرَ بِينَ مِن هَذَا الماءِ؟

چرا از این آب نمی خوری؟

گوسفندان به زبان شیوا و رسا گفتند:به ما خبر رسیده است که فرزندت حسین عليه السّلام، نوه حضرت محمّد (صلّى الله عليه و آله و سلّم)، تشنه لب در اینجا شهید خواهد شد. ما نیز به سبب اندوه بر آن جناب ، از این آب نمی خوریم.

حضرت اسماعیل از قاتل ایشان پرسید (که او کیست؟) گفتند : کسی او را می کُشد که اهل آسمان ها و زمین ها و همه آفریدگان ، او را لعنت می کنند .

حضرت اسماعیل گفت:

اللَّهُمَّ العَن قاتِلَ الحُسَينِ عَلَيهِ السَّلامُ(1)

خداوندا، قاتل حسین (علیه السّلام) را لعنت کن.(2)

امام علیه السّلام، سگ بازی را نمی پسندد

امیرالمؤمنین علیه السّلام به منذر بن جارود، فرماندار خود در شهر «اصطخر»نوشتند:

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ صَلاحَ أَبِيكَ غَرَّنِي مِنْكَ فَإِذَا أَنْتَ لاَ تَدَعُ اِنْقِيَاداً لِهَوَاكَ أُزْرَى ذَلِكَ بِكَ بَلَغَنِي أَنَّكَ تَدَعُ عَمَلَكَ كَثِيراً وَ تُخْرِجُ

ص: 93


1- المنتخب : ج 1 ص 49. از او : تظلّم الزّهراء عليها السّلام : ص 85، اسرار الشّهادة : ص 81، بحارالأنوار : ج 44 ص 243- 244، الأنوار النّعمانيّة: ج3 ص 261، العوالم : ج 17 ص 102 -103.
2- جلاء العيون : ص 549. و ناسخ التّواریخ سیّدالشّهدا علیه السّلام : ج 1 ص 273 و 274 با تصرفی اندک در ترجمه .

لاَهِياً بِمِنبَرِها تَطلُبُ الصَّيدَ وَ تَلعَبُ بِالكِلابِ وَ أُقسِمُ لَئِنْ كَانَ حَقّاً لَنُثِيبَنَّكَ فِعْلَكَ و جَاهِلَ أَهْلِكَ خَيْرٌ مِنْكَ فَأَقْبِلْ إِلَيَّ حِينَ تَنْظُرُ فِي كِتابِي وَ السَّلام.

اما بعد، درستی پدرت مرا نسبت به تو خوش بین نمود (ولی) اکنون از پیروی هوای نفس خود نمی گذری، این هوس رانی مقام تو را پست می کند. به من خبر رسیده است که بسیار کار خویش را رها می کنی و در پی شکار و سگ بازی به هوس رانی و گردش بیرون می روی و سوگند یاد می کنم که اگر چنین باشد، تو را بر کارت کیفر دهم و در این صورت،نادان خانواده ات از تو بهتر باشد،چون در نامه ام نظر افکندی ، بی درنگ نزد من بیا، و السّلام.

منذر بیامد و علی او را عزل کرد و سی هزار غرامت بر او نهاد، سپس آن را برای خاطر صعصعة بن صوحان واگذاشت پس از آنکه منذر را بر آن سوگند داد و سوگند خورد و .... (1)

ص: 94


1- تاریخ یعقوبی : ج 2 ص 203. گزارش این نامه در نهج البلاغة صبحی صالح : ص 461 نامه 71 چنین است : أمَّا بَعدُ فَإنَّ صَلاحَ أَبيكَ غَرَّني مِنْكَ وظَنَنْتُ أنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ وَ تَسْلُكُ سَبِيلَهُ فَإِذَا أَنْتَ فِيمَا رُقِيَ إِلَيَّ عَنْكَ لاَ تَدَعُ لِهَوَاكَ اِنْقِيَاداً وَ لاَ تُبْقِي لآخِرَتِكَ عَتَاداً تَعْمُرُ دُنْيَاكَ بِخَرَابِ آخِرَتِكَ وَ تَصِلُ عَشِيرَتُكَ بِقَطِيعَةِ دِينِك ولَئِنْ كانَ ما بَلَغَنِي عَنك حَقّاً لَجَمَلُ أَهْلِكَ و شِسْعُ نَعْلِك خَيْرٌ مِنْك ومَن كانَ بِصِفَتِك فَلَيْسَ بِأَهْلٍ أَنْ يُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ أَوْ يُنْفَذَ بِهِ أمْرٌ أو يُعْلي لَهُ قَدْرٌ أَوْ يُشْرَكَ فِي أمَانَةٍ أو يُومَنَ عَلَى جِبَايَةٍ فَأَقْبِلْ إِلَيَّ حِينَ يَصِلُ إِلَيْكَ كِتَابِي هَذَا إِنْ شَاءَ اَللَّه اما بعد، درستی پدرت مرا نسبت به تو خوش بین نمود و گمان کردم پیرو هدایت او هستی، و راه و روش او را در پیش می گیری ، ناگاه به من گزارش رسید که در تبعیت از هوای نفس دست بردار نیستی ، و ذخیره ای برای آخرتت باقی نمی گذاری، با ویران کردن آخرتت ، دنیای خویش را آباد می کنی، و به قیمت جدا شدن از دینت به خویشانت می پیوندی . اگر آنچه از تو به من گزارش شده درست باشد ، شتر خانوادهات و بند کفشت از تو بهتر است ! کسی که مانند تو باشد نه اهلیت دارد که مرزی به وسیله او بسته شود و نه برنامه ای توسط او اجرا گردد، و یا مقامش بالا رود، یا در امانتی شریکش نمایند، یا از خیانت او در امان باشند. چون این نامه من به دستت رسد به سوی من حركت كن ان شاء الله . منذر کسی است که امیر المؤمنين عليه السّلام درباره اش فرمودند: از خودبینی و خودپسندی مرتب به این سو و آن سویش می نگرد، در دو جامه خود می خرامد، و پیوسته گرد و غبار کفش هایش را پاک می نماید .

البته این ، مختصّ وی نبوده و سران ظالم و به خصوص بنی امیّه علیهم اللّعنة، به سگ بازی مشهور بوده اند ، اکنون نیز پیروان آنان چنین هستند و به همین ویژگی شناخته می شوند.

یزید، شراب خواری سگ باز

امام حسین علیه السّلام در پاسخ به نامه تهدید آمیز معاویه لعنة الله عليه، ضمن بیان جنایات و ترور شیعیان امیرالمؤمنین توسّط مزدوران و امیران وی، درباره یزید چنین مرقوم فرمودند:

فَابْشِرْ يَامُعَاوِيَةُ بِالْقِصَاصِ واسْتَيْقِنْ بِالحِسَابِ واعْلَمْ أَنَّ لِلَّهِ تَعالى كِتَاباً لا يُغَادِرُ صَغِيرَةً ولا كَبِيرَةً إِلاَّ أَحْصَاهَا وَ لَيْسَ اَللَّهُ بِنَاسٍ لِأَخْذِكَ بِالظِّنَّةِ وَ قَتْلِكَ أولِيائَهُ عَلَى التُّهَمِ وَنَفْيِكَ أَوْلِيَائِهِ مِن دُورِهِمْ إلى دَارِ اَلْغُرْبَةِ وَ أَخْذِكَ لِلنَّاسِ بِبَيْعَةِ اِبْنِكَ غلام حدَث يَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ يَلْعَبُ بِالْكِلابِ لا أَعْلَمُكَ إِلاَّ وَقَدْ خَسِرتَ نَفسَكَ وَ تَبَّرتَ دِينَكَ وَ غَشَشْتَ رَعِيَّتَكَ وَ أَخْرَبْتَ أَمانَتَكَ و .... (1)

ص: 95


1- رجال کشی : صص 49-51 ح 99 چاپ مؤسسه نشر دانشگاه مشهد و چاپ مؤسسه آل البيت عليهم السّلام : ج 1 صص 252-259. و دعائم الإسلام : ج 2 ص 131 و الدّرّ النظیم : ص 534. و در کتاب های مخالفين : جمل من أنساب الأشراف : ج 5 صص 128- 130 و الإمامة و السّياسة : ج 1 صص 154- 157.

ای معاویه، بشارت باد تو را که قصاص خواهی شد و به حساب رسی (حق) یقین داشته باش، بدان خدای تعالی کتابی دارد که هیچ گناهِ کوچک و بزرگی نیست جز اینکه آن را به حساب آورد، خدا این جنایات تو را فراموش نخواهد کرد که براساس گمان دستگیر می کنی و براساس تهمت، اولیاء الهی را می کشی و آنان را از خانه هاشان به دیار غربت تبعید میکنی و مردم را مجبور می کنی با پسرت که کودکی نورس است و شراب می خورد و با سگان بازی می کند، بیعت کنند. می دانم که به یقین سرانجام خود را دچار زیان کرده و دینت را تباه نموده ای و با مردم خویش نیرنگ زده و امانت خویش را ویران و نابود ساخته ای ....

در موضعی دیگر از تاریخ آمده است که پس از کشته شدن معاویه لعنه الله ، یزید به والی خود در مدینه نامه نوشت و او را ملزم نمود به بیعت گرفتن از چند نفر به خصوص حسین بن على عليهما السّلام، و عبدالرّحمان بن ابی بکر و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر . والی مدینه در پی آنان فرستاد در حالی که آنان در مسجد گرد آمده ، درباره بیعت سخن می گفتند ، امام حسین علیه السّلام فرمود:

أَمَّا أَنَا فَلَا أُبَايِعُ أَبَداً ... وَ يَزِيدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ ،مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ ،يَشْرَبُ الْخَمْرَ، وَ يَلْعَبُ بِالكِلابِ وَالفُهُودِ ،وَ نَحنُ بَقِيَّةُ آلِ اَلرَّسُولِ لاَ وَاللَّهِ لاَ يَكُونُ ذَلِكَ أَبَداً

اما من هرگز بیعت نخواهم کرد... و یزید مردی فاسق است، آشکارا فسق (نافرمانی خدا )می کند شراب می نوشد و با سگان و یوزپلنگ ها

ص: 96

بازی می کند. حال آنکه ما بازماندگان آل پیامبر هستیم، نه به خدا

سوگند، هرگز چنین نخواهد بود.(1)

چنان چه می بینیم ، امام عليه السّلام «سگ بازی» را از مواردی می دانند که موجب شده است فسق یزید آشکار شود.

ص: 97


1- مقتل الحسين عليه السّلام خوارزمی : ج 2 ص 181 و الفتوح ابن اعثم کوفی : ج 5 ص 13.

توصیف و تشبیه نیکو...

اشاره

ص: 98

ص: 99

با توجه به آنچه در بخش «مقدّمات» ذکر شد، برای به کار بردن این تشبیه، باید ببینیم اهل بیت عصمت صلوات الله عليهم ، در چه مواردی از این تشبیه استفاده کرده اند؟ و ما نیز در همان مورد (و تنها در همان مورد) از چنین تشبیهی بهره بگیریم و چنان چه گذشت ممکن نیست اصل تشبیه و تمثيل را از واژگان وحی برداشت کنیم ولی نسبت به نوع و مورد کاربرد آن ، بی اعتنا باشیم بلکه بایسته است کلام وحی را تمام و کمال بپذیریم تا رستگار شویم زیرا همان طور که ره روی راه حق «هدایت» است ، کج روی از آن «گمراهی» است. در این باره ، تشبیه و استعاره هایی از ائمّه اطهار عليهم الصّلوة و السّلام، در پیش آورده می شود.

توصیف و تشبیه «عمرو بن عبدود لعنه الله»

در جریان جنگ خندق و رزم امیرالمؤمنین علیه السّلام با عمرو بن عبدود، رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم، عمرو بن عبدود را «کلب» نامیدند ، داستان از این قرار است :

آن گاه که او رجز می خواند و مبارز می طلبید و کسی از مسلمانان پاسخ وی را نمی داد ، رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند :

ص: 100

مَن لِهذَا الكَلبِ؟

کیست که پاسخ این «سگ» را بدهد؟

کسی از آنان (یعنی اصحاب)، پاسخ حضرت را نداد. آن گاه امیرالمؤمنین علیه السّلام بر خواسته، فرمودند :

أَنَا لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ

من پاسخش می دهم، ای پیامبر خدا .

پیامبر به ایشان فرمود:

يَا عَلِىٌّ هَذَا عَمرُو بنُ عَبدِ وُدٍّ فارِسُ يَليَلَ

ای علی این شخص عمرو بن عبد ودّ، اسب سوار یَليَل است .

مولا علی نیز عرض کرد:

أَنَا عَلِيٌّ بنُ أَبِي طالِبٍ

من نیز علیّ بن ابی طالب هستم .

پس رسول الله صلّى الله عليه و آله فرمود:

أُدنُ مِنّي

نزدیکم شو.

نزدیک حضرت شدند و آن حضرت،با دست مبارک عمامه روی سر ایشان درست کردند و شمشیر ذوالفقار را به ایشان داده و فرمودند :

إِذهَب وَ قَاتِل بِهَذا

برو و با این شمشیر پیکار کن.

و (چنين دعا) فرمودند:

اللَّهُمَّ احفَظهُ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَن يَمِينِهِ وَعَن شِمَالِهِ ومِن فَوْقِهِ وَ مِن تَحْتِهِ

ص: 101

بارالها او را از جلو و پشت سر و از سمت راست و چپش و بالا و

پایینش محافظت کن(1).

توصیف و تشبیه «حریث لعنه الله »

تمیم گوید:(در روز جنگ صفین)«حريث»غلام معاویه (لعنهما الله) که نیرومند و نترس بود، فریاد زد: ای علی ، آیا سَر جنگ داری ؟ اباحسن، چون خواستی ، پیش بیا . علی پیش آمد در حالی که می گفت :

أَنَا عَلَى وَ اِبْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ *** نَحْنُ لَعَمْرُ اَللَّهِ أَوْلَى بِاکُتُب

من علی و فرزند عبدالمطلب هستم *** به خدا قسم ما نسبت به کتاب ها (ی آسمانی) شایسته تریم

مِنَّا اَلنَّبِيُّ اَلْمُصْطَفَى غَيْرَ كَذِبٍ *** أَهْلِ اَللِّوَاءِ وَ اَلْمَقَامِ وَ الحُجُب

پیامبر برگزیده راستین از ما است *** صاحبان پرچم و مقام و پرده های (عزّت)، هستیم

نَحْنُ نَصَرْنَاهُ عَلَى جُلِّ اَلْعَرَبِ *** يَا أَيُّهَا اَلْعَبْدُ اَلْغَرِيرُ اَلْمُنْتَدِبُ

ما او را علیه بیشتر اعراب یاری دادیم *** ای بنده آن فریب خورده ای که به میدانت فرستاده

اثبُتُ لَنَا يَا أَيَّهَا الكَلبُ الكَلِب

ای سگ هار ، در برابر ما پافشاری کن

سپس با او درگیر شد و مهلتش نداد و چنان ضربه ای به او زد که او را دو نیم کرد .(2)

توصیف و تشبیه «ابن ملجم لعنه الله»

پس از آن که ابن ملجم مرادی لعنة الله عليه با شمشیر زهرآلود خود بر فرق مولانا امیر المؤمنین سلام الله عليه ضربه زد و قصد فرار نمود، بنابر برخی نقل ها،

ص: 102


1- تفسير القمی : ج 2 ص 183. از او : تفسير البرهان :ج 4 ص 424ح و بحارالأنوار: ج 20 ص 226 ب 17 و تفسیر نورالثقلين : ج 4 ص 250 و تفسیر کنزالدقائق : ج 10 ص 338.
2- وقعة صفين : ص 272. از او : شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید : ج 5 ص 216 .

امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند :

لَا يَفوتَنَّكُمُ الكَلبُ

آن سگ از دستتان نرود .

از جهات مختلف بر او سخت گرفتند و راه را بستند و او را دستگیر نمودند .(1)

نسبتی ننگ بار ...

عبدالرّحمن بن ملجم التجوبی از قبیله تجوب از حمیر از قبیله مراد به شمار می آمد. ابن عبّاس گوید : او از فرزندان قُدار بود - کسی که پاهای ناقه حضرت صالح پیامبر عليه السّلام را قطع نمود - و ماجرای (جنایت و شقاوت) هر دو ، یکی است زیرا قدار عاشق زنی به نام رباب گشت همان طور که ابن ملجم عاشق قطام گردید. شنیده شد که ابن ملجم می گفت : هر آینه با این شمشیرم علی را خواهم زد. او را نزد حضرت بردند، حضرت به او فرمودند :

مَا اسمُكَ؟

نام تو چیست؟

گفت : عبد الرحمان بن ملجم . به او فرمودند :

نَشَدتُكَ بِاللَّهِ عَن شَيءٍ تُخبِرُني

تو را به الله سوگند می دهم چیزی از تو می پرسم (راستش را بگویی).

گفت : آری (پذیرفتم). فرمود:

هَل مَرَّ عَلَيكَ شَيخٌ يَتَوَكُّأُ عَلَى عَصاهُ وَأَنتَ فِي البَابِ فَشَقٌكَ

ص: 103


1- تذكرة الخواصّ: ص 162. از او : العدد القويّة: ص 240. تخريج الدّلالات : ص 277 و الجوهرة: ص 111 و ذخائر العقبی : ج 1 ص 536 و الفتوح ابن اعثم : ج 2 ص 276، الإستيعاب : ج3 ص 59 و نهاية الإرب : ج 20 ص 209.

بِعَصاهُ ثُمَّ قَالَ: بُؤساً لَكَ لَشَقِيٌّ مِن عاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ؟

آیا پیرمردی که بر عصا تکیه زده بود از تو - که کنار در ایستاده بودی - گذر کرد و با عصایش تو را آزرد و به تو گفت : «رنج و اندوه بر تو باد، به یقین تو شقاوت مندی از نسل پی کننده شتر قوم ثمود هستی»؟

گفت : آری (چنين است). امام فرمودند:

هَل كانَ الصِّبيَانُ يُسَمُّونَکَ ابنَ راعِيَةِ الكِلابِ وَ أَنتَ تَلعَبُ مَعَهُم؟

آیا کودکان هنگامی که با آنان بازی می کردی، تو را «فرزند زنی که

چوپان سگان بود» می نامیدند؟

گفت : آری (چنین است). فرمود:

هَلْ أَخْبَرَتْكَ أُمُّكَ أَنَّهَا حَمَلَتْ بِكَ وَ هِيَ طَامِثٌ؟

آیا مادرت تو را آگاه نمود که در حال حیض، به تو حامله گشت؟

گفت : آری . فرمود:

فَبَايِع

پس بیعت کن.

او نیز بیعت کرد. سپس فرمود:

خَلُّوا سَبيلَهُ

راهش را بگشایید (یعنی بگذارید برود).(1)

حنان بن سدير از مردی از قبیله«مزينة»نقل می کند که او گفت : نزد امیرالمؤمنین عليه السّلام نشسته بودم که گروهی از قبیله مراد، به ایشان نزدیک شدند در

ص: 104


1- مناقب آل ابی طالب (عليهم السّلام): ج3 ص 309.

حالی که ابن ملجم با آنان بود. گفتند:یا امیر المؤمنين،(ابن ملجم )ناگاه (و بدون هماهنگی )بر ما وارد شده و نه به خدا سوگند نه برای دیدار ما آمده بود و نه برای امر خوشایندی آمده بود و به راستی که ما از جانب او برای شما ترسان هستیم، پس دستت را (در بیعت ستاندن) از وی محکم کن . مولا علی علیه السّلام به او فرمودند :

إِجلَسِ

بنشین.

مدتی طولانی در چهره او نگریسته ، سپس به او فرمودند :

أَرَأَيْتُكَ إِنْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَيْءٍ وَ عِنْدَكَ مِنْهُ عِلْمٌ هَلْ أَنْتَ مُخْبِرِي بِهِ؟

آیا اگر درباره چیزی از تو بپرسم و از آن آگاهی داشته باشی، مرا از آن

خبر می دهی؟

گفت : آری، و بر آن سوگند خورد (که چنین کند). فرمود:

أَكُنْتَ تُراضِعُ الْغِلْمَانَ وَ تَقُومُ عَلَيْهِمْ فَكُنْتَ إِذَا جِئْتَ فَرَأَوْكَ مِنْ بَعِيدٍ قَالُوا قَدْ جَاءَنَا ابْنُ رَاعِيَة الكَلَابِ؟

آیا چنین بود که از کودکان درخواست می کردی و بر سر آنها خراب میشدی، به همین جهت چون می آمدی و از دور تو را می دیدند،

می گفتند: فرزند زنی که راننده سگان است، به سوی ما آمد؟

گفت : خدا را گواه می گیرم، آری (چنین است). مولا علی علیه السّلام به او فرمودند :

فَمَرَرتُ بِرَجُلٍ وَقَد أَيفَفَعَت فَنَظَرَ إِلَيْكَ فَأَحَدَّ اَلنَّظَرَ فَقَالَ لَكَ يَا أَشْقَى مِنْ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُود؟

ص: 105

سپس از مردی گذر کردی در حالی که جوان شده بودی، با دقت به تو نگاه کرد و به تو گفت: ای کسی که از پی کننده شتر قوم ثمود، شقاوت مندتر هستی؟

گفت : آری (چنین است). فرمود:

فَأَخْبَرَتْكَ أُمُّكَ أَنَّهَا حَمَلَتْ بِكَ فِي بَعْضِ حَيْضِهَا؟

و مادرت تو را خبر داد که در عادت ماهانه اش به تو باردار گشت؟

با تردد به سختی پاسخ داد : بله (چنین است) به يقين مادرم به من چنین گفت و اگر می خواستم چیزی را از تو بپوشانم ، این موضوع را کتمان می کردم. مولا علی عليه السّلام فرمود:

قُم

برخیز.

برخاست . سپس فرمود:

سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ يَقُولُ: إِنَّ قَاتِلَك شِبهُ اَليَهودِيِّ بَلْ هو يهودِيّ

شنیدم رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم می فرمود: به راستی که کشنده تو، (در ظاهر )شبیه یک یهودی است، بلکه به یقین او یک

یهودی است.(1)

در تفسیر منهج الصادقين : ج 4 ص 66 آمده است : و در خبر است که عبدالرحمن بن ملجم عليه اللّعنة روزی نزد حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله عليه در آمد در

ص: 106


1- الخرائج و الجرائح : ج 1 ص 181ب 2 ح 14 از او : بحارالأنوار: ج 42 ص 197 ب ح 17. ر.ک: تسلية المجالس : ج 1 ص 485. مقتل امیرالمؤمنین علیه السّلام ابن ابی الدّنيا : ص 11 ح 15/559 .

وقتی که مردمان با او بیعت می کردند و سه بار دست پیش آورد که با آن حضرت بیعت کند و حضرت از آن امتناع کرد. عبدالرحمن گفت: یا امیرالمؤمنين عليه السّلام،چرا بیعت مرا رد می فرمایی؟حضرت امیر المؤمنین صلوات الله عليه فرمود:به جهت آن که تو از اهل بیعت نیستی. بعد از آن فرمود که: از تو چیزی پرسم به راستی خبر ده مرا . گفت: چنین باشد . فرمود که: در راه که می آمدی سواری بر این شکل و بدین نشان به تو رسید و تازیانه بر سینه تو باز نهاد و گفت : تنحّ يا اخا عاقر الناقة يعنی دور شو ای برادر کشنده ناقه صالح ؟ گفت : آری چنین بود یا امیرالمؤمنین . فرمود: به خدای سوگند بر تو که در مکتب که با کودکان بودی تو را «ابن راعية الكلاب» خواندندی؟گفت: آری . فرمود: به خدای بر تو سوگند که در سینه تو علّت برص هست؟ گفت : آری چنین است . گفت : سوگند می دهم تو را به خدا که پدرت با مادر تو مواقعه کرد و مادر تو باردار شده بود به مرد اجنبی و در حیض بود؟ گفت : آری چنین بود، به خدای که اگر چیزی از تو پنهان کردمی این بودی . و فرمود که :تربیت کننده تو زن يهوديه بود، روزی از تو ملالتی یافته بود، با تو گفت : ای بدبخت تر از کسی که ناقه صالح را پی کرد؟ گفت : آری چنین بود. بعد از آن فرمود که: دست بده. وی دست بداد و آن حضرت با وی بیعت کرد و چون برخاست و برفت، آن حضرت وی را باز خواند و یک بار دیگر با او بیعت کرد. باز چون پاره راه برفت ، او را طلبید و یک بار دیگر تجدید عهد و میثاق کرد و او را اَیمان غلاظ و شداد داد که غَدر نکند و خلاف بیعت ننماید.او گفت :یا امیرالمؤمنین چرا این همه مبالغه می نمایی در بیعت من و اكتفا به یک بیعت نمی کنی هم چنان که با سایر مردمان؟ فرمود که : با این همه عهد و میثاق ، ظنّ من آن است که به آن وفا نکنی ....

ص: 107

توضیح هر چند این نسبت از جانب کودکان به ابن ملجم لعنه الله داده شده و به منظور بیان پستی و بی ارزشی جایگاه وی گفته شده است لکن بیان امام حاکی از استناد به آن و نیز تأیید این نسبت است و در واقع عار و ننگی است که تنها بر «اشقى الآخرين» بار است.

توصیف و تشبیه عمروعاص لعنه الله

امام حسن مجتبی علیه السّلام در پاسخ به جسارت عمرو بن العاص لعنه الله او را سگ نامیده و فرمودند :

...وَ أَمَّا أَنْتَ يَا عَمْرَو بْنَ اَلْعَاصِ الشاني اَللَّعِينِ اَلْأَبْتَرِ! فَإِنَّمَا أَنْتَ كَلْبٌ، أَوَّلُ أَمْرِكَ أَنْ أُمَّكَ بَغِيَّةٌ، وَ أَنَّكَ وُلِدْتَ عَلَى فِرَاشٍ مشترك فَتَحَاكَمَتْ فِيكَ رِجَالُ قُرَيْشٍ مِنْهُمْ أَبُو سُفْيَانَ بْنُ الْحَرْبِ وَ اَلْوَلِيدُ بْنُ الْمُغِيرَةِ وَ عُثْمَانُ بْنُ اَلْحَارِثِ و النَّضْرُ بْنُ اَلْحَارِثِ بنِ كلدةَ وَ اَلْعَاصُ بنُ وائِلٍ كُلُّهُمْ يَزْعُمُ أَنَّكَ ابْنُهُ فَغَلَبَهمْ عَلَيْكَ مِن بَيْن قريشٍ الأَمُّهُم حَسَباً وَ أَ حَبَّثُهُم مَنْصَباً وَ أَعْظَمُهُمْ بُغْيَةً...

...اما تو ای عمرو بن العاص،ای بدگوی لعنت شده ابتر(نسل بریده).همانا تو (در حقیقت) سگ هستی : آغاز کار تو این که مادرت بدکاره بود و بر بستری مشترک تولّد یافتی و درباره ولایت و سرپرستی تو، مردانی از قریش ادّعا داشتند (که فرزند آنان هستی) و از جمله آنان ابوسفیان بن حرب ، ولید بن مغیره، عثمان بن حارث ، نضر بن حارث بن کلده و عاص بن وائل بودند و هر یک گمان داشت که تو پسرش هستی،از میان قریش کسی بر تمامی آنان غالب شد(و عهده دار سرپرستی تو شد که در حَسَب از همه پست تر و در منصب

ص: 108

از همه خبیث تر و بدکارترین آنان بود .... (1)

توصیف و تشبیه شمر لعنه الله

امام صادق عليه السّلام فرمودند : هنگامی که امام حسين عليه السّلام بر بالای «عقبه بطن» رفتند به اصحاب خود فرمودند :

مَا أَرانِي إِلّا مَقتُولاً

خود را نمی بینم مگر اینکه کشته شوم .

اصحاب عرض کردند: ای اباعبدالله ، این چه سخنی است؟ حضرت فرمودند :

رُؤيًا رَأَيتُها فِي المَنامِ

خوابی است که دیده ام .

عرض کردند: آن چیست؟ فرمودند :

رَأَيتُ كِلاباً تَنهَشُني، أَشدُّهَا عَلَىَّ كَلبٌ أَبقَعٌ

سگ هایی را دیدم که مرا با دندان خود نیش می زنند و بدترین و

ناگوارترین آنان نسبت به من سگی پیسی دار بود(2).(3)

در کتب مخالفین ماجرا، چنین آمده است : پیامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم سگی لک و پیس دار را در خواب دیدند که در خون ایشان به خوردن افتاده است، پس تأويل فرمودند که امام حسين عليه السّلام را مردی پیسی دار، خواهد کشت و تعبیر خواب ایشان 50 سال به تأخیر افتاد و «شمر» قاتل ایشان ، پیسی داشت .(4)

ص: 109


1- الإحتجاج : ج 1 صص 269-276.
2- مقصود شمر بن ذی الجوشن لعنة الله علیه است که مبتلا به مرض پیسی بود و امام عليه السّلام را به شهادت رساند.
3- کامل الزّيارات : ص 75 ب 23ح 14.
4- اخبار الدول: ص 107 و تاریخ الخميس : ج 2 ص 299 از کتاب بهجة المحاسن . و سیوطی در الكنز المدفون : ص82. و الديباج المذهّب : ص 358 از الكنز المدفون . و عيون الإنسان - السيرة الحلبيّة : ج 1 ص 235 مانند آن را آورده اند. ر. ک. حياة الحيوان ج 1 ص 88.

دوباره...

محمّد بن عمرو فرزند امام حسن عليه السّلام گوید: (روز عاشورا) با امام حسین عليه السّلام در کنار رودخانه کربلا همراه بودیم، حضرت به شمر که پیسی داشت نظر نموده و فرمودند :

اَللَّهُ أَكْبَرُ اَللَّهُ أَكْبَرُ صَدَقَ اَللَّهُ و رَسُولُهُ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ: كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى كَلْبٍ أَبْقَعَ يَلَغُ فِي دَمِ أَهْلِ بَيْتِي

الله اکبر، الله اکبر، خدا و پیامبرش راست گفتند،پیامبر خدا فرمود: گویا سگی پیسی دار را می بینم که خون خاندانم را می لیسد.(1)

و دوباره..

سحرگاه شبی که امام حسین علیه السّلام محاصره شدند، چُرتی زده و بیدار شدند و به اصحاب خود فرمودند :

أَتَعلَموُنَ مَا رَأَيتُ فِي مَنامِيَ السَّاعَةَ؟

می دانید اکنون در خوابم چه دیدم؟

گفتند: ای فرزند رسول الله ، در خواب چه دیدید؟ فرمود:

رَأَيْتُ فِي مَنَامِي اَلسَّاعَةَ كَأَنَّ كِلاَباً قَدْ شَدَّتْ عَلَيَّ لِتَنْهَشَنِيوَ

ص: 110


1- بحار الأنوار : ج 45 ص 55 بقيّة الباب 37، العوالم : ج 17 ص 299، اسرار الشّهادة: ص 426. و در کتاب های مخالفين : تاریخ دمشق : ج 58 ص 12، و مقتل الحسين عليه السّلام خوارزمی : ج 2 ص 41 ح 10 و الخصائص الکبری سیوطی : ج 2 ص 125 و در کتاب دیگرش جامع الأحاديث:قسمت دوم از ج6 ص 431 و الوافی بالوفیات : ج 16 ص 105 و قيد الشّريد : ص 74 و البداية و النّهاية : ج 8 ص 188 و کنز العمّال : ج13 ص113 و 672.

فِيهَا كَلْبٌ أبقَع رأَيتُه أشدَّها عَلَى وَ أَظُنُّ أَنَّ اَلَّذِي يَتَوَلَّى قَتْلِي رَجُلٌ أَبْرَصُ مِنْ بَيْنِ هَؤُلاَءِ اَلْقَوْمِ

اکنون در خواب دیدم سگ هایی بر من یورش بردند تا مرا بگیرند و میانشان سگی سیاه و سفید بود که بر من سخت تر بود،و گمانم

کشنده من از این مردم، مردی پیس باشد(1).

و چندین باره...

صاحب المناقب و محمّد بن ابی طالب روایت نمودند که در روز عاشورا، آن گاه که امام حسین علیه السّلام را ضعف غالب گشت ... شمر لعنه الله که پیسی داشت ، آن حضرت را با پای خود لگدی زد که حضرت را از رو بر زمین انداخت و محاسن حضرت را با دست خود گرفت تا ... و امام حسین علیه السّلام به او فرمودند:

أَنتَ الأَبقَعُ الَّذِي رَأَيتُکَ فِي مَنامِي.

تو آن سگ لک و پیسداری هستی که در خوابم او را دیدم .(2)

توصیف و تشبیهی« تأیید شده»

زهير بن القين رضوان الله علیه که در رکاب سیّدالشّهداء عليه السّلام شهید شد ، با

ص: 111


1- مقتل الحسين عليه السّلام خوارزمی : ج 1 ص 356 و الفتوح ابن اعثم کوفی :ج 5 ص 181. تسلية المجالس : ج 2 ص 268. بحارالأنوار: ج 58 ص 183 ب 44 ح 50.
2- بحار الأنوار : ج 45 ص 56 بقيّة الباب 37 و العلوم : ج 17 ص 299 و اسرار الشّهادة : ص 426. و در کتاب های مخالفين : تاریخ دمشق : ج 58 ص 12، و مقتل الحسين عليه السّلام خوارزمی : ج 2 ص 41 ح 10والخصائص الکبری سیوطی:ج 2 ص 125 و در کتاب دیگرش جامع الأحاديث : قسمت دوم از ج6 ص 431 و الوافي بالوفيات :105/16و قيد الشّريد : ص 74 و البداية و النّهاية : ج 8 ص 188 و کنز العمّال : ج13 ص 113 و 672.

صدای بلند، لشکر عمر بن سعد را نصیحت فرمود ، شمر لعنه الله تیری به سوی زهیر پرتاب کرد و گفت : ساکت باش ، با زیادی کلامت ما را خسته کرده ای . زهير [در پاسخش] گفت:

ای پسر کسی که از پشت بر پاشنه های پایش ادرار می کرد، من باتو سخن نمی گویم.[بی تردید]تو یک حیوان بی شعور هستی،به خدا قسم گمان نمی کنم دو آیه از کتاب خدا را به درستی بدانی! عذاب سخت و خواری و خفت روز قیامت بر تو بشارت باد!

شمر گفت: تو و رفیقت [منظور حسین علیه السّلام] را همین الان به قتل خواهم رساند ! [زهير ] گفت :

آیا مرا از مرگ می ترسانی؟!و الله مردن در کنار او[حسين عليه السّلام] نزد من از [حیات] جاودانه در کنار شما محبوب تر است.

آنگاه [زهير] رو به اصحابش کرد و گفت :

مَعَاشِرَ الْمُهَاجِرِينَ و الأنصارِ لاَ يَغُرَّنَّكُمْ كَلاَمُ هَذَا اَلْكَلْبِ اَلْمَلْعُونِ وَ أَشْبَاهِهِ فَإِنَّهُ لاَ يَنالُ شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍ صلي اللّه عليه و آله قطُّ إِنَّ قَوْماً قَتَلُوا ذُرِّيَّتَهُ وَ قَتَلُوا مَنْ نَصَرَهُمْ فَإِنَّهُم في جهنَّمَ خالدون أبداً

ای گروه مهاجر و انصار ، سخنان این سگ لعنت شده و امثال او، شما را فریب ندهد زیرا که به راستی او هرگز به شفاعت محمّد صلّى الله علیه و آله و سلّم نمی رسد و همانا آنان که خون فرزندان و خاندان پیامبر را ریخته اند و کسانی را کشته اند که به این خاندان یاری

رساندند، به يقين در آتش جهنّم جاودان خواهند بود، برای همیشه . راوی گوید : مردی از اصحاب امام حسین علیه السّلام نزد زهير رضوان الله عليه آمد و به او گفت: همانا امام حسين عليه السّلام به شما فرمودند :

ص: 112

أَقبِل، فَلَعَمرِي لَقَد نَصَحتَ، وَ تَكَلَّمتَ

پیش بیا که به جانم سوگند، هرآینه نصیحت نمودی و سخن کردی .

آنگاه زهیر بازگشت(1) .

توصیف و تشبیه «ابن زیاد لعنه الله»

ابن زیاد عليهما اللّعنة پس از دستگیری حضرت مسلم عليه السّلام،شروع به توهین و افترا بستن به آن جناب نموده و گفت : تو را چه به این کارها؟ چرا آن گاه که در مدینه بودی و شراب می خوردی، در میان مردم به عدالت و حکم قرآن رفتار نمی کردی ؟ حضرت مسلم عليه السّلام فرمود:

أَنَا أَشْرَبُ اَلْخَمْرَ ؟!!أَمَا وَ اَللَّهِ إِنَّ اَللَّهَ يَعْلَمُ أَنَّكَ غَيْرُ صادِقٍ وَ أَنَّكَ قَدْ قُلتَ بِغَيرِ عِلْمٍ وَ أَنِّي لَسْتُ كَمَا ذَكَرْتَ وَ أَنَّكَ أَحَقُّ بِشُرْبِ الْخَمْرِ مِنِّي وَ أَوْلَى بِهَا مَنْ يَلِغُ(2) فِي مَاءِ الْمُسْلِمِينَ ولغاً فَيَقْتُلُ اَلنَّفْسَ اَلَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ قَتْلَهَا وَ يَسْفِكُ اَلدَّمَ الْحَرامَ عَلَى الْغَضَبِ وَ الْعَدَاوِ وَ سُوءِ اَلظَّنِّ وَ هُوَ يَلْهُو وَ لَعِبَ كَأَنْ لَمْ يَصْنَعْ شَيْئاً

من شراب می خورم؟!! به خدا سوگند خداوند به راستی می داند که تو دروغ می گویی و البته که براساس علم سخن نگفتی، و من چنان نیستم که تو گفتی، و تو به می خوارگی از من سزاوارتر هستی، و شایسته تر به این کار کسی است که سگ صفتانه زبان به خون

ص: 113


1- مقتل أبی مخنف : ص 55.
2- ولغ يلغ - کوضع يضع - و ولغ يلغ - بالكسر فيهما کورث يرث - ولغاً- و يضمّ- و ولوغاً و ولغاناً - محرّكة - الكلب الإناء: شرب ما فيه بأطراف لسانه أو أدخل لسانه فيه فحرّکه و هو خاصّ بالسّباع و من الطير بالذّباب .

مسلمانان تَر کند، و به ناحق بکشُد آن کسی را که خداوند کشتنش را حرام کرده و خون مردم بی گناه را از روی خشم و دشمنی و بدگمانی بریزد و با این همه؛ سرگرم لهو و لعب باشد و این جنایات را بازیچه

پندارد چنان که گویا کاری نکرده است....(1)

توصیف و تشبیه «قاتلان سیّدالشّهداء»

ملاعين که با سر حسين عليه السلام بودند ... به میافارقين رفتند و رؤسای شهر با هم خصومت کردند و هر یک می گفتند این سر را از در دروازه من در آورند، که هر یکی آیین ها بسته بودند. میان ایشان حرب افتاد و چند هزار خلق کشته شد . سگان کوفه ده روز در شهر بماندند و از آن جا به ایذار آمدند به نصيبين ...(2)

توصیف و تشبیه «دشمنان اهل بیت»

سوزش رنج و غمی که بر اثر مصیبت عاشورا بر قلب های پاکان دو سرا وارد شد ، در کلام آتشین دختر امام حسين عليهما السّلام احساس می شود. بنابر نقل امام صادق عليه السّلام، این بانوی گران قدر ، چون از کربلا، وارد کوفه شدند، در خلال خطبه گهرباری که ایراد نمود، ضمن نقل شعر شاعر بنی امیه لعنهم الله که به کشتن اهل بیت و اسیر نمودن زنان آنان افتخار می کرد، فرمودند :

ص: 114


1- الإرشاد : ج2 صص 59-64. از او : بحارالأنوار: ج 44 صص 355- 357، عوالم العلوم : ج17 صص 204- 206 ، اسرار الشّهادة: صص 226- 228. روضة الواعظين : صص 151-152. معالي السّبطين : ج 1 صص 240-241. إبصار العين : صص 46-47. ذخيرة الدّارين : ج 1 ص 276 مانند آن. از کتاب های مخالفين : تاریخ طبری : ج 5 صص 375- 378. الکامل فی التاریخ : ج3 صص 273، 274. البداية و النّهاية : ج 8 صص 156- 157.
2- کامل بهایی : ص 291 و 292.

بِفِيكَ أَيُّهَا اَلْقائِلُ اَلْكَثْكثُ وَ لَكَ الأثلَبَ اِفْتَخَرْتَ بِقَتْلِ قَوْمٍ زَكَّاهُمُ اَللَّهُ وَ طَهَّرَهُمْ وَ أَذْهَبَ عَنْهُمُ اَلرِّجْسَ فَاكْظِمْ وَ أَقْعِ كَمَا أَقْعَى(1) أَبُوكَ وَ إِنَّمَا لِكُلِّ اِمْرِئٍ مَا قَدَّمَتْ يَدَاه....

سنگ و خاک بر دهانت که چنین گفتی (سرودی)، به کشتن جماعتی افتخار می کنی که خداوند ایشان را پاک و پاکیزه از هر پلیدی و زشتی و ناپسندی آفریده است؟ دهان ببند و مانند سگ به جای خود بنشین؛ چنان که پدرت نشست که به یقین و البته برای هرکس همان است که به دست آورده و پیش فرستاده است....(2)

توصیف و تشبیه «بنی امیّه لعنهم الله»

قرآن کریم می فرماید :

ص: 115


1- أَقْعَى :إِقْعَاءٍ ألصق إِلَيَّتِيهِ بِالْأَرْضِ وَ نَصَبَ سَاقَيْهِ وَ وَضَعَ يَدَيْهِ عَلَى الْأَرْضِ كَمَا يُقْعِي الْكَلْبَ . الإقعاء نشستن سگ است که به راست خود بنشیند و پاهای خود را ببندد و دست های خود را باز کند.
2- اللّهوف: صص 149- 154. از او : تسلية المجالس : ج 2 صص 355- 359، بحارالأنوار : ج 45 صص 110- 112، عوالم العلوم : ج 17 صص 379-380، الدّمعة السّاكبة : ج 5 صص 38۔ 41، اسرار الشّهادة : ص 469، معالی السّبطين : ج 2 صص103-105، تظلّم الزّهراء سلام الله عليها : صص 245-247، وسيلة الدّارین : صص 360- 361 ، جلاء العيون : صص 711- 714، ناسخ التّواریخ سيّد الشّهداء عليه السّلام : ج3 صص 42- 48. مقتل الحسين عليه السلام مقرّم : صص 406-409 مانند آن را آورده است. الإحتجاج : ج 2 صص 27- 29. از او : بحار الأنوار:ج 45 صص 110- 112، عوالم العلوم : ج 17 صص 379- 380، الدّمعة السّاكبة : ج 5 صص 38-41، اسرار الشّهادة : ص 469 و نفس المهموم : صص 396-398. مثير الأحزان : صص 46-47 و تسلية المجالس : ج 2 صص 355- 359 مانند آن را آورده اند .

«إِنَّ شَرَّ اَلدَّوَابِّ عِنْدَ اَللَّهِ اَلَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ»

به راستی بدترین جنبندگان نزد خداوند کسانی هستند که کافر شده ، سپس( به هیچ روی) ایمان نمی آورند .(1)

ابوحمزه ثمالی از امام باقر صلوات الله عليه نقل می کند که درباره آیه مذکور فرمودند:

نَزَلَتْ فِي بَنِي أُمَيَّةَ فَهُمْ شَرٌ أشرخَلقُ اَللَّهِ هُمُ اَلَّذِينَ كَفَرُوا فِي بَاطِنِ اَلْقُرْآنِ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ.

این آیه درباره بنی امیه نازل شد. بدین ترتیب آنان بدترین آفریدگانِ خدا هستند، آنان هستند کسانی که در باطن قرآن کفر ورزیدند (به باطن قرآن ایمان نیاوردند)و این چنین آنان هستند که ایمان نمی آورند(2).

دوباره...

از ابومخنف روایت شده که گفت:در شبی که فردایش، دو فرزند مسلم بن عقیل به شهادت رسیدند ، در خواب دیدند که رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم حضرت علی ، امام حسن و امام حسین علیهم السّلام ایستاده بودند و به حضرت مسلم عليه السّلام فرمودند :

مَالَكَ تَرَكتَ أَولادَكَ بَينَ الكِلابِ وَالمَلاعينِ؟

تو را چه رسیده است که فرزندانت را در میان سگان و لعنت شدگان رها کرده ای؟

ص: 116


1- سوره (8) الأنفال آیه 56.
2- تفسير القمی : ج 1 ص 279. ر.ک: تفسير العيّاشي: ج 2 ص 65 ح 72. از آن دو : بحارالأنوار: ج 31 ص 512ح5 و 6 و تفسیر نورالثقلين : ج 2 ص 163ح 132 و 133 .

مسلم عليه السّلام عرضه داشت :

وَ هَا هُما بِأَثرِي قَادِمينَ

این دو در پی من روانه هستند (یعنی به زودی به شهادت می رسند و

وارد بهشت می شوند)....(1)

و دوباره...

در روایات دیگری نیز از دشمنان اهل بیت و به خصوص بنی امیّه لعنهم الله با عنوان «سگ های اهل شام» یاد شده است :

منقذ بن الأبقع - که از خواصّ اصحاب مولا امیرالمؤمنین علیه السّلام است - می گوید: در نیمه شعبان همراه مولانا امیر المؤمنين عليه السّلام بودم، می خواستند به جایی بروند که شب ها آن جا استراحت می کردند. حضرت رفتند و من هم با ایشان بودم تا این که به آنجا آمدند و از چهار پا پیاده شدند و به دنبال کار خویش رفتند.چهارپایی که متعلّق به مولا بود، همهمه ای کرد و گوش هایش را بالا برد. می گوید : مولایم حس کرده ، به من فرمودند :

مَا وَرَاءَكَ يَا أَخَا بَنِي أَسَدٍ؟ مَا دَهاها؟

ای برادر بنی اسدی، پشت تو چیست؟ این حیوان را چه شده است؟

سپس امیر المؤمنين عليه السّلام به بیابان نگاه کردند و فرمودند :

هُوَ سَبُعٌ وَ رَبِّ الكَعبَةِ

به خدای کعبه قسم، او یک شیر است.

از محلّ عبادت(که همان صافی صفا، واقع در نجف اشرف است)برخاسته ، حال

ص: 117


1- المنتخب طریحی : ج 2 صص380-385. از او: اسرار الشّهادة: صص 237-240، الدّمعة السّاكبة : ج 4 ص 232، تظلّم الزّهراء عليها السّلام : ص 152.

آن که ذوالفقار را به کمر بسته بودند، چند قدمی به سوی شیر رفتند و سپس فریادی زده او را صدا زدند. ترسید و ایستاده ، دمش را به پشتش میزد . (راوی) می گوید : چهارپای مولا آرام گرفت . حضرت فرمودند :

يَا لَيْثُ وَ أَبُو الْأَشْبَالِ! أَمَا عَلِمْتَ أَنِّي اَللَّيْثُ و أَنِّي الضِّرْغامُ وَ القسورُ وَ الْحَيْدَرُ؟ فَمَا جاءَ بِكَ أَيُّها اللَّيْثُ؟

ای شیر وای پدر شیر بچه ها، آیا نمی دانی که من «ليث» هستم و من«ضرغام» و «قَسوَر» و «حیدر» هستم (این اسامی همه به معنای شیر است). چه چیزی تو را به این جا کشانده است ، ای شیر؟

سپس فرمود:

اللَّهُمَّ أَنطِق لِسانَهُ

خدایا زبانش را گویا کن.

شیر گفت :

یا امیرالمؤمنین و یا خیر الوصيّين و یا وارث علم النّبيّين، 7 روز است که چیزی نخورده ام و گرسنگی به من آسیب وارد کرده و از مسافت یک فرسخ (یعنی 12 کیلومتر) شما را دیدم، به شما نزدیک شدم و گفتم: می روم ببینم اینان چه چیزی و چه کسی هستند؟ اگر توانستم بهره ام را میبرم.

امام عليه السّلام در پاسخ به او فرمودند :

يا لَيثُ، إِنّي أَبو الأَشبالِ الأَحَدَ عَشَرَ

ای شیر ، من پدر 11 بچه شیر هستم .

سپس امام عليه السّلام دست دراز کردند و یال پشت سر شیر را گرفتند و به سمت خود کشیدند. شیر روبروی حضرت روی زمین دراز کشید، امام علیه السّلام از

ص: 118

بالای سر تا میان دو کتف او را دست می کشید و فرمود:

يَا لَيثُ! أَنتَ كَلبُ اللَّهِ فِي أَرضِهِ.

ای شیر ، توكلب الله در زمین هستی.(1)

شیر به حضرت عرضه داشت: مولای من، گرسنه ام . امام فرمود:

اللَّهُمَّ ائتيهِ بِرِزقِهِ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أَهلِ بَيتِهِ.

الاها، به حق حضرت محمّد و اهل بیت ایشان، روزی اش را به او بده.

(راوی) گوید : توجه کردم، دیدم شیر ، چیزی شبیه به شتر را می خورد تا این که به آخرش رسید. چون از خوردنش فارغ شد، مقابل حضرت ایستاده ، عرض کرد:

ای امیرالمؤمنین، ما درندگان ، گوشت دوست داران تو و دوست داران عترت تو را نمی خوریم، ما خاندانی هستیم که دوست دار هاشمیان و

عترت ایشان هستیم.

حضرت فرمودند :

أَيُّهَا السَّبُعُ أَينَ تَأوي وَ أَينَ تَكونُ؟

ای شیر، جای توکجاست؟

عرض کرد:

مولای من،من بر دشمنان شما-که سگان اهل شام هستند - چیره هستم، من و اهل بیتم. آنان طعمه ما هستند و ما نزدیک نیل هستیم.

فرمودند :

ص: 119


1- توضیح راجع به این تعبیر در بخش «تشبيه الهی ... / شیری که کلب الله نام گرفت» آمده است .

فَمَا جَاءَ بِكَ إِلَى الكوفَةِ؟

چرا به کوفه آمده ای؟

گفت :

یا امیرالمؤمنین، به خاطر شما به کوفه آمدم، شما را در کوفه ندیدم ، کویرها و بیابان ها را پشت سر گذاشتم تا به حضور شما رسیدم و مشتاق شما هستم و امشب (مأموریت دارم و) به قادسیه می روم، به سوی مردی به نام «سنان بن مالک بن وابل»، او از جمله کسانی است که از جنگ صفین فرار کردند و از اهل شام است.سپس صدایی کرده و بازگشت.

منقذ می گوید: از این ماجراها شگفت زده شدم. حضرت فرمودند :

أَتَعَجَّبُ مِنْ هَذَا فَالشَّمْسُ أَعْجَبُ مِنْ رجوعها أَمِ الْعَيْنُ فِي نَبْعِهَا أَمِ الْكَوَاكِبُ فِي انقضاضهَا أَمِ اَلْجُمْجُمَةُ أَمْ سَائِرُ ذَلِكَ فَوَالِذِي فَلَقَ اَلْحَبَّ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ لَوْ أَحْبَبْتُ أَنْ أُرِيَ اَلنَّاسَ مَا عَلَّمَنِي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ مِنْ الآيات اَلْعَجَائِبِ وَ اَلْمُعْجِزَاتِ لَكَانُوا يَرْجِعُونَ كُفَّارَا

آیا از این تعجب می کنی؟ بازگشت خورشید یا بازگشت آب چشمه به منبع آن یا خاموش شدن ستارگان یا (زنده شدن )آن جمجمه یا غیر این ها، تعجب بیشتری دارد. سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جاندار را آفرید، اگر دوست می داشتم آنچه را از نشانه های شگفتی آور و معجزات، رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم به من آموخت، به مردم نشان دهم ؛ هرآینه به کفر باز می گشتند.

(راوی گوید : ) سپس حضرت به محراب نماز بازگشتند و بعد از ساعتی، از قادسیه برای من خبر رسید که اذان مؤدن تمام نشده، اعلام کردند که شیری

ص: 120

«سنان» را خورد. همراه با کسانی که به او نگاه می کردند ، آمدم و دیدم که شیر(همه بدن وی را خورده و ) جز سر انگشتان و ساق پا و سر او را فروگذار نکرده است.استخوان ها و سرش را خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام آوردند، حضرت متعجّب ماندند. من حديث شیر و کارهایی که نزد امیر المؤمنين عليه السّلام انجام داد، (برای مردم )گفتم ، در نتیجه مردم خاک زیر پای مولا می ریختند و آن را برمی داشتند و از آن شفا می جستند ....(1)

وصف پیروان «اصحاب رأي»

امیر المؤمنین سلام الله عليه فرمودند :

يَا مَعْشَرَ شِيعَتِنَا وَ الْمُنْتَحِلِينَ مَوَدَّتَنا إِيَّاكُمْ وَ أَصْحَابَ الرَّأيِ فَإنَّهُمْ أَعْدَاءُ السُّنَنِ تَفَلَّتَتْ مِنْهُمُ اَلْأَحَادِيثُ أَنْ يحفظوهاو أَغْيَتْهُمُ اَلسُّنَّةُ أَنْ يَعُوهَا فَاتَّخَدُوا عِبَادَ اللَّهِ خَوَلاً وَمالَهُ دُوَلاً فَذَلَّتْ لَهُمُ الرِّقابُ وَ أَطَاعَهُمُ الْخَلْقُ أَشْبَاهُ اَلْكِلاَبِ وَنَازَعُوا الْحَقَّ أهلَهُ وَ تَمَثَّلُوا بِالأَئِمَّةِ الصَّادِقِينَ وَهُم مِنَ الْجُهَّالِ وَ اَلْكُفَّارِ وَ المَلاعِينِ فَسُئِلُوا عَمَّا لاَ يَعْلَمُونَ فَأَنِفُوا أَنْ يَعْتَرِفُوا بِأَنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ فَعَارَضُوا اَلدِّينَ بِآرَائِهِمْ فَضَلُّوا وَ أَضَلُّوا أَمَا لَوْ كَانَ الدِّينُ بِالْقِيَاسِ لَكَانَ بَاطِنُ اَلرِّجْلَيْنِ أَوْلَى بِالْمَسْحِ مِنْ ظَاهِرِهِمَا.

ای گروه شیعیان ما (آل محمّد) و کسانی که خویشتن را دل بسته به دوستی ما می دانید ، برحذر باشید از اصحاب رأي (یعنی کسانی که در امر دین ، نظر خود را ملاک می دانند و پیروان آنان) زیرا آنان دشمنان سنّت های (الهی) هستند، محافظت احادیث از دستشان رفته و

ص: 121


1- الفضائل : ص 170 و الروضة في الفضائل : ص 215 ح 183.

ناتوان از نگهداری سنّت شده اند.بندگان خدا را به خدمت و بندگی خود در آوردند و ثروت الهی را میان خودشان دست گردان نمودند در نتیجه گردن ها برای آنان خاضع شد و مردم سگ مانند از آنان پیروی کردند و با اهل حق نزاع کردند و خود را به پیشوایان راست گو شبیه کردند (به جای ایشان جا زدند) در حالی که آنان در شمار نادانان و کافران و لعنت شدگان هستند.چون از ایشان در باب چیزی که نمی دانند پرسیده شود، از این که اعتراف کنند نمی دانند سرباز می زنند سپس با نظرات خود، با دین مخالفت می کنند در نتیجه (خودشان) گمراه شدند و(دیگران را نیز)گمراه کردند.اما اگر دین،براساس«قياس» بود، کف پاها (در وضو گرفتن )به مسح کشیدن سزاوارتر بود از مسح روی آنها(1).

آن چه در این حدیث شریف محلّ استفاده است ، تشبیه صورت گرفته در بیان امام می باشد که به طمع ورزی و مردار خواری سگ نظر دارد زیرا چنان چه می دانیم دنیا «مردار» است و خواهان آن «سگان» هستند و از آنجا که «پیروان اصحاب رأي»،به سبب طمع خویش نسبت به دنیا، در پی مرداری هستند که «اصحاب رأي» به آنان ارایه می کنند، به سگ ها تشبیه شده اند.

توصیف و تشبیه «واقفیان»

فرقه واقفیّه ، گروهی هستند که امامت امام رضا عليه السّلام و چهار امام پس از ایشان را قبول ندارند، عمر بن فرات گوید : از امام علیّ بن موسی الرّضا عليهما السّلام درباره واقفیان پرسیدم، فرمودند :

ص: 122


1- تفسير منسوب به امام حسن زکیّ عسکری علیه السّلام : ص 53ح 26. بحارالأنوار: ج 2 ص 84 ب 14 ح 9، مستدرك الوسائل : ج 17 ص 309ب 10 ضمن حدیث 21429 .

يَعِيشُونَ حَياري وَ يَمُوتُونَ زَنَادِقَةً

زندگی را در حیرت سپری کرده و سرانجام بی دین از دنیا می روند .(1)

از لقب هایی که به واقفیان نسبت داده شده «کلاب ممطوره به معنای سگ های باران خورده» و کنایه از این است که خباثت و نجاست آنان مانند نجاست سگی است که به قطرات باران تَر شده و با ملاقات آن، نجاست، سرایت می یابد؛ پس نباید به این گروه نزدیک شد زیرا عقیده فاسد و نجس آن ها، به دیگران نیز سرایت می کند و امام معصوم عليه السّلام این نسبت را تقریر و امضا فرموده اند :

ابراهیم ابن ابی البلاد گوید: نزد امام رضا عليه السّلام از سگ های باران زده و تردید آنان (در امر امامت امام رضا عليه السّلام) سخن گفتم، فرمود:

يَعيِشُونَ مَا عَاشُوا عَلَى شَكٍّ ثُمَّ يَمُوتُونَ زَنَادِقَةً

اینان تا وقتی زنده باشند در تردید هستند ، سپس بی دین می میرند .(2)

ابراهيم بن عقبه گوید : خدمت امام عليّ الهادي عليه السّلام نامه ای به این مضمون نوشتم: فدایت شوم، شما از این سگ های باران زده (کنایه از واقفیان)آگاهی دارید،آیا در قنوت نمازهایم آنان را نفرین کنم؟ امام در پاسخ مرقوم فرمودند:

نَعَم أُقنُت عَلَيهِمُ فِي صَلاتِكَ

آری در قنوت نمازت، آن ها را نفرین کن .(3)

ص: 123


1- رجال کشّی : ص 460 ح 876 .
2- رجال کشّی : ص 461ح 878.
3- رجال کشّی : ص 460 ح 875. رجال کشّی : ص 461 ح 879- ابراهيم بن عقبه گوید: در نامه ام به حضرت ابا الحسن الرّضا عليه السّلام چنین نوشتم :....

محمّد بن رجا گوید: امام محمّد الجواد عليه السّلام فرمود:

الوَاقِفَةُ هُم حَميرُ الشَّيعَةِ

«واقفیان» خران اند در میان طایفه شیعه ؛

سپس این آیه را تلاوت نمودند :

إِن هُم إِلَّا كَالأَنعَامِ بَل هُم أَضَلٌّ سَبيلاً

آنان جز مانند چهار پایان نیستند، بلکه گمراه ترند .(1)

بنابراین طایفه واقفيه نزد امام معصوم علیه السّلام در شمار چهارپایان (اعم از سگان و خران) محسوب می شوند و آیه مذكور،در باب افرادی نظیر ایشان است.

هم چنین منصور از امام محمّد جواد علیه السّلام روایت می کند که امام فرمودند فرقه های گمراه زیدیان و واقفیان و ناصبیان نزد آن حضرت، در یک جایگاه هستند .(2)

وصف مردم...

زرارة بن اوفی گوید : بر امام علیّ بن الحسين عليهما السّلام وارد شدم، حضرت فرمودند :

يَا زُرَارَةُ اَلنَّاسُ فِي زَمَانِنَا عَلَى سِتِّ طَبَقَاتٍ أَسَدٍ وَ ذِئْبٍ وَ ثَعْلَبٍ وَ كَلْبٍ وَ خِنْزِيرٍ وَ شَاةٍ،

ای زراره، مردم در زمان ما، 6 طبقه هستند:شیر،گرگ، روباه، سگ، خوک و گوسفند؛

ص: 124


1- رجال کشّی : ص 460 ح 872 .
2- رجال کشّی : ص 460 ح 873 .

فَامَّا الأَسَدُ فَمُلُوكُ الدُّنيا يُحِبُّ كُلُّ واحِدٍ مِنهُم أن يُغلَبَ وَلَا یُغلَبَ

امّا «شیر»،امیران و پادشاهان دنیا هستند که هریک از آنان می خواهد (بر دیگران) غلبه کند و مغلوب نگردد.

وَ أَمَّا الَّذِي فَتُجَارُ كَمْ يَذُمُّونَ إِذَا اِشْتَرَوْا وَ يَمْدَحُونَ إِذَا بَاعُوا

«گرگ» بازرگانان شما هستند که هنگام خریداری تا می توانند (از جنس) بد می گویند و هنگام فروش (آن را )می ستایند.

وَ أَمَّا الثَّعْلَبُ فَهَؤُلاَءِ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ بِأَدْيَانِهِمْ ولا يَكُونُ فِي قُلُوبِهِم ما يَصِفُونَ بِألْسِنَتِهِم

«روباه»، آنان جماعتی هستند که دین را وسیله معاش خود قرار داده اند ولی آن چه می گویند، در دل هایشان نیست.

وَ أَمَّا الكَلبُ يَهِرُّ عَلى اَلنَّاسِ بِلِسَانِهِ وَ يُكْرِمُهُ اَلنَّاسُ مِن شُرِّ لِسَانِهِ.

«سگ»، کسی است که با زبانش مردم را می آزارد و مردم از شرّ زبان او، وی را گرامی می دارند.

وَ أَمَّا اَلْخِنْزِيرُ فهولاء المُخَنَّثُونَ وَ أَشْبَاهُهُمْ لاَ يُدْعَوْنَ إِلَيَّ فَاحِشَةً إِلاَّ أَلاَجَابُوا

«خوک»، اینان، مخنّث ها (مردان زن صفت که خود را چون زنان کنند) و نظایر آنان می باشند که به هر کار زشتی آنها را دعوت کنند، اجابت می نمایند (یعنی از هیچ فسادی روی گردان نیستند).

وَ أَمَّا الشَّاةُ المُؤمِنونَ الَّذينَ تُجَزُّ شُعورُهُم وَ يُؤْكَلُ لُحُومُهُم وَ يُكْسَرُ عَظْمُهُمْ فَكَيْفَ تَصْنَعُ اَلشَّاةُ بَيْنَ أَسِيرٍ وَ ذِئْبٍ وَ ثَعْلَبٍ وَ كَلْبٍ وَ خِنْزِير؟!

« گوسفند»، مؤمنان اند، کسانی که موهای آنها کنده می شود و گوشت

ص: 125

آنها خورده می شود و استخوان های آن ها شکسته می شود.اینک گوسفند در میان شیر ، روباه، گرگ، سگ و خوک چه کاری می تواند

بکند؟(1)

وصف زبان...

امیر المؤمنين عليه السّلام در ضمن وصایای خود به فرزندشان محمّد بن الحنفيّة درباره نگه داشتن زبان از سخنان نادرست فرمودند :...

يَا بُنَيَّ... فَاخْونْ لِسَانَكَ كَمَا تَخْزُنُ ذَهَبَكَ وَ وَرِقَكَ فَإنَّ اللِّسانَ كَلْبٌ عَقُورٌ فإن أنتَ خَلَّيْتَهُ عَقَر...

فرزندم...زبان خود را نگاه دار هم چنان که طلا و پول خود را نگاه می داری؛ زیرا زبان،سگی گزنده است که اگر آن را آزاد گذاشتی،

دیگران را آزار می دهد....(2)

وصف شاعران...

پیامبر صلی الله عليه و آله فرمود:

ثُمَّ كُلُّ مَعرُوفٍ بَعْدَ ذلِكَ وما وَقَيْتُم بِهِ أَعْرَاضَكُمْ وَصَنْتُمُوهَا عَنِ السنة كِلاَبُ اَلنَّاسِ كَالشُّعَرَاءِ اَلْوَقَّاعِينَ فِي اَلْأَغْرَاضِ تَكْفُونَهُمْ فَهُوَ مَحْسُوبٌ لَكُمْ فِي اَلصَّدَقَاتِ

سپس همه نیکی ها بعد از آن، چیزی است که آبروی خویش را با آن حفظ می کنید و از زبان سگان مردم نگه می دارید، همانند شاعرانی که غیبت (و بدگویی )مردم می کنند. خود را از آنان حفظ کنید.[آن چه

ص: 126


1- الخصال : ج 1 ص 338 ح 43. روضة الواعظين : ج 2 ص 291.
2- من لا یحضره الفقیة : ج 4 ص 384 - 387 ح 5838. الإختصاص :229.إرشاد القلوب : ج1 ص 103 ب 27.

در این راه مصرف می کنید از شمار صدقات به حساب می آید(1).

وصف دنیاطلبان

مولانا امیرالمؤمنین علی علیه السّلام فرمودند :

إِنَّمَا اَلدُّنْيَا حِيفَةٌ وَ المتواخون اَلْمُؤَاخُونَ عَلَيْهَا أَشْبَاهُ اَلْكِلاَبِ فَلاَ يَمْنَعُهُمْ أُخُوَّتُهُمْ لَهَا مِنَ التَّهَارُشِ التَّهَاوُشُ عَلَيْهَا

همانا دنیا مرداری بیش نیست و آنان که براساس(لذت ها و امیال)دنیا با یک دیگر برادری می کنند(یعنی متّحد می شوند)، مانند سگان هستند. چون چنین است، این برادری آنان که برای (رسیدن به بهره ها و لذّت های) دنیا شکل گرفته ، آنان را باز نمی دارد از این که بر سر آن، یکدیگر را نَدَرَند.(2)

صَدَقَ مولانا امیر المؤمنين عليه السّلام،ما این مسأله را به روشنی مشاهده می کنیم ، امیران و حکّام غیرالهی تا زمانی با یک دیگر همراه هستند که منافع خودشان تأمین شود و اگر این طور نباشد، نسبت به هم وفادار نیستند و بر سر دنیا، یک دیگر را تکه تکه می کنند .

ص: 127


1- تفسير منسوب به امام حسن زکیّ عسکری علیه السّلام: ص 80 ح 14.
2- غررالحكم : ص 273 ح 23، تصنیف غررالحكم: 137 کلمه 2409. عيون الحكم و المواعظ : ص 178 ح 3667.

پرده برداری از چهره حقیقی

اشاره

ص: 128

ص: 129

در روایات بسیاری آمده است که امام معصوم عليه السّلام، افرادی را خطاب به «سگ» و یا «اِخسَا» می نماید ، این واژه در عربی، به سگ گفته می شود «یعنی به خواری ، دور شو»؛

هنگامی که معصوم عليه السّلام،کسی را به «سگ» یا «إخسَأ» خطاب می فرماید ، بدین معناست که او ، نه تنها از ایمان بلکه از انسانیت نیز خارج است و تا جایی پست شده که خطابی چون سگان سزاوار وی می باشد. امام معصوم علیه السّلام، به نهان وجود همه مخلوقات آگاه است و بیان وی ، از نهان خلقت چنین افرادی پرده برمی دارد. در این بخش ، برخی از این روایات آورده می شود:

به خواری، دور شو...

جابر بن یزید جعفی از امام محمّد باقر عليه السّلام روایت نموده که حضرت فرمودند:

بَيْنَمَا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مُتَجَهِّزٌ إِلَى مُعَاوِيَةَ وَ يُحَرِّضُ اَلنَّاسَ عَلَى قِتَالِهِ اِخْتَصَمَ إِلَيْهِ رَجُلاَنِ فَعَجَّلَ أحَدَهُمَا بِالْكَلاَمِ و زَادَ فِيهِ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ و قَالَ لَهُ إِخْسَأْ يَا كَلْبُ فَإِذَا رَأَهُ رَأْسُهُ كلْب فَبُهِتَ مَنْ كَانَ حَوْلَهُ وَ أَقْبَلَ اَلرَّجُلُ بِإِصْبَعِهِ

ص: 130

المُسَبِّحَة يَتَضَرَّعُ إِلَى أَميرِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ يَسْأَلُهُ الإِقالَةَ فَنَظَرَ إِلَيهِ وَ حَرَّكَ شَفَتَيْهِ فعاد خلقاً سَوِيّاً فَوَثَبَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ فَقَالُوا لَهُ: يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ هَذِهِ الْقُدْرَةُ لَكَ أَرَيْتَنَا إِيَّاهَا وَ أَنْتَ تُجَهِّزُنَا إِلَى قِتَالِ مُعَاوِيَةَ، فَمَا لَكَ لاَ تَكْفِينَا بِبَعْضِ مَا أَعْطَاكَ اَللَّهُ مِنْ هَذِهِ اَلْقُدْرَةِ ؟فَأَطْرَقَ قَلِيلاً وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إلَيهِم فَقالَ :وَ الَّذي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرا النَّسَمَةَ لَوْ شِئْتُ لَضَرَبْتُ بِرِجْلِي هَذِهِ اَلْقَصِيرَةِ فِي طُولِ هَذِي اَلْفَيَافِي وَ اَلْفَلَوَاتِ وَ اَلْجِبَالِ وَ اَلأَوْدِيَةِ حَتَّى أَضْرِبَ صَدْرَ مُعَاوِيَةَ عَلَى سَرِيرِهِ وَ فَأقْلِبَهُ على أُمِّ رَأسِهِ لَفَعَلْتُ ،ولَوْ أَقْسَمْتُ عَلَى اللَّهِ عزّوجلّ أَنْ آتِيَ بِهِ قَبْلَ أَنْ أَقُومَ مِنْ مَجْلِسِي هَذَا وَ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَى أَحَدٍ كه طَرْفُهُ لَفَعَلْتُ وَ لَكِنَّا كَمَا وَصَفَ اَللَّهُ عَزَّ مِنْ قَائِلَ «عِبَادَ مكرمون لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»(1).

یکی دیگر از منابع این روایت ارزش مند، کتاب شریف«مناقب الطّاهرين» است که نوشته عالم جلیل شیعه عماد الدّین حسن بن علی طبری (متوفی قرن 7 هجری) صاحب «کامل بهائی» می باشد. روایت مذکور در این منبع ، بدین شرح است :

جابر جعفی از امام باقر عليه السّلام روایت کند که امیرالمؤمنین علیه السّلام در مسجد کوفه نشسته بود و ساز حرب صفین می کرد و مردم را ترغیب می نمود به حرب . دو مرد پیش وی به قاضی آمدند یکی آواز بلند گردانید بر طریق كم التفاتی امیر المؤمنين عليه السّلام التفات با جانب وی کرد و گفت : «اِخَسَأ»؛

ص: 131


1- الهداية الكبرى : ص 124 ب 2. الثّاقب في المناقب : ص 242 فصل 2 ح 206. الخرائج و الجرائح : ج 2 ص 568. مشارق انوار اليقين : ص 120 فصل 2.

در حال ، سر وی چون سر سگ شد . مرد به انگشت تضرّع می کرد به خدمت امیرالمؤمنین .جماعتی که حاضر بودند ، مبهوت شدند از آن عمل و جمله گفتند : یا امیرالمؤمنین از گناه وی در گذر و از عثرت وی اقاله فرمای. امام علیه السّلام لب های مبارک بجنبانید، مرد با حالت خویش آمد. حاضران گفتند: یا امیرالمؤمنین تو این قدرت داری که ما دیدیم و به حرب معاویه لعین می روی؟! ساعتی سر در پیش انداخت، پس سر برآورد و گفت :

وَ اَلَّذِي فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ- سوگند به کسی که دانه را شکافت و جان دار را آفرید، اگر خواهم این پای کوچک در این بیابان دراز و وادی ها و کوه ها، بر سینه معاویه زنم و در حالش بکُشم، توانم کردن . و اگر سوگند به خدا دهم که وی را پیش از آنکه در مجلس خویش برخیزم پیش من آرَد، پیش از آن که چشم شما با شما گردد، وی تعالی بکند و لكن «عِبَادٌ مُكْرَمُونَ لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» یعنی ما بنده مأموریم؛ ما را برای حجّت چنین فرمودند هم چنان که رسول را.(1)

مفضّل بن عمرو گوید : امام جعفر صادق عليه السّلام فرمود:

لَمَّا عَسْكَرَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِالنُّخَيْلَةِ تَقَدَّمَ إِلَيْهِ رَجُلاَنِ فَاخْتَصَمَا إِلَيْهِ فَأَفْحَشَ أَحَدُهُمَا عَلَى صَاحِبِهِ، قَالَ :فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ: إخسَأ :فَإِذَا رَأْسُهُ رَأْسُ كَلْبٍ، قَالَ: فَأَقْبَلَ بِإِصْبَعِهِ يَلُوذُ إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ ،قَالَ فَأَخَذَ بِشُقَّتِهِ اَلْعُلْيَا وَ قَلَبَهَا ،فَإِذَا رَأْسُهُ قَدْ عَادَ كَمَا كَانَ، فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ وَ هُمْ حَوْلَهُ :يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ!

ص: 132


1- مناقب الطّاهرين : ج 1 ص 437.

أَنْتَ هَكَذَا وَ أَنْتَ تَسِيرُ إِلَى مُعَاوِيَةَ قَالَ فَقَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ لَوْ أَشَاءُ أَنْ أَضَعَ رِجْلَي هَذِهِ الصَّغِيرَةَ في صَدْرِهِ لَفَعَلْتُ ولَوْ أَشاءُ أَنْ أُوتِيَ بِهِ عَلَى سَرِيرِهِ لفعَلتُ وَ لَكِنَّا عِبادٌ مُكْرَمونَ لاَ نَسْبِقُهُ بِالْقَوْلِ وَ نَحْنُ بِأَمْرِهِ نَعْمَل

چون مولا امیرالمؤمنین علیه السّلام در«نخيله»لشکر خویش را مهیّا نمودند،دو مرد نزد ایشان آمده و درگیری میان خویش را نزد امام آوردند، یکی از آن دو، دیگری را دشنام داد. امیرالمؤمنین به او فرمودند : «إخسأ» در نتیجه، سرش، سَرِ سگ شد. او پیش آمده، با انگشتش به امیرالمؤمنین پناه می برد. حضرت لب بالایی او را گرفته و آن را برگرداند، آن گاه سرش به حال اول بازگشت. اصحاب مولا که گِرد ایشان بودند، به ایشان عرضه داشتند: یا امیر المؤمنین، شما چنین هستید و با این حال، برای جنگ به سوی معاویه روان هستید؟امیرالمؤمنین فرمودند : اگر بخواهم، این پای کوچکم را به سینه معاویه بکوبم،به یقین چنین خواهم کرد و اگر بخواهم او را بر روی تختش به این جا بیاورم، به یقین چنین خواهم کرد ولی ما (اهل بیت) بندگان گرامی داشته شده هستیم که در گفتار (نیز) بر خداوند پیشی نمی گیریم و به فرمان او عمل می کنیم .(1)

روایت شده که امیرالمؤمنین علی علیه السّلام در مسجد نشسته بود که دو نفر بر ایشان وارد شدند و نزد حضرتش شکایت آوردند، یکی از آن دو از خوارج بود . حکم[ محکومیّت در دادرسی] به آن خارجی متوجّه شد و امیرمؤمنان علیه او قضاوت کرد. خارجی به حضرت گفت : به مساوات قضاوت نکردی و در مورد

ص: 133


1- الأصول السّتّة عشر : ص 91. إثبات الهداة : ج 3 ص 563 فصل 67 ح 509.

مرافعه،عادلانه رفتار ننمودی و قضاوتت در پیشگاه خداوند تعالی، پسندیده نبود.

على عليه السّلام در حالی که با دست به او اشاره می نمود، فرمود:

إِخسَأ عَدُوَّ اللُّهِ

به خواری دور شو (ای سگ) ای دشمن خدا .

ناگهان به صورت سگ سیاهی در آمد.کسانی که نزد او بودند گفتند:به خدا قسم لباسش را دیدیم که از تن او، در آمد و در هوا پراکنده شد و در حالی که از چشمان او اشک به صورتش جاری بود شروع به دم تکان دادن برای امیر مؤمنان کرد. امیرمؤمنان را دیدیم که دلش به حال او سوخت ، به آسمان نگاه کرد و لبانش را با گفتن سخنی که نشنیدیم، تکان داد . به خدا قسم، آن خارجی را دیدیم که به حالت انسانی در آمد و لباسش از هوا برگشت و بر کتف های او افتاد.او را در حال خروج از مسجد دیدیم که پاهایش می لرزید و ما شگفت زده به امیر مؤمنان نگاه می کردیم ....(1)

و در روایت طرمّاح بن عدی و صعصعة بن صوحان است که دو نفر با هم درگیری و مخاصمه ای داشتند (که قضاوت را )نزد امیرالمؤمنین علیه السّلام آوردند.حضرت درباره یکی از آنان علیه دیگری حکم فرمود. آن که محکوم شده بود، گفت : به مساوات حكم نکرده و در میان رعيّت، عدالت به کار نبردی و قضاوت تو مورد رضایت الله نیست. به همین خاطر (و به دلیل سخن باطلی که گفت) حضرت به او فرمودند: «إِخسَأ يَا كَلبُ - دور شو( ای سگ)». و به دنبال

ص: 134


1- خصائص الأئمّة: ص 46.

آن، او بی درنگ (سگ شد و) پارس می کرد .(1)

اصبغ بن نباته از خواصّ اصحاب امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب عليه السّلام، می گوید: پشت سر حضرت راه می رفتیم و مردی از قریشیان با ما بود، او به حضرت گفت : مردان را به کشتن دادی و بچه ها را یتیم کردی و چنین و چنان کردی . حضرت به او التفاتی نموده و فرمودند : إِخسَا (در عربی این کلمه خطاب به سگ گفته می شود یعنی به خواری ، دور شو). او در همان لحظه ، به سگی سیاه تبدیل شد. در این حال، به حضرت پناه می برد و با تکان دادن دُمش،تملق می کرد.دیدیم حضرت برایش دل سوزی کردند و لب های خود را حرکت دادند (ذکری فرمودند) و او تبدیل به مردی شد ، چنان که از اول بود.

مردی از قوم به ایشان عرض کرد: یا امیر المؤمنين ، شما بر چنین کاری توانا هستید و با این وجود معاویه با شما دشمنی می کند؟! حضرت فرمودند :

نَحنُ عِبادٌ لِلَّهِ مُكرَمُونَ لَا نَسبِقُهُ بِالقَولِ و نَحنُ بِأَمرِهِ عَامِلُونَ

ما بندگانی برای خداوند هستیم که گرامی داشته شده ایم (و با این وجود) در گفتار (نیز) بر اراده خداوند پیشی نمی گیریم و در هر حال، مطیعانه به فرمان او عمل می کنیم .(2)

ص: 135


1- مناقب آل أبي طالب (عليهم السّلام): ج 2 ص 281: وفي حديث الطّرمّاح بن عدّي و صعصعة بن صوحان : أن أمير المؤمنين عليه السّلام اختصم إليه خصمان فحكم لأحدهما على الآخر. فقال المحكوم عليه : ما حكمت بالسّويّة،ولا عدلت في الرّعيّة، ولا قضيّتك عند الله بالمرضيّة.فقال أمير المؤمنين عليه السّلام : إِخسَأ یَا کَلبُ. وكان في الحال يعوي.
2- الخرائج و الجرائح : ج 1 ص 219 ب 2 ح 63: و منها : ما روي عن الأصبغ بن نباتة قال : کنّا نمشي خلف عليّ بن أبي طالب عليه السّلام و معنا رجل من قريش فقال لأمير المؤمنين عليه السّلام : قد قتلت الرّجال و أيتمت الأولاد و فعلت و فعلت . فالتفت إليه عليه السّلام فقال له :إِخسَأ. فإذا هو كلب أسود فجعل يلوذ به و يبصبص فرأيناه يرحمه فحرّك شفتيه فإذا هو رجل كما كان . فقال له رجل من القوم : يا أمير المؤمنين أنت تقدر على مثل هذا و يناويك معاوية؟ فقال :نَحنُ عِبادٌ لِلَّهِ مُكَرَمُونَ لَا نَسبِقُهُ بِالقَولِ وَنَحنُ بِأَمرِهِ عَامِلُونَ. از او : إثبات الهداة : ج 3 ص 489 فصل 20ح193 و بحار الأنوار : ج 41 ص 199 ب 110ح 12 و تفسیر نور الثقلين : ج 34 ص 22 ح 44.

مردی با زن خود دعوا کرد و(در محضر امام)صدایش را بر زن بلند نمود. در نتیجه امير المؤمنين عليه السّلام به او فرمود: «إِخسَأ»(ای سگ به خواری دور شو). آن مرد از خوارج بود که بی درنگ سرش، تبدیل به سر سگ شد. مردی به حضرت عرض کرد: یا امیرالمؤمنین بر سر این خارجی فریاد بر آوردید و بی درنگ سر او ، تبدیل به سر سگ گردید ، پس چه چیز شما را از چنین کاری با معاویه باز می دارد؟ فرمود:

وَيْحَكَ لَوْ أَشَاءُ أَنْ آتِيَ مُعَاوِيَةَ إِلَى هَاهُنَا عَلَى سَرِيرِهِ لَدَعَوْتُ اَللَّهَ حَتَّى فَعَلَ وَلكْنَا لِلَّهِ خُزَّانٌ لا عَلَى ذَهَبٍ ولا فِضَّةٍ ولا إِنْكَارَ عَلَى أَسْرَارِ تَدْبِيرِ اَللَّهِ أَمَا تَقْرَأُ:«بَلْ عباد مكرمون لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»

وای بر تو، اگر بخواهم معاویه را با تختش به اینجا بیاورم، به یقین از خدا می خواهم تا چنین کند و لكن،خداوند خزانه دارانی دارد نه برطلا و نه بر نقره؛ و انکاری بر اسرار تدبير الهی نیست.آیا این آیه را نخوانده ای؟ «بلکه (آنان) بندگانی گرامی داشته شده هستند که در سخن (نیز) بر( اراده و خواست )خداوند پیشی نگرفته و همانان به فرمان او عمل می نمایند»؟ .(1)

ص: 136


1- الخرائج و الجرائح : ج 1 ص 172 ب 2 ح 3. الصّراط المستقیم : ج 1 ص 105 اختصم خارجيّ و امرأة إليه فعلا صوته فقال له عليه السّلام: إِخسَا ، فإذا رأسه رأس كلب فقيل له : ما يمنعك عن معاوية إذاً؟ فقال : «بَل عِبَادِ مُكَرَمُونَ لَا يَسبِقُونَهُ بِالقَولِ وَ هُم بِأَمرِهِ يَعمَلُونَ». و نحو ذلك روى الأصبغ بن نباتة في رجل آخر،و نحوه أيضا فعل بخارجي فدمعت عيناه فرق له فدعا الله تعالی فعاد إلى الإنسانيّة و تراجعت ثيابه من الهواء و قد كانت طارت عنه .

متنی که در پیش است ، از کتاب شریف «مناقب الطّاهرین» نقل شده و به دلیل حفظ اصالت آن، چنان که بود، آورده می شود:

مردی و زنی پیش وی رفتند، حق با طرف زن . کلام چند با مرد بگفت از روی شریعت . مرد خشم گرفت و آواز برآورد بر حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام . امیر با وی گفت:«إخسأ»هم چنین سر وی چون سر سگ شد. وی شفیع شد و جماعت حاضران ، خدای تعالی وی را به اصل خویش برد.(1)

جناب واعظ دیلمی رضوان الله علیه می نویسد : و نیز «سند» روایت به میثم تمّار می رسد که گفت:امیرالمؤمنین علیه السّلام در مسجد جامع کوفه برای ما سخنرانی کرد، سخنرانی حضرت به درازا کشید . مردم از درازی سخن ایشان شگفت زده شدند ولی موعظه ای نیکو کرد و نیکو مردم را مایل کرد و ترساند . ناگاه قاصدی از سوی شهر الأنبار وارد شد در حالی که به خدا پناه می برد و می گفت:«خدا را خدا را ای علی درباره رعیّت و شیعیانت»(2) اینک لشکر معاویه است که در کنار فرات و ما بين «هیت» و «انبار» ما را غارت کرده و اموال ما را به یغما می برند. امیرالمؤمنین علیه السّلام سخنرانی را قطع کرد و فرمود:

وَيْحَكَ بَعْضُ خَيْلِ مُعَاوِيَةَ قَدْ دَخَلَ اَلدَّسْكَدَةُ اَلدَّسْكَرَةُ اَلَّتِي

ص: 137


1- مناقب الطاهرين : ج 1 ص 438 .
2- این عبارت کنایه از دادخواهی است.

تَلِي جُدْرَانَ اَلْأَنْبَارِ فَقَتَلُوا فِيهَا سَبْعَ نِسْوَةٍ وَ سَبْعَةً مِنَ اَلْأَطْفَالِ وَ سَبْعَ إِنَاثٍ وَ شَهَرُوا بِهِمْ وَ وَطِئُوهُمْ بِحَوَافِرِ خَيْلِهِمْ وَ قَالُوا لِهَذِهِ مُرَاغَمَةً لِأَبِي تُرَابٍ

وای بر تو، گروهی از سربازان معاویه پشت دیوار شهر الأنبار رسیدند، در آنجا 7 زن و 7 کودک را کشتند و به 7 دختر تجاوز کردند و آنان را

پامال اسبان کردند و گفتند این کار به کوری چشم آبی تراب است.(1)

ابراهیم بن حسن از دی روبروی منبر به پا خواسته ، عرض کرد: ای امیر المؤمنين ، با وجود توانایی که از شما دیدم، شما بر فراز منبر باشید ولی سربازان معاویه پسر هند جگر خوار،به خانه شما وارد شوند و با شیعیانتان چنان رفتار کنند و با این حال،شما ندانید که با آنان چه کردند؟پس این کوتاهی نمودن شما نسبت به معاویه برای چیست؟ حضرت فرمود :

وَيَحَك يَا إِبرَاهيمُ« لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يُحْيِيَ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ»

وای بر تو ای ابراهیم«این بدان جهت است که هرکس هلاک می شود، از روی دلیل و براساس برهان نابود شود و هرکس حیات می یابد ، از روی دلیل حیات یابد».(2)

مردم از گوشه و کنار مسجد فریاد زدند و گفتند: تا کی به آیه «لِيهَلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَ يَحيَى مَن حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ» تمثّل می نمایی در حالی که شیعیانت در

ص: 138


1- قاصد گمان می کرد مولا از اخبار آگاه نیستند ولی امام که از جانب خدای تعالی «عين الله النّاظره» و بر تمام آفریدگان ، شاهد هستند، وی را از آخرین وقایع مطّلع نمودند .
2- سوره (8) الأنفال آیه 43: «إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَىٰ وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدْتُمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلَٰكِنْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَىٰ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ».

آستانه ی تباهی قرار گرفته اند؟ حضرت فرمود:

«لِيَقضِيَ اللَّهُ أَمراً كَانَ مَفعُولاً»

تا هنگامی که خداوند کاری را که مقرّر فرموده ، به انجام رساند.(1)

زید بن کثیر مرادی فریاد کشید و عرض کرد:ای امیرالمؤمنین،دیروز بود که می گفتید آماده ی پیکار با معاویه بودید و ما را هم به جنگ وادار می کردید و در حالی که دو مرد از شما داوری می خواستند و یکی از آنان، در سخن شتاب کرد.بی درنگ سر او را مانند سر سگ کردید، سپس به شما پناه آورد و شما نیز او را بشری مستوی قرار دادید.گروهی از اصحاب شما می گویند: چرا این نیرو و قدرت به معاویه نمی رسد تا شرّ معاویه را از ما باز دارد؟ شما نیز می گویید :

وَ فَالِقِ اَلْحَبَّةِ وَ بَارِئِ اَلنَّسَمَةِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أَضْرِبَ بِرِجْلِي هَذِهِ اَلْقَصِيرَةِ صَدْرَ مُعَاوِيَةَ وَ أَقْلِبَهُ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ لَفَعَلْتُ

سوگند به شکافنده دانه و آفریننده موجودات زنده، اگر بخواهم با همین پای کوتاهم، سینه معاویه را بکوبم و او را با مغز سرنگون کنم،

به یقین می توانم چنین کنم.

پس چرا آن چه را که می خواهید،انجام نمی دهید؟ چرا اراده ی ضعف و ناتوانی ما را دارید تا در قدرت شما شک کنیم و در نتیجه وارد آتش شویم . امیرالمؤمنین عليه السّلام فرمود:

لَأفعَلَنَّ ذَلِكَ وَ لَأُعَجِّلَنَّهُ عَلَى ابنِ هِندٍ

قطعاً چنین خواهم کرد و در این باره، بر فرزند هند، شتاب می کنم .

ص: 139


1- سورة (8) الأنفال آیه 45:«وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا ۗ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»

سپس پای مبارک را از فراز منبر کشیده و از دیوار مسجد بیرون کردند و آن را به ران خود بازگردانده و فرمودند:

مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ أَقِيمُوا تَارِيخَ اَلْوَقْتِ فَأَعْلِمُوهُ فَقَدْ ضَرَبْتُ بِرِجْلِي هَذِهِ اَلسَّاعَةَ صَدْرَ مُعَاوِيَةُ فَقَلَّبْتُهُ عَنْ سَرِيرِهِ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ فَظَنَ اَنَّه قَد أَحيطَ بِهِ فَصَاحَ «يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ فَأَيْنَ اَلنَّظِرَةُ؟» فَرَدَدْتُ رِجْلِي عَنْه.

ای مردم، تاریخ این هنگامه را یادداشت کنید و آن را اعلام کنید که همین الان با این پایم سینه معاویه را کوبیدم و او را از روی تختش، با مغز سرنگون کردم.گمان کرد دورش را گرفته اند، فریاد زد:ای امیر المؤمنین مهلت کجا رفت؟ در نتیجه پایم را از او برگرداندم .

مردم توقع خبر تازه ای را از طرف شام داشتند و می دانستند که به یقین امیر المؤمنين راست می فرماید.سپس گزارش ها و نامه ها به همان تاریخی که نوشته بودند، رسید : گفتند مردی از طرف کوفه آمد ، پایش را کشید و بر سینه معاویه زده،او با سر از بالای تخت فرود آمد.معاویه فریاد زد: مهلت چه شد؟ آن مرد پایش را برگرداند . همه مردم دانستند که امیر المؤمنين ، جز حق و راستی چیزی نمی گوید و این معجزه نیز از دلایل امامت ایشان است .(1)

هزار و هزار بار ...

علىّ بن ابی حمزه روایت می کند که همراه با امام صادق عليه السّلام، حج گزاردم.در میان راه، زیر درخت نخل خشکیده ای نشستیم.امام لب های مبارک را حركت داده ، دعایی خواندند که من نفهمیدم چه بود، سپس فرمودند :

ص: 140


1- إرشاد القلوب : ج 2 ص 272.

يَا نَخْلَةُ أَطْعِمِينَا مِمَّا جَعَلَ اَللَّهُ تَعَالَى فِيكَ مِنْ رِزْقِ عِبَادِهِ.

ای نخل، از آن چه الله تعالی از روزی بندگانش در تو قرار داده است،

ما را بخوران.

گوید: به درخت نخل نگاه کردم، دیدم که با برگ هایش به سوی امام خم شده و رطب بر روی آن بود. گوید : فرمود:

أُدنُ فَسَمِّ وَ کُل

نزدیک بیا و «بسم الله» بگو و بخور .

ما نیز رطبی بهتر و گواراتر (از رطب های معمولی ) از آن خوردیم. یک اعرابی دیدیم که (چون چنین دید) می گفت : سحری بزرگ تر از آن چه امروز دیدم، تاکنون ندیده ام . امام صادق عليه السّلام فرمود:

نَحْنُ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ ،لَيْسَ فِينَا ساحِرٌ وَلا كَاهِنٌ بَلْ نَدْعُو اللَّهَ فَيَسْتَجِيبُ دُعَاءَنَا وَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ أَدْعُوَ اَللَّهَ فَتُمْسَخَ كَلْباً تَهْتَدِي إِلَى مَنْزِلِكَ، وَ تَدْخُلُ عَلَيْهِمْ فَتُبَصْبِصُ لِأَهْلِكَ [فَعَلْتَ].

ما وارثان پیامبران هستیم، ساحر یا کاهن میان ما نیست بلکه خدا را می خوانیم و او دعای ما را مستجاب می کند و اگر دوست داری، خدا را می خوانم و تو تبدیل به سگی می شوی که به سوی خانه ات می روی و بر آنان وارد می شوی و برای خانواده ات دم تکان داده، تملق

می کنی، چنین کنم؟

اعرابی از روی نادانی گفت:بله .امام ، الله تعالی را خوانده و در همان لحظه آن مرد، تبدیل به سگی شد و راه افتاد و رفت.امام صادق صلوات الله عليه به من فرمودند : به دنبالش برو؛

دنبال او رفتم تا این که به شهرش رسید و وارد منزلش شد و برای خانواده و

ص: 141

فرزندانش دم تکان می داد. عصایی برداشتند و او را بیرون راندند. نزد امام صادق عليه السّلام بازگشتم و وقایع را به حضرت عرض کردم. در حالی که درباره او سخن می گفتیم ، نزدیک آمد تا روبروی امام صادق عليه السّلام ایستاد و اشک هایش روی گونه هایش جاری شد و نزدیک آمده ، خود را به خاک کشیده و زوزه می کشید . امام به او رحم نمود و الله تعالی را خواند ، پس وی ، به صورت اعرابی بازگشت . امام صادق عليه السّلام به او فرمودند :

هَل آمَنتَ يَا أَعرَابُّي؟

ای اعرابی، آیا ایمان آوردی؟

عرض کرد: بله، هزار بار و هزار بار .(1)

روایت مذکور در کتاب شریف «مناقب الطّاهرين» بدین شرح است : علىّ بن حمزه گوید که در خدمت صادق عليه السّلام بودم در بعضی راه ها. در زیر درخت خرمای خشک شده نشسته بودیم . صادق عليه السّلام لب مبارک بجنبانید به دعایی که من فهم نکردم. پس گفت :

یَا نَخَلَةُ، أَطعِميَنا مِمَّا جَعَلَ اللَّهُ فِيكَ مِن رِزقِ عِبادِهِ

درخت خرما میل به جانب آن حضرت کرد. پر از رطب بود که مثل آن رطب هرگز ما ندیده بودیم با برگ.و ما از آن جا رطب بخوردیم . ناگاه اعرابی ای حاضر شد سخت عجب و گفت : مثل تو کجاست ساحری در عالم ؟! صادق عليه السّلام گفت :

ص: 142


1- الثّاقب في المناقب : ص 198 ب 11 ح 175. الخرائج و الجرائح ج 1 ص 296 ب 7. کشف الغمّة:ج 2 ص 199-200 از الخرائج.الصراط المستقيم ج 2 ص 185 از الخرائج به اختصار.مدينة المعاجز : ج 5 ص 359 1ح 134/704از ثاقب المناقب و از الخرائج . إثبات الهداة : ج 4 ص 174ح 133 و بحار الأنوار : ج 47 ص 110 ب5ح 147 از الخرائج .

ما ورثه انبيا باشیم. در میان ما ساحران نباشند و نه کاهنان ، بلکه ما دعا کنیم و خدای تعالی اجابت فرماید . و اگر خواهی تا من دعا کنم تو کلبی گردی و با قبیله خویش روی تبصبص کنان پیش اهل خویش. اعرابی از سر جهل گفت : بکن! امام عليه السّلام دعا کرد ، اعرابی سگی گردید و روی به قبیله نهاد. علىّ بن حمزه گوید : امام با من گفت : در دنبال وی برو. و من برفتم. چون با اهل و قبیله خویش رسید ، تبصبص می کرد و بانگ می داشت و اظهار شفاعت می کرد و به خاک می غلتید و اشک می ریخت از چشم . تا امام عليه السّلام دعا کرد و خدای تعالی وی را به صورت آدمی گردانید . امام عليه السّلام گفت :

هَل آمَنتَ يَا أَعرَابِیُّ؟

آیا ایمان آوردی ای اعرابی؟

گفت : بله، هزار و هزار بار.(1)

در یکی دیگر از منابع ارزشمند شیعه،حکایت مذکور بدین ترتیب روایت شده است : گروهی نقل کرده اند در راه مکه همراه جعفر بن محمّد عليه السّلام بودیم و زیر نخل خشکیده ای منزل کردیم.حضرت لبانش حرکت می کرد و دعایی می خواند که ما متوجّه نمی شدیم.سپس امام به نخل توجه کرد و فرمود:

ای درخت! از آن چه خدا در تو نهاده است، بر ما اطعام کن.

در پی دعای حضرت،نخل خشکیده،سبز و دارای خرما شد،سپس حضرت ما را دعوت کرد و فرمود:به نام خدا از آن بخورید و ما از رطبی خوردیم که در عمرمان مانند آن نخورده بودیم. در آن جا عربی عامی بود که گفت : این سِحر است. حضرت فرمود: ما وارث پیامبران هستیم، دعا می کنیم و خدا دعای ما را

ص: 143


1- مناقب الطّاهرين : ج 2 ص 524.

مستجاب می کند. اگر بخواهی و دعا کنم تو مسخ می شوی. مرد عرب گفت: آن را از خدا بخواه . حضرت دعا کرد و مرد عرب به شمایل سگ در آمد. چون با آن حال نزد خانواده اش رفت، خانواده اش او را زدند و از خود راندند. آن مرد به سوی حضرت برگشت ، در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود. حضرت بر او ترحّم کرد و دعا نمود و آن مرد به حال اول برگشت .(1)

چشمان ابوبصیر

ابوبصیر گوید: خدمت امام محمّد باقر عليه السّلام عرض کردم: من غلام شما و از شیعیانتان هستم ، کور و ناتوانم ، بهشت را برایم تضمین کنید . فرمود:

أَوَ لَ أُعِطَيكَ عَلامَةَ الأَئِمَّةِ [أَو غَيرِهِم]؟

آیا علامت امامان [یا مخالفین آنان ]را به تو ندهم؟

عرض کردم: چه می شود که هر دو( مورد) را به من بدهید؟ فرمود:

وَ تُحِبُّ ذَلِكَ؟

و دوست داری آن را (بدانی)؟

عرض کردم: چگونه دوست نداشته باشم. امام باقر عليه السّلام در حال ، روی چشم من دست کشید ، تمام آن چه که در زیر آن سایبان (خیمه) نشسته بود، با چشم خود دیدم . سپس فرمود:

يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مُدَّ بَصَرَكَ فَانظُر مَا ذَا تَرِى بِعَينَيكَ؟

ای ابامحمد، چشم بگشا ببین با چشمانت چه می بینی؟

گوید: به خدا قسم، جز سگ و خوک و بوزینه چیزی ندیدم. عرض کردم: این مسخ شدگان کیانند؟ فرمود:

ص: 144


1- وسيلة النّجاة ، محمّد مبين الهندي : ص 358.

هَذَا اَلَّذِي تَرَى هَذَا اَلسَّوَادُ اَلْأَعْظَمَ لَوكُشِفَ اَلْغِطَاءُ لِلنَّاسِ مَا نَظَرَ اَلشِّيعَةُ إِلَى مَنْ خَالَفَهُمْ إِلاَّ فِي هَذِهِ اَلصُّوَرِ

این که می بینی، این جمعیت انبوه (مخالفین) است که اگر پرده برای مردم برداشته شود،شیعیان مخالفین خود را جز به این صورت نمی بینند.

سپس فرمود:

يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنْ أَحْبَبْتَ تَرَكْتُكَ عَلَى حَالِكَ هَكَذَا وَ حِسابُك عَلَى اَللَّهِ وَ إِنْ أَحْبَبْتَ ضَمِنْتُ لَكَ عَلَى اَللَّهِ اَلْجَنَّةَ وَ رَدَدْتُك إِلَى حالتِك اَلْأُولى

ای ابامحمّد، اگر دوست داری ، تو را در همین حالت، رهاکنم و حساب تو با الله است؟ و اگر دوست داری برایت ضامن بهشت شوم و تو را به حالت نخست بازمی گردانم؟

عرض کردم : نیازی به دیدن این مردم بدسیرت ندارم، مرا [به حال نخست] بازگردان، مرا برگردان، هیچ چیز را نمی توان با بهشت معاوضه نمود. و دست بر چشمم کشید ، به حال اول بازگشتم.(1)

یکی... و یکی...

ابوبصیر گوید : بر امام جعفر صادق عليه السّلام داخل شدم، به ایشان عرضه داشتم: فدایت گردم، فضليت ما (شیعیان ) بر مخالفان ما چیست ؟ که به الله سوگند

ص: 145


1- الخرائج و الجرائح : ج 2 ص 821 ح 35 و مختصر البصائر : ص 310 ح 16/327. ر.ک. الخرائج و الجرائح : ج 2 ص 821 ح 34 و مختصر البصائر : ص 309 ح 326/ 15 و بصائر الدّرجات : ص 270 ب3 ح 4 و دلائل الإمامة : ص 282 ح 226/ 62 و مختصر البصائر : ص 311 ح 17/328 .

هر آینه من می بینم مردی از آنان همّت بلندتر و زندگی بهتر و حال نیکوتری دارد . (راوی) گوید: حضرت سکوت نمودند تا اینکه در منطقه ابطح واقع در شهر مکه رسیدم و دیدم مردم به درگاه الهی تضرّع و ناله می کردند. امام فرمود:

يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا أَكْثَرَ الضجيجَ و الْعَجِيجَ و أقلّ الْحَجِيجَ وَ اَلَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ بِالنُّبُوِّ وَ عَجَّلَ رُوحَهُ إِلَى الجَنَّةِ مَا يَتَقَبَّلُ اَللَّهُ إِلاَّ مِنْكَ وَ مِنْ أَشْبَاهِكَ خَاصَّةً

ای ابامحمّد، سر و صدا و فریاد لبیک بسیار و حاجی چه کم است!سوگند به کسی که محمّد صلّى الله عليه و آله و سلّم را به پیامبری بر انگیخت و روح ایشان را با شتاب به سوی بهشت فرستاد، خداوند نمی پذیرد جز از تو و آنان که چون تو هستند(یعنی به امامت و ولایت ائمّه اطهار علیهم السّلام معتقد هستند).

و دست مبارک خود را بر چهر ه ام کشیدند و فرمودند :

يَا أَبَا بَصيرٍ نظُر

ای ابابصیر، ببین.

گوید : دیدم مردم، سگ و خوک و الاغ هستند مگر تعدادی معدود (یکی و یکی).(1)

مخالفین شیعه یا ...

از مولا و سرور و امام ما موسی بن جعفر عليهما السّلام نقل شده که فرمودند :

قَالَ يحْيى اِبْنُ زَكَرِيَّا الصيْقل لِلْإِمَامِ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَاللَّهِ يَابْنَ رَسُولَ اَللَّهِ مَا نَرَى لَنَا عَلَى أَعْدَائِنَا فَضْلاً فَهُمْ أَنْكَرُوا

ص: 146


1- بصائر الدّرجات : ص 271 ب 3 ح 6.

فَضْلُ مَوْلاَنَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وِلاَيَتِهِ وَ أَنَا مَا أَشُكُّ فِي كُفْرِهِمْ بِجُحُودِالِوَلاَيَةٍ وَهُمْ أَحْسَنُ مِنَّا حَالاً و أَكْثَرَ أَمْوَالاً وَ أَجْوَدَ ثِيَاباً و زِيّاً وَ هَيْئَةً !قَالَ فَغَضِبَ الصَّادقُ عليه السَّلاَمُ وَقَالَ تُرِيدُ أَنْ أُرِيك فَضلَكم عَلَى هَذَا اَلْخَلْقِ اَلْمَنْكُوسِ ؟قُلْتُ :بَلِيَ ،فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَى وَجْهِي ثُمَّ قَالَ أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ .قَالَ :فَنَظَرْتُ وَ إِذَا جَمَاعَةٌ عَلَى بَابِ عَامِلِ اَلْمَدِينَةِ مِنْ قِبَلِ بَنِي أمية قِرَدَةٌ وَ خَنَازِيرُ وَ كِلاَبٌ وَ ذِئَابٌ فَقُلْتُ :يَابنَ رَسُولِ اَللَّهِ هَذَا وَ اَللَّهِ أَمْرٌ عَظِيم مُنْكَرٌ اَللَّهَ اَللَّهَ رَدَّنِي إِلَى مَا كُنْتُ وَ إِلاَّ زَالَ عَقْلِي قَالَ فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَى وَجْهِي فَرَأَيْتُهُمْ نَاساً كَمَا كَانَ قَدْ رَأَيْتُهُمْ فَقَالَ اَلْإِمَامُ صلى اَللَّهُ عَلَيْهِ عَنْ قَرِيبٍ يَصِيرُ حَالُهُمْ كَمَا رَأَيْتَ ولُو كُشِفَ الْغِطَاءُ لَمْ ؤاكَلوهُم وَلَم تُشارِبُوهُم وَلَمْ تُجَالِسُوهُمْ ولَمْ تُخَالِطُوهُمْ هَذَا فَضْلُكُمْ عَلَيْهِم.

یحیی بن زكريا الصيقل به امام صادق علیه السّلام عرض کرد: به خدا سوگند ای فرزند رسول الله ، ما (شیعیان) برای خودمان فضیلتی بر دشمنان مان نمی بینیم، آنان برتری مولایمان امیرالمؤمنین و ولایت ایشان را انکار می کنند و من نیز به دلیل انکار و تکذیب ولایت، در کافر بودن آنان تردید ندارم با این حال، آنان نسبت به ما حال بهتری و دارایی های بیشتری و پیراهن و جامه و شمایل نیکوتری دارند. (امام کاظم علیه السّلام) فرمودند: امام صادق علیه السّلام خشمگین شده و فرمودند : می خواهی برتری شما (شیعیان) را نسبت به این آفریده های خوار و سرافکنده، به تو نشان دهم؟ عرض کردم: بله. امام دست مبارک را بر چهره ام کشیدند، سپس فرمودند: به آنان نگاه کن. گوید: نگاه کردم دسته میمون ها، خوک ها، سگان و گرگ هایی را دیدم که بر

ص: 147

درگاه والی بنی امیه در شهر مدینه ایستاده اند. عرض کردم: ای فرزند رسول الله ، به خدا سوگند این امری بسیار شگفت و باورنکردنی است. خدا را، خدا را، مرا به حال گذشته بازگردان که در غیر این صورت،عقلم نابود می شود. گوید : دست مبارک را بر چهره ام کشید در نتیجه آنان را مردمانی دیدم چنان که قبلاً دیده بودم. سپس امام صلّی الله عليه فرمود: به زودی حال آنان، چنان که دیدی خواهد شد و اگر پرده کنار رود، هرگز با آنان هم غذا نشده و نوشیدنی نمی نوشیدید و هم نشین نمی شدید و آنان را در جمع خویش وارد نمی ساختید. برتری شما بر

آنان، این است .(1)

معاویه یا ...

در لغت عرب ، واژه «معاویه» به معنای ماده سگی است که صدای سگان را به عوعو بلند می کند .(2)

سگ و صاعقه ...

واقدی نقل می کند:روزی بر خليفة هارون الرشید(لعنة الله عليه) وارد شدم در حالی که امامِ فرقه شافعیان و محمّد بن ابی یوسف و محمّد بن اسحاق نزد او بودند. به شافعی گفت : چند حدیث از فضیلت های علی به خاطر داری؟گفت: 500 حديث.به محمّد بن ابی یوسف گفت : چند حدیث از فضیلت های علی به خاطر داری ؟گفت : 1000 حدیث بلکه زیادتر از آن .به ابواسحاق گفت: چند حدیث از برتری های على حفظ هستی ؟ گفت : احادیث متواتر هستند(3) و اگر ترس

ص: 148


1- المناقب علوی : ص 89ح 19.
2- معجم مقاییس اللغة : المقدمة ص 17: المعاوية : الكلبة التي تعاوي الكلاب و تنابحها، و بها سمّي الرّجل .
3- «حدیث متواتر حدیثی است که چند راوی مضمون آن را نقل نموده باشند و آن حديث مورد قبول و خدشه ناپذیر است.

از خلیفه نبود،آنها را ذکر می نمودم .هارون گفت : آن ها را ذکر کن و نترس . گفت : 15 هزار حدیث مسند و 15 هزار حدیث مرسل(1). هارون گفت : شما را خبر دهم به فضیلتی که خودم با چشمانم دیدم : کارگزار ما در دمشق ، در نامه اش به ما خبر داد که در آن جا سخنرانی است که علی را دشنام می دهد، او را احضار نمودم و از او دلیل دشنام دادن به حضرت را پرسیدم . گفت : او را دشنام میدهم چون پدران ما را کشته است . به او گفتم : همه کسانی که آن حضرت کُشت ، به فرمان رسول الله صلّى الله عليه( و آله) و سلّم بوده است. او گفت: باز هم نسبت به او کینه و دشمنی می ورزم.دستور دادم او را یک صد تازیانه بزنند، سپس او را در اتاقی قفل زده قرار داده و حبس نمودم و در فکر فرو رفتم که چگونه او را بکشم . خوابیدم و در خواب دیدم که درهای آسمان باز شدند و رسول الله صلّى الله عليه (و آله) و سلّم با کاسه ای آب که در دست داشتند فرود آمدند و فرمودند :

مَن كَانَ مِن شِيعَةِ عَلِيٍّ فَليَقُم

هر کسی از شیعیان علی است، برخیزد.

40 نفر بر خواستند.آن ها را سیراب فرمود. سپس فرمان داد تا آن خطیب دمشقی را آوردند و حضرت علی او را نگریسته ، فرمودند :

اللَّهُمَّ امسَخهُ

بارالها او را مسخ نما .

پس از آن (بی درنگ) صورتش چون سگ گردید. از خواب بیدار شدم و فرمان

ص: 149


1- حديث مسند حدیثی است که راویان آن تا معصوم عليه السّلام ذکر شده و مشخص باشند و حدیث مرسل آن است که یک یا چند نفر از راویان آن ذکر نشده باشند .

دادم او را بیاورند، در اتاقی را که آن خطیب درونش بود، باز کردند. در آنجا جز سگی نیافتیم که گوش هایش چون گوش انسان بود. به او گفتم : کيفر پروردگارت را چگونه دیدی؟ سرش را پایین انداخت و اشک از چشمانش سرازیر شد.

واقدی گوید : خليفة هارون، فرمان داد آن سگ را بیاورند و او را به ما نشان داد.شافعی گفت: از او دور شوید، ما از فرود آمدن عذاب در امان نیستیم .سپس چون او را به اتاق بردند، صاعقه ای فرود آمد و او را سوزاند.(1)

بیان قرآن...

قرآن کریم می فرماید :

أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنَتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً *أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إن هم إلاّ كالأنعام بل هُم أَضَلُّ سَبِيلاً

آیا دیدی آن کس را که هوای (نَفس) خویش را خداوندگار خود قرار داده است؟ (با این وجود) آیا تو نگهبان و کارساز وی خواهی بود؟ * يا می پنداری که بیشتر آنان (به گوش جان )می شنوند یا اندیشه می کنند؟ آنان (چون در پی هدایت نیستند) به یقین جز به چهارپایان

نمی مانند، بلکه آنان گمراه تر هستند .(2)

اما در مقابل ؛ فرد شیعه و محبّ اهل بیت علیهم السّلام ،کسی که فرمانبردار و پیرو ، دوست دار و شیفته آل الله عليهم صلوات الله است ، از روح ایمان برخوردار است و روح وی ، از انسان بھیمه (یعنی حیوان) به انسان ملکوتی ارتقا یافته،

ص: 150


1- ملحقات إحقاق الحق : ج 8 ص 758 از کتاب المناقب المرتضويّة ص 184 تالیف کشفی حنفی ترمذی چاپ بمبئی.
2- سوره (25) الفرقان آیه 42 و 43.

بلکه ایمان یعنی «محمّدی» شدن، «علوی» شدن، «فاطمی» شدن، «حسنی» شدن، «حسینی» شدن و ... و هرگز ، نهادن نام لعنت شدگان، مسخ شدگان و طردشدگان بر وی سزاوار و مورد رضای الله و آل الله نیست .

ص: 151

قیاس نیكو

اشاره

ص: 152

ص: 153

نیکوترین کلام، کلام وحی است ، ببینیم کلام وحی ، سگ را در کنار چه کسانی قرار می دهد ؟ تأمل بسیار نیکوست : مقایسه هم نمی شوند، چه رسد به تشبیه ...

سگ و شیعه؟ یا سگ و ناصبی؟

محمّد بن الحنفیه از مولا امیرالمؤمنین علیه السّلام روایت کرده که درباره سگ فرمودند :

مَا خَلَقَ اَللَّهُ عَزَّوَجَلَّ يَا شَيْئاً مِنَ اَلْكَلْبِ ،وَ اَلنَّاصِبُ شَرٌّ مِنهُ

خداوند عزّوجل چیزی بدتر از سگ نیافریده و ناصبی (1)از سگ پست تر و بدتر است .(2)

امام صادق عليه السّلام فرمودند:

لَا تُغْسِلْ مِنَ الْبِئْرِ الَّتِي تَجْتَمِعُ فِيهَا غُسَالَةُ الحَمَّامِ فَإِنَّ فِيهَا غُسالَةَ وَلَدِ اَلزِّنَا وَ هُوَ لاَ يَطْهُرُ إِلَى سَبْعَةِ آبَاءٍ وَ فِيهَا غُسَالَة

ص: 154


1- به طور کلی «ناصبی» کسی است که با وجود آگاهی نسبت به فضیلت و جایگاه اهل بیت عليهم السّلام، از روی کفر و عناد ، با ایشان یا شیعیان ایشان دشمنی ورزد.
2- الأمالی شیخ طوسی : ص 273 ح 515- 53، بحارالأنوار : ج 27 ص 221 ب 10ح7. ر.ک : الصراط المستقیم : ج 3 ص 58.

النَّاصِبِ وَ هُوَ شَرُّهُمَا إِنَّ اللَّهَ لَم يَخلُق خَلقاً شَرّاً مِنَ الكَلبِ وَإنَّ النَّاصِبَ أهْوَنُ علَى اللَّهِ مِنَ الكَلبِ

از آب چاهی که در آن آب غُساله حمام (عمومی) است خود را شستشو نده، زیرا آب حمامِ زنازاده در آن است و زنازاده تا هفت پشت پاک نمی شود، و آب حمام ناصبی (دشمن آل محمّد صلوات الله عليهم) در آن است و او (یعنی ناصبی) بدتر است. همانا خداوند هیچ آفریده ای بدتر از سگ نیافریده است و به راستی که ناصبی نزد خداوند از سگ نیز پست تر است.(1)

از امام محمّد جواد عليه السّلام درباره این آیه «وُجُوهٌ يَومَئِذٍخَاشِعَةٌ * عَامِلَةُ نَاصِبَةٌ - چهره هایی در آن روز خار و ذلیل هستند* که (در دنیا) کوشیده و خسته شدند (ولی در روز قیامت آنان را سودی نمی بخشد)» پرسیده شد؛ فرمودند:

نَزَلَتْ فِي اَلنُّصَّابِ وَ اَلزَّيْدِيَّةِ وَ اَلْوَاقِفَةُ مِنَ اَلنُّصَّابِ

این آیه درباره گروه های ناصبی و زیدی نازل شده است و واقفیان نیز

در زمره ناصبیان هستند .(2)

ناگفته نماند که واژه «ناصبة» در بیان امام عليه السّلام،به معنای ناصبی و دشمن حضرات اهل بیت علیهم السّلام تفسير شده است .

سگ و شیعه یا سگ و یهودی؟...

فقيه محدّث شیخ یوسف بحرانی قدّس سرّه در کتاب «الدّرر النجفيّة» می نویسد :

ص: 155


1- الکافی : ج 3 ص 14 باب ماء الحمام و ... ح 1، وسائل الشّيعة ج 1 ص 219 ب 11 ح 559-4 ر.ک: علل الشّرائع:ج 1 ص 292 ب 220 ح 1، وسائل الشّيعة : ج 1 ص 220 ب 11 ح560- 5 و ص 227 ب1ح578-8، بحارالأنوار: ج 73 ص 71ب 3 ح 5.
2- رجال کشّی : ص 460 ح 874

اخبار به «حدّ استفاضه» رسیده است(1) -چنان چه ما در کتاب خود «الشّهاب الثّاقب في بيان معنى النّاصب» بسط کلام داده ایم - دالّ بر این که مخالفین شیعه ، کافر و ناصبی و مشرک هستند و این که سگ و یهودی از آنان بهتر هستند و این از آن چیزهایی است که جمع اسلام نمی نماید چه رسد به عدالت (یعنی مسلمان نیستند چه رسد به اینکه مسلمانی عادل باشند).

و هم چنین به حدّ استفاضه رسیده است اخباری که گویای این است که آنان از دین حنیف (اسلام) بهره ای ندارند، و آنان جز «دیوارهایی قرار داده شده»(2)نیستند واز دین اسلام جز روی به قبله شدن ، چیزی در دستشان نیست (3).(4)

توضیح: بنابراین کسی که با آل الله عليهم صلوات الله دشمنی کند، از سگ و

ص: 156


1- به «حدّ استفاضه» رسیده است یعنی چندین منبع ، سند و روایت در این باب وجود دارد .
2- این تعبیر برای کسانی به کار می رود که فهم ندارند و در پی فهمیدن نیستند و چنان چه حق به آنان عرضه شود، آن را نمی پذیرند .
3- المحاسن : ج 1 ص 156 ب 23 ح 89... في حديث سليمان مولی طربال قال : ذكرت هذه الأهواء عند أبي عبد الله عليه السّلام قال :لاَ والله مَا هُمْ عَلَى شَيْءٍ مَا جَاءَ بِهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ إِلاَّ اِسْتِقْبَالَ اَلْكَعْبَةِ فَقَط یعنی امام صادق عليه السّلام فرمودند: نه به خدا سوگند،آنان(یعنی مخالفین شیعه)براساس هیچ یک از آن چیزهایی که رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم آوردند، عمل نمی کنند جز اینکه روی به سوی کعبه می کنند .
4- الدّرر النّجفية : ج 4 ص 39 قد استفاضت الأخبار كما بسطنا عليه الكلام في كتاب الشّهاب الثّاقب في بيان معنى النّاصب : ص 153-167 بكفر المخالفين ونصبهم وشركهم ، وأنّ الكلب واليهوديّ خير منهم ، وهذا ممّا لا يجامع الإسلام البتّة ، فضلاً عن العدالة. و استفاضت أيضا بأنّهم ليسوا من الحنفيّة على شيء، و أنّهم ليسوا إلّا مثل الجدر المنصوبة، و أنّه لم يبق في أيديهم إلّا استقبال القبلة .

یهودی بدتر است ، یعنی سگ و یهودی با هم قرین اند و نه شیعه و سگ و اگر بگوییم : شیعه و سگ، مانند این است که شیعه را قرین یهودی قرار دهیم و بگوییم : شیعه و یهودی !!!...

اهل کتاب و ...

جابر گوید: از امام محمّد باقر عليه السّلام درباره روح پرسیدم ، حضرت پاسخ مفصّلی بیان نموده و فرمود:

...و أَمَّا مَا ذَكَرْتَ أَصْحَابَ المَشْئَمَةِ فَمِنْهُمْ أَهْلُ اَلْكِتَابِ...عَرَفُوا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ و الْوَصِيَّ مِنْ بَعْدِهِ وَ كَتَمُوا مَا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ بَغْياً وَ حَسَداً فَيَسْلُبُهُمْ رُوحَ الْإِيمَانِ و جَعَلَ لَهُمْ ثَلَاثَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُوِّ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ ثُمَّ أَضَافَهُمْ إِلَى اَلْأَنْعَامِ فَقَالَ :«إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعَامِ بَل هُم أَضَلُّ سَبيلاً» لِأَنَّ الدَّابَّةَ إنَّما تَحمِلُ بِرُوحِ اَلْقُوَّةِ وَ تَعْتَلِفُ بر وَحِّ اَلشَّهْوَةِ وَ تَسِيرُ بِرُوحِ اَلْبَدَنِ.

امّا «اصحاب مشئمه»(1)که ذکر نمودی ، اهل کتاب (پیروان تورات و انجيل) از جمله آن ها هستند ...رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم و جانشین پس از ایشان را شناختند، امّا از روی دشمنی و حسادت ، آن چه را از حق شناختند، پنهان داشتند، در نتیجه (خداوند) روح ایمان را از آنان بیرون می کند و برای آنان سه روح قرار داد : روح قوّت و نیرو، روح شهوت و روح بدن(و چون با حیوانات که دارای همان سه روح هستند، مساوی هستند) آنان را به چهارپایان اضافه نموده ،

ص: 157


1- «اصحاب المشئمة» کسانی هستند که نامه اعمال آنان ، به دست چپ داده می شود و در شمار اهل دوزخ هستند .

فرمود: «آنان جز به چهار پایان نمانند بلکه به یقین، گمراه تر هستند»، زیرا چهارپا با روح قوّت و نیرو حمل می کند،با روح شهوت علف

می خورد و با روح بدن حرکت می کند .(1)

بنابراین؛ در کلام الهی،در منطق وحی،کسانی که از روح ایمان بی بهره هستند،به چهار پایان مانند می شوند، کسانی مانند یهودیان و نصرانیان ، کسانی نظیر بنی امیّه لعنهم الله تعالی (2)و نه شیعیان و محبّین اهل بيت عليهم السّلام که براساس کلام وحی : آیات قرآن کریم و احادیث اهل بيت عليهم افضل الصّلوة و السّلام، از روح ایمان و حتی برخی از روح قدسی برخوردار هستند .

کشندگان پیامبران و ...

در حدیث دیگری عبیدالله بن محمّد می گوید: از سرورم ابا الحسن علیّ بن محمّد بن الرّضا (یعنی امام هادی) علیهم السّلام در شهر سامرا شنیدم که می فرمود:

اَلْغَوْغَاءِ قَتَلَةُ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ اَلْعَامَّةُ إسْمٌ مشتقٌ من العمى مَا رَضِيَ اللهُ لَهُمْ أَنْ شَبَّهَهُمْ بِالْأَنْعَامِ حَتَّى قَالَ «بَل هُم أضَلٌ» .

«غَوغاء» کشندگان پیامبران هستند، و «عامّه» نامی است که از عَمی( به معنی کوری و نابینایی) مشتق شده است. خداوند درباره آنان راضی نشد که آنان را به چهارپایان تشبیه کند، تا جایی که فرمود:«بلکه آنان (از چهارپایان) نیز گمراه تر هستند».(3)

اهل ناسپاسی و سرکشی و ...

مولانا امیر المؤمنین سلام الله علیه در ضمن کلام خویش در پاسخ به فردی زندیق

ص: 158


1- بصائر الدّرجات : ص 447-449 ب 14 ح 5.ر.ک. بصائر الدّرجات : ص 450ب 14 ح 6.
2- رجوع کنید به بخش «توصیف و تشبیه نیکو».
3- الأمالی شیخ طوسی : ص 613ح 1267- 3.

(کافر ، بی دین ) که نزد ایشان آمده بود، فرمودند :

«وَ يُحْكِمُ اَللَّهُ آيَاتِهِ »بِأَنْ يَحْمِيَ أَوْلِيَاءَهُ مِنَ الضَّلالِ وَ العُدْوَانِ وَ مُشَايَعَةِ أَهْلِ الْكُفْرِ والطُّغْيَانِ الَّذِينَ لَمْ يَرْضَ اَللَّهُ أَنْ يَجْعَلَهُمْ كَالْأَنْعامِ حَتَّى قَالَ:« بَل هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً »فَافْهَمْ هَذَا وَ اِعْلَمْهُ وَ اِعْمَلْ بِهِ...

«و خداوند، آیات خویش را پایسته می نماید»چنان که اولیاء خویش را از گمراهی و تجاوز نگاه داشته و از همراهی اهل ناسپاسی و سرکشی منع نمود، همان کسانی که خداوند، راضی نشد آنان را مانند چهارپایان قرار دهد تا جایی که فرمود:«بلکه آنان (از چهارپایان نیز)گمراه تر هستند». این مهم را بفهم، بدان و براساس آن عمل کن(1).

اهل آن زمان ...

در ضمن خطبه «البيان» امیر المؤمنين عليه السّلام ، درباره اکثر مردم آخرالزّمان آمده است :

وَ يَكُونُ أَهْلُ ذَلِكَ اَلزَّمَانِ لَهُمْ وُجُوهٌ جَمِيلَةٌ... فَهُمْ أَمَرُّ مِنَ اَلصَّبِرِ وَ أَنْتَنُ مِنَ اَلْجِيفَةِ وَ أَنْجَسُ مِنَ اَلْكَلْبِ

و اهل آن زمان صورتهایی زیبا دارند...پس آنان از صبر(گیاهی بسیار تلخ) تلخ تر هستند و از مردار بدبوتر و از سگ نجس تر هستند (2).

ناخلف...

سلطان محمد شاه خدابنده یکی از نوادگان چنگیز خان است.او سال هایی از عمر خویش را در بغداد سلطنت می کرد. وی در ابتدا به اغوای بسیاری از بزرگان

ص: 159


1- الإحتجاج : ج 1 ص 257.
2- الزام النّاصب : ج 2 ص 153.

حنفی ، مذهب حنفیّه را-که یکی از مذاهب مخالف شیعه است-اختیار کرده بود اما در پی بحث هایی که در حضور سلطان رخ داد، آبروی این مذهب نزد وی رفت و عاقبت به تشویق امیر طر مطار که خود شیعه و از اطرافیان مورد اطمینان سلطان بود، به مذهب شیعه مایل شده ، به نجف اشرف سفر کرد و رشید الدّین بزرگ ترین عالم شیعی مذهب جمال الدّین حسن بن يوسف بن علی بن مطهّر علامه حلّی و فرزندش فخر المحقِّقين را به بغداد احضار کرد.

سلطان دستور داد مجلسی عظیم برای بحث بر پا کردند و از جمیع علماء و فضلاء در آن گرد آوردند.و در آن مجلس امر نمود که قاضي القضاة نظام الدین عبدالملک که افضل علمای حنفی آن عصر بود با علامه حلّی مناظره و مباحثه کند. علامه در آن مجلس با براهین ساطعه و دلائل قاطعه خلافت بلافصل امیر المؤمنين عليه السَّلام پس از رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم را اثبات کرد و غاصبان خلافت را رسوا نمود طوری که برای قاضی، ابداً جای انکار و محلّ ایراد نماند و یارای دفاع نداشت ... سلطان محمّد در برابر کلماتِ سست قاضی و دلایل قوي علامه حلّی ، بدون تأمّل به دین امامیّه وارد شده و بسیاری از امیران او نیز شیعه شدند ....

چون مجلس مناظره پایان یافت ، علامه خطبه بلیغی ایراد کرد و حمد الهی را بر این موهبت به جای آورد و بر او ثنا فرستاد و بر محمّد مصطفی و علی مرتضی و اولاد معصومین ایشان از آل پیامبر صلوات فرستاد . سیّد رکن الدین موصلی که در آن مجلس حضور داشت و از ابتدای مجلس،منتظر فرصتی بود تا شاید علامه در بحث مختصر لغزشی کند و بر او ایراد بگیرد و تا کنون نتوانسته بود، چون

ص: 160

علامه بر محمّد و آل محمد صلوات فرستاد گفت : دلیل بر جواز صلوات بر غیر پیغمبران چیست؟ علامه این آیه را قرائت کرد:

اَلَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إنا إِلَيهِ رَاجِعُونَ أُولَئِكَ عَلَيهِم صَلَواتٌ مّن رَبِّهِم وَرَحْمَةٌ وَ اُولَئِكَ هُمُ المُهتَدونَ

کسانی که چون بر آن ها مصیبتی وارد شود،گویند:«ما از آنِ خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم» از جانب پروردگارشان صلوات و

رحمت بر آن هاست و آنان همان ره یافته گان هستند.

سیّد موصلی گفت : مصیبت های علی و اولاد او چه بوده که مستحقّ صلوات باشند؟ علامه برخی از مصیبت های ایشان را یک به یک شمرده و سپس گفت : کدام مصیبت بر آن ها از این بزرگ تر که چون تویی ادّعا می کنی از اولاد آن ها هستم و در عین حال در راه مخالفين آن ها قدم بر می داری و بعضی از منافقین را بر آن ها ترجیح می دهی و چنین می پنداری که کمال در گروه کمی از جُهّال است.حاضرین مجلس از کلام علامه بسیار خشنود شدند و بر سیّد خندیدند و بعضی از حاضرین مجلس بالبداهة این شعر را انشاء کرد:

إِذَالعَلَوِي تَابِعَ نَاصِبيَّاً *** بِمَذَهِبهَ فَمَاهُوَ مِن أَبِيهِ

اگر سید علوی در مذهب خود تابع دشمن آل پیغمبر شود مسلّماً او فرزند پدرش نیست؛

وَكَانَ الكَلَبَ خَيراً مِنَه حقّاً *** لِأَنّ الَّكَلَبَ طَبِعَ أَبِيهِ فِيَهَ(1)

و سگ به حق از او بهتر است زیرا در سگ طبع پدرش موجود است

ص: 161


1- الألفين : ج 1 ص 25.

دوزخی در هیئت «سگ» یا «سگانی»، درون دوزخ

اشاره

ص: 162

ص: 163

در هیئت «سگ»

امیرالمؤمنین علی صلوات الله عليه فرمودند : همراه با حضرت فاطمه علیها السّلام بر پیامبر خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم وارد شدیم و دیدیم آن حضرت به شدت گریه می کنند . عرض کردم: ای پیامبر خدا، پدر و مادرم به فدایت . چه چیزی شما را گریان کرده است؟ فرمود:

لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي إِلَى اَلسَّمَاءِ رَأَيْتُ نِسَاءً مِنْ أُمَّتِي فِي عَذَابٍ شَدِيدٍ فَأَنْكَرْتُ شَأنَهُنَّ فَبَكَيتُ لِما رَأيتُ مِن شِدَّةِ عَذابِهِنَّ ... وَرَأيتُ إِمْرَأَةً عَلَى صورَةِ الكَلبِ وَ اَلنَّارُ تَدْخُلُ فِي دُبُرِهَا وَ تَخْرُجُ مِنْ فِيهَا وَ اَلْمَلاَئِكَةُ يَضْرِبُونَ رَأْسَهَا وَ بَدَنَهَا بِمَقَامِعَ مِنْ نَارِ

شبی که به معراج برده شدم، زنانی را از امّتم در عذاب شدید دیدم و ناراحت شدم از اینکه آن زنان چه کرده بودند تا به چنین عذاب های سختی گرفتار آمده اند و از شدت عذاب ایشان گریان شدم ... زنی را دیدم به شکل سگ که آتش از نشیمن گاه او داخل و از دهانش خارج می شد و فرشتگان با گرزهای آهنین آتشین بر سر و پیکر او می زدند....

حضرت فاطمه علیها السّلام عرضه داشتند: ای حبیبم و ای نور دیدگانم، مرا خبر

ص: 164

دهید از اینکه کار آنان (در دنیا) چه بود که خداوند چنین عذاب هایی را برای آنان قرار داده بود؟ پیامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم فرمودند:

يَا بِنْتِي... وَ أَمَّا اَلَّتِي كَانَتْ عَلَى صُورَةِ اَلْكَلْبِ وَ اَلنَّارُ تَدْخُلُ فِي دُبُرِهَا وَ تَخْرُجُ مِنْ فِيهَا فَإِنَّهَا كَانَتْ قَيْنَةً نَوَّاحَةً حَاسِدَةً.

دخترم...و آن زنی که به صورت سگ بود و آتش در نشیمن گاه وی داخل و از دهانش خارج می شد ، آوازه خوان و نوحه گر و حسود بود(1).

می بینیم که چنین زن گناه کاری ، در جهنم به هیئت سگ مقرر شده و این اراده پروردگار است که به جهت سنگین نمودن عذاب وخوار نمودن وی صورت گرفته است؛ بنابراین شکل و شمایل سگ، شکل و شمایل گرامی و عزیزی نزد خداوند نیست بلکه تا جایی پست و منفور است که آن را برای چنین گناه و گناهکاری ، قرار داده است .

«نواصب»: سگان دوزخیان

ابان بن تغلب گوید:به سرورم امام صادق عليه السّلام عرض کردم:فدایت شوم ، آیا در میان اصحاب رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم ، کسی بود که عليه ابوبکر(و غصب مقام خلافت)اعتراض و مخالفت نماید؟ فرمود:

نَعَمْ كَانَ اَلَّذِي أَنْكَرَ عَلَى أَبِي بَكْرٍ اِثْنَا عَشَرَ رَجُلاً... وَ قَامَ إِليْه سَلْمَانُ اَلْفَارِسيُّ فَقَال: اَللَّهُ أَكْبَرُ اَللَّهُ أَكْبَرُ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ بِهَاتَيْنِ اَلْأُذُنَيْنِ وَ إِلاَّ صَمَّتَا يَقُول:

ص: 165


1- عيون أخبار الرّضا عليه السّلام : ج 2 ص 10 ح 24، وسائل الشّيعة : ج 20 ص 213 ب117 ح 25457- 7، بحار الأنوار : ج 8 ص 309 ب 24 ح 75 و ج18 ص 351 ب 3 ح 62 وج 79 ص 76 ب16 ح 9 و ج 100 ص 245 ب 4 ح 24.

بله ای ابان،کسانی که بر ابوبکر اعتراض و مخالفت نمودند، 12تن بودند ... سپس سلمان فارسی برخواست و گفت : الله اكبر الله اکبر، به خدا سوگند که من با همین دو گوشم از رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سلّم شنیدم - و اگر چنین نباشد دو گوش من کَر باد - که می فرمود:

بَيْنَمَا أَخِي وَ اِبْنُ عَمِّي جَالِسٌ فِي مَسْجِدِي مَعَ نَفَرٍ مِنْ أصْحابِهِ إِذْ تَكْبِسُهُ جَمَاعَةٌ مِنْ كِلابِ أَصْحَابِ النَّارِ يُرِيدُونَ قَتْلَهُ و قَتْلَ مَنْ مَعَهُ فَلَسْتُ أَشُكُّ إِلَّا و أَنَّكُمْ هُم.

«روزی بیاید که برادر و پسر عموی من علی، با جمعی از یارانش در مسجد من نشسته باشد که ناگاه تعدادی از سگان اهل دوزخ بر او یورش آورده و قصد جان او و همراهانش کنند»من شک ندارم شما،هم آنان هستید .

فهَمَّ بِهِ عُمَرُ بْنُ اَلْخَطَّابِ فَوَثَبَ إِلَيْهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليْهِ السَّلامُ وَ أَخَذَ بِمَجَامِعِ ثَوْبِهِ ثُمَّ جَلَدَ بهِ الأَرْضَ ثُمَّ قَالَ: يَابْن صُهَاكَ اَلْحَبَشِيَّةُ« لَوْلاَ كِتَابٌ مِنَ اَللَّهِ سَبَق»(1) وَ عَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ تَقَدَّمَ لأريك أَيُّنَا أَضْعَفُ نَاصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً.

به دنبال این سخن، عمر بن الخطاب قصد جان وی کرد، در نتیجه مولا امیرالمؤمنین علیه السّلام به او حمله کرده و جلوی لباسش را گرفت و بر زمینش زد، سپس فرمود: ای پسر صُهاک حبشی، اگر امر الهی و پیمان از جانب رسول الله نبود، به یقین هم اکنون به تو نشان داده و می فهماندم که کدام یک از ما دو نفر پشتیبانش ضعیف تر و تعدادش کمتر است .

ص: 166


1- سوره (8) الأنفال آیه 69.

ثُمَّ اِلْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ اِنْصَرِفُوا رَحِمَكُمُ اَللَّهُ فَوَ اَللَّهِ لاَ دَخَلْتُ اَلْمَسْجِدَ إِلاَّ كَمَا دَخَلَ أَخَوَايَ مُوسَى وهَارُونَ إِذْ قَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ:« فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقَالاَ إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ»(1)؛

سپس روی به یاران خویش نموده و فرمود:به خانه هایتان بازگردید،خدا رحمتتان کند، که به خدا سوگند هرگز به این مسجد داخل نشدم مگر به همان شیوه که دو برادرم موسی و هارون داخل(آن شهر شدند هنگامی که همراهان او (یعنی حضرت موسی) به او گفتند: «تو و پروردگارت بروید، بجنگید، ما همین جا نشسته، منتظریم»؛

وَ اَللَّهِ لاَ دَخلهُ إِلاَّ لِزِيَارَةِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَوْ لِقَضِيَّةٍ أَقْضِيهَا فَإِنَّهُ لاَ يَجُوزُ بِحُجَّةٍ أَقَامَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَنْ يَتْرُكَ اَلنَّاسُ فِي حَيْرَةِ.

به خدا قسم جز برای زیارت رسول الله صلّى الله عليه وآله یا حل کردن مسائل قضایی، به مسجد وارد نشوم، زیرا که به راستی براساس حجتی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله آن را بپا داشته است،جایز نیست که مردم در حیرت وانهاده شوند .(2)

در روایت دیگری به نقل از فضل بن شاذان آمده است که مأمون عباسی از امام علىّ بن موسی الرّضا عليهما السّلام درخواست کرد برایش چیزهایی را که

ص: 167


1- سوره (5) المائدة آیه 25.
2- الإحتجاج : ج 1 صص 75-79 و الدّرّ النّظيم : ص 447 وغرر الأخبار : ص 359 و الصّراط المستقيم : ج 2 ص 82. و نهج الإيمان : ص587- قال راوي الحديث جدّي رحمه الله : وهذا حدیث معروف من طريق الخاصّة .... تفسير البرهان : ج2 779-781 از صاحب کتاب سیر الصحابة .

«محض اسلام»(1)است به اختصار بنویسند، حضرت در نامه چنین مرقوم داشتند :

مَحْضِ اَلْإِسْلاَمِ شَهَادَةُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ ... وَ اَلْبَرَاءَةُ مِنَ الَّذِينَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ هَمُّوا بِإِخْرَاجِهِمْ وَ سَنُّوا ظُلْمَهُمْ وَ غَيَّرُوا سُنَّةَ نَبِيِّهِمْ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ اَلْبَرَاءَةُ مِنَ اَلنَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ اَلْمَارِقِينَ اَلَّذِينَ هَتَكُوا حِجَابَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ نَكَثُوا بَيْعَةَ إِمَامِهِمْ وَ أَخْرَجُوا الْمَرْأَةَ وَ حَارَبُوا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السّلام وَ قَتَلُوا الشِّيعة اَلْمُتَّقِينَ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ وَاجِبَة.

«محض اسلام» گواهی دادن به این است که خدایی نیست جز الله که یگانه است و شریکی ندارد... و واجب است بیزاری جستن از کسانی که به آل محمّد صلّى الله عليهم ظلم کردند و بر بیرون کردن ایشان(از شهر و دیارشان) همّت گماشتند و ستم کردن به ایشان را سنّت نموده و( با این کار) سنّت پیامبرشان صلّى الله عليه و آله و سلّم را تغییر دادند و نیز واجب است بیزاری جستن از «ناکثین» و «قاسطین» و «مارقین»(2)که حجاب حرمت رسول خدا را هتک نموده و بیعت امامشان را شکستند و آن زن (یعنی عائشه) را (از خانه )خارج نموده ،

ص: 168


1- «محض اسلام» باورهایی است که ایمان به آن، ضروری بوده و اسلام را محقّق می سازد .
2- «ناکثین»یعنی بیعت شکنانی که به سرپرستی عایشه و طلحه و زبیر ، جنگ جمل را به راه انداختند و مسلمانان بسیاری را به خاک و خون کشیدند.«قاسطین»کسانی هستند که از حق روی تافته و گروهی بودند که جنگ صفین را به سرپرستی معاویه به راه انداختند. «مارقين » کسانی هستند که از حق بیرون رفتند و به گمراهی شتافتند آن گونه که تیر از کمان بیرون رود و آنان خوارج هستند که جنگ نهروان را به راه انداختند .

پیش انداختند و با امیرالمؤمنین علیه السّلام جنگیدند و شیعیان پرهیزکار رحمة الله عليهم را کشتند.

وَ اَلْبَرَاءَةِ مِنْ نَفْيِ اَلْأَخْيَارِ وَ شَرَّدَهُمْ وَ آوَى اَلطُّرَدَاءَ اَللُّعَنَاءَ وَ جَعَلَ الْأَمْوالَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ وَ اسْتَعْمَلَ السُّفَهَاءَ مِثْلَ مُعَاوِيَةَ وَ عَمْرِو بْنِ اَلْعَاصِ لَعِينَيْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَ اَلَّذِينَ حَارَبُوا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَتَلُوا الْأَنْصَارَ وَ الْمُهَاجِرِينَ و أَهْلِ الْفَضْلِ وَ اَلصَّلاَحِ مِنَ اَلسَّابِقِينَ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أهْل الإِستَيِثارِ.

و نیز واجب است بیزار بودن از کسی که خوبان را دور و پراکنده کرد(1) و بیرون رانده شدگان و لعنت شدگان را پناه داد (2)و اموال (بیت المال مسلمانان )را دست گردان در میان توان گران قرار داد و بی خردان را به کار گرفت مانند معاویه و عمروعاص که پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آنها را لعنت کرد. و واجب است بیزار بودن از پیروان ایشان که با امیرالمؤمنین علیه السّلام جنگیدند و از میان «سابقين»(3)، انصار و مهاجرین و اهل فضل و صلاح را کشتند. و واجب است بیزاری از«اهل استیثار»(4) .

ص: 169


1- کسانی مانند ابوذرّ غفاری که توسط خلفای جور، به این سو و آن سو تبعید شدند .
2- اشاره به حکم بن ابی العاص و مروان بن الحكم است که پیامبر آنان را لعنت نموده و از مدینه بیرون کردند ، ولی عثمان آن دو را بازگرداند و بیت المال را در اختیارشان قرار داد.
3- «سابقین» یعنی پیشی گیرندگان در اسلام و ایمان به پیامبر اکرم صلّی الله عليه و آله و سلّم .
4- «اهل استیثار» در لغت به معنای مشورت است و در اصطلاح بر کسانی اطلاق می شود که همراه با هم نوا با سقیفه ملعونه ، حق را از صاحب حق منع کردند. الإستشار : أي الإختيار کمعاوية و أصحابه لعنهم الله ، سمع منه (م). اهل استیثار کسانی اند که حق را از صاحب حق گرفته و به نااهل داده اند.

وَ مِنْ أَبِي مُوسَى اَلْأَشْعَرِيِّ وَ أَهْلِ وَلايَتِهِ «الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُم فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُم يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنعا أُولَئِكَ اَلَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ و بِوَلاَيَةِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ لِقَائِهِ كَفَرُوا بِأَنْ لَقُوا اَللَّهَ بِغَيْرِ إِمَامَتِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلاَ نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وَزْناً»(1) فَهُمْ كِلاَبُ أَهْلِ اَلنَّارِ...

و واجب است بیزاری جستن از ابوموسی اشعری و اهل ولایت او( که مصداق این آیه شریفه هستند : ) «کسانی که تلاش آنان (برای انجام کارهای نیکو)در زندگانی دنیا ضایع گشت،در حالی که می پندارند نیکو عمل می کنند،آنان کسانی هستند که نسبت به نشانه های پروردگارشان کفر ورزیدند و نیز نسبت به ولایت امیرالمؤمنین علیه السّلام و دیدار ایشان، بدین سبب خدا را بدون( اعتقاد به )امامت آن حضرت ملاقات کنند. بدین جهت است که کارهای ایشان تباه شده و در نتیجه روز رستاخیز ترازویی که عمل ها را بدان بسنجند، برایشان اقامه نخواهیم کرد (یعنی اعمال ایشان، قابل ارزش گزاری نیست)» آنان سگ های اهل آتش هستند ... .(2)

فَكُن مِن عَتيقٍ ومِن غُندَرَ *** أبيَّاً بِزِينا ومَنْ نَعَثَلَ

كِلابُ الْجَحِيمِ خَنَازِيرَهَا *** أُعَادِي بَنِي أَحْمَدَ الْمُرْسَل(3)

ص: 170


1- سوره (18) الكهف آیه 105 و 106.
2- عیون اخبار الرّضا عليه السّلام : ج 2 صص 121- 125- 134 ب35 ح 1. از او إثبات الهداة : ج 1 صص 485- 486 و بحار الأنوار : ج 10 صص 352- 360. الصّراط المستقیم : ج2 ص 158 نیز مانند آن را آورده است .
3- الصّراط المستقیم : ج3 ص 40.

«خوارج»: سگان دوزخیان

«خوارج» گروهی هستند که جنگ«نهروان» را به راه انداختند؛ آنان که جسورانه در برابر امام خویش ایستاده و با مولی الموحّدین امیرالمؤمنین علی علیه السّلام جنگیدند و خویشتن را در دنیا و آخرت، مخذول و ملعون قرار دادند. پیامبر اکرم صلّی الله عليه و آله و سلّم ، برای بیدار ساختن مسلمانان و آگاه نمودن ایشان از مسیر هدایت،درباره گروه های منحرف ، سخنان بسیاری فرموده اند و در یکی از بیانات جالب توجه - که در بسیاری از منابع مخالفین و امامیه (1)روایت شده - می فرمایند :

اَلخَوارِجٌ کِلَابَ أَهلِ النَّارِ

«خوارج» سگان اهل آتش (جهنم) هستند .(2)

در روایتی دیگر نیز از امام صادق از پدرشان از جدّشان از امیرالمؤمنین علیهم السّلام به سند، روایت شده است که از رسول الله صلّى الله عليه (و آله )و سلّم

ص: 171


1- تذكرة الخواص : ص 167 و المنتظم : ج 10 ص 15 ح 1066 و الأنوار الباهرة التليدي:ص 134 و مسند احمد: ج 4 ص 355 و 382 و سنن ابن ماجة : ج 1 ص 61 و مصنّف ابن ابي شيبة : ج 8 ص 730 و المعجم الكبير : ج 8 ص 270 و کنز العمّال : ج 11 ص 137 و المعجم الصغير : ج 2 ص 117 و معرفة علوم الحديث : ص 92 و تاریخ دمشق : ج 8 ص 312 و ج 47 ص 291 و سير أعلام النبلاء : ج 6 ص 241 و اخبار اصفهان : ج 2 ص 324 و تيسير المطالب فی أمالی ابی طالب : ص 124 ح 96. و از جمله سیوطی در جمع الجوامع : ج 1 ص 410 و الجامع الصغير : ج 2 ص 19 نقل کرده و بر آن رمز حديث صحيح ( «صح») قرار داده است.
2- الأمالی شیخ طوسی : ص 487 مجلس 17ح1068- 37. المبسوط في فقه الإمامية : ج 7 ص 26.

شنیدند که می فرمودند :

إِنَّ الْخَوَارِجَ مَرَقُوا مِنَ الدّينِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ وهُمْ يُمْسَخونَ في قُبُورِهِمْ كِلاَباً وَ يُحْشَرُونَ يَوْمَ القِيَامَةِ عَلَى صُوَرِ الكِلابِ وهُم كِلابُ النَّارِ

همانا «خوارج» از دین خارج می شوند چنان چه تیر از کمان خارج می شود و آنان در قبرهای خویش به صورت سگان مسخ گردند و در روز قیامت به صورت های سگان محشور می شوند و آنان سگان آتش

(جهنّم) هستند.(1)

«شراب خواران»: سگان دوزخیان

از رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم روایت شده است که فرمودند:

لا تُجالِسُوا مَعَ شارِبِ الخَمرِ وَلاَ تَعُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ لاَ تُشَيِّعُوا جَنَائِزَهُمْ وَ لاَ تُصَلُّوا عَلَى أَمْوَاتِهِمْ فَإِنَّهُمْ كلاب أهلِ النَّارِ كَمَا قَالَ اللَّهُ عزَّوجل« إِخْسَؤا فِيهَا وَلا تُكَلِّمُون»(2)

با شراب خوار همنشینی نکنید و بیماران آنان را عبادت نکنید و جنازه های آنها را تشییع ننمایید و بر مرده آنان نماز نگزارید که به راستی آنان سگان اهل آتش هستند چنان که خداوند عزّوجل می فرماید : «إِخسَؤُا فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ - یعنی (ای سگان) دور شوید و به خواری در جهنم در آیید و با من سخن نگویید».(3)

ص: 172


1- ملحقات إحقاق الحق : ج 28 ص 371 از سیوطی (ت 911ه) در کتاب مسند علیّ بن ابی طالب : ج 1 ص 351 چاپ خانه عزیزیه حیدر آباد هند .
2- سوره (23) المؤمنون آیه 109.
3- جامع الأخبار : ص 150 فصل 113.

«بنی امیه» : پست ترین سگان دوزخ

شعبی گوید:...(بعد از واقعه عاشورا که زنان و کودکان اهل بیت علیهم السّلام، به دست سپاه پلید عمر سعد لعنهم الله اسير شدند و پس از پیمودن دشت ها و کوه ها و بیابان ها ، به شام رسیدند)أمّ حبيب همسر یزید لعنه الله خطاب به ایشان گفت: کدام یک از شما،شاهِ زنان، دختر کسری انوشیروان است؟ بانو فرمود:

هَا أَنَا ابْنَةُ الْمَلِكِ ،وَمَن جُمِعَ لَهَا فَخْرُ الدُّنيَا وَ الْآخِرَةِ، فِي الْمَمْلَكَةِ دَرَجْتُ وَ فِي اَلْإِمَامَةِ هُدِيتُ ،وَ أَنَا زَوْجَةُ اِبْنِ بِنْتِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْمَقْتُولُ ظُلْماً، وَ اِبْنُ اَلْوَصِيِّ اَلْمُرْتَضَى مَنْ أَنْتَ يَا وَيْلَك؟

این منم دختر پادشاه و آن کس که فخر دنیا و آخرت برایش گرد آمده است، در (سَروری) مملکت بزرگ شدم و در امامت هدایت یافتم و منم همسر فرزند دخت رسول الله صلّى الله عليه و آله، همان کسی که از روی ستم کشته شد و فرزند جانشین پسندیده است،ای وای به حال تو ، که هستی؟

او گفت:من امّ حبیب همسر یزید ، دارای عزّت و افتخار و آن کسی هستم که در فرمان برداری وی ، اهل همه سرزمین ها سر فرود آورده اند . در این هنگام بود که همسر امام حسين عليه السّلام ندا داده فرمود:

وَا عَجَبَاهْ! أَيْنَ الْبَعِيرُ مِنَ الْفُرْسِ ،وَ أَيْنَ ضَوْءُ الشَّمْسِ مِنَ الْغَلَسِ ،وَ نَحْنُ مُلُوكٌ وَ الْأَمْصَارُ وَ رِجَالُنَا اَلسَّادَةُ اَلْأَطْهَارُ وَ أَنْتُمْ وَ أُمَيَّةُ أَخَسُّ كِلاَبَ اَلنَّارِ

شگفتا! شتر کجا و اسب ، روشنایی خورشید کجا و تاریکی آخر شب ، ما پادشاهان (سَروران )سرزمین ها هستیم و مردان ما سَروران پاکیزه اند ولی شما بنی امیه؛ پست ترین سگان آتش هستید.

ص: 173

سپس این آیه را تلاوت فرمود :

«وَ كَانَ اَلْكَافِي عَلَى رَبِّهِ ظَهِيراً »(1)وَيْلَكَ أفبأَجْدَادِكُمُ الْجَاهِلِيَّةِ وَ أَوْلادَكُمْ تَفْتَخِرُونَ؟ أَمْ بِقَهْرِكُمْ لَنَا تَصُولُونَ؟

«کافر همیشه علیه پروردگار خویش،پشتیبان خدایان دروغین است»ای وای بر تو، آیا به نیای جاهلیّتتان و فرزندانتان افتخار می کنید؟یا به سبب غلبه بر ما، پرخاش می نمایید؟...(2)

«قاتلان امام حسین علیه السّلام»: سگان دوزخ

شاعر شهید عبدالله بن عمّار برقی درباره ظلم هایی که بر خاندان وحی رفت ، اشعاری سرود و در سال 245 قمری به خاطر سرودن قصيده طولانی اش ، زبان او را بریده و وی را به شهادت رساندند و دیوان شعرش را پاره کردند. وی قصیده اش را چنین آغاز می کند :

إِذَا جَاءَ عاشورا تَضَاعَفَ حَسْرَتِي *** لآلِ رَسُولِ اَللَّهِ وَانْهَلْ دَمعَتِي

چون روز عاشورا فرا می رسد، افسوس من دو چندان می شود

برای اهل بیت پیامبر خدا و اشکم سرازیر می شود

و در بیت هفتم می سراید :

أَلَابأَبِي تِلْكَ الدَّمَارَ الَّتِي جَرَتْ *** بِأَيْدِي كِلاَبٍ فِي اَلْجَحِيمِ اِسْتَقَرَّتْ

آگاه باشید : پدرم فدای آن خون هایی که جاری شد

ص: 174


1- سوره (25) الفرقان آیه 56 «وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُهُمْ وَلَا يَضُرُّهُمْ وَكَانَ الْكَافِرُ عَلَىٰ رَبِّهِ ظَهِيرًا - به جای خدا، چیزهایی را می پرستند که نه سود به آنان می بخشد و نه زیانی به آنان می رساند و کافر، هماره علیه پروردگار خویش ، پشتیبان خدایان دروغین است».
2- اسرار الشّهادة : ص 518. الدّمعة السّاكبة : ج 5 ص 142 نیز از آن نقل می کند .

به دستان سگ هایی که در جهنم استقرار یافتند(1)

ص: 175


1- من قصيدته الطويلة : إذا جاء عاشورا تضاعف حسرتي *** لآل رسول الله و انهلّ دمعتي هو اليوم فيه اغبرّت الأرض كلّها *** شجونا عليهم و السّماء اقشعرّت مصائب ساءت كلّ من كان مسلماً *** و لكن عيون الفاجرين أقرّت إذا ذكرت نفسي مصيبة کربلا *** و أشلاء سادات بها قد تفرّت أضاقت فؤادي و استباحت تجلدي *** و زادت علی کربي و عيشي أمرّت أريقت دماء الفاطميّين بالفلا *** فلو عقلت شمس النّهار لخرّت ألا بأبي تلك التدّمار الّتي جرت *** بأيدي كلاب في الجحيم استقرّت توابيت من نار عليهم قد أطبقت *** لهم زفرة في جوفها بعد زفرة فشتّان مَن في النّار في جوف طابق *** و من هو في الفردوس فوق الأسرّة بنفسي خدود في التّراب تعفّرت *** بنفسي جسوم بالعراء تعرّت بنفسي رؤوس مشر قات على القنا *** إلى الشام تهدى بارقات الأسرة بنفسي شفاه ذابلات من الظمأ *** ولم ترو من ماء الفرات بقطرة بنفسي عيون غائرات شواخص *** إلى الماء منها نظرة بعد نظرة بنفسي من آل النّبّي خرائد *** حواسر لم يرأف عليها بسترة تفيض دموعاً بالدّماء مشوبة *** كقطر الغوادي من مادامع ثرّة على خير قتلی من کهول و فتية *** مصاليت أنجاد إذا الخيل کرّت ربیع اليتامى و الأرامل في الملا *** دو ارس للقرآن في كلّ سحرة و أعلام دين المصطفی و ولاته *** و أصحاب قربان و حجّ و عمرة ينادين يا جداه أيّة محنة *** تراها علينا من أميّة مرّت ضغائن بدر بعد ستّين أظهرت *** وكانت أجنّت في الحشا و أسرّت شهدت بأن لم ترض نفس بهذه *** و فيها من الإسلام مثقال ذرّة كأنّي ببنت المصطفى قد تعلّقت *** یداها بساق العرش و الدّمع أذرت و في حجرها ثوب الحسين مضرّجا *** وعنها جميع العالمين بحسرة تقول أيا عدل اقض بيني و بين من *** تعدّ ی علی ابني بعد قهر و قسوة أجالوا عليه بالصّوارم و القنا *** و کم جال فيهم من سنان و شفرة على غير جرم غير إنكار بيعة *** لمنسلخ عن دين أحمد عرّة فيقضي على قوم عليه تألّبوا *** بسوء عذاب النّار من غير فترة يسقون من ماء الصّديد إذا دنا *** شوى الوجه و الأمعاء منه تهرّت مودّة ذي القربي رعوها كما ترى *** و قول رسول الله: أوصي بعترتي فكم فجرة قد اتبعوها بفجرةٍ *** و کم غادرة قد ألحقوها بغدرة هم أوّل العادين ظلماً على الوری *** ومن ساد فيهم بالأذى والمضرّة مضوا و انقضت أيّامهم وعهودهم *** سوى لعنة باؤوا بها مستمرّة لآل رسول الله ودّي خالصاً *** کما لمواليهم ولائي و نصرتي وها أنا مذ أدركت حدّ بلاغي *** اصلّي عليهم في عشيِّي و بكرتي وقول النّبيّ: المرء مع من أحبّه *** يقوِّي رجائي في إقالة عثرتي على حبّهم يا ذا الجلال توفّني *** وحرّم على النّيران شيبي و كبرتي مقتل الحسين عليه السّلام خوارزمی : ج 2 ص 137-139. بحار الأنوار : ج 45 ص 280 و العوالم : ج 17 ص 576 نیز مانند آن آورده اند.

خورش سگان جهنم

امیر المؤمنين عليه السّلام فرمود:

وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ يَقُولُ الغِيبةُ إِدَامُ كِلاَبِ اَلنَّارِ

به راستی شنیدم که رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم می فرمود:

«غیبت» خوراک سگ های آتش (جهنم) است.(1)

هم چنین نوف بکّالی از امیرالمؤمنین حدیثی را روایت می کند که حضرت در ضمن نصایح خویش فرمودند:

يَانُوفُ اِجْتَنِبِ اَلْغِيبَةَ فَإِنَّهَا إِدَامُ کِلابِ النّارِ

ص: 176


1- روضة الواعظين : ج 2 ص 470.

ای نوف، از غیبت کردن دوری کن که به راستی آن خوراک سگ های

آتش (جهنم) است.(1)

امام حسين عليه السّلام به کسی که نزد حضرت، غیبت شخص دیگری را نمود، فرمودند :

يَا هَذَا كُفَّ عَنِ الغيِبَةِ فَإِنَّها إِدامُ كِلابِ النّارِ

ای فلانی،از غیبت دست بردار که به راستی خوراک سگ های آتش

است.(2)

امام جعفر صادق نیز در ضمن حدیثی از امام زین العابدين عليهما السّلام نقل کردند که آن حضرت در ضمن سخنان خویش خطاب به کسی که غیبت می کرد، فرمودند :

إِيَّاكَ وَ الغَيبَةَ فَإِنَّها إِدامُ كِلابِ النَّارِ

برحذر باش از اینکه غیبت کنی زیرا غیبت، خورش سگان آتش (جهنم) است.(3)

زوزه جهنمیان..

امام محمّد باقر عليه السّلام فرمودند :

إِنَّ أَهْلَ النَّارِ يَتَعَاوَوْنَ فِيهَا كَمَا يَتَعَاوَى الكِلابُ والذِّئابُ مِمَّا

ص: 177


1- الأمالی شیخ صدوق : ص 209 مجلس 37 ح 9. روضة الواعظين : ج 2 ص 469، جامع الأخبار : ص 147 فصل 109، مشكاة الأنوار : ص 88 فصل 4 و ص 174 فصل 19 ، مجموعة ورّام : ج 2 ص 164 جزء 2، أعلام الدّين : ص 187.
2- تحف العقول، ص 245.
3- الإحتجاج : ج 2 ص 315. و صحيفة الإمام الرّضا عليه السّلام : ص 88 ح 4 و نزهة النّاظر : ص 93 ح 26 و کشف الغمّة : ج 2 ص 108 و أعلام الدّين : ص300.

يَلْقَوْنَ مِن ألم أَلِيمِ الْعَذَابِ مَا ظَنُّكَ يَا عَمْرُو بِقَوْمٍ لاَ يُقْضَى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَ لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا عِطَاشٍ فِيهَا جِيَاعٌ كَلِيلَةٌ أَبْصَارُهُمْ صُمٌ بُكْمٌ عُمْيٌ مُسْوَدَّةٌ وُجُوهُهُمْ خَاسِئِينَ فِيهَا نَادِمِينَ مَغْضُوبٍ عَلَيْهِمْ فَلاَ يُرْحَمُونَ وَ مِنَ الْعَذَابِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ فِي اَلنَّارِ يُسْجَرُونَ وَ مِنَ اَلْحَمِيمِ يَشْرَبُونَ وَ مِنَ الزَّقُّومِ يَأْكُلُونَ وَ بِكَلاَئِبِ النَّارِ يحطمُونَ وَ بِالْمَقَامِعِ يُضْرَبُونَ وَ اَلْمَلاَئِكَةُ الغلاظ اَلشِّدَادُ لاَ يَرْحَمُونَ وَ هُمْ فَهُمْ فِي اَلنَّارِ يُسْحَبُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ وَمَعَ اَلشَّيَاطِينِ يُقَرَّنُونَ وَ فِي الْأَنْكَالِ وَ اَلْأَغْلاَلِ يُصَفَّدُونَ إِنْ دَعَوْا لَمْ يُسْتَجَبْ لَهُمْ وَ إِنْ سَأَلُوا حَاجَةً لَمْ تُقْضَ لَهُمْ هَذِهِ حَالُ مَنْ دَخَلَ اَلنَّار.

همانا اهل آتش (جهنم) در میان آتش - به دلیل دردی که از عذاب بر آنان مستولی می شود - هم چون سگ ها و گرگ ها عوعو می کنند (و زوزه می کشند). ای عمرو! چه می پنداری درباره قومی که مرگ آنان فرا نمی رسد تا بمیرند و از عذاب آنان نیز کاسته نمی شود و در دوزخ تشنه و گرسنه اند، چشم هایشان معیوب ، کر و لال و کور و سیه روی هستند و به خواری در دوزخ رانده شده اند(1) پشیمان اند (اما) مورد خشم اند و به همین جهت مورد رحمت واقع نمی شوند و از عذاب ایشان کاسته نمی شود و در دوزخ گداخته می شوند و از گنداب گرم آن می آشامند و از «زقّوم» می خورند و با چنگال های آتش، خرد و

ص: 178


1- اشاره به آیه شریفه 109 از سوره (23) المؤمنون است که خداوند خطاب به دوزخيان می فرماید : «قَالَ اخسَؤُا فَيِهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ - (ای سگان) دور شده و به خواری در جهنم در آیید و با من سخن نگویید».

شکسته می شوند و با گرزهای آتشین آنان را می زنند و فرشتگان سخت گیر و خشن رحم نمی کنند و آنان در دوزخ بر چهره کشیده می شوند و با شیطان ها در یک بند کشیده شده اند و در زنجیر وغل بسته شده اند. اگر دعا کنند برآورده نمی شود و چون چیزی بخواهند، خواسته آنان برآورده نمی شود. این است حال کسی که به دوزخ درافتد .(1)

جابر بن یزید جعفی گوید: امام باقر عليه السّلام فرمودند :

إِذَا أَرَادَ اَللَّهُ قَبْضَ رُوحِ الكَافِرِ...فَإِذا كَانَتْ صَبِيحَةُ القِيامَةِ... ثُمَّ يُجْعَلُ كُلُّ رَجُلٍ مِنهُم فِي ثَلَاثِ تَوَابِيتَ مِنْ حَدِيدٍ مِنَ اَلنَّارِ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ فَلاَ يَسْمَعُ لَهُمْ كَلاَماً أَبَداً إِلَّا أَنَّ لَهُمْ فِيهَا... شَهِيق كَشَهِيقِ الْبِغَالِ وَ زَفِيرٌ مِثْلُ نَهِيقِ اَلْحَمِيرِ و عواء كَعُوَاءِ الكِلابِ«صُمٌ بُكْمٌ عُمْيٌ» فَلَيْسَ لَهُم فِيهَا كَلامٌ إلاَّ أنِينَ...

چون خداوند بخواهد جان کافر را بستاند...چون فریاد بلند روز قیامت، سر داده شود... هر یک نفر از آنان (کافران) را در سه تابوت آهنین از آتش، قرار می دهند که هر یک، در دیگری قرار دارد، بدین ترتیب هرگز سخنی از آنان شنیده نشود جز اینکه در آن... صدایی چون فریاد قاطر و آوای سخت (عرعر)، مانند صدایی که از بینی چهارپا درآید و صدای ناله ای مانند زوزه سگان دارند. «کر و لال و کورند» بنابراین سخنی جز ناله، ندارند .(2)

محشور می شوید و محشور می شوند...

گروهی از اصحاب از امام محمّد باقر و امام جعفر صادق عليهما السّلام روایت

ص: 179


1- الأمالی شیخ صدوق : ص 557 مجلس 82 ح 14. ر.ک: روضة الواعظين : ج 2 ص 508.
2- الإختصاص: ص 364 باب صفة النار ...، از او بحار الأنوار : ج 8 ص 323 ب 24 ح 99.

می کنند که فرمودند : امیرالمؤمنین علیه السّلام به یکی از اصحاب خود به نام «بَراء بن عازب» فرمودند :

كَيفَ وَجَدتَ هَذَا الدِّينَ؟

این دین را چگونه یافتی؟

عرض کرد:ما پیش از آن که از شما پیروی کنیم به منزله یهودیان بودیم، عبادت بر ما سبک بود، ولی آن گاه که از شما پیروی نمودیم و حقیقت های ایمان در دل های ما قرار یافت ، عبادت را در جسدهای خویش سنگین یافتیم . امیرالمؤمنین عليه السّلام فرمودند :

فَمِنْ ثَمَّ يُحْشَرُ اَلنَّاسُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فِي صُوَرِ اَلْحَمِيرِ وَ تُحْشَرُونَ فرادِي فُرَادَى يُؤْخَدُ بِكُمْ إِلَى اَلْجِنِّيَّة

به همین سبب است که مردم(یعنی مخالفین شیعه)روز قیامت به صورت خران محشور می شوند ولی شما(که به ولایت ائمّه اطهار معترف هستید) یکی یکی(به هیئت انسان)محشور می شوید و شما را به بهشت می برند.

سپس امام صادق عليه السّلام فرمودند :

مَا بَدَا لَكُمْ مَا مِنْ أَحَدٍ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ إِلاَّ وَهْوَ يَعْوِي عُوَاءَ اَلْبَهَائِمِ أَنِ اِشْهَدُوا لَنَا وَ اِسْتَغْفِرُوا لَنَا !فنعرض عَنْهُمْ فَمَا هُم بعْدَهَا بِمُفْلِحِين.

آن چه خواهید( کارهای نیک و عبادت)انجام دهید(که تنها از شما پذیرفته است)؛ هیچ کس (از غیر شیعیان) نیست مگر این که در روز قیامت چون چهارپایان زوزه می کشد که «به نفع ما شهادت دهید و برایمان طلب آمرزش کنید» ولی ما اهل بیت از آنان روی می گردانیم و

ص: 180

با وجود این وضعیت، در شمار رستگاران نخواهند بود.(1)

نشان شیعه

دسته ای از احادیث هستند که نشان شیعه را«چون سگ زوزه نکشیدن» اعلام می دارد و این مهم تا جایی پیش می رود که از چندین معصوم، خطاب به اشخاص مختلف و به تعابیر متفاوت بیان می شود که در ادامه به مهم ترین آنها اشاره می شود.

علامه کراجکی به سند خود از سدیر از امام محمّد باقر از پدرش از جدّش امام حسین علیهم السّلام نقل می کند که فرمودند : امیر المؤمنين عليه السّلام ضمن مکالمه ای با غلام خود نوف شامی در توصیف شیعیان خویش فرمودند :

شِيعَتِي الذُّبُلُ الشِّفَاهِ... شِيعَتِي مَنْ لَمْ يَهِرَّ هَرِيرَ الكَلبِ ولا يَطِمْ طَمَعَ الغُرابِ وَلَم يَسأَلِ النّاسَ وَلَوْ ماتَ جُوعاً....

شیعیان من پژمرده لبان اند ... شیعه من کسی است که همچون سگ زوزه نمی کشد و چون کلاغ طمع نمی کند و از مردم گدایی نمی کند

گرچه از گرسنگی بمیرد.....(2)

شیخ صدوق به سند خود از ابوالمقدام روایت می کند که امام باقر عليه السّلام به جابر فرمودند :

يَا جَابِرُ إِنَّمَا شِيعَةُ عَلَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَنْ لاَ يَعْدُو صَوْتُهُ سَمْعَهُ...

ص: 181


1- رجال کشّی : ص 44 ح 9.
2- کنز الفوائد : ج 1 ص 87، أعلام الدّين : ص 137، الدّرّ النّظيم : ص 381. بحارالأنوار : ج 65 ص 191 ب 19ح47 از کنز الفوائد و ج 75 ص 28 ح 95 از مطالب السؤول. از کتاب های مخالفين: مطالب السؤول : ص 195 نوع 3،تاریخ دمشق ابن عساکر : ج 62 ص 306 به سند خود از سدير ، ينابيع المودّة : ج 3 ص 227 ب 70 از کتاب المناقب از نوف بکّالی.

شِيعَةُ عَلِيٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَنْ لا يَهِرُّ هَريرَ الكَلبِ ولا يَطْمَعُ طَمَعَ الغُرابِ وَلا يَسأَلُ النَّاسَ وإن ماتَ جُوعاً....

ای جابر همانا تنها کسی شیعه علی علیه السّلام است که صدایش از گوشش نمی گذرد (یعنی فریاد نمیزند)...شیعه علی علیه السّلام کسی است که مانند سگ روزه نمی کشد و مانند کلاغ آزمند نیست و از مردم تکدّی نمی کند گرچه از گرسنگی بمیرد....(1)

در حدیث دیگری جابر بن یزید جعفی گوید: خدمت امام محمّد باقر عليه السّلام رسیدم، فرمود:

يَا جابِرُ، لَيسَ مَن انتَحَلَ التَّشَيُّعَ وَ حُبَّنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ بِلِسَانِهِ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا، فَلاَ تَذْهَبَنَّ بِكُمُ اَلْمَذَاهِبُ، فَوَ اَللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلاَّ مَنِ اِتَّقَى اَللَّهَ وَ أَطَاعَهُ. إنَّ شِيعَتَنا لا يَطْمَعُونَ طَمَعَ الغُرَابِ، وَلاَ يَهِرُّونَ هَرِيرَ الكِلابِ...

ای جابر، چنین نیست که آن کس که ادعا می کند شیعه است و با زبانش ادعای دوستی ما اهل بیت را دارد از شیعیان ما باشد، (فریب نخورید و )به بی راهه نروید که به خدا قسم شیعه ما نیست مگر کسی که از نافرمانی خداوند پروا کند و فرمان بردار او باشد. همانا شیعیان ما

چون کلاغ طمع نمی ورزند و چون سگان زوزه نمی کشند....(2)

امام محمّد باقر عليه السّلام به برخی از شیعیان خود چنین وصیّت فرمودند :

يَا مَعْشَرَ شِيعَتِنَا إِسْمَعُوا وَ اِفْهَمُوا وَصَايَانَا وَ عَهْدَنَا إِلَى أَوْلِيَائِنَا أَصْدَقُوا فِي قَوْلِكُمْ شِيعَتُنَا مَن لا يَهِرُّ هَريرَ الكَلبِ وَلا يَطمَعُ

ص: 182


1- صفات الشيعة : ص 14 ح 25.
2- أعلام الدين : ص 143.

طَمَعَ الغُرابِ، وَلا يَسأَلُ أحَداً إِلاَّ مِن إِخْوَانِهِ وَ إِنْ مَاتَ جُوعاً .شِيعَتُنَا مَنْ قَالَ بِقَوْلِنَا، و فَارَقَ أَحِبَّتَهُ فِينا ،وَ أدْنَى اَلْبُعَدَاءِ فِي حُبِّنَا ،وَ أَبْعَدَ اَلْقُرَبَاءُ فِي بَعْضِنَا.

ای گروه شیعیان ما (اهل بیت) وصیّت ها و پیمان های ما را که با دوستان و پیروان خویش داریم،بشنوید و بفهمید: در گفتار خود راستگو باشید ... شیعه ما کسی است که چون سگ زوزه نمی کشد و چون کلاغ آزمند نیست و از کسی جز برادران (ایمانی) خویش چیزی طلب نمی کند هر چند که از گرسنگی بمیرد. شیعه ما کسی است که قائل به سخن ما (اهل بیت) باشد و در راه (خشنودی) ما، عزیزانش را ترک گوید و آنان را که با او نسبتی دور دارند، به خاطر محبّت ما (به خود) نزدیک کند و نزدیکان را به خاطر بغضشان نسبت به ما، از خوددور نماید.(1)

سوّمین معصوم امام صادق عليه السّلام هستند که همین تعبیر را بیان نموده اند : مهزم اسدی روایت می کند که امام جعفر صادق عليه السّلام فرمودند :

يَا مِهْزَمُ شِيعَتُنَا مَنْ لاَ يَعْدُو صَوْتُهُ سَمْعَهُ شِيعَتُنَا مَن لا يَهِرُّ هَرِيرَ الكَلبِ وَلا يَطمَعُ طَمَعَ الغُرابِ وَ لا يَسْأَلُ عَدُوَّنا وَ إِنْ مَاتَ جُوعَاً...

ای مهزم، شیعه ما کسی است که صدای او از گوشش فراتر نرود...شیعه ما کسی است که چون سگ زوزه نمی کشد و چون کلاغ طمع نورزد و از دشمن ما چیزی طلب نکند هر چند از گرسنگی بمیرد... .(2)

ص: 183


1- دعائم الإسلام : ج 1 ص 64.
2- الکافی : ج 2 ص 238 ح 27. التّمحيص : ص 70 ب9ح 169، مشكاة الأنوار : ص 62 فصل 2، إعلام الدّین :ص113.

ابوبصیر گوید: به امام جعفر صادق علیه السّلام عرض کردم:فدایت شوم شیعیانت را برایم توصیف نما. فرمود:

شِيعَتُنَا مَنْ لا يَعْدُو صَوْتُهُ سَمْعَهُ ،وَلا شَحْنَاؤُهُ بَدَنَهُ، وَلا يَطرَحُ كُلَّهُ عَلَى غَيرِهِ ،وَلا يَسْأَلُ غَيْرَ إِخْوَانِهِ وَ لَوْ مَاتَ جُوعاً. شِيعَتُنَا مَنْ لا يَهِرُّ هَرِيرَ الكَلبِ، وَلا يَطْمَعُ طَمَعَ الغُرَابِ....

شیعه ما کسی است که صدایش از گوشش فراتر نمی رود و دشمنی اش از بدنش به دیگری تجاوز نکند و بار خویش را به دوش دیگری نمی اندازد و اگر از گرسنگی هم بمیرد، از غیر برادران دینی اش چیزی نمی خواهد. شیعه ما کسی است که هم چون سگ زوزه نمی کشد و هم چون کلاغ طمع نمی ورزد...(1)

شیخ صدوق به سند خود از مفضّل بن عمرو روایت می کند که امام جعفر صادق عليه السّلام می فرمودند :

أَلاَ إِنَّ شِيعَتَنَا قَدْ أَعَاذَهُمُ اَللَّهُ عَزَّ و جلَّ مِنْ سِت؛ مِنْ أَنْ يَطْمَعُوا طَمَعَ اَلْغُرَابِ،أَوْ يَهِرُّوا هَرِيرَ اَلْكِلاَبِ، أَوْ يُنْكَحُوا فِي أَدْبَارِهِمْ، أَوْ يَلِدُوا مِنَ اَلزِّنَا، أَوْ يُولَدَ لَهُمْ مِنَ اَلزِّنَا أَوْ يَتَصَدَّقُوا عَلَيَّ اَلْأَبْوَابَ

آگاه باشید که به راستی خداوند عزّوجل شیعیان ما را از 6 چیز در پناه خود قرار داده است: این که چون کلاغ، طمع داشته باشند، یا چون سگان پارس کنند، یا ملوط واقع شوند، یا زنازاده باشند، یا فرزندی از زنا داشته باشند یا بر در خانه های مردم گدایی کنند.(2)

ص: 184


1- صفات الشّيعة: ص 18 ح 34.
2- الخصال : ج 1 ص 336 ح 38. أعلام الدّین : ص 130، بحارالأنوار: ج 3 ص 151 ب16 ح13.

در حدیث دیگری امام جعفر صادق علیه السّلام به عبدالله بن جندب فرمودند :

... شِيعَتِنَا لا يَهِرُّونَ هَريرَ الكَلبِ، وَلا يَطْمَعُونَ طَمَعَ الغُرابِ، وَلا يُجاوِرونَ لَنَا عَدُوّاً، وَلا يَسأَلونَ لَنا مُبغِضاً وَ لَو ماتوا جُوعاً...

... شیعیان ما چون سگان زوزه نمی کشند ، چون کلاغ طمع نورزیده و با دشمنان ما مجاورت (و هم راهی) نکنند و هر چند که از گرسنگی

بمیرند از کینه ورزان به ما چیزی نخواهند....(1)

امام جعفر صادق عليه السّلام فرمودند:

... شِيعَتِنَا مَنْ لاَ يَهِرُّ هَرِيرَ الْكُتُبِ وَ لَا يَطْمَعُ طَمَعَ اَلْغُرَابِ وَ لاَ يَسْأَلُ عَدُوَّنَا وَ إِنْ مَاتَ جُوعاً....

شیعه ما کسی است که مانند سگ زوزه نمی کشد و چون کلاغ طمع نمی کند و [از دشمنان ما اهل بیت ]گدایی نمی کند اگرچه از گرسنگی

بمیرد....(2)

حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام به برخی از اصحاب خویش که گفت : شیعیان بسیارند، فرمودند:

أَمَا لَوْ كَمُلَتِ الْعِدَّةُ الْمَوْصُوفَةُ ثَلاثَمِائَةٍ وبَضْعَةَ عَشَرَ كَانَ اَلَّذِي تُرِيدُونَ وَ لَكِنَّ شِيعَتُنَا مَنْ لا يَعْدُو صَوْتُهُ سَمْعَهُ ولا شَحْنَاؤُهُ بَدَنَهُ ... إنَّما شِيعَتُنَا مَنْ لا يَهِرُّ هَرِيرَ الْكَلْبِ وَلا يَطمَعُ طَمَعَ الغُرَابِ وَ لا يَسْأَلِ النَّاسَ بِكَفِّهِ وَ إِنْ مَاتَ جُوعَا....

هرگاه آن عده وصف شده که سیصد و ده و اندی هستند، شمارشان کامل شود، آن چه شما می خواهید (یعنی فرج آل محمّد علیهم السّلام)

ص: 185


1- تحف العقول، ص 301 -303.
2- تحف العقول، ص 378. مجموعة ورّام : ج 2 ص 203 جزء 2.

صورت خواهد گرفت (چنین نیست که تو گمان می کنی) بلکه شیعه ما کسی است که صدایش از گوشش فراتر نرود و آزارش از جسمش تجاوز نکند...به راستی که شیعه ما تنها کسی است که چون سگ زوزه نمی کشد و چون کلاغ طمع نمی ورزد و با دست خود از مردم تکدّی نمی کند اگرچه از گرسنگی بمیرد ....(1)

ابوبصیر و صفوان جمّال به خدمت حضرت رسیدند و عرضه داشتند:خداوند ما را فدای شما گرداند ، شیعیانتان را به ما بشناسانید. فرمود:

يُعرَفُ شِيَعَتُنَا بِخِصَالٍ شَتّی.

شیعیان ما به چند خصلت شناخته می شوند.

مفضل گوید : عرضه داشتم : به چه چیز شناخته می شوند؟ فرمود:

بِالسَّخَاءِ وَ اَلْبَذَلِ لِلْإِخْوَانِ وَ مُعاوَنَتِهِمْ فِي الْعُسْرِ وَ الْيُسْرِ وَ بِصَلاةِ الْإِحْدي وَ اَلْخَمْسِينَ وَ الْجَهْرِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحِيمِ وَ التَّخَتُّمِ فِي الْيَمِينِ وَ تَعفيرِ الجَبِينِ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَلا يَهِرُّونَ هَرِيرَ الْكَلْبِ وَلا يَطْمَعُونَ طَمَعَ الغُرابِ وَلا يُجاوِرونَ لَنَا عَدُوّاً وَلا يَسأَلونَ لَنا مُبغِضاً وَ إن مأتُوا جُوعاً...

به سخاوت و بخشش (مال) به برادران (ایمانی) و یاری نمودن آنان در سختی و آسانی، برپا داشتن 51 رکعت نماز (واجب و نافله روزانه)، بلند گفتن بسم الله الرّحمان الرّحيم، انگشتر در دست راست کردن ، پیشانی بر خاک نهادن (در نماز)، زیارت اربعین( امام حسین علیه السّلام) و به اینکه مانند سگ زوزه نمی کشند و چونان کلاغ طمع نمی ورزند ودشمن ما را مجاورت (همراهی) ننمایند و هر چند که از

ص: 186


1- الغيبة نعمانی : ص203 ب 12 ح 4.

گرسنگی بمیرند ولی از کینه ورزان به ما چیزی نخواهند.... (1)

ص: 187


1- العقد النضيد : ص 46.

فضل طینت نور

اشاره

ص: 188

ص: 189

در این گذار ، بسیار نیکو و بجاست که مختصری یاد شود از خیل عظیم احادیث و روایاتی که از حضرات آل الله عليهم افضل الصّلوة و السّلام به دست ما رسیده است در باب شیعه و محبّ اهل بیت ، خمیر مایه وجود و طینت نورانی ایشان و نیز خلقت پیکر و تصویر آنان . هر چند احادیث گهربار حضرات عصمت عليهم السّلام در طول تاریخ، بسیار مورد دست برد و تغییر و تحریف واقع شده لکن در حال نیز با نگاهی گذرا به برخی از این نصوص ، می توان به گوشه ای از عظمت وجود شیعیان و محبّین ایشان پی برد؛

باشد تا تراث ائمّه اطهار،چراغ فروزنده قرار داده شود بر راه رهروان ایشان ، تا بدانند و بدانیم که

وَلِلَّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلمُؤمِنينَ

عزّت از آن خداست و پیامبرش و مؤمنین(1)

تا شیعه و تشیّع را که سرور است و سروری ، بالاترین بدانیم و بنامیم و معرفی کنیم ... و نیرنگ فریب کاران، فریبمان ندهد و مقام پیروان و دوست داران آل الله را به قصد خیالی و واهی خاک ساری آستان اهل بیت ، با جایگاه دشمنان ایشان،

ص: 190


1- سوره (63) المنافقون آیه 9.

یکی ندانیم و به تمام معنا درک کنیم که اگر معتقد و معترف هستیم بندگی این آستان ، سرورى عالم است ، در بیان نیز چنانش نمایان سازیم، چنان که هست ...

هر چند ذکر همه، در این مختصر نمی گنجد لکن برخی از معتبر ترین این دست متون خواهد آمد. باشد تا با تمسّک به تراث آل الله ،رهرو راه ایشان باشیم،به امید سرمه ای از نگاه زهرایی مولای غریبمان،بر چشمان تار و گریان ما ...

نور الهی...

مفضّل بن عمرو از امام جعفر صادق عليه السّلام نقل می کند که امیر المؤمنين عليه السّلام فرمودند :

إن الله عزوجل خلق المؤمن من نور عظمته و جلال کبریائه، فمن طعن على المؤمن أو رد عليه قوله فقد رد على الله في عرشه و ليس هو من الله في شيء و إنما هو شرک الشيطان

همانا خداوند عزّوجل مؤمن را از نور عظمت و شکوه بزرگی خودآفرید، بدین روی هرکس بر مؤمن خرده بگیرد، خداوند را مورد طعن قرار داده یا اگر سخنش را نپذیرد، به یقین خداوند را در عرشش رد نموده است، و نسبت به الله،هیچ جایگاهی ندارد(یعنی مؤمن، موحد، مسلمان نیست و جز این نیست که( چنین کسی) «شرک شیطان» است.(1)

سلیمان جعفری گوید : نزد امام ابو الحسن الرّضا عليه السّلام بودم که فرمود:

...يَا سَلْمانُ إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَ اَلْمُؤْمِنَ مِنْ نُورِهِ وَ صَبَّغَهُمْ فِي رَحْمَتِهِ وَ أَخَذَ مِيثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلايَةِ وَ الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ،

ص: 191


1- المحاسن:ج 1 ص 100 ب 32 ح 70 و ص 131 ب 1 ح 3. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال : ص 238. أعلام الدّين : ص 403.

أَبُوهُ اَلنُّورُ وَ أُمُّهُ اَلرَّحْمَةُ وَ إِنَّمَا يَنْظُرُ بِذَالِكَ اَلنُّورِ اَلَّذِي خُلِقَ مِنْهُ

...ای سلیمان همانا خداوند مؤمن را از نور خود آفریده و آنان را در رحمتش فرو برده و پیمان ولایت ما(اهل بیت)را از آنان گرفته است.و همانا مؤمن، برادر پدر و مادری مؤمن است، پدرش نور است و مادرش رحمت،و جز این نیست که به وسیله نوری که از آن آفریده شده ، می نگرد.(1)

زیادی سرشت ما...

امام باقر عليه السّلام در حدیثی شریف و ارزش مند ، از رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم روایت می نماید که فرمودند:

إِنَّا أَهْلُ بَيتٍ خُلِقْنَا مِنْ عِلِّيِّينَ و خُلِقَ قُلُوبُنَا مِنَ الَّذِي خُلِقْنَا مِنْهُ وَ خُلِقَ شِيعَتُنَا مِنْ أَسْفَلَ مِنْ ذَلِكَ وَ خُلِقَ قُلُوبُ شِيعَتِنَا مِنْهُ...

همانا ما اهل بیتی هستیم که از سرشت «علّيّين» آفریده شده ایم و دل های ما نیز از همان سرشت آفریده شده و شیعیان ما از سرشتی پایین تر از آن آفریده شده اند و دل های شیعیان ما از همان(سرشت

علّیّین) آفریده شده است....(2)

امام موسی کاظم علیه السّلام از پدران پاک خویش از رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم روایت می فرمایند که حضرت فرمودند :

إِنَّ اَللَّهَ أَخَذَ مِيثَاقَ أَهْلِ اَلْبَيْتِ مِنْ أَعْلَى عِلِّيِّينَ وَ أَخَذَ طِينَة شِيْعِينِنَا مِنَّا وَ لَوْ جَهَدَ أَهْلُ اَلسَّمَاءِ وَ أَهْلُ اَلْأَرْضِ أَنْ يُغَيِّرُوا مِنْ ذَلِكَ شَيْئاً مَا اِسْتَطَاعُوهُ

ص: 192


1- بصائر الدّرجات : ص 80ب 11ح1 و المحاسن : ج 1 ص 131 ب 1 ح 1.
2- بصائر الدّرجات : ص 18 ب9ح 16. و شرح الأخبار : ج 3 ص 467 ح 1359 .

به راستی که خداوند، میثاق اهل بیت را از«اعلی علّیّین»گرفت و طینت شیعیان ما را،از ما گرفت بنابراین اگر اهل آسمان و زمین،بکوشند تا (کم ترین) چیزی از آن را دگرگون سازند، هرگز توانش را ندارند(1).

توضیح اینکه کفر، شرک، معصیت و ظلم همگی از ظلمت بوده و از نور تھی هستند اما طینت علّيّين ، نور محض است و هیچ ظلمتی در آن راه ندارد و هرگز به ظلمت تبدیل نمی شود.

امام سجّاد علىّ بن الحسين عليهما السّلام فرمودند :

إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَنَا مِين عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ شِيعَتَنَا مِنْ طِينٍ مِنْ أَسْفَلِ ذَلِكَ وَ...

همانا خداوند ما اهل بیت را از علّیّین آفریده است و شیعیان ما را از

سرشتی پایین تر از آن آفریده است و ... .(2)

ابو الحجّاج گوید: امام باقر عليه السّلام به من فرمودند :

يَا أَبا الحَجّاجِ إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ مِن طِينَةِ عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ قُلُوبَهُمْ مِنْ طِينَةِ فَوْقِ ذَلِكَ وَ خَلَقَ شِيعَتَنَا مِن طينَةِ دُونَ عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ قُلُوبَهُمْ مِنْ طِينَةِ عِلِّيِّينَ فَقُلُوبُ شِيعَتِنَا مِنْ أَبْدَانِ آلِ مُحَمَّدٍ،....

ای اباالحجّاح، همانا خداوند محمّد و آل محمّد را از سرشت علّیّین آفرید و دل های ایشان را از سرشتی بالاتر از آن آفرید و شیعیان ما را از سرشتی پایین تر از علّیّین آفرید و دل های آنان را از سرشت علّیّین

ص: 193


1- الإختصاص : ص 189.
2- مناقب آل ابی طالب (عليهم السّلام): ج 4 ص 144.

آفرید، بدین ترتیب دل های شیعیان ما (اهل بیت)، از بدن های آل محمّد است ...(1)

محمّد بن سوقة از امام صادق عليه السّلام روایت می کند که فرمودند:

إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنا مِن طينَةِ عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ قُلُوبَنا مِنْ طِينَةِ فَوْقِ عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ شِيعَتَنَا مِنْ طينَةِ أَسفَلَ مِنْ ذَلِكَ وَ خَلَقَ قُلُوبَهُمْ مِنْ طِينَةِ عِلِّيِّينَ فَصَارَتْ قُلُوبُهُمْ تَحِنُّ إِلَيْنا لِأَنَّها مِنَّا....

همانا خداوند ما (اهل بیت) را از سرشت علّیّین آفرید و دل های ما را از سرشتی بالاتر از علّیّین آفرید و شیعیان ما را از سرشتی پایین تر از آن آفرید و دل های ایشان را از سرشت علّیّین آفرید ، این چنین است که

دل هایشان به سوی ما مایل است زیرا از (سرشت) ماست....(2)

از ما هستند...

رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند :

يا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ وَ ذُرِّيَّتُكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ وَ شِيعَتُكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ يَدْخُلُونَ اَلْجَنَّةَ قَبْلَ اَلْأُمَمِ بِخَمَس مَائة عَامَ

ای علی، تو از من هستی و من از تو هستم و نسل تو از ما هستند و ما از آن ها هستیم و شیعیان تو از ما هستند و ما نیز از آنان هستیم، آنان 500 سال پیش از همه امت ها داخل بهشت می روند .(3)

مفضّل بن عمرو گوید : امام جعفر صادق عليه السّلام فرمود:

یَا مُفَضِّلَ ! إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنا مِن نُورِهِ وَ خَلَقَ شِیعَتَنَا مِنَّاوَ سَائِرُ

ص: 194


1- بصائر الدّرجات : ص 14 ب9ح 2. ر.ک : بصائر الدّرجات : ص 18 بوح 14.
2- بصائر الدّرجات : ص 24 ب 11ح18.
3- مائة منقبة : ص 165 منقبت 9.

الخَلَقَ فِي النَّارِ، بِنَا يُطَاعُ اللَّهُ وَ بِنَا يُعصَى اللَّهُ.

ای مفضّل ، خداوند ما را از نور خود آفرید و شیعیان ما را از ما آفرید و سایر مردم در آتش اند (زیرا) به سبب و وسیله ما خدا اطاعت می شود

و به سبب (سرپیچی از فرمان) ما، از فرمان الهی سرپیچی می شود(1).

هم چنین در ضمن روایت دیگری ، مفضّل بن عمرو گوید : امام جعفر صادق عليه السّلام فرمودند :

وَ نَحْنُ نُورٌ مِنْ نُورِ اَللَّهِ وَ شِيعَتُنَا مَا و سَائِرُ مَنْ خَالَفَنَا مِنَ الْخَلْقِ فَهُوَ فِي النَّار.

و ما (اهل بیت) نوری از نور الله هستیم و شیعیان ما از ما هستند و

سایر آفریدگان که مخالف (ولایت ما) هستند، در آتش اند .(2)

يعقوب بن جعفر از امام کاظم عليه السّلام روایت می کند که فرمودند:

شِيعَتِنَا مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صلى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ رَسُولُ اَللَّهِ مِنَ اَللَّهِ بِسَبَب

شیعیان ما از ما هستند و ما از رسول خدا هستیم و رسول خدا از

خداست به سبب (و وسیله ای).(3)

هواییِ آل الله ...

امام محمّد باقر عليه السّلام فرمودند :

إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَنَا مِنْ أَعْلَى عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِيعَتِنَا مِمَّا خَلَقَنَا مِنْهُ وَ خَلَقَ أَبْدانَهُمْ مِن دُونِ ذَلِكَ فَقُلُوبُهُمْ تَهْوِي إِلَيْنا لِأَنَّهَا خُلِقَت

ص: 195


1- تفسیر فرات کوفي : ص 529ح 681. از او : بحار الأنوار : ج 26 ص 256 ب 5 ح 32 .
2- دعائم الإسلام : ج 1 ص 50.
3- الکافی : ج 1 ص483 ح 5.

مِمَّا خُلِقْنَا مِنهُ .ثُمَّ تَلا قَولَهُ «كَلاَّ إنَّ كِتَابَ الأبْرارِ في عِلِّيِّينَ* ومَا أدرَاكَ ما عِلِّيُّونَ* كِتَابٌ مَرْقُومٌ* يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ»(1)

همانا خدا، ما را از اعلی علّیّین آفرید و دل های شیعیان ما را از آن چه ما را آفریده، آفرید و پیکرهایشان را از (سرشتی در مرتبه ای) پایین از آن آفرید، از این رو دل های شیعیان به سوی ما متوجه است، زیرا از آن چه ما آفریده شده ایم، آفریده شده اند. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «هرگز ، کتاب خوبان در علّیّین است *و تو چه دانی علّیّین چیست؟* کتابی است نوشته شده *که مقربان شاهد آن هستند».(2)

امام جعفر صادق عليه السّلام فرمودند:

إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَنَا مِنْ عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ أَرواحَنا مِن فَوْقِ ذَلِكَ وَ خَلَقَ أَرْوَاحَ شِيعَتِنَا مِن عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ أَجْسَادَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ الْقَرابَةُ بَيْنَنَا وبَيْنَهُمْ وَقُلُوبُهُمْ تَحِنُّ إِلَيْنَا

همانا خداوند ما اهل بیت را از علّیّین آفرید و روح ما را از بالاتر از آن آفرید، روح شیعیان ما را از علّیّین آفرید و جسدهای آنان را از سرشتی پایین از آن آفرید؛بنابراین خویشاوندی میان ما و آنان بدان جهت

است و( این چنین است که )دل های آنان، به سوی ما گرایش دارد.(3)

ابوخالد قمّاط گوید : امام جعفر صادق عليه السّلام فرمودند :

ص: 196


1- سوره (83) المطفّفين آیات 19 الى 22.
2- المحاسن : ج 1 ص 132 ب 2 ح 5 و تفسير القمّى : ج 2 ص 411 و الکافی : ج 1 ص 389 ح 4 و ج 2 ص 4 ح 4 و علل الشّرائع : ج 1 ص 116 ب 96 ح 12.
3- الكافي : ج 1 ص 389 ح 1 و بصائر الدّرجات : ص 19ب 10ح1. و علل الشّرائع : ج1 ص 117 ب 96 ح 15.

إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَنَا مِنْ أَعْلَى عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِيعَتِنَا مِمَّا خَلَقَ مِنْ حَيْثُ خَلَقَنَا وَ خَلَقَ أَبْدانَهُمْ مِن دُونِ ذَلِكَ فَمِن ثَمَّ صَارَتْ قُلُوبُهُمْ تَحِنُّ إِلَيْنا...

همانا خداوند ما اهل بیت را از اعلى علّيّين آفریده است و از آن چه ما را خلق نمود ، دل های شیعیان ما و بدن های آنان را از پایین آن آفرید،

پس بدین جهت است که دل های آنان مشتاق ما می شود ....(1)

امام صادق عليه السّلام به عبدالله بن فضل فرمودند :

يَا عَبْدَاَللَّهِ بْنَ اَلْفَضْلِ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالى خَلَقَنَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ صَنَعَنا بِرَحْمَتِهِ وَ خَلقَ أرواحكُم مِنَّا فَنَحْنُ نَحِنُّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ تَحِنُّونَ إِلَيْنَا...

ای عبدالله بن فضل،همانا الله تبارک و تعالی ما را از نور عظمت خویش آفرید و ما را به رحمت خویش ساخت و پرداخت و روح شما (شیعیان)را از(سرشت)ما آفرید،بدین روی ما شوق شما داریم و شما مشتاق ما هستید .(2)

ابوحمزه ثمالی گوید:از امام جعفر صادق عليه السّلام شنیدم می فرمودند:

إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَنَا مِنْ أَعْلَى عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِيعِنَا مِمَّا خَلَقَنَا مِنْهُ وَ خَلَقَ أَبْدانَهُمْ مِن دُونِ ذَلِكَ فَقُلُوبُهُمْ تَهْوِي إِلَيْنَا لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِمَّا خُلِقْنَا...

همانا خداوند ما (اهل بیت) را از اعلى علّيّين آفرید و دل های شیعیان ما را آفرید از آن چه ما را خلق نمود و بدن های آنان را از پایین تر از آن

ص: 197


1- مشكاة الأنوار : ص 95 فصل 5.
2- الإختصاص : ص 216

آفرید،بدین روی دل های آنان میل ما می کند زیرا که از آن چه ما آفریده شده ایم، آفریده شده است....(1)

زید شحّام گوید : امام جعفر صادق عليه السّلام فرمودند :

إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنَا مِنْ نُورٍ مُبْتَدِعٍ مِنْ نُورٍ رَسَخَ ذَلِكَ اَلنُّورُ فِي طِينَةٍ مِنْ أَعْلَى عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِيعَتِنَا مِمَّا خَلَقَ مِنْهُ أَبْدَانَنَا وَ خَلَقَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ طِينَةٍ دُونَ ذَلِكَ فَقُلُوبُهُمْ تَهْوِي إِلَيْنا لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِمَّا خُلِقنا مِنْه...

همانا خداوند تبارک و تعالی ما(اهل بیت)را از نوری بی مانند، از نوری که در طینتی از اعلی علّیّین رسوخ نمود، آفرید و دل های شیعیانمان را از چیزی ایجاد کرد که بدن های ما را از آن آفرید و بدن های آنان را از طینت پایین تر از آن خلق نمود، بدین جهت دل های ایشان به ما مایل می شود زیرا از چیزی آفریده شده که ما آفریده شده ایم....(2)

امام جعفر صادق عليه السّلام فرمود:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّوجلَّ خَلَقَنا مِن عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ مُحِبِّينا مِنْ دُونِ مَا خُلَقَنَا مِنْهُ وَ خَلَقَ وَ عَدُوَّنا مِنْ سِجِّينٍ وَ خَلَقَ مُحِبِّيهِمْ مِمَّا خَلَقَهُمْ مِنْهُ فَلِذَلِكَ يَهْوَى إِلَى كُلِّ

همانا خداوند عزوجل ما (اهل بیت) را از «علّيّين» و دوست داران ما را از پایین آن آفرید، دشمنان ما را از «سجّین» و دوستان آن ها را نیز از همان آفرید، بدین جهت است که هر دسته، به خمیره طینت خویش

ص: 198


1- بصائر الدّرجات : ص 15 ب 9 ح3.
2- علل الشّرائع : ج 1 ص 117 ب 96 ح 14.

متمایل است.(1)

شیعه؟... یا آل الله؟

رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند :

نَحْنُ أَهْلَ اَلْبَيْتِ لاَ يُقَابَلُ( لاَ يُقَاسُ )بِنَا أَحَدٌ (مِن عِبَادِ اللَّهِ)، مَنْ عَادَانَا فَقَدْ عَادَيَ اللَّهَ ومَنْ وَالانَا وَ ائْتَمَّ بِنَا وَ قَبِلَ مِنَّا مَا أَوْحَى اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَيْنَا وَ عَلَّمَنَا اَللَّهُ إِيَّاهُ وَ أَطَاعَ اَللَّهَ فِينَا فَقَدْ وَالَى اَللَّهَ وَ نَحْنُ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ وَ وَلَدُنَا مِنَّا وَ مِنْ أَنْفُسِنَا وَ شِيعَتُنَا مَعَنَا مَنْ آذَاهُمْ آذَانَا وَ كَانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ وَ مَنْ أَكْرَمَهُمْ أَكْرَمَنَا وَ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّة

ما اهل بیتی هستیم که هیچ کس (از بندگان خدا )با ما مقایسه نمی شوند (یعنی جز در مخلوق بودن، هیچ گونه سنخیّتی با سایر آفریدگان نداریم، تا با آنان قابل مقایسه باشیم.)هرکس با ما دشمنی کند، به یقین با خداوند دشمنی کرده است و هرکس ما را دوست بدارد و پیشوای خویش قرار دهد و آن چه را خداوند تبارک و تعالی بر ما وحی نموده و به ما آموخته است، از ما بپذیرد و خداوند را درباره ما اطاعت کند، خداوند را پیروی نموده است. ما بهترین مردمان هستیم و فرزندان ما نیز از ما و چون ما هستند و شیعیان ما با ما همراهند، هرکس آنان را بیازارد، ما را آزرده و در شمار دوزخیان است و هر کس آن ها را گرامی بدارد، ما را گرامی داشته است و از بهشتیان است .(2)

بنابراین از باب تبعیّت شیعه از ائمّه اطهار علیهم السّلام، در شمار ایشان محسوب

ص: 199


1- بصائر الدّرجات : ص 16 ب 9 ح 9.
2- إرشاد القلوب : ج 2 ص 404. از او : بحارالأنوار : ج 65 ص 44 ب15 ح90.

شده و از آن جا که با فاضل طینت اهل بیت ، سنخیّت ذاتی دارد، حکم جزء از کل را داشته و برخورد با جزء، حکم برخورد با کل را دارد.

رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم خطاب به مولی الموحّدین امیر المؤمنين على عليه السّلام فرمودند :

يَا عَلِيُّ شِيعَتُكَ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فَمَنْ أَهَانَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَهَانَكَ وَ مَنْ أَهَانَكَ فَقَدْ أَهَانَنِي وَ مَنْ أَهانَنِي أَدْخَلَهُ اَللَّهُ نارَ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ يا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ رُوحُكَ مِنْ رَوحِي وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي وَ شِيعَتُكَ خُلِقُوا مِن فَاضِلِ طِينَتِنَا فَمَن أَحَبَّهُم فَقَد أَحَبَّنَا ومَنْ أَبْغَضَهُمْ فَقَدْ أَبْغَضَنَا ومَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ عَادَانَا وَ مَنْ دَهِمَ فَقَدْ ودَّنا... يَا عَلِيُّ شِيعَتُكَ شِيعَةُ اَللَّهِ وَ أَنْصارُكَ أَنْصَارُ اَللَّهِ وَ أولياؤُك أَوْلِيَاءُ اَللَّهِ وَ حِزْبُكَ حِزْبُ اَللَّه...

ای علی شیعیان تو، همان رستگاران روز قیامت هستند، بدین جهت هرکس یک تن از ایشان را خوار شمارد، تو را خوار شمرده و هرکس تو را خوار شمارد، مرا خوار شمرده است و هرکس مرا خوار شمارد، خداوند او را در آتش جهنم وارد می کند و بد بازگشتی است. ای علی، تو از من هستی و من از تو هستم،روح تو از روح من است و سرشت تو ازسرشت من است و شیعیان تو از زیادی گِلِ ما آفریده شده اند، بنابراین هرکس آنان را دوست بدارد، ما را دوست داشته و هرکس با آنان کینه ورزی کند، با ما کینه ورزی کرده است و هرکس با آنان دشمنی کند، با ما دشمنی کرده و هرکس به آنان مهر ورزد، به ما مهر ورزیده است .... ای علی، شیعیان تو، شیعیان الله هستند و یاران

ص: 200

تو، انصار الله هستند و پیروان و دوست داران تو، اولیاء الله هستند و

حزب (گروه پیروان و دوستداران) تو، حزب الله است ...(1)

ابن عبّاس گوید: رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم به امیر المؤمنين عليه السّلام فرمودند :

... يَاعِلِيُّ أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ رُوحُكَ مِنْ رُوحِي وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي وَ شِيعَتُكَ خُلِقُوا مِن فَضْلِ طِينَتِنَا فَمَنْ أَحَبَّهُمْ فَقَدْ أَحَبَّنَا وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَقَدْ أَبْغَضَنَا ومَنْ عاداهُم فَقَد عادانا وَ مَن وَدَّهُم فَقَد وَدَّنا...

... ای علی تو از من هستی و من از تو هستم، روح تو از روح من است و گِل تو از گِل من است و شیعیانت از فزونی گِل ما آفریده شدند بنابراین هرکس آنان را دوست بدارد، ما را دوست داشته و هرکس با آنان کینه ورزد، با ما کینه ورزیده و هرکس با آنان دشمنی کند، با ما دشمنی کرده و هرکس به آنان مهر ورزد، نسبت به ما مهر ورزیده

است....(2)

امام جعفر صادق عليه السّلام فرمودند :

شِيعَتُنَا جُزْءٌ مِنَّا خُلِقُوا مِنْ فَضْلِ طِينَتِنَا يَسُوؤُهُمْ مَا يَسُوؤُ نَا و يسرهُم ما يَسُرُّنا فَإِذَا أَرَادَنَا أَحَدٌ فَليَقْصِدْهُمْ فَإِنَّهُمُ اَلَّذِينَ يُوصَلُ مِنْهُ إِلَيْنَا

شیعیان ما جزئی از ما هستند، از زیادی سرشت ما آفریده شده اند،

ص: 201


1- روضة الواعظين : ج 2 ص 296. ر.ک : إرشاد القلوب : ج 2 ص 423.
2- الأمالی شیخ صدوق : ص 15 مجلس 4 ح 8. بشارة المصطفى صلّى الله عليه و آله و سلّم: ج2 ص 18 و ص 162، مشكاة الأنوار : ص 80 فصل 4، إرشاد القلوب : ج 2 ص 257.

هرچه آنان را ناراحت کند، ما را ناراحت می کند و آن چه آنان را شاد کند، ما را شادمان می کند، بنابراین هرکس اراده ی (خشنود ساختن ما را) داشته باشد، باید به سوی آنان برود زیرا آنان هستند کسانی که

وسیله (و واسطه) رسیدن به ما اهل بیت هستند.(1)

ابن ابی نجران از امام اباالحسن الرّضا عليه السّلام روایت می کند که فرمودند :

مَن عَادِي شِيعَتِنَا فَقَدْ عَادَانَا ومَنْ وَالاهُمْ فَقَدْ وَالانَا لِأَنَّهُمْ مِنَّا خُلِقُوا مِنْ طِينَتِنا مَن أَحَبَّهُمْ فَهُوَ مِنَّا وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَلَيْسَ مِنَّا شِيعَتُنَا يَنْظُرُونَ بِنُورِ اَللَّهِ وَ يَتَقَلَّبُونَ فِي رَحْمَةِ اَللَّهِ وَ يَفُوزُونَ بِكَرَامَةِ اَللَّهِ مَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ شِيعَتِنَا يَمْرَضُ إِلاَّ مَرِضْنا لِمَرَضِهِ وَ لا اغتَمَّ إِلاَّ اغْتَمَمْنَا لِغَمِّهِ وَلا يَفْرَحُ إِلاَّ فَرِحْنَا لِفَرَحِهِ ولا يَغيبُ عَنَّا أحَدٌ مِنْ شِيعَتِنَا أَيْنَ كَانَ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ أَوْ غَرْبِهَا وَ مَنْ تَرَكَ مِنْ شِيعَتِنَا دَيْناً فَهُوَ عَلَيْنَا وَ مَنْ تَرَكَ مِنْهُمْ مَالًا فَهُوَ لِوَرَثَتِهِ شِيعَتُنَا اَلَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤتونَ الزَّكاةَ وَ يَحُجُّونَ الْبَيْتَ الْحَرامَ وَ يَصُومُونَ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ يُوَالُونَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يَتَبَرَّءُونَ مِنْ أَعْدَائِنَا أُولَئِكَ أَهْلُ اَلْإِيمَانِ وَ التُّقَى وَ أَهْلُ الوَرَعِ وَ التَّقْوَى ومَنْ رَدَّ عَلَيهِ فَقَد رَدَّ عَلَى اللَّهِ وَمَن طَعَنَ عَلَيهِم فَقَد طَعَنَ عَلَى اَللَّهِ لِأَنَّهُمْ عِبَادُ اَللَّهِ حَقّاً وَ أولياؤُهُ صدقاً وَ اَللَّهِ إِنَّ أَحَدَهُمْ لَيَشْفَعُ فِي مِثْلِ رَبِيعَةَ وَ مُضَرَ فيشفعه اَللَّهُ تعالى فيهم لكرامَتهِ على اللّه عزّوجل.

ص: 202


1- الأمالی شیخ طوسی : ص 299 مجلس 11ح588- 35. و بشارة المصطفى صلّى الله عليه و آله و سلّم : ج 2 ص 196 جزء 7 و إرشاد القلوب : ج 2 ص 257.

هرکس با شیعیان ما دشمنی کند، با ما دشمنی کرده و هرکس شیعیان ما را دوست بدارد، ما را دوست داشته است، چون آن ها از ما هستند و از سرشت ما آفریده شده اند.هرکس آنان را دوست بدارد، از (دوست داران) ما (اهل بیت) است و هرکس با آن ها دشمنی کند، از(دوست داران )ما نیست. شیعیان ما به نور الهی می نگرند و در رحمت خداوند غوطه ور و به کرامت الهی رستگار هستند. هیچ یک از شیعیان ما بیمار نمی شود مگر این که ما به خاطر بیماری او ، بیمار می شویم و اندوه گین نمی شود مگر اینکه ما به خاطر غم وی ، اندوه ناک می شویم و شادمان نمی شود مگر اینکه ما به خاطر شادی او ، خرسند می شویم. هیچ یک از شیعیان ما، از ما پنهان و غایب نیست، هر کجا که باشد، چه در مشرق و چه در مغرب. هر کدام از آن ها از دنیا برود و از خود قرضی به جا گذارد، ادای آن بر عهده ماست و اگر مالی از خود به جا گذارد، به وارثان او تعلّق دارد. شیعیان ما کسانی هستند که نماز برپا می دارند، زکات می دهند، حجّ خانه خدا را به جا می آورند، ماه رمضان روزه می گیرند، اهل بیت پیامبر را دوست دارند و از دشمنان - ایشان بیزاری می جویند. آن ها اهل ایمان و تقوی و اهل ورع و پرهیزکاری هستند. هرکس (گفتار یا کردار) آن ها را رد کند، به یقین خدا را رد کرده و هرکس آنها را سرزنش نماید، به یقین خدا را سرزنش کرده، زیرا ایشان بندگان حقیقی خداوند و اولیای راستین او هستند. به خدا سوگند، هریک از آن ها در جماعتی مثل قبيله ربیعه و مضر[ که به زیادی نفرات در عرب مشهورند] شفاعت می کند و خداوند شفاعت وی را درباره آن ها می پذیرد و این، به سبب کرامتی است که او در پیشگاه خدا دارد .(1)

ص: 203


1- صفات الشّيعة: صص 3 و 4 ح5 و فضائل الأشهر الثّلاثة : ص 105 ح 95.

بنابراین احترام به شیعه،احترام به اهل بیت است ، و توهین به شیعیان - نعوذ بالله - توهین به اهل بیت عصمت عليهم الصّلاة و السّلام است و هیچ کس حق ندارد به ایشان توهین کند ؛ اگر ما شیعه هستیم نباید چیزی بگوییم یا کاری انجام دهیم که نتیجه آن بی احترامی نسبت به ساحت قدسی اهل بيت عليهم الصّلاة و السّلام باشد و هم چنین است نسبت به شیعیان و محبّين آن حضرات عليهم الصّلوة و السّلام .

موجی از امواج نور ...

امام صادق عليه السّلام در روایت دیگری می فرمایند: از رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم پرسیده شد : یا رسول الله ، (شما اهل بیت) پیش از آفرینش آسمان ها و زمین ، چه بودید؟ فرمود:

كُنَّا أنْواراً حَولَ العَرشِ نُسَبِّحُ اللَّهَ تَعالى وَنُقَدِّسُهُ حَتَّى خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى اَلْمَلاَئِكَةَ فَقَالَ لَهُمْ سَبِّحُوا وَ قَدَّسُوا فَقَالُوا يَا رَبَّنَا لاَ عِلْمَ لَنَا فَقَالَ لَنَا سَحِبُوا فَسَبحنا فَسَبَّحَ اَلْمَلاَئِكَةُ تَسْبِيحَنَا أَلاَ إِنَّا خُلِقْنَا مِنْ نُورِ اَللَّهِ تَعَالَى وَ خُلِقَ شِيعَتُنَا مِنْ شُعَاعِ نُورِنَا فَشَيَّعْنَا مُنَا

نورهایی بودیم گرداگرد عرش که الله تعالی را تسبیح و تقدیس می نمودیم، تا این که الله تعالى، فرشتگان را آفرید، سپس به آنان فرمود: تسبیح و تقدیس نمایید.گفتند:ای پروردگار ما، نمی دانیم (چگونه تسبیح و تقدیس به جای آوریم). پس به ما فرمود: تسبیح کنید ، تسبیح نمودیم و فرشتگان تسبیح به تسبيح ما کردند، هر آینه ما از نور خداوند تعالی آفریده شده ایم و شیعیان ما از پرتو نور ما آفریده شده اند، بنابراین شیعیان ما از ما هستند(1).

ص: 204


1- غررالأخبار : ص 204.

با توجه به مضمون این حدیث شریف ، «شیعیان» در خلقت خویش با اهل بیت عصمت عليهم السّلام، ارتباط داشته و خلقت نوری دارند و در این زمینه، هیچ یک از مخلوقات مانند ایشان نیستند (حتی فرشتگان).

ابن عبّاس از امیر المؤمنين عليه السّلام روایت کرده که حضرت فرمودند:

أَتْقُوا فِرَاسَةَ اَلْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ

از فراست مؤمن بترسید زیرا او با نور خداوند می نگرد (یعنی بانگاه

خویش، باطن افراد را می شناسد).

عرض کردم:ای امیر مؤمنان چگونه مؤمن با نور خدا می نگرد؟فرمودند :

لِأَنَّا خُلِقْنَا مِنْ نُورِ اَللَّهِ وَ خُلِقَ شِيعَتُنَا مِنْ شُعَاعِ نُورِنَا فَهُمْ أَصْفِيَاءُ أَبْرَارٌ أَطْهَارٌ مُتَوَسِّمُون نُورُهُمْ يُضِيءُ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ كَالْبَدْرِ فِي اَللَّيْلَةِ اَلظَّلْمَاءِ

زیرا ما از نور خدا خلق شده ایم و شیعیان ما از پرتو نور ما آفریده شده اند، آن ها برگزیده و پاک و پاکیزه و مشخص هستند، نور آن ها بر سایرین پرتو افشانی می کند چنان که ماه کامل در شبی تیره و تاریک

پرتو افشانی می کند .(1)

از سیّد بن طاووس رحمه الله نقل شده که در سحرگاهی در سرداب سامرا، از حضرت صاحب الأمر عجّل الله تعالی فرجه الشّریف چنین شنیده است :

اَللَّهُمَّ إِنَّ شِيعَتَنَا خُلِقَتْ مِنْ شُعَاعِ أَنْوَارِنَا وَ بَقِيَّةُ طِينَتِنَا...

الاها، همانا شیعیان ما از پرتو انوار ما و از باقیمانده خميره ما آفریده شده اند ... (2)

ص: 205


1- بحار الأنوار : ج 25 ص 21ب 1ح 32.
2- کتاب جنّة المأوی ملحق به بحارالأنوار: ج 53 ص 302 حکایت 55.

آغاز و انجام

جابر جعفی گوید:همراه با امام محمّد بن علىّ الباقر عليه السّلام بودم، امام عليه السّلام فرمودند:

يَا جَابِرُ! خُلِقْنَا نَحْنُ وَ مُحِبِّينا مِن طِينَةٍ واحِدَةٍ بَيْضَاءَ نَقِيَّةٍ مِنْ أَعْلَى عِلِّيِّينَ فَخُلِقْنَا نَحْنُ مِنْ أَعْلاَهَا وَ خُلِقَ مُحِبُّونَا مِنْ دُونِهَا فَإِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْقِيَامَةِ الْتَفَّت العليَا بِالسُّفْلِيِّ وَ إِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْقِيَامَةِ ضَرَبْنَا بِأَيْدِينَا إِلَى حجزة نَبِيِّنَا وَ ضَرَبَ أشياعنا بِأَيْدِيهِمْ إِلَى حُجْزَتِنَا فَأَيْنَ تَرَى يُصَيِّرُ اَللَّهُ نَبِيَّهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ؟! وَ أَيْنَ ترى يصيرُ ذُرِّيَّتُهُ مُحِبِّيهَا؟!.

ای جابر،ما و دوست داران ما از یک سرشت هستیم،(سرشت)سپیدِ پاک، از اعلى علّيّين، ما از بالاترین اش آفریده شدیم و دوست داران ما از پایین آن آفریده شدند.چون روز قیامت فرا رسد،پایین به بالا می پیوندد و چون روز قیامت فرا رسد، با دستان خویش به دامان پیامبر مان چنگ می زنیم و پیروان ما با دستان خویش به دامان ما چنگ می زنند. باور داری که خداوند، پیامبر خویش و فرزندان او را به کجا می برد؟ و باور داری، فرزندان او، دوست داران خویش را به کجا می برند؟

جابر ، دست بر دستش زده، سپس سه مرتبه گفت:به خدا سوگند داخل آن جا (یعنی بهشت) شدیم .(1)

مفضّل بن عمرو از امام جعفر صادق علیه السّلام پرسید: پیش از اینکه الله تعالی آسمان ها و زمین را بیافریند، (شما اهل بیت) چه بودید؟ فرمود:

ص: 206


1- بصائر الدّرجات : ص 16 ب 9 ح6.

كُنَّا أنواراً حَوْلَ اَلْعَرْشِ نُسَبِّحُ اَللَّهَ وَ نُقَدِّسُهُ حَتَّى خَلَقَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ اَلْمَلاَئِكَةَ فَقَالَ لَهُمْ سَبِّحُوا فَقَالُوا يَا رَبَّنَا لاَ عِلْمَ لَنَا فَقَالَ لَنَا سَبِّحُوا فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ المَلائِكَةُ بِتَسْبِيحِنَا أَلاَ إِنَّا خُلِقْنَا مِنْ نُورِ اَللَّهِ وَ خَلَقَ شِيعَتُنَا مِنْ دُونِ ذَلِكَ اَلنُّورِ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْقِيَامَةِ الْتَحقَتِ السُّفْلَى بِالعُليَا

ما انواری بودیم و گرداگرد عرش به تسبیح و تقدیس خدا مشغول بودیم تا این که الله - سبحانه - فرشتگان را آفریده، سپس به آن ها فرمود: تسبیح گویید .عرض کردند:خدایا ما(از چیستی و چگونگی تسبیح) آگاه نیستیم. در نتیجه خداوند به ما (اهل بیت) فرمود: تسبیح گویید. ما نیز تسبیح گفتیم،پس فرشتگان،تسبیح گفتند چنان که ما تسبیح گفتیم.آگاه باش ، ما (اهل بیت) از نور خدا آفریده شده ایم و شیعیان ما، از نوری در مرتبه پایین از آن، آفریده شده اند در نتیجه چون روز قیامت فرا رسد، پایین به بالا می پیوندد.

در این هنگام ، امام بین دو انگشت سبابه و میانی جمع نموده ، فرمود:

کَھَاتَینِ

مانند این دو انگشت .

سپس فرمود:

يَا مُفَضَّلُ ،أَتَدْرِي لِمَ سُمِّيَتِ اَلشِّيعَةُ شِيعَةً ؟يَا مُفَضَّلُ ،شِيعَتُنَا مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْ شِيعَتِنَا أَمَا تَرَى هَذِهِ اَلشَّمْسَ أَيْنَ تَبْدُو؟

ای مفضّل،آیا می دانی چرا شیعه،«شیعه»نامیده شده است؟ای مفضّل، (زیرا)شیعیان ما از ما هستند و ما از آن ها هستیم.نمی بینی این خورشید ، از کجا طلوع می کند؟

ص: 207

عرض کردم: از مشرق . فرمود:

إِلَى أَينَ تَعُودُ؟

به کجا باز می گردد؟

عرض کردم : مغرب. فرمود:

هَكَذَا شِیعَتُنا مِنَّا بَدَءُوا وَ إِلَينَا يَعُودُونَ

شیعیان ما نیز چنین اند. از ما آغاز شده اند و به سوی ما باز می گردند (1).

طینت مؤمن و طینت اهل بیت علیهم السّلام

ابوبصیر گوید: همراه با یکی از شیعیان، خدمت امام صادق عليه السّلام مشرّف شده، عرض کردم: فدایت شوم ای فرزند رسول الله ، به راستی که گاه غمگین و اندوہ ناک می شوم بدون این که سببی برایش سراغ داشته باشم. امام صادق عليه السّلام فرمودند :

إِنَّ ذَلِكَ اَلْحُزْنَ وَ اَلْفَرَحَ يَصِلُ إِلَيْكُمْ مِنَّا أَنَا إِذَا دَخَلَ عَلَيْنَاحَزْنِ أَوْ سُرُورٌ كَانَ ذَلِكَ دَاخِلاً عَلَيْكُمْ أَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنْ نُورِ اَللَّهِ عَزَّ وَجَلٌ فَجَعَلَنَا وَ طِينَتَنَا وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ وَ لَوْ تُرِكَتْ طِينَتُكُمْ كَمَا أُخِذَتْ لَكُنَّا وَ أَنْتُمْ سَوَاءً وَ لَكِنْ مُزِجَتْ طِينَتُكُمْ بِطَيْنَةِ أَعْدَائِكُمْ فَلَوْلاَ ذَلِكَ مَا أَذَبْتُمْ ذَنْباً أَبْدا.

همانا آن غم و شادی،از جانب ما(اهل بیت)به شما می رسد چون هرگاه ما اندوه گین یا خرسند شویم، آن (اندوه و خرسندی) بر شما وارد می شود زیرا ما و شما از نور الله - عزّ وجل - آفریده شده ایم، سپس ما و سرشت ما (اهل بیت) و شما (شیعیان) را یکی قرار داد و

ص: 208


1- بحار الأنوار : ج 25 ص 21ب 1 ح 34.

اگر طینت شما چنان چه اخذ شده بود، رها می شد، به یقین ما و شما یک سان می بودیم ولی طینت شما با طینت دشمنان شما ممزوج شد که اگر این مخلوط شدن طينت ها نبود، شما هرگز مرتکب هیچ گناهی نمی شديد.

گوید : عرضه داشتم : فدایت شوم، آیا طینت و نور ما به حال نخست باز می گردد؟ فرمودند :

إِي وَ اَللَّهِ يَا عبْداللَّه أَخْبِرْنِي عَنْ هَذَا اَلشُّعَاعِ اَلزَّاهِرِ مِنَ الْقُرْصِ إِذَا طَلَعَ أَ هُوَ مُتَّصِلٌ بِهِ أَوْ بَائِنٌ مِنْه؟

آری به خدا سوگند . ای بنده خدا، درباره این پرتوی درخشان از قرص خورشید،به من بگو وقتی طلوع می کند آیا به آن(یعنی به قرص خورشید ) پیوسته است یا از آن جداست؟

عرض کردم: فدایت شوم، از قرص خورشید جداست . فرمود:

أَ فَلَيْسَ إِذَا غَابَتِ الشَّمْسُ و سَقَطَ الْقُرْصُ عَادَ إِلَيْهِ فَاتَّصَلَ بِهِ كَمَا بَدَا مِنْه

آیا چنین نیست که چون خورشید پنهان شود و قرص آفتاب سقوط کند (به زیر خط افق برود)،(پرتوی نور)به سویش بازگشته،به آن می پیوندد چنان که (هنگام طلوع) از آن آغاز شده بود؟

عرض کردم: آری . فرمود:

كَذَلِكَ وَ اَللَّهِ شِيعَتُنَا مِنْ نُورِ اَللَّهِ خُلِقُوا وَ إِلَيْهِ يَعُودُونَ وَ اَللَّهِ إِنَّكُمْ لَمُلْحَقُونَ بِنَا يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وَ إِنَّا لَتَشْفَعُ فنشفع وَ وَ اَللَّهِ إِنَّكُمْ لَتَشْفَعُونَ فتُشفَّعون وَ مَا مِنْ رَجُلٍ مِنْكُمْ إِلَّا و سَتُرْفَعُ لَهُ نارٌ عَن شِمالِهِ وَ جَنَّةٌ عَن يَمينِهِ فَيُدخِلُ أَحِبَّاءَهُ الجَنَّةَ وَ أعْداءَهُ النَّارَ

ص: 209

به خدا سوگند شیعیان ما نیز چنین هستند، از نور خدا آفریده شده اند و به سویش باز می گردند.به خدا سوگند، به یقین شما شیعیان، روز قیامت به ما می پیوندید و به یقین ما شفاعت خواهیم نمود و شفاعت ما پذیرفته می شود و به خدا قسم، شما شفاعت کرده و شفاعت شما مقبول می گردد و هیچ یک از شما نیست مگر آن که از جانب چپ او ، دوزخی و از سمت راست او، بهشتی برپا می گردد که دوستانش را به

بهشت و دشمنانش را به دوزخ داخل می کند(1).

طینت بهشت... طینت دوزخ

جابر جعفی گوید:در پیشگاه امام پنجم عليه السّلام آهی کشیدم و عرض کردم :یابن رسول الله، بی دلیل افسرده می شوم تا آن جا که خانواده ام غم را در چهره ام بخوانند و یارم آن را بفهمد . فرمود:

نَعَم يَا جَابِرُ

آری، ای جابر .

عرض کردم: آن (ناراحتی) از چیست ، ای فرزند پیامبر خدا؟ فرمود:

وَمَا تَصنَعُ بِذَلِكَ؟

از چه رو می خواهی بدانی؟

گفتم : می خواهم سبب را بدانم. فرمود:

يَا جَابِرُ إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَ اَلْمُؤْمِنَ مِنْ طِينَةِ اَلْجِنَانِ وَ أَجْرَى فِيهِمْ مِنْ

ص: 210


1- علل الشّرائع:ج 1 ص 93 ب 84 ح 2.بحارالأنوار : ج 71 ص 267 ب 16 از معاني الأخبار لكن در معانی الأخبار موجود نیست. مناقب آل ابی طالب (عليهم السّلام): ج 4 ص 261 از کتاب علل الشّرائع قزوینی و قمّى: قال رجل للصّادق عليه السّلام: إِنّي لأحزن ... الى قوله : فَلَولَا ذَلِكَ مَا أَذنَبتُم ذَنباً وَاحِداً.

رِيحَ رَوحِه فَلِذَلِكَ اَلْمُؤْمِنُ أَخُو اَلْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ فَإِذَا أَصَابَ تِلْكَ الأَرْوَاحَ فِي بَلَدٍ مِنَ البُلْدانِ شَيْءٌ حَزِنَتْ عَلَيْهِ الْأَرْوَاحُ لِأَنَّها مِنْه

ای جابر ، به راستی خداوند مؤمنان را از سرشت بهشت آفریده و از نسیمش در آن ها روان کرده، از این رو مؤمن برادرِ پدر و مادری مؤمن است، چون یک روح مؤمن در شهری غمین شود در ارواح دیگر مؤمنین اثر بخشد، زیرا از او باشند(1).

عبدالغفّار الجاری از امام جعفر صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمودند :

إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ طِينَةِ اَلْجَنَّةِ وَ خَلَقَ اَلنَّاصِبَ مِنْ طِينَةِ اَلنَّارِ

همانا خداوند، مؤمن را از «طینت بهشت» و کافر را از «طینت دوزخ»

آفرید.

و فرمود:

إِذَا أَرَادَ اَللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً طَيَّبَ روحَهُ وَجَسَدَهُ فَلا يَسمَعُ شَيئاً مِنَ اَلْخَيْرِ إِلاَّ عَرَفَهُ وَ لا يَسمَعُ شَيئاً مِنَ المُنْكَرِ إِلاَّ أَنكَرَهُ

چون خداوند نسبت به بنده ای خیری خواهد ، روح و پیکرش را پاک سازد، در نتیجه هیچ خیری نمی شنود جز این که بدان معرفت یابد (و تصدیقش کند)و هیچ بدی و زشتی نمی شنود،جز اینکه آن را انکار کند (بد و زشت انگارد).

و شنیدم که می فرمود:

الطِّينَاتُ ثَلاثَةٌ طِينَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ اَلْمُؤْمِنُ مِنْ تِلْكَ اَلطِّينَةِ إِلاَّ أَنَّ

ص: 211


1- المحاسن : ج 1 ص 133 ب 4 ح 10 و الكافي : ج 2 ص 166 ح 2. ر. ک. الأصول السّتّة عشر : ص 63 اصل جعفر بن محمّد الحضرمی : جابر .

اَلْأَنْبِيَاءُ هُمْ صَفْوَتُهَا وَ هُمُ الأَصْلُ ولهم فَضْلُهُم وَ المؤمنونَ اَلْفَرْعُ مِنْ طينة [طينٍ ]لازِبٍ كَذلِكَ لا يُفَرِّقُ اللَّهُ بَينَهُم وَبَينَ شيعَتِهِم

طینت ها سه گونه اند:(نخست) طینت پیغمبران، که (طینت) مؤمن نیز از همان طینت است،جز این که پیغمبران، خالص و برگزیده آن طینت هستند و ایشان اصل هستند و برتری خویش را دارند و مؤمنین، فرع هستند، از گِلی ثابت و چسبیده، این چنین است که خداوند میان پیغمبران و پیروانشان جدایی نمی اندازد.

و فرمود:

طِينَةُ اَلنَّاصِبِ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ وَ أَمَّا المُستَضْعَفُونَ فَمِن تُرابٍ لاَ يَتَحَوَّلُ مُؤْمِنٌ عَنْ إِيمَانِهِ وَ لاَ نَاصِبٌ عَنْ نَصْبِهِ وَ لِلَّهِ اَلْمَشِيَّةُ فِيهِمْ جَمِيعاً

(دوّم) طینت ناصبی (دشمن اهل بیت)، از گل سیاه بدبو است. (سوّم) طینت مستضعفین، از خاک است. مؤمن از ایمانش و ناصبی از دشمنی اش بازنگردد و (با این همه)مشیت الهی در امر همگی ایشان، جاری است.(1)

ناگفته نماند که احادیث طینت ،مُشعِر جبر و علّت تامه نیستند و سخن در این زمینه بسیار بوده لكن از بحث ما خارج است و به همین اکتفا می شود که هرگاه تکلیف عرضه شود ، عقل و اختیار و اسباب اختیار نمودن ، در دسترس مکلّف قرار می گیرد تا بتواند بر اساس آن چه اراده می کند ، عمل نماید.

ص: 212


1- بصائر الدرجات : ص 16 ب 9 ح7 و الكافي : ج 2 ص 3 ح 2. ر.ک : بصائر الدّرجات : ص 18 ب9ح 15.

این چنین ...

محمّد بن مروان گوید:از امام جعفر صادق عليه السّلام شنیدم می فرمود:

إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَنَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ ثُمَّ صَوَّرَ خَلقَنا مِن طينَةٍ مَخْزُونَةٍ مَكْنُونَةٍ مِنْ تَحْتِ اَلْعَرْشِ فَأَسكَنَ ذَلِكَ اَلنُّورَ في فَكُنَّا نَحْنُ خَلْقاً وَ بَشِّر ا نُورَانِيِّينَ لَمْ يَجْعَلْ لِأَحَدٍ فِي مِثْلِ الَّذي خُلِقْنَا مِنْهُ نَصِيباً وخَلَقَ أَرْوَاحَ شِيعَتِنَا مِن طينَتِنا وَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ طِينَةٍ مَخْزُونَةٍ مَكْنُونَةٍ أَسْفَلَ مِنْ ذَلِكَ اَلطِّينَةِ وَ لَمْ يجعل اَللَّهُ لِأَحَدٍ فِي مِثْلِ اَلَّذِي خَلَقَهُمْ مِنْهُ نَصِيباً إِلاَّ لِلْأَنْبِيَاءِ وَ لِذَلِكَ صِرْنَا نَحْنُ وَهِمَ النَّاسُ وَ صَارَ سَائِرُ النَّاسِ هَمَجاً لِلنَّارِ وَ إِلَى النَّار

همانا خداوند ما را از نور عظمت خویش آفرید، سپس از زیر عرش، از گِلی مخزون و نهان، آفرینش ما را تصویر نمود، سپس آن نور را درونش نهاد و بدین ترتیب ما (اهل بیت) آفريدگان و بشرهایی درخشنده بودیم که خداوند برای هیچ کس بهره ای قرار نداد در مانند آن چه که ما را از آن آفرید (یعنی خلقت هیچ یک از مخلوقات شبیه به خلقت ما اهل بیت نیست)و جان های شیعیان ما را از گِل ما آفرید و پیکرهای آن ها را آفرید از گِلی مخزون و نهان که در رتبه پایین تر از آن گِل (که گِل اهل بیت است) بود و خداوند برای هیچ کس بهره ای قرار نداد در مانند آن چه که آنان را از آن آفرید جز پیامبران، و بدین روی است که ما و آن ها آدمی شدیم و مردم دیگر پست و نادان شدند، برای آتش اند و به سوی آتش می روند .(1)

ص: 213


1- الکافی : ج 1 ص 389 ح 2. بحارالأنوار : ج 25 ص 4 ب 1 ح 7 و ممّا رواه من كتاب منهج التّحقيق : ... إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَنَا فَأَحسَنَ خَلقَنَا وَصَوَّرَنا فَأحسَنَ صُوَرَنا....

محمّد بن مروان گوید : شنیدم امام صادق عليه السّلام می فرمود:

خَلَقَنا اللَّهُ مِن نُورِ عَظَمَتِهِ ثُمَّ صَوَّرَ خَلْقَنا مِنْ طِينَةٍ مَخْزُونَةٍ مَكْنُونَةٍ مِنْ تَحْتِ اَلْعَشْرِ فَأَسْكَنَ ذَلِكَ اَلنُّورَ فِيهِ فَكُنَّا نَحْنُ خُلِقْنَا نُورَانِيِّينَ لَمْ يُجْعَلْ لِأَحَدٍ فِي مِثْلِ الَّذِي خُلِقْنَا مِنْهُ نَصِيباً وَ خَلَقَ أَرْوَاحَ شِيعَتِنَا مِنْ أَبْدَانِنَا وَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ طِينَةٍ مَخْزُونَةٍ مَكْنُونَةٍ أَسْفَلَ مِنْ ذَلِكَ اَلطِّينَةِ وَ لَمْ يجعل اَللَّهُ لِأَحَدٍ فِي مِثْلِ ذَلِكَ اَلَّذِي خلَقَهمْ مِثْهُ نَصِيباً إِلاَّ اَلْأَنْبِيَاءَ وَ اَلْمُرْسَلِينَ فَلِذَلِكَ صِرْنَا ت وَ هَمَّ اَلنَّاسُ وَ صَارَ سَائِرُ اَلنَّاسِ هَجَماً[ هَمَجاً] فِي اَلنَّارِ وَ إِلَى اَلنَّارِ

خداوند (ارواح) ما (اهل بیت) را از نور عظمت خویش آفرید، سپس آفرینش (پیکر) ما را از گِلی در خزانه و پوشیده ، از زیر عرش، صورت گری کرد و آن نور را در آن، جای داد، در نتیجه ما (اهل بیت) پرتو افشان هایی بودیم که (خداوند )برای هیچ کس بهره ای قرار نداد در آن چه ما را از آن آفرید. و ارواح شیعیان ما را از (گِل) بدن های ما آفرید و بدنشان را از گلی در خزانه و پوشیده ، پایین تر از آن گِل آفرید . و خداوند در مانند آن چه ایشان را از آن آفرید، برای هیچ کس جز پیامبران و فرستادگان (الهی) بهره ای قرار نداد، بدین جهت است که ما( اهل بیت) و ایشان (یعنی شیعیان آل الله)،(در صورت و سیرت) مردم شدیم و سایر مردمان، خرمگس هایی شدند که سزاوار دوزخند و

به سوی دوزخ می روند.(1)

ناس، أشباه الناس و نسناس

سعید بن مسیّب می گوید: از حضرت علیّ بن الحسين عليه السّلام شنیدم که

ص: 214


1- بصائر الدرجات : ص 20 ب10 ح 3.

فرمود:

مردی خدمت امیرالمؤمنین علیه السّلام آمد و عرض کرد: اگر واقعاً آگاه هستی، مرا از مردم و مردم مانندها و «نسناس» آگاه کن. امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: ای حسین، پاسخ این مرد را بده . امام حسین علیه السّلام فرمودند:

أَمَّا قَوْلُ أَخْبِرْنِي عَنِ النَّاسِ فَنَحْنُ النَّاسُ وَلِذَلِكَ قَالَ اللَّهُ تَعالى ذِكْرُهُ فِي كِتَابِهِ« ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ اَلنَّاسُ »فَرَسُولُ اَللَّهِ اَلَّذِي أَفَاضَ بِالنَّاسِ وَ أَمَّا قَوْلُكَ أَشْبَاهُ اَلنَّاسِ فَهُمْ شِيعَتُنَا وَ هُمْ مَوَالِينَا وَ هُمْ مِنَّا وَ لِذَلِكَ قَالَ إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ:« فَمَنْ تَبِعِي فَاِنَّهُ مِنِّي» و أَمَّا قَوْلُكَ النَّسناسُ فَهُمُ السَّوَادُ الْأَعْظَمُ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى جَمَاعَةِ اَلنَّاسِ ثُمَّ قَالَ« إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالأَنْعام بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً»

اما این که گفتی مرا درباره «مردم» آگاه کن (که چه کسانی هستند)، ما (اهل بیت )مردم هستیم و بدین جهت خداوند - تعالى ذكره - در قرآن می فرماید : «ثُمَّ أَفِيضُوا مِن حَيثُ أَفاضَ النّاسُ - سپس از آن جا که «مردم» کوچ میکنند ، کوچ کنید ...» پس رسول الله بود آن کس که مردم را کوچ داد. اما این که گفتی «مردم مانندها»، آنان شیعیان و دوست داران ما هستند که از ما (اهل بیت) هستند و بدان جهت بود که حضرت ابراهیم گفت: «فَمَن تَبِعَني فَإِنَّه مِنّي - هرکس از من پیروی کند، از من است»، امّا این که گفتی «نسناس»، آنان سیاهی بسیار شگفت (یعنی بیشتر مردم )هستند. و با دست خویش به گروه مردم اشاره کرده، سپس فرمود: «إِنَّ هُم إِلَّا كَالأَنعَامِ بَل هُم أَضَلُّ سَبِيلاً

ص: 215

- آنان جز به چهارپایان، مانند نیستند، بلکه گمراه ترند».(1)

شیعه یعنی حامل نورعلى

شیعه یعنی جزء حزب فاطمی

ص: 216


1- الکافی : ج 8 ص 244 ح 339. از او : تأويل الآيات: ص93. ر.ک. تفسیر فرات الكوفي : ص 64 ح 30.

ص: 217

چرا انسان؟..

اشاره

ص: 218

ص: 219

هیچ یک از کارهای خداوند حکیم ، بیهوده نیست بلکه همه از روی حکمت است بنابراین، بایسته است که صورت انسان ، نه تنها برگزیده شده، بلکه برترین صورت باشد . برای بررسی این موضوع نیز باید دستان خویش را به دامان آل الله عليهم صلوات الله گره بزنیم، باشد تا از سر لطف، مرحمت نموده و ما را از تاریکی های گمراهی نجات بخشند.

نیکوترین صورت

از مولانا امیر المؤمنين عليه السّلام درباره آیه کریمه «وَسِعَ كُرسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرضَ - کرسی پروردگار، آسمان ها و زمین را در بر گرفته است» پرسیده شد ، فرمودند :

اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَمَا فِيهِمَا مِن مَخْلُوقٍ في جَوْفِ الكُرسِيِّ ولَه أَرْبَعَةُ أَمْلاَكٍ يَحْمِلُونَهُ بِإِذْنِ اَللَّهِ فَأَمَّا الْمُلْكُ اَلْأَوَّلُ فَفِي صُورَةِ الآدَميِّينَ وَ هِيَ أَكْرَمُ الصُّوَرِ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ يَدعُو اللَّهَ وَ يَتَضَرَّعُ إِلَيهِ وَيَطلُبُ الشَّفاعَةَ وَ الرّزقَ لِبَني آدَمَ....

آسمان ها و زمین و آن چه از آفريدگان در آن هاست، همه درون کرسی هستند که 4 فرشته بر آن گمارده است که به اذن الهی آن را

ص: 220

حمل می کنند، فرشته اوّل در صورت آدمیان است و آن صورت گرامی ترین صورت ها نزد الله است، آن فرشته خدا را می خواند و به درگاه او زاری میکند و برای بنی آدم شفاعت و روزی درخواست می نماید...(1)

صورت برگزیده

حسین بن خالد گوید: به امام رضا عليه السّلام عرض کردم: ای فرزند پیامبر خدا، مردم روایت می کنند که رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم آدم را بر صورت او آفرید . امام عليه السّلام در پاسخ فرمود:

قَاتَلَهُمُ اَللَّهُ لَقَدْ حَذَفُوا أَوَّلَ اَلْحَدِيثِ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صلى اللّه عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ مَرَّ بِرَجُلينِ يَتَسَابَّانِ فَسَمِعَ أَحَدَهُمَا يَقُولُ لِصَاحِبِهِ قَبَّحَ اَللَّهُ وَجْهَكَ وَ وَجْهَ مَنْ يُشْبِهُكَ فَقَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلِّم: لَهُ يَا عَبْدَ اَللَّهِ لاَ تَقُلْ هَذَا لِأَخِيكَ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَلَقَ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ.

خدا آن ها را بکشد ، ابتدای حدیث را حذف کردند، همانا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلّم از کنار دو تن گذشتند که به یک دیگر دشنام می دادند، شنیدند یکی از آن دو به دیگری می گفت: خدا چهره تو و چهره هر کس را که به تو شبیه است، زشت گردانده! پیامبرخدا صلّی الله عليه و آله و سلّم به او فرمودند: ای بنده خدا این سخن را به برادرت نگو زیرا خداوند عزّوجل آدم را به صورت او آفرید (یعنی

ص: 221


1- تفسير القمّي: ج 1 ص 85.

این صورتی که خداوند برای وی برگزیده و او را بدین شکل آفریده

است چنان که حضرت آدم را).(1)

محمّد بن مسلم گوید : از امام محمّد باقر عليه السّلام درباره روایتی که مردم روایت می کنند مبنی بر اینکه «خداوند عزّوجل،آدم را به صورت خودش آفريده است» پرسیدم، فرمود:

هِيَ صُورَةٌ مُحْدَثَةٌ مَخْلُوقَةٌ ،اِصْطَفَاهَا اَللَّهُ وَ اِخْتَارَهَا عَلَى سَائِرِ اَلصُّورِ الْمُخْتَلِفَةِ، فَأَضَافَهَا إِلَى نَفْسِهِ كَمَا أَضَافَ اَلْكَعْبَةَ إِلَى نَفْسِهِ وَ اَلرُّوحِ إِلَى تَفْسِيرٍ فَقَالَ :«بَيتِي »وَقَالٌ :«وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي»

(چنین نیست، بلکه شکل و هیئت آدم) صورتی است پدید آمده و آفرید شده که خداوند آن را برگزیده و بر سایر صورت های گوناگون اختیار نموده، سپس آن را به خویش نسبت داد هم چنان که کعبه را به خودش نسبت داد و روح را به خودش نسبت داده و فرمود: «بَيتِيَ - خانه من» و نیز فرمود: «وَ نَفَختُ فِيهِ مِن رُوحِي - از روح خویش، در وی (یعنی آدم) دمیدم» (به این معنا که این اضافه، اضافه تشریفی و به منظور بیان ارزش مندی است نه به این معنا که خداوند صورت

دارد یا خانه دارد یا روح دارد).(2)

توضیح: خداوند تبارک و تعالی مکان ندارد تا خانه داشته باشد و اجزاء ندارد تا روح داشته باشد و قسمتی از آن را به انسان بدهد، بلکه این اضافه ، به جهت

ص: 222


1- عيون أخبار الرّضا عليه السّلام : ج 1 ص 119 ب 11ح 12 و التّوحيد : ص 152 و 153 ب 12 ح 11 و الإحتجاج : ج 2 ص 410.
2- الكافي : ج 1 ص 134 ح 4 و التّوحيد : ص 103 ب6 ح 18 و الإحتجاج : ج 2 ص 323.

تشريف و تعظیم است چنان که اگر صورت آدمی را به خویش نسبت دهد، به جهت گرامی داشتن آن صورت و شرافت قائل شدن برای آن است و گرنه خداوند صورت ندارد.

نیکو صورت گری نمود...

خداوند تبارک و تعالی می فرماید :

اَللَّهَ اَلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اَلْأَرْضَ قَرَاراً وَ السماء بناء وَصَورِكُم فَأَحسَنَ صُوَرَكُمْ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ ذَلِكُمُ اَللَّهُ رَبُّكُمْ فتبارك اللّه ربّ العالَمِين

«الله» هم اوست که زمین را برای شما قرارگاه و آسمان را سقف قرار داد و شما را صورت بست و صورت های شما را نیکو نمود و شما را از پاکی ها روزی داده،خجسته و همیشگی است«الله»پروردگار عالميان(1).

همچنین در آیه دیگری می فرماید:

خلق السماوات و الأرض بالحق و صوركم فأحسن صوركم و إليه المصير

(الله)آسمان ها و زمین را براساس حق آفرید و شما را به تصویرکشیده، سپس صورت هایتان را نیکو نمود و بازگشت به سوی اوست .(2)

امام جعفر صادق عليه السّلام فرمودند :

إِنَّ اَللَّهَ (عَزَّوَجَلَّ )خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلَقَنَا وُصُوَرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا

ص: 223


1- سوره (40) الغافر آیه 65.
2- سوره (64) التغابن آیه 4.

همانا خداوند(عزّوجل)ما(اهل بیت)را آفرید و آفرینش ما را نیکو ساخت، و ما را به تصویر کشید و تصویرهای ما را نیکو نمود(1).

نگاه در آینه

مولا امیرالمؤمنین سلام الله علیه در فرازی از حدیث معروف به «اربع مائه» فرمودند :

إِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ في المِرْآةِ فَلْيَقُلْ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي خَلَقَني فَأَحْسَنَ خَلْقِي وَ صَوَّرَنِي فَأَحْسَنَ صُورَتِي وَ زَانَ مِنِّي مَا شَانَ مِنْ غَيْرِي.

هرگاه یکی از شما در آینه نگاه کند، بایسته است که بگوید: سپاس خداوندی را که مرا آفرید و نیکو آفرید و مرا به تصویر کشید و صورتم را نیکو و زیبا نمود و آن چه از دیگران نکوهیده بود در من آراسته

داشت .(2)

اگر می خواست ..

امام جعفر صادق عليه السّلام درباره تفسیر آیه «فِي أَيِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَکٌبَكَ - یعنی در هر صورتی که خواست، تو را ترکیب نمود »(3)فرمودند :

لَو شَاءَ رَکٌبَكَ عَلَى غَيرِ هَذِهِ الصُّورَةِ

اگر خدا می خواست، می توانست تو را بر غیر این صورت سوار کند.(4)

ص: 224


1- بصائر الدّرجات : ص 105 ب 19 ح 9 و 13، الکافی : ج 1 ص 144 باب النّوادر ... ح5 و ص 193 ح 6 ، التّوحید : ص 151 ب 12 ح8 .
2- الخصال : ج 2 ص 610ح 10. المقنع شیخ صدوق : ص543، تحف العقول، ص 102، مصباح المتهجّد : ص 202، عيون الحكم و المواعظ : ص 137ح 3130، مکارم الأخلاق : ص 69.
3- سوره (82) الإنفطار آیه 9.
4- تفسير القمّى : ج 2 ص 409 و تفسیر مجمع البيان :10 ص683.

توضیح: بنابر این ، صورت انسان ، صورتی اختیار شده از جانب خداوند رحمان برای انسان است در حالی که صورت سگ، برگزیده شده الله تبارک و تعالی نبوده و صورتی شیطانی است .

دیدار در لباس پرندگان..

عبدالرّحيم قصیر گوید: به امام جعفر صادق عليه السّلام عرض کردم: آیا مؤمن پس از مرگش به دیدار بستگانش می رود؟ فرمود:

نَعَمْ يَستَأذِنُ رَبَّهُ فَيَأْذَنُ لَهُ فَيَبعَثُ مَعَهُ مَلَكَيْنِ فَيَأْتِيهِمْ فِي بَعْضِ صُوَرِ الطَّيْرِ يَقَعُ فِي دَارِهِ يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ وَ يَسْمَعُ كَلاَمَهُمْ

آری از پروردگارش اجازه می خواهد و به او اجازه می دهد، سپس همراه با او دو فرشته می فرستد که در برخی از صورت های پرندگان نزد بستگانش می آید،در خانه اش فرود می آید،به آنان(یعنی بستگانش) می نگرد و سخنشان را می شنود.(1)

بنابراین صورتی که خداوند تبارک و تعالی برای مؤمن اختيار نموده تا پس از مرگش به آن صورت ، به دیدار خانواده اش بیاید ، صورت برخی از پرندگان است و نه....

فصل الخطاب

فصل الخطاب ، مطالبی است که در نامه امام علىّ الهادي عليه الصّلاة و السّلام در ردّ اهل جبر و تفویض ، مرقوم شده و در آن، تفسیر صحّت خلقت انسان در بیان امام صادق عليه السّلام است :

ص: 225


1- الكافي : ج3 ص 230 ح 4.

تَفِسيرُ صِحّة الخِلْقَةِ أَمَّا قَوْلُ الصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلامُ فَإِنَّ مَعْنَاهُ كَمَالُ الْخَلْقِ لِلإِنْسانِ وَ كَمالُ اَلْحَوَاسِّ وَ ثَبَاتُ الْعَقْلِ وَ اَلتَّمْيِيزِ وَ إِطْلاَقِ اَللِّسَانِ بِالنُّطْقِ وَ ذَلِك قَوْلُ اَللَّهِ وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَ البَحرِ وَ رَزَقْناهُم مِنَ الطَّيِّباتِ وفَضَّلْنَاهُم عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقَنا تَفْضِيلا»

معنای درستی آفرینش : امّا بیان امام صادق علیه السّلام معنایش کمال آفرینش انسان و كمال حس های او، استواری عقل و قدرت تشخیص نیک و بد و نیز رهایی زبان برای سخن گفتن است و این همان سخن خداوند است( که می فرماید): «و به راستی که فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا روان ساختیم و آنان را از پاکی ها روزی داده و بر بسیاری از آفریدگان خویش برتری ویژه ای دادیم».

فَقَدْ أَخْبَرَ عزوجل عَنْ تفضيلهِ بَنِي آدَمَ عَلَى سَائِرِ خَلْقِهِ مِنَ الْبَهائِمِ وَ السِّباعِ وَ دَوَابُّ الْبَحْرِ وَ اَلطَّيْرِ وَ لِ ذِي حَرَكَةٍ تُدْرِكُهُ حَوَاسُّ بَنِي آدَمَ بِتَمْيِيزِ اَلْعَقْلِ وَ اَلنُّطْقِ و ذلك قَوْلهُ «لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» و قوله «يا أَيُّها الإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ* الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ* فِي أَيِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَكِبَكَ» وَ فِي آيَاتٍ كَثِيرَة

پس به راستی خداوند عزّوجل خبر داد که فرزندان آدم را بر سایر آفریدگانش از چارپایان، درندگان، جانوران دریا، پرندگان و هر جنبنده محسوس، به وسیله نیروی تشخیص عقل و قدرت بیان

ص: 226

امتیاز و فضیلت داده و این همان است که فرمود: «به راستی انسان را در بهترین قوام آفریدیم» و فرموده اش:«ای انسان، چه چیز تو را نسبت به پروردگار بخشنده ات مغرور کرد؟ *کسی که تو را آفرید، سپس پرداخته و به اعتدال در آورد *و به هر صورت که خواست تو را ترکیب نمود» و نیز در آیات بسیار؛

فَأَوَّلُ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَى الإِنْسَانِ صِحَّةَ عَقْلِهِ وتَفْضِيلُهُ عَلَى كَثِيرٍ مِن خَلْقِهِ بِكَمَالِ اَلْعَقْلِ وَ تَمْيِيزِ اَلْبَيانِي وَ ذَلِكَ أَنَّ كُلَّ ذِي حَرَكَةٍ عَلَى بَسِيطِ اَلْأَرْضِ هُوَ قائمٌ بِنَفْسِهِ بِحَوَاسِّهِ مُسْتَكْمِلٌ فِي ذاتِهِ فَفَضْلُ بَنِي آدَمَ بِالنُّطْقِ الَّذِي لَيْسَ فِي غَيْرِهِ مِنَ الخَلقِ المُدْرِكُ بِالْحَوَاسِّ فَمِنْ أَجْلِ النُّطْقِ مَلَّكَ اَللَّهُ اِبْنَ آدَمَ غَيْرَهُ مِنَ اَلْخَلْقِ حَتَّى صَارَ آمِراً نَاهِياً وَ غَيْرُهُ مُسَخَّرٌ لَهُ كَمَا قَالَ اَللَّهُ «كَذَلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اَللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ »وَقَالَ« وَ هُوَ اَلَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا »وَ قَالَ« وَ الْأَنْعَامُ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَ مَنَافِعُ وَ مِنْهَا تَأْكُلُونَ* وَ لَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ *وتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إلى بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بِالْغِيهِ إِلاَّ بِشِقِّ الأَنْفُسِ»

بنابراین نخستین نعمت خدا بر انسان، سلامت عقل و برتری اوست بر بسیاری از آفریدگان که به سبب کمال عقل و تشخیص بیان است چرا که هر جنبنده ای بر سطح زمین با حواسّ خویش پایدار است و در وجودش به تکامل رسیده، پس خداوند بنی آدم را به نیروی سخن برتری داده که در سایر آفریدگانی که با حواس خود درک می کنند

ص: 227

وجود ندارد، و به سبب همین قدرت بیان است که خداوند فرزند آدم را بر سایر مخلوقات چیره ساخته ، تا جایی که او امر و نهی می کند و سایر مخلوقات، چیره شده او هستند چنان که خداوند می فرماید : «آن چنان برای شما مسخَّر ساخته تا خدای را بر نعمت هدایتش تکبیر گویید». و فرمود: «اوست که دریا را تسخیر کرد تا از آن گوشت تازه خورید و از آن زیوری بیرون آورید که می پوشید».و فرمود:«چارپایان را برایتان آفرید، برای شما در آن ها نتایج و منفعت هایی هست و از آنها می خورید* و برای شما زینتی در آنهاست هنگامی که به چرا می برید و هنگامی که آنها را باز می گردانید *و بارهای شما را به شهری می برند که خود جز با رنج و تعب نمی توانید به آن برسید».

فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ دَعَا اَللَّهُ اَلْإِنْسَانَ إِلَى اِتِّبَاعِ أَمْرِهِ وَ إِلَيَّ طاعَتُهُ بِتَفضيلِهِ إِيَّاهُ بِاسْتِوَاءِ الْخَلْقِ وَ كَمَالِ اَلنُّطْقِ وَ اَلْمَعْرِفَةِ بَعْدَ أَنْ ملّكهم استطاعةَ مَا كَانَ تَعَبَّدَهُم به بِقوْلهِ «فَاتَّقُوا اَللَّهَ مِمَّا اِسْتَطَعْتُمْ وَ اِسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا »وَ قولهِ« لاَ يُكَلِّفُ اَللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا» وَ قَوْلُهُ «لاَ يُكَلِّفُ اَللَّهُ نَفْساً إِلاَّ مَا آتَاهَا »وَ فِي آيَاتٍ كَثِيرَةٍ....

پس بدان جهت خداوند انسان را به پیروی دستور و اطاعتش خوانده است، پس از آن که توان انجام آن چه را بر او واجب نمود، داد، به سبب برتری که به او داده، به آفرینش مستقیم، کمال بیان و شناخت، بدین سخنش: «هر چه توانید از (نافرمانی) خدا پروا کنید، و بشنوید و اطاعت نمایید» و این سخنش: «خداوند هیچ کس را جز به

ص: 228

اندازه گنجایش تکلیف نکند». و این سخنش: «خداوند کسی را جز به آن چه به وی داده، تکلیف ننماید» و آیات بسیار دیگر ....(1)

ص: 229


1- تحف العقول : ص 470.

وصفت الهی...

اشاره

ص: 230

ص: 231

وقتی خداوند می خواهد از پیروان و دوست داران امیر المؤمنين و اهل بیت صلوات الله عليهم اجمعین یاد کند، آنان را چه می نامد؟ اصلا گروهی این چنین ، با او صافی آن چنان ، مگر می شود نام های ویژه و برگزیده نداشته باشند؟

در آیات قرآن کریم و احادیث درربار ائمّه اطهار علیهم السّلام، نام و صفات پیروان و دوست داران آل الله ، ذکر شده و باید ببینیم کلام وحی، این گروه را به کدامین نام، نام گذاری نموده است .

در قرآن کریم برای این گروه می توان بیش از 110 نام پیدا کرد که در ادامه چهل نام از آن نام ها آورده می شود، البته احادیث جای خود دارند.

1.شیعیان امير المؤمنين عليّ عليه السلام «مُنَعَّمون»، هستند

اَهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ * صِراطَ الَّذينَ أَنعَمتَ عَلَيهِم

(الاها) ما را به راه راست هدایت فرما * راه کسانی که به آنان نعمت

دادی(1)

رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم درباره آیه «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِيمَ» فرمودند :

ص: 232


1- سوره (1) الحمد آیات 5 و 6.

دِينِ اَللَّهِ اَلَّذِي نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم.

(صراط مستقیم) دین خداوند است که جبرئیل علیه السّلام بدان بر

حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم فرود آمد.

و درباره آیه «صِراطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِم غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِم وَلَا الضّالّينَ» فرمودند :

شِيعَة عَلَى اَلَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بِوَلاَيَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ لَمْ تَغْضَبْ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يَضِلُّوا.

(مقصود) شیعیان علی هستند، کسانی که به سبب ولایت علیّ بن ابی طالب عليهما السّلام، به آنان نعمت داده شده است، بر آنان خشم گرفته نشود و گمراه نمی شوند .(1)

2و3.شیعیان امیرالمؤمنین علیّ علیه السّلام «متّقون«و»مفلحون» ، هستند

ذَلِكَ اَلْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِي هُدىً لِلْمُتَّقِينَ *الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ *وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إلَيْكَ وَما أُنْزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ* أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولَئِكَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ

آن کتاب، هیچ تردیدی در آن نبوده، هدایتی برای پرهیزکاران است * آن کسانی که به «غیب» ایمان می آورند و نماز به پا می دارند و از آن چه به آنان روزی دادیم، انفاق می کنند *و کسانی که به آنچه بر تو( ای پیامبر)نازل شد و آنچه پیش از تو( از جانب خداوند)نازل شد، ایمان می آورند و به سرای آخرت اعتقاد راسخ دارند * آنان بر هدایتی

ص: 233


1- تفسير الفرات : ص 52 ح 10، معانی الأخبار : ص 36 باب معنى الصّراط ... ح 8.

از جانب پروردگارشان هستند و به یقین هم آنان هستند رستگاران(1) .

امام جعفر صادق عليه السّلام فرمودند :

اَلْكِتَابِ عَلِيٌ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) لاَ شَكَّ (لاَ رَيْبَ )فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ قَالَ:( اَلْمُتَّقُونَ شِيعَتُنَا) بَيَانٌ لِشِيعَتِنَا.

«کتاب» على علیه السّلام است که هیچ تردیدی در(حقانیت) او نیست؛ (تعبیر) «متّقون - پرهیزکاران» توصیفی برای شیعیان ما(اهل بیت) است.(2)

یحیی بن ابی القاسم گوید: از امام جعفر صادق عليه السّلام درباره این سخن خدای عزّوجل «اَ لَم ذَلِكَ الكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» پرسیدم، فرمود:

الْمُتَّقُونَ شِيعَةُ عَلِيٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ اَلْغَيْبُ فَهُوَ اَلْحُجَّةُ اَلْغَائِبُ...

«متّقون - پرهیزکاران»شیعیان علی علیه السّلام هستندو«غیب»همان حجّت غایب الهی است ....(3)

شیعیان امير المؤمنين علي عليه السلام «المتقون »، هستند

إِنَّ المُتَّقِينَ فِي جَنّاتٍ وَ نَهَرٍ

همانا پرهیزکاران در بهشت ها و نهرها جای دارند.(4)

جابر بن عبد الله انصاری گوید: رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم بر روی شانه امیر المؤمنين عليه السّلام زده و فرمودند :

ص: 234


1- سوره (2) آیات 3-6.
2- تفسير القمّى : ج 1 ص 30، معانی الأخبار : ص 23ح 2. ر.ک: تفسير العيّاشي : ج 1 ص 25ح 1.
3- كمال الدّين : ج 1 ص 17 و ج 2 ص 340 ب33 ح 20 .
4- سوره (54) القمر آیه 55.

أَبشِرْ يا عَلِيُّ إِنَّهُ مَن أَحَبَّكَ وَ اِنْتَحَلَ مَحَبَّتَكَ وَ أَقَرَّ بِوَلاَيَتِكَ أَسْكَنَهُ اللَّهُ مَعَنَا- ثمّ تَلا هَذَهِ الآيَة «إِنَّ اَلْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ* فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ».

ای علی،بشارت بده ، به راستی هرکس تو را دوست داشته باشد وادعای دوستی شما را داشته و به ولایت تو اقرار نماید، خداوند او را همراه با ما مسکن می دهد. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «إِنَّ اَلْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٌ مُقْتَدِرٌ- به راستی پرهیزکاران در بهشتها و نهرها جای دارند*در منزل گاه«صدق و راستی»،نزد پروردگار عزّت و سلطنت»(1).

شیعیان امير المؤمنين علیّ عليه السّلام «مفلحون»، هستند

وَلَّتْكُنْ مّنْكُم أُمَّةٌ يَدْعُونَ إلى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ المُنْكَرِ وَ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

و باید از میان شما گروهی باشند که به سوی خیر دعوت می کنند و به نیکی ها امر می کنند و از زشتی ها باز می دارند و هم آنان هستند

رستگاران .(2)

ابوالجارود از امام باقر عليه السّلام روایت می کند که درباره این آیه فرمودند :

فَهذهِ الآيَةُ لآِلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيهِم ومَن تابَعَهُم يَدْعُونَ إلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ ويَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ.

این آیه برای آل محمد صلوات الله عليهم و کسانی است که از ایشان پیروی کردند که به سوی نیکویی فرا می خوانند و به کارهای نیک

ص: 235


1- تفسير الفرات : ص 456 ح 598 و ح 597 و کشف الغمّة : ج 1 ص 305.
2- سوره (3) آل عمران آیه 105

دستور می دهند و از کارهای ناپسند باز می دارند.(1)

4.شیعیان امیر المؤمنین علیّ علیه السّلام«الدّاخلون في السّلم»هستند

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا في السِّلْمِ كَافَّةً ولا تَتَّبِعوا خُطُواتِ الشَّيطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌ مُبِينٌ

ای کسانی که ایمان آوردید، همگی به «سِلم - صلح و همراهی»داخل شوید و در پی گام های شیطان نروید، به راستی او دشمنی آشکار برای شماست .(2)

در احادیث و اخبار بسیاری «سِلم - صلح و آشتی» در این آیه کریمه ، به ولایت امیر المؤمنين و اهل بیت علیهم السّلام تفسير شده که همه مأمور به پذیرش آن هستند .(3)

امیرالمؤمنین علیه السّلام و راستگو ترین راستگویان فرمود:

إِنَّ مَثَلَنَا فِيكُمْ كَمَثَلِ اَلْكَهْفِ لِأَصْحَابِ الْكَهْفِ و كَبَابِ حِطَّةٍ وَ هُوَ بَابُ اَلسِّلْمِ فَ «ادْخُلُوا فِي اَلسِّلْمِ كَافَّةً».

ص: 236


1- تفسير القمّى : ج 1 ص 108.
2- سوره (2) آیه 209.
3- شرح الأخبار : ج 1 ص 233 ح 226 و فضائل امیر المؤمنين (عليه السّلام) ابن عقدة: ص 182 ح 176 از امیر المؤمنين عليه السّلام نقل کرده اند . الكافي : ج 1 ص 417 ح 29 و تفسير العيّاشي : ج 1 ص 102 ح 296 و 297 از امام محمّد باقر عليه السّلام نقل کرده اند . تفسير الفرات : ص 66 ح 36. تفسير القمّى : ج 1 ص 71 از امام صادق عليه السّلام آورده اند . تفسير الفرات : ص 66 ح 34 و 35 و المسترشد: ص 608ح 276 و روضة الواعظين : ج 1 ص 106 از شریک نقل کرده اند .

همانا مَثل ما اهل بیت در میان شما، چون غار برای اصحاب کهف است و چون «باب حطّه» (برای بنی اسرائیل )است و همان درگاه «سلم - صلح و آشتی» است، بنابراین «اُدخُلُوا فِي السِّلمِ كَافَّةً - همگی به «سلم» در آیید».(1)

زراره و حمران و محمّد بن مسلم گویند : از امام باقر و امام صادق عليهما السّلام درباره این آیه پرسیدیم، فرمودند:

أُمِروُا بِمَعرِفَتِنا.

(مؤمنان در این آیه کریمه)به کسب معرفت ما(اهل بیت)مأمور شده اند .(2)

ابوبصیر گوید: شنیدم امام صادق عليه السّلام (این آیه کریمه را تلاوت نموده )، فرمود:

أَتَدرِي مَا السِّلمُ؟

آیا میدانی «سِلم» چیست؟

گوید : عرض کردم: شما آگاه تر هستید . فرمود:

وَلَايَةُ عَلِيٍّ وَ الأَئِمَّةِ الأَوصِياءِ مِن بَعدِهِ.

(سِلم) ولایت حضرت علی و امامان جانشین پس از ایشان هستند .

وَخُطُواتُ الشَّيطانِ وَ اللَّهِ وَلايَةُ فُلانٍ وَ فُلانٍ.

فرمود: و به خدا سوگند «گامهای شیطان»، ولایت فلانی و فلانی(3)

ص: 237


1- الغيبة نعمانی: ص 44 ب 2. این حدیث در شواهد التّنزيل : ج 1 ص 360 ح 373وبرخی دیگر از کتاب های مخالفین نیز آمده است.
2- تفسير العيّاشي : ج 1 ص 102 ح 295.
3- مقصود، نخستین دشمنان و غاصبان حقوق اهل بیت نبوّت هستند.

است.(1)

ابوشبرمه گوید: من و ابو حنیفه بر جعفر بن محمّد عليه السّلام داخل شدیم که مردی درباره آیه «يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اُدْخُلُوا فِي اَلسِّلْمِ كَافَّةً» از حضرت پرسید ، فرمود:

اَلسِّلْمُ وَ اَللَّهِ وَلاَيَةُ عَلِيِّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ مَنْ دَخَلَ فِیهَا سَلِمَ.

به خدا سوگند «سِلم» ولایت علی بن ابی طالب است که هرکس بدان

در آید، نجات یابد.

عرض کرد:و(مقصود)این آیه«وَ لَاتَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيطانِ چیست؟ فرمود:

يَعنِيَ مَن فَارَقَ عَلِيّاً.

یعنی آن که از علی جدا شود (در پی گام های شیطان رفته است).(2)

محمّد بن ابراهیم گوید:شنیدم امام جعفر صادق عليه السّلام می فرمود:

«ادْخُلُوا فِي اَلسِّلْمِ كَافَّةً »فِي وَلاَيَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ( عَلَيْهِ السَّلاَمُ )«وَ لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ »قَالَ: لاَ تَتَّبِعُوا غَيْرَهُ.

«همگی به سلم در آیید» یعنی (همگی) در ولایت علیّ بن ابی طالب عليه السّلام در آیید. «و در پی گام های شیطان نروید» (یعنی) جز از امیر المؤمنین علی علیه السّلام پیروی نکنید .(3)

5.شیعیان امیرالمؤمنین علی علیه السّلام «الأعلون »، هستند

وَلاَ تَهِنوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ اَلْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

ص: 238


1- تفسير العيّاشي : ج 1 ص 102 ح 294.
2- شرح الأخبار : ج 1 ص 242 ح 264.
3- الأمالی شیخ طوسی : ص 299 ح 591- 38.

سستی نکنید و اندوه گین نباشید در حالی که شما برتران هستید اگر ایمان داشته باشید .(1)

فَلاَ تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى اَلسَّلْمِ وَ أَنْتُمُ اَلْأَعْلَوْنَ وَ اَللَّهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ يَتْرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ

سستی نکنید و(کافران)را به سازش فرانخوانید در حالی که شما برتران هستید و خدا با شماست و کارهای شما را نمی کاهد .(2)

عبارت«وَ أَنتُم الأَعلَونُ»در این آیه کریمه به معنای کسانی است که به سبب و وسیله حجّت الهی، چیره و یاری شده و پیروز می شوند و غلبه می یابند .(3)

6.شیعیان امیر المؤمنين علیّ عليه السّلام «الأبرار »هستند

لَكِنِ اَلَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ وَ مَا عِنْدَ اَللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ

اما کسانی که از (نافرمانی) پروردگارشان ترسیدند، بهشت هایی برای آنان است که رودها از زیر آن جاریست،در آن جاودان اند، این جای گاهی است از جانب خداوند و آنچه نزد خداست برای«ابرار-نیکان» ، بهتر است .(4)

رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم درباره آیه «ثَوَاباً مِن عِندِ اللَّهِ - پاداشی از

ص: 239


1- سوره (3) آل عمران آیه 140.
2- سوره (47) محمّد صلّى الله عليه و آله و سلّم آیه 36.
3- المصباح کفعمی (جنة الأمان الواقية ): ص 340 .
4- سوره (3) آل عمران آیه 199.

جانب خداست» (1)«وَ مَا عِندَ اللَّهِ خَيرٌ لِلأَبرَارِ - و آن چه نزد خداوند است برای نیکان بهتر است»به امیر المؤمنين عليه السّلام فرمودند :

أَنتَ الثَّوابُ وَ أَنصَارُكَ [أَصحَابُکَ] الأَبرارُ.

مقصود از «ثواب» تو هستی و «ابرار - نیکان» یاران تو هستند .(2)

7.شیعیان امیرالمؤمنین علیّ علیه السّلام «اصحاب الجنّة»هستند

وبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَ عَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاً بِسِيمَاهُمْ وَ نَادَوْا أَصْحَابَ اَلْجَنَّةِ أَنْ سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُون

و میان آنان (اهل بهشت و اهل دوزخ)، مانعی است و مردانی بر فراز هستند که هرکس را از روی چهره اش می شناسند و بهشتیان را ندا می دهند که سلام بر شما باد.وارد بهشت نمی شوند حال آن که امید آن دارند.(3)

اصبغ بن نباته گوید:نزد امیر المؤمنين عليه السّلام نشسته بودم که مردی خدمت ایشان آمده عرض کرد: یا امیرالمؤمنین (مقصود از ) «الأَعرَافَ رِجالٌ یَعرِفُونَ کُلاًّ بِسَيماهُم» (چیست )؟ فرمود:

نَحْنُ الْأَعْرَافُ نَحْنُ نَعْرِفُ أَنْصَارَنَا بِسِيمَاهُمْ وَ نَحْنُ اَلْأَعْرَافُ الَّذِينَ لاَ يُعْرَفُ اللَّهُ إِلاَّ بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا ونَحْنُ الأَعْرَافُ نُوقَفُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بَيْنَ اَلْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَلَا يَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفْنَاو عَرَفْنَاهُ وَ لاَ يَدْخُلُ اَلنَّارَ إِلاَّ مَنْ أَنْكَرَنَا وَ أَنْكَرْنَاهُ.

ص: 240


1- سوره (3) آل عمران آیه 196.
2- تفسير العيّاشي : ج 1 ص 212ح177. از او : تفسير البرهان : ج 1 ص 729 ح 2043.
3- سوره (7) الأعراف آیه 47.

«اعراف» ما اهل بیت هستیم که یارانمان را از روی چهره هایشان می شناسیم و «اعراف» ما هستیم که خداوند جز به سبب و وسیله معرفت (نسبت به فضیلت و جای گاه)ما شناخته نمی شود و«اعراف»ما هستیم که در روز قیامت میان بهشت و دوزخ می ایستیم، بدین رو وارد بهشت نمی شود مگر آن کس که ما را(به عنوان امامان خویش) بشناسد و ما وی را(به عنوان شیعه) بشناسیم و وارد آتش نمی شود جز آن کس که (امامت) ما را انکار کند و ما (شیعه بودن) وی را انکار کنیم .

وَ ذَلِكَ بِأَنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَفَ اَلنَّاسَ حَتَّى يَعْرِفُوهُ وَ يُوَحِّدُوهُ وَ يَأْتُوهُ مِنْ بَابِهِ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوابَهُ وصْرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ بَابَهُ اَلَّذِي يُؤْتِي مِنْهُ.

و این بدان جهت است که خداوند تبارک و تعالی اگر می خواست، قطعاً به مردم معرفت می داد تا او را بشناسند و یگانه بشمرند و (بدون واسطه)از ورودگاه او نزدش بیایند ولی ما(اهل بیت)را ورودگاه های (رضا و قرب) خویش و راه و مسیر خویش و آن ورودگاهی قرار داد که بدان او را می آیند.(1)

سعد بن طریف از امام باقر عليه السّلام روایت کرده،گوید:از آن حضرت درباره این آیه «وَ عَلَى الأَعرَافِ رِجالٌ يَعرِفُونَ كُلًّا بِسيِماهُم»پرسیدم، فرمود:

يا سَعدُ آلُ مُحَمَّدٍ لا يَدخُلُ الجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ ولا يَدْخُلُ النَّارَ إِلاَّ مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ أَنْكَرُوهُ وَ أَعْرَافٌ لاَ يُعْرَفُ اَللَّهُ إِلاَّ بِسَبِيلِ مَعرِفَتِهِم.

ص: 241


1- بصائر الدّرجات : ص 296 ب16 ح 6.

ای سعد(اعراف) آل محمّد هستند که وارد بهشت نمی شود مگر آن کس که آنان را(به عنوان امام)بشناسد و (آنان) او را(به عنوان شیعه خویش) بشناسند و وارد آتش نمی شود مگر کسی که (امامت) ایشان را انکار کند و (شیعه بودن) وی را انکار کنند. و «اعراف» هستند که خدا جز به سبب و وسیله معرفت ایشان، شناخته نشود(1).

امام صادق عليه السّلام فرمودند :

كُلُّ أُمَّةٍ يُحَاسِبُهَا إِمَامُ زَمَانِهَا وَ يَعْرِفُ الأَئِمَّةُ أَوْلِيَاءَهُمْ و أَعْدَاءَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ عَلَى اَلْأَعْرَافِ رِجَالٌ» وَ هُمُ اَلْأَئِمَّةُ« يَعْرِفُونَ كُلاً بِسيماهُم» فَيُعْطُونَ أَوْلِيَاءَهُمْ كِتَابَهُمْ بِيَمِينِهِم فَيَمُرُّونَ إِلَى الْجَنَّةِ بِلاَ حِسَابٍ وَ يُعْطُونَ أَعْدَاءَهُمْ كِتَابَهُمْ بِشِمَالِهِمْ فَيَمُرُّونَ إِلَى اَلنَّارِ بِلَاَ حِسَاب.

هر امّتی را امام زمانش حسابرسی می کند و امامان نیز دوستان و دشمنان خویش را از چهره هایشان می شناسند و این همان سخن خدای تعالی است «مردانی بر فراز هستند» آنان امامان هستند« که همه را از چهره هایشان می شناسند»؛ نامه اعمال دوستدارانِ خود را به دستان راست آنان می دهند، در نتیجه آنان بدون حساب رسی به سوی بهشت می روند و نامه اعمال دشمنانشان را به دستان چپ آنان می دهند، در نتیجه آنان بدون حساب رسی به سوی آتش می روند .(2)

8و9.شیعیان امير المؤمنین علیّ علیه السّلام«المهتدون»و«العادلون» هستند

وَمِمَّن خَلَقنَا أُمَّةٌ يَهدُونَ بِالحَقِّ وَ بِهِ يَعدِلُونَ

ص: 242


1- بصائر الدّرجات : ص 496 ب 16 ح 4.
2- تفسير القمّى : ج 2 ص 384.

و از کسانی که آفریدیم گروهی هستند که به حق هدایت می کنند و

بدان حکم و دادگری می نمایند .(1)

از امیر المؤمنين عليه السّلام روایت شده که فرمودند:

تَفْتَرِقُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ عَلَى ثَلاَثٍ وسَبْعِينَ فِرْقَةً اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِرْقَةً فِي النَّارِ وَ وَاحِدَةٌ فِي اَلْجَنَّةِ وَ هُمُ اَلَّذِينَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالى:« وَ مِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» وَ هُمْ أَنَا وَ شِيعَتِي.

این امّت (یعنی امت اسلام) 73 گروه می شوند که 72 [گروه ]در آتش هستند و یکی در بهشت است و آنان کسانی هستند که خداوند تعالی می فرماید: «و از کسانی که آفریدیم گروهی هستند که به حق هدایت می کنند و بدان حکم و دادگری می نمایند»و آنان من و شیعیانم هستیم .(2)

ابوالجارود از امام باقر عليه السّلام روایت می کند که در تفسیر این آیه فرمودند:

هَذِهِ لِآلِ مُحَمَّدٍ خَاصَّةً وَ أَتبَاعِهِم.

این آیه، تنها برای آل محمّد و پیروان ایشان است.(3)

شیعیان امير المؤمنين عليّ عليه السّلام «المهتدون»، هستند

وَإِنّي لَغَفّارٌ لِمَن تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهتَدى

ص: 243


1- سوره (7) الأعراف آیه 182.
2- کشف الغمّة : ج 1 ص 321، کشف اليقين : ص 389 مبحث 21، إرشاد القلوب : ج 2 ص 258، تأويل الآيات الظّاهرة : ص 195 از کتاب های مخالفین از ابو نعیم و ابن مردویه به سند خودشان از زاذان از امیرالمؤمنین علیه السّلام. ر.ک. نهج الحق : ص 202 و الصّراط المستقیم : ج 1 ص 295 ب8.
3- غررالأخبار : ص 183 فصل 14. ر.ک. تفسير القمّي : ج 1 ص 249.

و به راستی که من بسیار آمرزنده هستم برای کسی که توبه کرده و

ایمان آورد، شایسته عمل نمود و سپس هدایت شد.(1)

امام باقر عليه السّلام درباره این آیه فرمودند :

[قَدْ أُخْبِرُكَ ]أَنَّ التَّوْبَةَ وَ اَلْإِيمَانَ وَ اَلْعَمَلَ اَلصَّالِحَ لاَ يَقْبَلُ[لاَ قِبَلَهُ -لاَ يَقْبَلُهَا] إِلاَّ بالإهتداء [وَ]أَمَّا اَلتَّوْبَةُ فِي اَلشِّرْكِ بِاللَّهِ وَ أَمَّا الإِيمانُ فَهُوَ اَلتَّوْحِيدُ لِلَّهِ وَ أَمَّا اَلْعَمَلُ اَلصَّالِحُ فَهُوَ أَدَاءُ اَلْفَرَائِضِ وَ أَمَّا اَلْإِهْتِدَاءُ فَبِوُلاَةِ اَلْأَمْرِ وَ نَحْنُ هُمْ.

[همانا خداوند تو را آگاه نموده است ]که توبه و ایمان و کار نیک، جز با هدایت شدن، پذیرفته نمی شود. «توبه» از شریک قرار دادن برای خداوند، «ایمان» که یگانه دانستن خداوند است، «کار نیک» که همان انجام واجبات است و امّا «هدایت شدن» به والیان امر است که ما

اهل بیت هم آنان هستیم .(2)

حارث بن يحيی در باره این آیه «وَ إِنّي لَغَفّارٌ لِمَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً ثُمَ اهتَدی»از امام باقر عليه السّلام روایت می کند که فرمودند :

ألاّ تَرى كَيفَ اشتَرَطَ وَ لَمْ يَنْفَعْهُ التَّوْبَةُ والإيمانُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحِ حَتَّى اُهْتُدِيَ؟ وَ اَللَّهِ لَوْ جَهَدَ أَن يَعمَلَ بِعَمَلٍ مَا قُبِلَ مِنْهُ حَتَّى يَهْتَدِي.

آیا نمی بینی که چگونه خداوند الزام قرار داده و توبه و ایمان و انجام کارهای نیکو، سودی برای شخص ندارد تا زمانی که هدایت شود؟به خدا سوگند اگر شخص در انجام کاری بکوشد، از او پذیرفته نمی شود

ص: 244


1- سوره (20) طه صلِى الله عليه و آله و سلّم آیه 83.
2- تفسير الفرات : ص 257 ح 351.

مگر اینکه هدایت شود .

(راوی گوید)عرض کردم:فدایت شوم،به سوی چه کسی (هدایت شود)؟ فرمود:

إِلَینَا

به سوی ما اهل بیت.(1)

امام باقر عليه السّلام در حدیث دیگری فرمودند :

قالَ اللَّهُ تَعالى في كِتابِهِ« وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وآمَنَ وعَمِلَ صَالِحاً ثُمَّ اهْتَدَى »قَالَ: وَاللَّهِ لَوْ أَنَّهُ تَابَ وَ آمَنَ و عَمِلَ صَالِحاً وَلَم يَهْتَدِ إِلَى وَلايَتِنَا وَ مَوَدَّتِنا وَ يَعرِف فَضْلَنَا ما أَغْنَى عَنْهُ ذَلِكَ شَيئاً.

خداوند تعالی در کتاب خویش می فرماید: «وَ إِنّي لَغَفّارٌ لِمَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً ثُمَّ اهتَدِىَ - و به راستی که من بسیار آمرزنده هستم برای کسی که توبه کرده و ایمان آورد،شایسته عمل نمود و سپس هدایت شد»، به خدا سوگند اگر شخص توبه کند و ایمان بیاورد و کار نیکو انجام دهد ولی به پیروی و دوستی ما اهل بیت هدایت نشود و برتری ما را نشناسد، آن (توبه و ایمان و عمل صالح)هیچ سودی برایش ندارد.(2)

يعقوب بن شعيب گوید : از امام صادق عليه السّلام درباره این کلام خداوند تبارک و تعالی پرسیدم، فرمود:

وَمَن تَابَ مِن ظُلمٍ وَ آمَنَ مِن كُفرٍ وَ عَمِلَ صَالِحاً ثُمَ اَهتَدِى إِلَى وَلَايَتِنا.

و آن کس که از «ستم کردن» توبه کند و از کفر به سوی ایمان روی

ص: 245


1- تفسير القمّى : ج 2 ص 61. ر.ک: المحاسن : ج 1 ص 142 ب 10 ح 35.
2- تفسير الفرات : ص 258ح 352.

آورد و کار نیک انجام دهد، سپس به ولایت ما هدایت شود.[سپس با دست به سینه مبارک خویش اشاره فرمودند].(1)

10.شیعیان امیر المؤمنين عليّ عليه السلام «المهتدون بنور الله »هستند

اَللَّهُ نُورُ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاً فِيهَا مصباحٌ اَلْمِصْبَاحُ في زُجاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوكَبٌ دُرِّيٌ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ ولا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اَللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَ يَضْرِبُ اَللَّهُ اَلْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اَللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

الله ، نوربخش آسمان ها و زمین است، مثال نور او چون چراغ دانی است که چراغی درون آن است، چراغ داخل شیشه ای است و شیشه چونان ستاره ای درخشان است که از درخت برکت داده شده زیتون افروخته شده است، نه شرقی و نه غربی است، روغن این درخت زیتون ،(از شدت زلالی)نزدیک است بدون این که آتشی بدان برسد،(افروخته شده و )نور دهد، نوری است بالای نوری دیگر که خداوند برای نور خویش، هرکس را بخواهد راهنمایی میکند و برای مردم مَثل ها می آورد و خداوند به همه چیز آگاه است .(2)

عبدالله بن جندب گوید: به امام ابا الحسن الرّضا عليه السّلام نامه ای نوشته درباره تفسیر این آیه از ایشان پرسیدم ، حضرت جواب را برایم مرقوم فرمودند:

...فَالنُّورُ عَلَى يَهْدِي اَللَّهُ لِوَلاَيَتِنَا مَنْ أَحَبَّ، وَ حَقٌ عَلَى اللَّهِ أَن

ص: 246


1- بصائر الدّرجات : ص 78 باب النّوادر ح6. ر.ک. تفسير الفرات : ص 257 ح 350. تفسير القمّى : ج 2 ص 61. همچنین ر.ک: تفسير الفرات : ص 258ح353.
2- سوره (24) النّور آیه 36.

يَبْعَثُ وَلِيَّنا مُشْرِقاً وَجْهُهُ مُنِيراً بُرْهَانُهُ ظَاهِرَةً عِنْدَ اَللَّهِ حُجَّتُهُ...

... نور، على علیه السّلام است که خداوند آن کس را که دوست داشته باشد به ولایت ما اهل بیت هدایت میکند و سزاوار است که خداوند دوست دار و پیرو ما را در حالی که چهره اش درخشنده و دلیلش روشن و حجّتش نزد خداوند آشکار است، محشور فرماید ....(1)

11و12و13.شیعیان امير المؤمنين علیّ عليه السلام«المهاجرون» و«المجاهدون» و«الفائزون»هستند

اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اَللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولَئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ* يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوَانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ *خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً إِنَّ اَللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرَعظِيم

کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا با دارایی و جان هایشان جهاد کردند،نزد خداوند درجه ای شگفت تر دارند و همانا آنان «فائزون - رستگاران» هستند *به پروردگارشان آنان را بشارت می دهد به رحمتی از جانب خویش و رضوان و بهشت هایی که از آن ایشان بوده، در آن نعمت های پایدار است *برای همیشه در آن جاودان هستند، همانا پاداشی شگفت نزد خداوند است.(2)

رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم در ضمن خطبه غدیر فرمودند :

مَعَاشِيرُ اَلنَّاسِ، اَلسَّابِقُونَ اَلسَّابِقُونَ إِلَى مُبَايَعَتِهِ وَ مُوَالاَتِهِ وَ اَلسَّلاَمُ

ص: 247


1- تفسير القمّى : ج 2 ص 104. ر.ک: تفسير الفرات : ص 283 ح 384. مسائل علىّ بن جعفر : ص 316 ح 795.
2- سوره (9) التّوبه آیات 20-22 .

عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ اَلْمُؤْمِنِينَ أُولَئِكَ هُمُ اَلْفَائِزُونَ فِي جَنَّاتِ اَلنَّعِيمِ.

ای گروه مردم، سبقت گیرندگان کسانی هستند که به سوی بیعت با او (یعنی امیرالمؤمنین علیه السّلام) و پیروی پیوسته اش و سلام به وی به عنوان «امیرالمؤمنین»(از یک دیگر)سبقت می گیرند، هم آنان«فائزون - رستگاران» در بهشت های نعمت هستند .(1)

بنابراین مؤمنانی که هجرت کردند، شیعیان مولا امیرالمؤمنین هستند یعنی از «جهل» به «علم»، از «معصیت» به «طاعت»، از «کفر» به «اسلام»، از «شرک» به «ایمان» هجرت کردند و در راه خدا، با جان و مال خویش جهاد نمودند و همه این نعمت های الهی ، از آن ایشان است.

14.شیعیان امير المؤمنين علیّ عليه السّلام «الصّدّيقون» هستند

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اَتَّقُوا اللَّهَ وَ كَونَوا مَعَ الصّادِقِينَ

ای کسانی که ایمان آوردید از(نافرمانی)خدا بترسید و با صادقان همراه باشید.(2)

احمد بن محمد بن ابی نصر گوید: از امام رضا عليه السّلام درباره این آیه پرسیدم ، فرمودند:

الصَّادِقُونَ (هُمُ) الأَئِمَّةُ، الصِّدّيقُونَ بِطاعَتِهِم.

«صادقون» همان امامان هدایت هستند، مقام «صدّیقون» نیز با

ص: 248


1- روضة الواعظين:ج 1 ص 99، الإحتجاج : ج 1 ص 66. ر.ک : مشكاة الأنوار : ص 91 فصل 5. الصّراط المستقیم : ج 1 ص 280 ب8.
2- سوره (9) التّوبه آیه 119.

پیروی از ایشان محقّق می شود.(1)

15.شیعیان امیر المؤمنين علیّ عليه السّلام« اصحاب قدم صدق» هستند

أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَن أَوحَينَا إِلَى رَجُلٍ مِنهُم أَن أَنذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُم قَدَمَ صِدقٍ عِندً رَبِّهِم...

آیا مردم شگفت دارند از اینکه بر مردی از میان ایشان وحی فرستادیم که «مردم را (از نافرمانی و عذاب الهی) بترسان و کسانی را که ایمان آوردند بشارت بده که «قدم صدق - راست گامی» نزد پروردگارشان برای ایشان است»....(2)

امام صادق عليه السّلام در چندین حدیث،درباره این آیه شریفه فرموده اند :«قدم صدق یعنی گام راستین نزد پروردگار»،ولایت مولی الموحّدین امیر المؤمنین مولانا علیّ بن ابی طالب صلوات الله علیه است(3) بنابراین پیروان ولایت حضرت ،«اصحاب قدم صدق»هستند.

16.شیعیان امیر المؤمنين علیّ عليه السّلام «السُّعَداء» ، هستند

يَومَ يَأتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُم شَقِيٌ وَسَعِيدٌ فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ خَالِدِينَ فِيهَا مَا

ص: 249


1- بصائر الدّرجات : ص 31 ب 14ح 2 و الكافي : ج 1 ص 208 ح 2. ر. ک. الأصول السّتة عشر : 63 أصل جعفر بن محمّد حضرمی، از جابر از امام محمّد باقر عليه السّلام.
2- سوره (10) یونس (عليه السّلام) آیه 3.
3- تفسير العيّاشي : ج 2 ص 119 ح 4. الكافي : ج 1 ص 422 ح 50. غررالأخبار : ص 152 رقم 43.تأويل الآيات:ص 219. بشارة المصطفى صلّى الله عليه و آله و سلّم : ج 2 ص 261. کشف الغمّة : ج 1 ص 322. کشف اليقين : ص 394 مبحث 21. و الصّراط المستقيم : ج 1 ص 292 ب8 از امام محمّد باقر عليه السّلام.

دامَتّ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ* وَ أَمَّا اَلَّذِينَ سُعِدُوا فِي اَلْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مادامت اَلسَّمَاوَاتُ وَ اَلْأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاءَ رَبُّكَ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذ

روزی می آید که هیچ کس جز به اجازه او،سخن نمی گوید، پس(بعضی) از آنان شقاوتمند و( برخی) رستگار هستند* اما آنان که شقاوت مند شدند در آتش اند،(از شدت عذاب) صدایی سخت و ناله ای زار دارند* تا آسمان ها و زمین برپاست،در آن جا جاودان اند جز آن چه پروردگارت بخواهد، پروردگارت آن چه خواهد، انجام دهد * و اما آنان که رستگار شدند، در آن جا جاودان اند تا آسمان ها و زمین برپاست، جز آن چه پروردگارت بخواهد، بخششی است که قطعنمی شود.(1)

مسعدة بن صدقه روایت می کند که امام جعفر صادق عليه السّلام در حدیثی به نقل از پدر گرامی خویش در وصف اهل بهشت ، فرمودند :

مَن دَخَلَ فِي ولاية آلِ مُحَمَّدٍ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ مَن دَخَلَ فِي وِلايَةِ عَدُوِّهِم دَخَلَ النَّارَ وهَذَا اَلَّذِي عَنَى اللَّهُ مِنَ اَلإِسْتثْناءِ فِي اَلْخُرُوجِ مِنَ اَلْجَنَّةِ وَ اَلنَّارِ وَ اَلدُّخُول.

هرکس به ولایت آل محمد در آید، وارد بهشت شده و هرکس به ولایت دشمنان ایشان در آید، وارد آتش(دوزخ)شده است. و این است منظور خداوند از استثناء درباره بیرون آمدن از بهشت و دوزخ و وارد شدن به آن .(2)

ص: 250


1- سوره (10) هود علی نبیّنا و آله و عليه السّلام آیات 106-109.
2- تفسير العيّاشي : ج 2 ص 159 ح 66.

17.شیعیان امیر المؤمنين علیّ عليه السّلام«المطمئنّون»، هستند

الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

آنان که ایمان آوردند و دل هایشان به یاد الله قرار یافت،آگاه باشید که تنها به یاد الله است که دل ها قرار می یابد .(1)

امام صادق عليه السّلام روایت می فرمایند که رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم درباره این آیه به امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند:

تَدْرِي فِيمَنْ نزلَتْ ؟قَالَ: اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ .قَال :فِيمَنْ صَدَّقَ لِي وَ آمَنَ بِي وَ أَحَبَّكَ و عترتك مِن بَعدِكَ وَ سَلَّمَ الأَمْرَ لَكَ[ لَكَ الْأَمْرُ] وَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِكَ.

آیا می دانی این آیه درباره چه کسانی نازل شده است؟عرض نمود:خدا و پیامبرش آگاه تر هستند. فرمود:(این آیه)درباره کسانی (نازل شده است )که پیامبری مرا تصدیق کرده و به من ایمان بیاورند و تو و نیز خاندانت را پس از تو دوست بدارند و امر امامت را به تو وامامان پس از تو، تسلیم کنند.(2)

امیر المومنین علیه السّلام فرمودند: هنگامی که آیه «أَلَا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ »نازل شد، رسول الله صلى الله عليه و آله و سلّم فرمودند:

ذَاكِرَ اَللَّهِ أَحَبَّ اَللَّهَ تَعَالَى وَ رَسُولَهُ وَ أَحَبَّ أَهْلَ بَيْتِي صادِقاً غَيْرَ كَاذِبٍ وَ أَحَبَّ اَلْمُؤْمِنِينَ شَاهِداً وَ غائِباً ألاَ بِذِكرِ اللّهِ يَتَحانَّوا.

ص: 251


1- سوره (13) الرّعد آیه 29.
2- تفسير الفرات : ص 207 ح 274.

یادکننده خداوند، خدا و پیامبرش و اهل بیت مرا دوست می دارد،(در این دوستی) راستگو است و دروغ گو نیست و مؤمنانی که می بیند و نمی بیند، همه را دوست می دارد. آگاه باشید که به سبب و وسیله یادِ - خداست که به یکدیگر محبّت می کنند.(1)

رجال حدیث به سند متّصل از ابن عباس نقل کرده اند که گفت : رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم پس از تلاوت این آیه فرمود:

أَتَدرِي يَابنَ أُمُّ سُلَيمٍ مِن هُم؟

ای فرزند امّ سلیم ، آیا می دانی آنان، چه کسانی هستند؟

گوید : عرض کردم: آنان چه کسانی هستند یارسول الله ؟ فرمود:

نَحنُ أَهلَ البَيتِ وَ شِيَعَتُنَا.

(آنان) ما اهل بیت و شیعیان ما هستیم.(2)

انس بن مالک گوید : رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم این آیه را تلاوت کرد و فرمود:

یَابنَ أُمَّ سُلَیمٍ تَرِى فِيمَن أُنزِلَت هَذِهِ الآيَةُ؟ فِينَا وَ فِي شِيعَتُنَا.

ای فرزند امّ سلیم، فکر می کنی این آیه درباره چه کسی نازل شده است؟ درباره ما و شیعیان ما (نازل شده است ).

گوید : عرض کردم: هرکس ادّعای مسلمانی داشته باشد، از شیعیان شما نیست؟ فرمود:

نَعَمْ تُبَاعِدُهُمْ مِنَ الْإِسْلَامِ عَدَاوَتَهُمْ لِأَهْلِ بَيْتِي وَ تُقَرِّبُهُمْ مِنَ اَلْيَهُودِيَّةِ وَ اَلنَّصْرَانِيَّة

ص: 252


1- الجعفريّات (الأشعثیّات): ص 224 و شرح الأخبار : ج3 ص 7 ح 925.
2- تأويل الآيات: ص 239.

بله، دشمنی آنان با اهل بیت من موجب دوری آنان از اسلام و نزدیکی به یهودیت و نصرانیّت است.(1)

18.شیعیان امير المؤمنین علیّ علیه السّلام«اصحاب شجره طوبی»،هستند

اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ طُوبَى لَهُم وَ حُسنُ مَآبٍ.

کسانی که ایمان آوردند و کار شایسته انجام دادند، «درخت طوبی» و

بازگشت نیکو، از آنِ آنان است.(2)

رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم درباره این آیه فرمودند :

شَجَرَةٍ ،فَشَجَرَةٌ فِي اَلْجَنَّةِ ... وَ إِنَّ أَغْصَانَهَا لَتُرَى مِنْ وَرَاءِ سُورِ اَلْجَنَّةِ وَ هِيَ فِي مَنْزِلِ عَلِيِّ بْنِ أَبي طَالِبٍ عَلَيهِما السَّلامُ لَن يُحَرَمَهَا وَلِيُّهُ وَلَنْ يَنالَها عَدُوُّهُ .

(طوبی)درختی است،درختی در بهشت ... و همانا شاخه هایش از پشت دیوار بهشت دیده می شود و آن در منزل علىّ بن ابی طالب عليهما السّلام است که از دوستش دریغ نمی دارد و دشمنش بدان دسترسی ندارد .(3)

سلیم بن قیس گوید: شنیدم حضرت علی علیه السّلام در ماه رمضان می فرمود:

...النَّاسُ ثَلاثَةُ أَصْنَافٍ صِنْفٌ بَيِّنٌ بِنُورِنَا ،وَ صِنْفٌ يَأْكُلُونَ بِنَا، وصَنَفٌ اهْتَدَوْا بِنَا وَ اقْتَدَوْا بِأَمْرِنَا، وَهُم أقَلُّ الأصْنافِ .أُولَئِكَ الشِّيعَةُ النُّجَبَاءُ الْحُكَمَاءُ وَ اَلْعُلَمَاءُ اَلْفُقَهَاءُ، وَ اَلْأَتْقِيَاءُ اَلْأَسْخِيَاءُ، طُوبَى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب.

ص: 253


1- مشكاة الأنوار : ص 91 فصل 5. ر.ک. الدّرّ النّظيم : ص 806.
2- سوره (13) الرّعد آیه 30.
3- تفسير الفرات : ص 208 ح 277. ر.ک : ح 278 و 279.

... مردم 3 گروه هستند: گروهی که به سبب نور ما اهل بیت ، روشن هستند و گروهی که به سبب ما (روزی) می خورند و گروهی که به سبب ما هدایت می شوند و از امر(امامت ما)پیروی می کنند،آنان اندک ترین گروه هستند، آنان شیعیان، افراد پاک دامن، حکم کنندگان به حق، دانایان فرزانه و پارسایان بخشنده هستند،شجره طوبی و بازگشت نیکو، از آنِ آنان است.(1)

امام جعفر صادق عليه السّلام فرمودند :

طُوبَى شَجَرَةٌ فِي اَلْجَنَّةِ فِي دَارِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ و لَيْسَ أَحَدٌ مِنْ شِيعَتِهِ إِلاَّ وَ فِي دَارٍ و غُصْنٍ مِنْ أَغْصانِهَا وَ وَرَقَةٌ مِن أَوْراقِها يَسْتَظِلُّ تَحْتَهَا أُمَّةٌ مِنَ الأُمَمِ.

«طوبی» درختی در بهشت است در خانه امیرالمؤمنین علیه السّلام، و هیچ یک از شیعیان ایشان نیست مگر اینکه در خانه او ، شاخه ای از شاخه های آن و برگی از برگ های آن وجود دارد که گروهی از میان همه امّت ها، زیر آن سایه می گیرند .(2) (3)

19.شیعیان امير المؤمنين علیّ عليه السّلام «برگ های شجرهطیّبه» هستند

أَلَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُها

ص: 254


1- کتاب سلیم : ج 2 ص 943 ح 79.
2- تفسير القمّى : ج 1 ج 365 .
3- در احادیث بسیاری، وصف درخت طوبی و ویژگی های منحصر به فرد آن آمده است که البته از بحث ما خارج است . برای مزید اطّلاع رجوع کنید به بحارالأنوار: ج 8 ص 150 ب 23 ح87 و ص 151 ح 91 و ص 154 ح 92 و ص 178 ح 132 و ص 219 ح 213 و ج 64 ص 289 ب 14 ضمن ح10 و ج65 ص 71 ب 15ح 131 و ج 66 ص 364 ب 38 ح 1 و ج 67 ص 282 ب 56ح2 و....

ثابِتٌ وَفَرعُهَا فِي السَّمَاءِ

آیا ندیدی که خداوند«کلمه طیّبه- سخنی پاکیزه»را چگونه مثال زد: مانند درخت پاکی است که ریشه اش برقرار است و شاخه اش در آسمان قرار دارد.(1)

براساس روایات صحیح و متواتر اهل بیت اطهار علیهم السّلام،«شجره طیّبه» مَثَلی است که خداوند تبارک و تعالی برای وجود گرامی اهل بیت صلوات الله عليهم اجمعين و شیعیان ایشان آورده است ... باشد تا مَثَل الهی را بیاموزیم و آموزش دهیم.

رسول الله صلّى الله عليه و آله فرمود:

قَالَ لِي رَبِّي لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي :... يَا مُحَمَّدُ أَنْتَ شَجَرَةٌ وَ عَلِيٌ أَغْصَانُهَا وَ فاطمةُ وَرَقُهَا وَ الحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ ثِمَارَها خَلَقْتُهَا مِنْ طِينَةِ عِلِّيِّينَ وَ جَعَلْتُ شِيعَتَكُمْ مِنْكُمْ لِأَنَّهُمْ لَوْ ضُرِبُوا عَلَى أُنُوفِهِمْ بِالسُّيُوفِ لَمْ يَزْدَادُوا لَكُمْ إِلاَّ حُبّاً

در شب معراج، پروردگارم به من فرمود: ... ای محمّد ، درخت (پاک) تو هستی و علی شاخه هایش، فاطمه برگ هایش و حسن و حسین میوه های آن هستند. آن را از طینت (خمیرمایه) علّیّین آفریدم و شیعیانتان را از شما(یعنی از طینت عليّين)قرار دادم زیرا که اگر با شمشیر بر بینی آنان زده شود، جز محبت برای شما (اهل بیت) آنان را نمی افزاید.(2)

امیر المؤمنين عليه السّلام از رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم روایت نمود که

ص: 255


1- سوره (14) ابراهیم (عليه السّلام) آیه 25.
2- شرح الأخبار : ج 2 ص 490 ح 870 .

فرمودند :

مَثَلِي مَثَلُ شَجَرَةٍ أَنَا أَصْلُهَا و عَلِيٌ فَرْعُهَا و اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ ثَمَرُهَا وَ اَلشِّيعَةُ وَرَقُهَا فَأَبَى أَنْ يَخْرُجَ مِنَ اَلطِّيبِ إِلاَّ اَلطِّيب

مَثَل من مَثَل درختی است که من ریشه اش هستم،على شاخه اش ،حسن و حسین میوه اش و شیعیان برگ آن هستند. در نتیجه، امتناع

نموده از این که از پاک، جز پاک بیرون آید.(1)

امیر المؤمنين عليه السّلام فرمودند:رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم به من فرمودند :

خُلِقْتَ يَا عَلِىُّ مِنْ شَجَرَةٍ خُلِقَتْ مِنْهَا أَنَا أَصْلُهَا وَ أَنْتَ فَرْعُهَا وَ اَلْحُسَيْنُ وَ اَلْحَسَنُ أَغْصَانُهَا وَ مُحِبُّونَا وَرَقُهَا فَمَنْ تَعَلَّقَ بِشَيْءٍ مِنْهَا أَدْخَلَهُ اللَّهُ عزّوجل الجَنَّةَ

ای علی،تو از درختی آفریده شدی که من از آن آفریده شدم، من ریشه آن هستم و تو تنه اش هستی، حسن و حسین شاخه های آن و دوستان ما برگ های آن هستند. بنابراین هرکس به هر قسمتی از(این درخت) بیاویزد، خداوند عزّوجل او را وارد بهشت خواهد کرد.(2)

ابوحمزه ثمالی گوید: از امام باقر عليه السّلام درباره آیه «كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُها ثَابِتٌ وَفَرعُهَا فِي السَّماءِ تُؤتِي أُكُلَها كُلَّ حِينَ بِإذنِ رَبِّهَا»پرسیدم، فرمود :

قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلم:أنَا أَصْلُهَا وَ عَلِيٌ فَرْعُهَا وَ اَلْأَئِمَّةُ أَغْصَانُهَا وَ عِلْمُنَا ثَمَرُهَا وَ شِيعَتُنَا وَرَقُهَا

ص: 256


1- الأمالی شیخ طوسی : ص 353 مجلس 12ح 731- 71 و بشارة المصطفى صلّى الله عليه و آله و سلّم : ج 2 ص 63 و شرح الأخبار : ج 3 ص 455 ح 1334 .
2- عیون اخبار الرّضا عليه السّلام : ج 2 ص 60ب 31 ح 233.

رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم فرمودند : من ریشه آن (درخت) هستم، علی پایه اش و امامان شاخه هایش هستند، علم ما (اهل بیت)

میوه اش و شیعیان ما برگ هایش می باشند .(1)

عمر بن یزید گوید:از امام جعفر صادق علیه السّلام درباره اینآیه پرسیدم حضرت فرمود:

قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ اَللَّهِ أَنَا جذرها [أَصْلُهَا ]وَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ فَرْعُهَا وَ شِيعَتُهُ وَرَقُهَا....

رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود: به خدا سوگند من بیخ و بُن [ریشه ]آن (درخت) هستم و امیرالمؤمنین شاخه و شیعیان او، برگ های آن هستند .(2)

ابوامامه باهلی گوید: رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند:

إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَنِي وَ خَلَقَ عَلِيّاً مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ فَأَنَا أَصْلُهَا وَ عَلَى فَرْعِهَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ ثَمَرُهَا وَ شِيعَتُنَا وَرَقُهَا وَ مَنْ تَمَسَّكَ بِهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَوَى

همانا خداوند من و علی را از یک درخت آفرید. بنابراین من ریشه آن هستم، علی پایه آن، حسن و حسین میوه اش و شیعیان ما برگ هایش هستند و هرکس به آن چنگ زند و بیاویزد (از گمراهی)نجات یابد و هرکس از آن روی تابد ، گمراه و هلاک شود.(3)

ابوذر رضی الله عنه از رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم روایت می کند که

ص: 257


1- بصائر الدّرجات : ص 58 ب 2 ح 1.
2- تفسير الفرات : ص 219ح 292.
3- الرّوضة : ص 122 ح 106 و الفضائل : 133.

فرمودند :

نَحْنُ الشجرة الطَّيِّبَةُ وَ العُروةُ اَلْوُثْقَى وَ مُحِبُّونَا وَرَقُهَا فَمَن أَرادَ الدُّخُولَ إِلَى الْجَنَّةِ فَلْيَسْتَمْسِكْ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا

مقصود از«شجره طیبه یعنی درخت پاک»و«عروة الوثقی یعنی ریسمان محکم»ما(اهل بیت)هستیم و دوستان ما برگ های آن(درخت) هستند، بنابراین هرکس خواستار ورود به بهشت است، باید به شاخه ای از شاخه هایش چنگ زده و بیاویزد.(1)

ابن عبّاس گوید:شنیدم رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم خطبه ایراد می نمود و به انصار می فرمود:

إِنَّ اَلشَّجَرَةَ أَنَا أَصْلُهَا وَ فَاطِمُهُ فَرْعُهَا وَ عَلِيٌ لِقَاحُهَا و اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ ثِمَارُهَا وَ شِيعَتُهُمْ وَرَقُهَا طِينَتُهُمْ طِينَةٌ طَيِّبَةٌ مُبَارَكَةٌ

به راستی که من ریشه درخت(پاک)هستم و فاطمه تنه آن و على گرد افشانی آن و حسن و حسین میوه های آن و شیعیان ایشان، برگ هایش هستند، طینت (خمیرمایه و سرشت) آنان، طینتی مبارک است.(2)

عبدالرّحمان گفت:شنیدم رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم می فرمود:

أَنَا شَجَرَةٌ وَ فَاطِمَةُ فرعُها وَ عَلِيٌ لِقَاحُهَا وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ ثَمَرُهَا وَ مجبوهم مِنْ أُمَّتِي وَرَقُها

من درخت(پاک)هستم،فاطمه تنه آن،علی گردافشانی آن،حسن وحسین میوه آن و شیعیان ایشان از میان امت من، برگ هایش

ص: 258


1- أعلام الدّین : ص 136.
2- غرر الأخبار : ص 211 فصل 17.

هستند .(1)

مینا غلام عبدالرّحمان بن عوف گوید: شنیدم رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم می فرمود:

أَنَا اَلشَّجَرَةُ وَ فَاطِمُهُ فَرْعُهَا وَ عَلَى لِقَاحِهَا وَ اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثَمَرُهَا وَ شِيعَتُنَا وَرَقُهَا الشَّجَرَةُ أَصْلُهَا فِي جَنَّةِ عَدْنٍ وَ الْفَرْعُ وَ الْوَرَقُ وَ الثَّمَرُ فِي الْجَنَّةِ

درخت(پاک)من هستم،فاطمه تنه آن،علی گردافشانی آن،حسن وحسین میوه آن و شیعیان ما، برگ هایش هستند. ریشه آن درخت در بهشت «عَدن» است و تنه و برگ و میوه اش در بهشت است .(2)

ابن عبّاس گوید:شنیدم رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم می فرمود:

أَنَا شَجَرَةٌ وَ فاطمه حمْلها وَ عَلَى لِقَاحِهَا وَ اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثَمَرُهَا و مَجْبُوناً أَهْلَ الْبَيْتِ وَرَقُها فِي الجَنَّةِ حَقّاً حَقّا

من درخت (پاک) هستم و فاطمه بار آن و علی گردافشانی آن و حسن و حسین میوه آن و دوستان ما اهل بیت برگ هایش هستند،به راستی

و درستی که همگی در بهشت هستند .(3)

سَلّام بن المستنیر گفت:از امام محمّد باقر عليه السّلام درباره آیه «كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وفَرْعُهَا فِي السَّماءَتُؤتِي أكْلُهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا» پرسیدم ،

ص: 259


1- الأمالی شیخ طوسی:ص 18 مجلس 1ح 20-20 و بشارة المصطفى صلّى الله عليه و آله و سلّم: ج 2 ص 40 .
2- الأمالی شیخ طوسی : ص 610 مجلس 28 ح 1262- 10 و إعلام الوری : ص 150.
3- کشف الیقین: ص 328 مبحث 9 و کشف الغمّة : ج 1 ص 51 و الصّراط المستقیم : ج 1 ص 209 .

فرمود:

الشَّجَرة رَسُولُ اَللَّهِ نَسَبُهُ ثَابِتٌ فِي بَنِي هَاشِمٍ وَ فَرْعُ اَلشَّجَرَةِ علَى وَ عُنْصُرُ اَلشَّجَرَةِ فَاطِمَةُ وَ أغْصَانُهَا الْأَئِمَّةُ وَ وَرَقُهَا اَلشِّيعَةُ وَ إِنَّ اَلرَّجُلَ مِنْهُمْ لَيَمُوتُ فَتَسْقُطُ مِنْهَا وَرَقَةٌ وَ إِنَّ اَلْمَوْلُودَ مِنْهُمْ لَيُولَدُ فَتُورَقُ وَرَقَة...

درخت «رسول الله» است که نَسَب ایشان در بنی هاشم برقرار است و تنه آن درخت«علی»است و اصل و نسب آن درخت «فاطمه» است و شاخه هایش «امامان» هستند و برگ هایش«شیعیان»هستند. و همانا چون یک مرد از شیعیان بمیرد، برگی از آن درخت می ریزد و چون

نوزادی از آنان زاییده شود، برگی بر آن بروید ....(1)

عمر بن زید گفت : از امام باقر عليه السّلام درباره آیه «كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُهَا ثَابِتٌ وَفَرعُها فِي السَّمَاءِ» پرسیدم؟ فرمود:

الشَّجره رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ؛ و أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ و الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِهِ فَرْعُها وَ أَغْصانُها، وَ عِلْمُهُم ثَمَرُها، وَ شِيعَتُهُم وَرَقُها

درخت«رسول الله صلّى الله عليه و آله»می باشد،«امیرالمؤمنین وامامان از فرزندان ایشان»تنه و شاخه هایش،«علم آنان»میوه اش و«شیعیانشان» برگ هایش هستند.(2)

جابر جعفی گوید: از امام باقر عليه السّلام درباره سخن خداوند عزّوجل « كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُهَا ثَابِتٌ وَفَرعُهَا فيِ السَّماءِ * تُؤتِي أُكَلَها كُلَّ حينٍ

ص: 260


1- بصائر الدّرجات : ص 59 ب 2 ح 2 و 3. ر.ک: تفسير القمّى : ج 1 ص 369.
2- غررالأخبار : ص 164.

بِإِذنِ رَبِّها» پرسیدم، فرمود:

أَمَّا اَلشَّجَرُ فَرَسُولُ اَللَّهِ وَ فَرْعُهَا على وَ غُصْنُ اَلشَّجَرِ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اَللَّهِ وَ ثَمَرُهَا أَوْلاَدُهَا وَ وَرَقُهَا شِيعَتُنَا

درخت«رسول الله»است،تنه آن«علی»،شاخه آن درخت «فاطمه دخت رسول الله»،میوه آن«فرزندان ایشان»و برگ هایش «شیعیان ما» می باشند .(1)

عمرو بن حریث گفت : از امام صادق عليه السّلام درباره سخن خداوند «کَشَجَرةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُهَا ثَابِتٌ وَفَرعُهَا فِي السَّماءِ» پرسیدم، فرمود:

رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أصها وَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَرْعُهَا وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا أَغْصَانُهَا وَ عِلْمُ اَلْأَئِمَّةِ ثَمَرَتُهَا وَ شِيعَتُهُمُ اَلْمُؤْمِنُونَ وَرَقُهَا ...

«رسول الله» ریشه آن (درخت) است، «امیرالمؤمنین» تنه آن،«امامان از نسل ایشان» شاخه هایش، «علم امامان» میوه آن و«شیعیان با ایمان آنان» برگ هایش می باشند ....(2)

عمر بن یزید از امام صادق عليه السّلام درباره آیه «شَجَرةٍ أَصلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرعُهَا فِي السَّماءِ» پرسید، امام فرمود:

رَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهِ جِذْرُهَا وَ أَميرُ المُؤمِنينَ فَرْعُهَا والأَئِمَّةُ مِن ذُرِّيَّتِهَا أغْصَانُهَا و عِلْمُ الْأَئِمَّةِ ثَمَرُهَا وَ شِيعَتُهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَرَقُها...

به الله سوگند، «رسول الله» بیخ و بُن آن درخت است، «امیرالمؤمنین»

ص: 261


1- معاني الأخبار : ص 400 باب نوادر المعانی ح 61.
2- الکافی:ج 1 ص 428 ح 80. ر.ک. تفسير العيّاشي : ج 2 ص 224 ح 11.

تنه آن، «امامان از نسل ایشان»شاخه هایش،«علم امامان»میوه اش و «شیعیان با ایمان آنان» برگ های آن هستند ....(1)

عمر بن سالم از امام صادق عليه السّلام درباره آیه «أَصلُهَا ثَابِتٌ وَفَرعُهَا فِي السَّماءِ» پرسید ، امام فرمود:

أَصْلُهَا رَسُولُ اَللَّهِ وَ فَرْعُهَا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ و الْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ ثَمَرُهَا وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَيْنِ أَغْصَانُهَا وَ اَلشِّيعَةُ وَرَقُهَا...

ریشه آن «رسول الله» است، تنه آن «امیرالمؤمنین»، «حسن و حسین» میوه آن ، «نه امام از فرزندان حسین» شاخه های آن و«شیعیان» برگ های آن هستند ...(2)

سلیمان گوید:از امام جعفر صادق عليه السّلام درباره سخن خداوند تعالی :«سِدرَةِ المُنتَهِی» و آیه «أَصلُهَا ثَابِتٌ وَفَرعُهَا فِي السَّماءِ پرسیدم، فرمود:

رَسُولُ اَللَّهِ وَ اَللَّهِ جذْرُهَا وَ عَلَى ذروِهَا وَ فَاطِمَةُ فَرْعُهَا وَ اَلْأَئِمَّةُ أَغْصَانُهَا وَ شِيعَتُهُمْ أَوْرَاقُهَا....(3)

به خدا سوگند پیامبر خدا بیخ و بُن آن درخت و على فراز آن،فاطمه شاخه آن و امامان، ساقه های آن و شیعیانشان،برگ های آن درخت

هستند.

هر چند مخاطب خاصّ ما «شیعیان اهل بیت اطهار عليهم الصّلوة و السّلام» هستند و نقل احادیث و روایات ، از منابع اصیل و معتبر شیعه صورت گرفته است ، لكن

ص: 262


1- بصائر الدرجات : ص 59 ب 2ح 4 و ص 60 باب نادر ح3 و تفسير الفرات: ص 219ح293 و 294.
2- كمال الدّين : ج 2 ص 345 ب 33 ح 30. ر.ک . الصّراط المستقیم : ج 2 ص 134 فصل 4.
3- بصائر الدّرجات : ص 60 باب نادر ح 2.

بی جا نیست که برای اتمام حجّت،به برخی از متون مخالفین نیز اشاره شود: در بسیاری از منابع مخالفين آمده است که رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود:

أَنَا اَلشَّجَرَةُ وَ على فرْعها وَ اَلْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِهِ أَغْصَانُهَا وَ اَلْأَئِمَّةُ ثَمَرُهَا وَ شِيعَتُهُمْ وَرَقُهَا

درخت(پاک)من هستم و علی تنه آن و امامان از فرزندان او،شاخه هایش و امامان میوه اش و شیعیان ایشان برگ هایش هستند(1).

20.شیعیان امیرالمؤمنین علیّ علیه السّلام«الثّابتون بالقول الثّابت»، هستند

يُثَبِّتُ اَللَّهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ اَلثَّابِتِ فِي اَلْحَيَاةِ اَلدُّنْيَا وَفِي اَلْآخِرَةِ وَ يُضِلُّ اَللَّهُ اَلظَّالِمِينَ وَ يَفْعَلُ اَللَّهُ مَا يَشَاءُ

خداوند کسانی را که ایمان آوردند در زندگانی دنیا و نیز در آخرت،به« قول ثابت-سخن پایدار»استوار می سازد و ستمکاران را گمراه می نماید و آن چه اراده نماید ، انجام می دهد .(2)

امام صادق عليه السّلام فرمودند :

إِنَّ الشَّيْطَانَ لَيَأْتِي الرَّجُلَ مِنْ أَولِيانا عِندَ مَوتِهِ عَن يَمينِهِ وَعَن شِمالِهِ لِيُضِلَّهُ عَمَّا هُوَ عَلَيْهِ فيأبى اللّه عزّوجل ذَلِك و ذَلِك قَوْلُ اَللَّهِ تَعَالَى

ص: 263


1- الصّراط المستقیم:ج 1 ص 228 ذكر ابن عقدة و عطاء و الخراساني و ابن شريح الفلكي و الطوسي في الأربعين و في الفردوس و ... بعضها. هم چنین رجوع کنید به ملحقات إحقاق الحق:ج 4 ص 341 و ج 5 ص 262- 265 و ص 497- 498 و ج 9 ص 149- 153 و 157 و ج 16 ص 290-291 و ج18 ص 346 و 429-430 و ج 21 ص 419 و ج 22 ص 200 و ج23 ص 134- 138 و ج 24 ص 303-308 و ج 26 ص 246 و ج 32 ص 58 و ج 33 ص 79- 80 و ص 303.
2- سوره (14) إبراهيم (عليه السّلام) آیه 28.

«يُثَبِّتُ اَللَّهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ اَلثَّابِتِ فِي اَلْحَيَاةِ اَلدُّنْيَا وَفِي اَلْآخِرَةِ»

همانا شیطان هنگام مرگ مرد از دوستداران ما اهل بیت،از سمت راست و چپ او نزد وی می آید تا او را از ایمانی که دارد، گمراه سازد امّا خداوند عزّوجل از آن (یعنی گمراه شدن وی)امتناع می ورزد و این همان سخن خداوند است که می فرماید: «یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالقَولِ الثَّابِتِ فِي الحَياةِ الدُّنيا وَفِي الآخِرَةِ-خداوند کسانی را ایمان آوردند در زندگانی دنیا و نیز در آخرت،به«قول ثابت - سخن پایسته و برقرار» استوار می سازد»(1).

21.شیعیان امیر المؤمنین علیّ علیه السّلام«الإخوان»هستند

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِينَ وَ نُعِزْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍ إِخْوَاناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِين

به راستی پرهیزکاران در بهشت ها و چشمه سارها مستقر هستند* به سلام و در امان واردش شويد*و آن چه از کینه در سینه هایشان داشتند بیرون کردیم، برادرانی هستند که بر روی تخت ها روبروی هم هستند(2).

امام صادق عليه السّلام از پدران گرامش از رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم روایت کرد که آن حضرت فرمودند :

إِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْقِيَامَةِ شِيعَتُنَا هَكَذَا بِنَا مُختَلِطَين -وَ شَبَّكَ بَيْنَ أَصابِعِهِ - ثُمَّ قَالَ:« إِخْوَاناً عَلَى سُرُرٍ مُتقابِلِين».

چون روز قیامت فرا رسد، شیعیان ما این چنین با ما همراه اند - سپس

ص: 264


1- من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 135 باب غسل الميّت ... ح 360.
2- سوره (15) الحجر آیات 46-48.

انگشتان دستان مبارک را در هم فرو کرد - سپس فرمود:«إِخوَاناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ -برادرانی که بر روی تخت ها، روبروی هم هستند».(1)

امام صادق عليه السّلام خطاب به ابوبصیر فرمودند :

يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَكَرَكُمُ اَللَّهُ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ :«إِخْوَاناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ» وَ اَللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَا غَيْرَكُمْ...

ای ابامحمّد، به یقین خداوند شما(شیعیان)را در کتابش یاد کرده،فرمود: «إِخوَاناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ - برادرانی هستند که بر روی تخت ها روبروی یک دیگرند» به خدا سوگند از این بیان ، کسی جز شما را اراده نفرمود ....(2)

عمرو بن ابی مقدام از امام صادق عليه السّلام روایت می کند که فرمودند :

...أَنْتُمْ وَ اَللَّهِ عَلَى فُرُشِكُمْ نِيَامٌ لَكُمْ أَجْرُ اَلْمُجَاهِدِينَ وَ أَنْتُمْ وَ اَللَّهِ فِي صَلاَتِيمَ لَكُمْ أَجْرُ اَلصَّافِّينَ فِي سَبِيلِهِ. أَنْتُمْ وَ اَللَّهِ اَلَّذِينَ قَالَ اَللَّهُ عَزَّوَجَلَّ:« وَ نَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍ إِخْوَاناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ». إِنَّمَا شِيعَتُنَا أَصْحَابُ الأَرْبَعَةِ الأَعْيُنِ، عَيْنَانِ فِي الرَّأْسِ وعَيْنَانِ فِي الْقَلْبِ. أَلاَ وَ اَلْخَلاَئِقُ كُلُّهُمْ كَذَلِكَ ،إِلاَّ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ و جَلَّ فَتَحَ أَبْصَارَكُمْ وَ أَعْمَى أَبْصَارَهُم.

...به خدا سوگند شما(شیعیان)در رخت خواب خویش خوابیده اید و پاداش پیکارکنندگان از آنِ شماست. و به خدا سوگند شما در نماز

ص: 265


1- تفسير الفرات : ص 227 ح 305.
2- تفسير الفرات : ص 226 ح 303. ر.ک. تفسير العيّاشي : ج 2 ص 244ح 22.

هستید و پاداش به صف ایستادگان (برای نبرد )در راه خدا از آن شماست.به خدا سوگند شما هستید کسانی که خداوند عزّوجل می فرماید: «وَ نَزَعنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِن غِلٍّ إِخوَاناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ -و آن چه از کینه در سینه هایشان داشتند بیرون کردیم، برادرانی هستند که بر روی تخت ها روبروی هم هستند». همانا شیعیان ما، چهار چشم هستند، 2 چشم در سر دارند و 2 چشم در دل. آگاه باشید که همه آفریدگان چنین هستند با این تفاوت که خداوند عزوجل چشمان شما را باز نمود و چشمان آنان را کور کرد.(1)

در حدیث دیگری محمّد بن مروان روایت می کند که امام صادق عليه السّلام فرمودند :

لَيْسَ مِنكُم رَجُلٌ ولا امْرَأَةً إِلاَّ وَ مَلاَئِكَةُ اَللَّهِ يَأْتوئُهُ بِالسَّلاَمِ. وَ أَنْتُمُ اَلَّذِينَ قَالَ اَللَّهُ :«وَ نَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍ إِخْوَاناً عَلَى سُرُرٍ متقابِلِين».

هیچ مرد و زنی از شما (شیعیان) نیست مگر این که فرشتگان خداوند ، به او سلام میدهند. و شما هستید کسانی که خداوند فرمود: «وَ نَزَعنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِن غِلٍّ إِخواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ - و آن چه از کینه در سینه هایشان داشتند بیرون کردیم، برادرانی هستند که بر روی تخت ها روبروی هم هستند».(2)

22.شیعیان امير المؤمنين علیّ عليه السّلام«اصحاب اليمين»هستند

يَومَ نَدعُوا كُلِّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِم فَمَن أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ

ص: 266


1- الکافی : ج 8 ص 214 ح 260. ر.ک: تفسير العيّاشي : ج 2 ص 244ح23.
2- تفسير العيّاشي : ج 2 ص 244 ح 24.

يَقرَؤُنَ كِتَابَهُم وَلَا يُظلَمُونَ فَتِيلاً

روزی که هر گروه را به پیشوایش بخوانیم،هرکس نامه اعمالش به دست راستش داده شد، آنان نامه های اعمال خویش را می خوانند و به مقدار رشته میان هسته خرما (کنایه از کمترین مقدار )مورد ستم واقع نمی شوند .(1)

امام محمّد باقر عليه السّلام فرمودند :

فَأَمَّا اَلْمُؤْمِنُ فَيُعْطَى كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ قَالَ اَللَّهُ عَزَّوجلَّ:« فَأَمَّا من أُوتِي كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتَابَهُمْ ولا يُظْلِمُونَ فَتِيلاً».

اما درباره مؤمن (که همان شیعه امیرالمؤمنین علیه السّلام است)، نامه اعمالش به دست راست او داده می شود،خداوند عزّوجل می فرماید:« فَأَمَّا مَن أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتَابَهُمْ و الاّ يظْلمون فتيلاً- هرکس نامه اعمالش به دست راستش داده شد، آنان نامه های اعمال خویش را می خوانند و به مقدار رشته میان هسته خرما مورد ستم واقع نمی شوند».(2)

ابوسعید خدری گوید : رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند:

مَن رزَقه اَللَّهُ حُبَّ اَلْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَقَدْ أَصَابَ خَيْرَ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ فَلا يشُكَّنَّ أَحَدٌ أَنَّهُ فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ فِي حُبِّ أَهْلِ بَيْتِي عِشْرِينَ خَصْلَةً عَشْرٌ مِنْهَا فِي الدُّنْيَا وَ عَشرٌ مِنْهَا فِي الآخِرَةِ... وَأَمَّا الَّتي فِي الآخِرَةِ فَلا يُنشَرُ لَهُ دِيوانٌ وَلا يُنْصَبُ لَهُ مِيزانٌ وَ يُعْطى كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَطُوبَى لِمُحِبِّي أهْلِ بَيْتِي

ص: 267


1- سوره (17) الإسراء آیه 72.
2- الكافي : ج 2 ص 32.

هرکس که خداوند محبّت امامان از اهل بیت مرا روزی وی نماید، به یقین خیر دنیا و آخرت نصیب او شده است، بنابراین هیچ یک( از آنان ) تردید نکند که جایگاهش در بهشت است زیرا در دوستی اهل بیت من 20ویژگی است،10 تای آن در دنیا و 10 تای آن در آخرت است... اما آن چه در آخرت است:دادگاهی برای او برپا نمی شود و ترازوی اعمال برای وی برقرار نمی گردد و نامه اعمالش به دست راستش داده می شود... پس خوشا به حال دوست داران اهل بیت من(1).

شیعیان امير المؤمنين علیّ عليه السّلام «اصحاب الميمنة»هستند

فَأَصحَابُ المَيمَنَةِ مَا أَصحَابُ المَيمَنَةِ

سپس گروه راستان، گروه راستان چیست؟(2)

در تفسیر شریف قمی، در ذیل این آیه آمده است که «اصحاب الميمنة - گروه راستان» اصحاب امیر المؤمنين عليه السّلام هستند(3) .

شیعیان امير المؤمنين علیّ عليه السّلام«اصحاب اليمين»هستند

وَأَصحَابُ اليَمينِ مَا أصَحَابُ اليَمينِ

و یاران دست راست، یاران دست راست، چیست؟(4)

علىّ بن ابراهیم قمّی درباره این آیه می گوید:دست راست، علی امیرالمؤمنین

ص: 268


1- الخصال : ج 2 ص 515 ح 1. روضة الواعظين : ج 2 ص 272.
2- سوره (56) الواقعة آیه 9.
3- تفسير القمّى : ج 2 ص 423.
4- سوره (56) الواقعة آیه 28.

عليه السّلام است و یاران او ، شیعیانش هستند .(1)

هم چنین در جایی دیگر در باره این آیه «وَ أَمَّا إِن كَانَ مِن أَصحَابِ اليَمِينَ - و آن کس که در شمار یاران سمت راست باشد» گوید : یعنی هرکس که از یاران امیر المؤمنين عليه السّلام باشد .(2)

23.شیعیان امیر المؤمنين علیّ عليه السّلام «لهم جزاء الحسنی»، هستند

وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَهُ جَزاءُ الحَسَنِيِّ وَ سَنَقُولُ لَهُ مِن أَمْرِنا يُسرا

اما آن کس که ایمان آورده و شایسته عمل نمود،پاداش نیکو برای وی است و از جانب خویش بر او آسان می گیریم .(3)

امام رضا عليه السّلام از پدران گرامی خویش از رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم روایت می کنند که فرمودند :

أتاني جَبرَئيلُ عَن رَبِّهِ عَزَّوَجلّ وَهُوَ يَقولُ :رَبِّي يُقْرِئُكَ السّلامَ و يقول لك يَا مُحَمَّدُ، بَشِّر الْمُؤْمِنِينَ اَلَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ وَ يُؤْمِنُونَ بِكَ وَ بِأَهْلِ بَيْتِكَ بِالْجَنَّةِ فَلَهُمْ عِنْدِي جَزَاءُ اَلْحَسَنِي.

جبرئیل از جانب پروردگارش-عزّوجل - نزد من آمد در حالی که می گفت : پروردگارم به شما سلام می رساند و می فرماید : ای محمّد، مؤمنان را ، کسانی که نیکی ها را انجام می دهند و به تو و اهل بیت تو ایمان می آورند، به بهشت بشارت بده که برای ایشان نزد من پاداشی

ص: 269


1- تفسير القمّى : ج 2 ص 348.
2- تفسير القمّى : ج 2 ص 350.
3- سوره (18) الكهف آیه 89.

نیکوست.(1)

24و25.شیعیان امير المؤمنين علیّ عليه السّلام«المؤذَنون»، و« المرضيون »، هستند

يَوْمَئِذٍ لاَ تَنْفَعُ اَلشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ اَلرَّحْمَانُ وَ رَضِيَ لَهُ قَولاً

در این روز،شفاعت سودی نمی بخشد جز برای آن کس که خداوند

رحمان به او اجازه دهد و سخنش را خشنود دارد.(2)

شخصی از امام باقر عليه السّلام درباره این آیه پرسید، امام عليه السّلام فرمودند:

لاَ يَنَالُ شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ بِطَاعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً وعَمَلاً فِيهِمْ فَحَيِيَ عَلَى مَوَدَّتِهِم وَ مَاتَ عَلَيْهَا فَرَضِيَ اَللَّهُ قَوْلَهُ فِي عَمَلِهِ فِيهِم....

در روز قیامت به شفاعت حضرت محمّد صلّى الله عليه و آله و سلّم نمی رسد مگر آن کس که خداوند به سبب پیروی از آل محمّد، به او اجازه داده و گفتار و کردارش را در باره آنان بپسندد چنان که بر دوستی ایشان زنده بوده و با دوستی ایشان مرده است، در نتیجه( این چنین) خداوند گفتار و کردارش را درباره ایشان، می پسندد...(3)

26و27شیعیان امیرالمؤمنین علیّ علیه السّلام«الشّفعاء»و«الأصدقاء الأحمّا» هستند

فَمَا لَنا مِن شَافِعينَ * وَلَا صَدِيقٍ حَميمٍ

(در روز قیامت ندا می دهند :) شفاعت کننده ای برای ما نیست *و نه

ص: 270


1- تأويل الآيات : ص 290.
2- سوره (20) طه صلّى الله عليه و آله و سلّم آیه 110.
3- تأويل الآيات: ص 312.

دوست حمایت گری.(1)

امام محمّد باقر عليه السّلام فرمودند :

نَزَلَتْ هَذِهِ اَلْآيَةُ فِينَا وَ فِي شِيعَتِنَا[ قَوْلُهُ تَعَالَى ]:«فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِينَ وَ لاَ صَدِيقٍ حَمِيمٍ »وَ ذَلِكَ أَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يُفَضِّلُنَا وَ يُفَضِّلُ شِيعَتَنَا حَتَّى إِنَّا لَنَشْفَعُ وَ يَشْفَعُونَ فَإِذَا رَأَى ذَلِكَ مَنْ لَيْسَ مِنْهُمْ قَالُوا:« فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِينَ وَ لاَ صَدِيقٍ حَمِيمٍ».

این آیه درباره ما و شیعیان ما نازل شده است: «فَمَا لَنَا مِن شَافِعينَ وَلا صَديقٍ حَميمٍ -(در روز قیامت ندا می دهند :) شفاعت کننده ای برای ما نیست *و نه دوست حمایت گری»و این بدان دلیل است که خداوند تعالی، ما و شیعیان ما را برتری داد تا جایی که شفاعت می کنیم و شفاعت می کنند و چون غیرِ ایشان (برتری جایگاه ایشان را )دیدند، می گویند: «فَمَا لَنَا مُن شَافِعينَ وَ لَا صَديقٍ حَمِيمٍ - شفاعت کننده ای برای ما نیست * و نه دوست حمایت گری».(2)

حمران بن اعین گوید: شنیدم امام باقر عليه السّلام می فرمود:

وَ اَللَّهِ لَيَشْفَعَنَّ شِيعَتُنَا وَ اَللَّهِ لَيَشْفَعَنَّ شِيعَتُنَا ثَلاَثَ مَرَّاتٍ حَتَّى يَقُولَ عَدُوُّنَا فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِينَ وَ لاَ صَدِيقٍ حَمِيمٍ فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَتَكُونَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِين».

به خدا سوگند شیعیان ما اهل بیت شفاعت می کنند، به خدا سوگند شیعیان ما اهل بیت شفاعت می کنند(سه بار چنین فرمود)تا جایی که

ص: 271


1- سوره (26) الشّعراء آیه 101.
2- تفسير الفرات: ص 297 ح 401. ر.ک: تفسير الفرات : ص 298ح 402.

دشمن ما می گوید: « فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِينَ وَ لاَ صَدِيقٍ حَمِيمٍ* فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِين - شفاعت کننده ای برای ما نیست * و نه دوست حمایت گری* ای کاش ما را بازگشتی بود تا از شمار مؤمنان باشیم»(1).

28.شیعیان اميرالمؤمنين علیّ عليه السلام «الآمنون»، هستند

مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهْمٌ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ

هرکس نیکی آورد،نیکوتر از آن برای اوست و آنان امروز(روز قیامت) از ترس و هراس ، ایمن هستند .(2)

عمرو بن ابی شیبه، در ضمن حدیثی که درباره توصیف قیامت از امام محمّد باقر عليه السّلام نقل می کند، گوید: به حضرت عرض کردم : ای اباجعفر، خدا مرا فدای شما کند ، رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و شیعیان ایشان کجا هستند؟ امام محمّد باقر عليه السّلام فرمودند :

رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلِيٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ شِيعَتُهُ عَلَى كُثْبَانٍ مِنَ اَلْمِسْكِ اَلْأَذْفَرِ عَلَى مَنَابِرَ مِن نُورٍ يَحْزَنُ النَّاسُ وَلا يَحزَنُونَ وَ يَفزَعُ النّاسُ وَلا يَفزَعونَ.

رسول الله صلى الله علیه و آله و سلّم و على علیه السّلام و شیعیانش بر روی تپه هایی از مُشک که بوی خوش آن همه جا را فرا گرفته، بر روی منبرهایی از نور قرار دارند.مردم اندوه گین می شود و آنان اندوهگین نمی شوند و مردم هراسان می شوند و آنان نمی هراسند.

سپس این آیه را تلاوت نموده «مَن جَاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَيرٌ مِنهَا وَ هُم مِن

ص: 272


1- الأصول الستّة عشر : ص 24.
2- سوره (27) النّمل آیه 90.

فَزَعٍ يَومَئِذٍ آمِنُونَ - هرکس نیکی آورد، نیکوتر از آن برای اوست و آنان امروز( روز قیامت ) از ترس و هراس ، ایمن هستند» و فرمودند:

فَالحَسَنَةُ وَ اللَّهِ وَلايَةُ عَلِىٍّ

بنابراین به خدا سوگند(مراد از )حسنه(در این آیه کریمه)ولایت حضرت علی (علیه السّلام) است.

سپس این آیه را تلاوت نمودند «لَا يَحزُنُهُمُ الفَزَعُ الأَكبَرُ وَ تَتَلَقّاهُمُ المَلائِكَةُ هَذا يَومُكُمُ الَّذي كُنتُم تُوعَدُونَ-ترس بزرگ تر آنان(یعنی شیعیان امیرالمؤمنین) را اندوه گین نسازد و فرشتگان پیوسته آنان را دیدار می کنند ، این ، روز شماست که بدان وعده داده شده بودید»(1).(2)

در حدیثی دیگر، راوی گوید : از امام صادق عليه السّلام درباره این آیه پرسیدم، فرمود:

الحَسَنَةُ وَلَايَتُنَا وَ حُبُّنا.

(مقصود از ) «حسنه» پیروی و دوستی ما اهل بیت است.(3)

29.شیعیان امیرالمؤمنین علیّ علیه السّلام «الصّادقون »هستند

وَ لَقَدْ فِيهَا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اَللَّهُ اَلَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِين

و به راستی کسانی که پیش از ایشان بودند آزمودیم، پس بایسته

ص: 273


1- سوره (21) الأنبياء عليهم السّلام آیه 104.
2- تفسير القمّي : ج 2 ص 77.
3- تفسير الفرات : ص 139 ح 168. ر.ک: تفسير الفرات : ص 265 ح 360.

است که خداوند راست گویان و دروغگویان را معلوم کند.(1)

حذيفة بن اليمان در ضمن روایتی ، به آخرین سفر حجّ رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم اشاره نموده و وقایع آن را بازگو می نماید ، گوید: ... پیامبر وارد مکه شدند و یک روز آن جا اقامت کردند، جبرئیل امین علیه السّلام، آیات ابتدای سوره عنکبوت را بر پیامبر نازل نموده ، عرض کرد:

إِقرَأُ یَا مُحَمَّدُ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ*وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۖ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ *أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَنْ يَسْبِقُونَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ». فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ يَا جبرائيل ومَا هَذه الفِتنَة ؟فَقَالَ :يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ وَ يَقُولُ لَكَ: إِنِّي مَا أرْسَلتُ نَبِيّاً قَبْلَكَ إِلاَّ أَمَرْتَهُ عِندَ انْقِضاءِ أَجَلٍ أَنْ يَسْتَخْلِفَ عَلَى أُمَّتِهِ مِن بَعْدِهِ مَنْ يَقُومُ مَقامَهُ وَ يُحْيِي لَهُمْ سُنَّتَهُ وَ أَحْكَامَهُ فَالْمُطِيعُونَ لِلَّهِ فِيمَا يَأْمُرُهُمْ بِهِ رَسُولُ اَللَّهِ اَلصَّادِقُونَ وَ الْمُخَالِفُونَ عَلَى أَمْرِهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ وَقَد دَنا يا مُحَمَّدُ مَصيرُكَ إِلى رَبِّكَ و جَنَّتِهِ وَ هُوَ يَأمُرُكَ أَنْ تَنْصِبَ لِأُمَّتِكَ مِنْ بَعْدِكَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طالِبٍ علَيهِما السَّلامُ وَتَعهَدُ إلَيهِ فَهُوَ الخَلِيفَةُ الْقَائِمُ بِرَعِيَّتِكَ وَ أُمَّتِكَ إِنْ أَطَاعُوهُ أَسْلَمُوا وإنْ عَصَوْهُ كَفُّوا وَ سَيَفْعَلُونَ ذَلِكَ وَ هِيَ اَلْفِتْنَةُ اَلَّتِي تَلَوْتُ اَلْآيَ فِيهَا.

بخوان ای محمد: «بسم الله الرحمان الرحيم * الم آیا مردم گمان

ص: 274


1- سوره (29) العنكبوت آیه 4.

کردند که بگویند ایمان آوردیم، رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟* و به راستی کسانی که پیش از ایشان بودند آزمودیم ، پس بایسته است که خداوند راستگویان و دروغ گویان را معلوم کند * آیا آنان که گناهان را انجام می دهند گمان کردند از ما پیشی گرفته اند؟

چه بد حکم می کنند».رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم فرمود:ای جبرئیل، این آزمایش چیست؟ عرض کرد: ای محمّد، همانا خداوند تعالی به تو سلام می رساند و می فرماید:به راستی پیش از شما پیامبری نفرستادم مگر اینکه هنگام پایان عمر او، فرمانش دادم که پس از خود برای مردمانش ، کسی را جانشین قرار دهد که قائم مقام وی باشد و سنّت و احکام او را برای شان زنده کند.بدین روی پیروی کنندگان ازامر الهی در باره آن چه فرستاده خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم دستورشان داد، «صادقون - راستگویان» اند و آنان که از گردن نهادن به دستور ایشان سرپیچی کردند «کاذبون - دروغ گویان» هستند. و ای محمّد، همانا بازگشت شما به سوی پروردگارت و بهشت او، نزدیک شده است و خداوند شما را دستور می دهد که پس از خودت برای امّت خویش،علیّ بن ابی طالب عليهما السّلام را منصوب نمایی و سفارش نموده ، پیمان بگیری زیرا اوست جانشین و قائم مقام بر مردم و امّت شما . اگر از او پیروی کنند، اسلام آورده و اگر نافرمانی اش کنند کافر شوند و به زودی چنان خواهند کرد و آن است آزمایشی که درباره اش آیه را تلاوت فرمودی....(1)

30.شیعیان امیر المؤمنين علیّ عليه السّلام «اولوا الألباب»هستند

قُلْ هَلْ يَسْتَوِي اَلَّذِينَ يَعْلَمُونَ والَّذِين لا يَعْلَمُونَ إنّما يَتَذَكَّرُ أُولُو الأَلبابِ

ص: 275


1- إرشاد القلوب : ج 2 ص 328 خبر حذيفة بن اليمان .

(ای پیامبر)بگو آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند، برابر

هستند؟ به یقین که تنها صاحبان اندیشه و خرد یادآور می شوند(1).

ابو حجاز گوید : اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمودند:

...حَسْبُنَا اَللَّهُ وَ نِعْمَ اَلْوَكِيلُ عَلَى أَنَّ ثُلُثَيِ اَلْقُرْآنِ فَيُنَاوُ فِي شِيعَتِنَا فَمَا كَانَ مِنْ خَيْرٍ فَلَنَا وَ لِشِيعَتِنَا [وَ] ثُلُثَ اَلْبَاقِي أَشْرَكْنَا فِيهِ النَّاسَ فَمَا كَانَ فِيهِ مِنْ شَرّ فَلِعَدُوِّنَا ثُمَّ قَالَ:« قُلْ هَلْ يَسْتَوِي اَلَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُون...» فَنَحْنُ أَهْلُ اَلْبَيْتِ وَ شِيعَتُنَا أُولُو الْأَلْبَابِ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ عَدُوُّنَا وَ شِيعَتُنَا هُمُ الْمُهْتَدُون.

... الله برای ما کافیست و نیکو وکیل و کارساز است که یک سوم قرآن درباره ما و شیعیان ماست،بنابراین آن چه خوبی است برای ما وشیعیان ماست و یک سوم باقی مانده را مردم با ماشریک هستند، پس هر چه بدی در آن است برای دشمنان ماست، سپس فرمود: «قُل هَل يَستَوِي الَّذِينَ يَعلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعلَمُونَ ... - (ای پیامبر) بگو آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند، برابر هستند؟ تا آخر آیه» ما اهل بیت و شعیان ما، «صاحبان اندیشه و خرد» هستیم و«کسانی که نمی دانند» دشمنان ما می باشند و شیعیانمان«مهتدون -هدایت شدگان» هستند(2).

جابر بن یزید جعفی گوید امام محمد باقر عليه السّلام درباره این آیه فرمودند :

نَحنُ الَّذينَ نَعلَمُ وَ عَدُوُّنَا الَّذِينَ لَا يَعلَمُونَ وَ شِیعَتُنَا أُو لُوالأَلبابِ. «کسانی که می دانند» ما اهل بیت هستیم و «آنان که نمی دانند»

ص: 276


1- سوره (39) الزّمر آیه 10.
2- بصائر الدّرجات : ص 121ح 2.

دشمنان ما هستند و شیعیان ما «صاحبان اندیشه و خرد» هستند .(1)

علىّ بن عُقبة بن خالد گوید:من و معلّی بن خنیس به حضور امام صادق عليه السّلام رسیدیم،به ما اجاره ورود دادند...چون به ما نگریستند، خوش آمد گفته ، فرمودند :

مَرحَباً بِكُمَا وَ أَهلًا.

خوش آمدید

سپس نشستند و فرمودند :

أَنْتُمْ أُولُو اَلْأَلْبَابِ فِي كِتَابِ اَللَّهِ قَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُوا اَلْأَلْبَابِ» فَأَبْشِرُوا...

شما«اولو الألباب-صاحبان اندیشه و خرد» در کتاب خدا هستید، خداوند تبارک و تعالی می فرماید:«إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلبابِ-به یقین تنها صاحبان اندیشه و خرد یادآور می شوند» پس بشارت دهید ....(2)

31.شیعیان امير المؤمنين علیّ عليه السّلام مصداق«الرّجلُ السَّلَمُ لرجلٍ»،هستند

ضَرَبَ اَللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِيهِ شُرَكَاءُ متشاكسون وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً اَلْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ

خداوند مثالی زد، مردی که درباره اش شریکان مخالف و بدخلق هستند و مردی که تنها، راست و خالص از آنِ یک مرد است، آیا این

ص: 277


1- 1 بصائر الدّرجات:ص 54 ب 24 ح 1 و ح 2 الی 4 و 6 الی 10 محمّد بن مروان و اسباط و ابوبصیر و عبد الله بن عمید و جابر جعفی از امام محمّد باقر عليه السّلام، و تفسير الفرات : ص 364 ح 495 از امام محمّد باقر عليه السّلام. و المحاسن : ج 1 ص 169 ب 36 ح 134 ابوعلى حسّان عجلی از امام صادق عليه السّلام.ر.ک:تفسير الفرات : ص 363 ح 492 و 493.
2- المحاسن : ج 1 ص 169 ب 36 ح 135.

دو در مَثَل مانند یکدیگرند؟سپاس از آنِ خداست،بلکه بیشتر آنان نمی دانند.(1)

حمران گوید : شنیدم امام محمّد باقر عليه السّلام درباره این سخن خدا می فرمود:

وَ«رَجُلاً سَلْماً »هُوَ عَلَى«لِرِجَالٍ» هُوَ اَلنَّبِيُّ،وَ«شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ»أَيْ مُخْتَلِفُونَ وَ أَصْحَابُ عَلَى مُجْتَمِعُونَ عَلَى وَلاَيَتِه.

«رجلا سلماً - مردی که راست و خالص است» على علیه السّلام است، «لِرَجُلٍ - برای یک مرد»آن(یک مرد) پیامبر هستند و«شُرَکاءُ مُتَشَاکِسُونَ - شریکان مخالف و بدخلق»یعنی شریکانی که با یک دیگر اختلاف دارند، در حالی که یاران على علیه السّلام، گرد ولایت او جمع شده اند (یعنی اختلافی با یک دیگر ندارند).(2)

ابو خالد کابلی درباره این آیه کریمه از امام محمّد باقر عليه السّلام روایت می کند که فرمودند :

أَمَّا اَلرَّجُلُ اَلَّذِي «فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشاكِسُون» فُلاَنٌ اَلْأَوَّلُ يُجمِعُ اَلْمُتَفَرِّقُونَ وِلاَيَتَهُ وَ هُمْ فِي ذَلِكَ يَلْعَنُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ يَتَبَرَّا بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ. وَ أَمَّا« الرَّجُلُ السَّالِمُ لِرَجُلٍ» فَإِنَّهُ أَميرُ اَلمُؤمِنِينَ حَقّاً وَ شِيعَتُهُ.

امّا مردی که «فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاکِسُونَ - درباره اش شریکان مخالف و بد خلق هستند» اولی است که سرپرستی او ، پراکندگان را گرد هم آورد در حالی که درباره پیروی از وی، برخی از آنان برخی دیگر را لعنت

ص: 278


1- سوره (39) الزّمر آیه 29.
2- تأويل الآيات : ص 504.

می کنند و برخی از برخی دیگر بیزاری می جویند. امّا «الرَّجُلُ السّالِمُ لِرَجُلٍ - مردی که تنها، راست و خالص از آن یک مرد است» به یقین امیرالمؤمنین و شیعیان ایشان هستند(1).

32و33و34.شیعیان امير المؤمنين علیّ عليه السّلام «المستغفَرون» و« الّتائبون»، و« الّتابعون سبيل الله »هستند

الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَن حَولَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَ اِتَّبَعُوا سَبِيلَكَ و قهم عذاب الجَحِيم

کسانی که عرش را حمل می کنند و آنان که گرداگرش هستند، به سپاس پروردگارشان تسبیح می گویند و به او ایمان می آورند و برای کسانی که ایمان آوردند، طلب مغفرت می کنند، پروردگار ما، رحمت و علم را بر همه چیز گسترانیده ای،پس آنان که توبه کردند و از راه تو پیروی نمودند، ببخشای و ایشان را از عذاب آتش نگه داری نما .(2)

محمّد بن مسلم گوید:شنیدم امام باقر عليه السّلام می فرمودند:خداوند در کتاب خود چنین فرموده و سپس آیه را تلاوت نموده -و درباره تفسیر آن فرمودند :

يَسْتَغْفِرُونَ لِشِيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ [صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ] وَ هُمُ اَلَّذِينَ آمَنُوا يقولون:« رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَ اِبِعُوا سَبِيلَكَ» يَعْنِي الّذين اتّبعوا ولاية عليّ و [عليّ ]هو السّبيل.

ص: 279


1- تأويل الآيات : ص 505. ر.ک : تأويل الآيات : ص 504 و الکافی : ج 8 ص 224 ح 283.
2- سوره (40) الغافر آیه 8.

برای شیعیان آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین،طلب آمرزش می کنند و آنان هستند کسانی که ایمان آورده، می گویند:«رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَ اِتَّبَعُوا سَبِيلَكَ-پروردگار ما،رحمت و علم را بر همه چیز گسترانیده ای، پس آنان که توبه کردند و از راه تو پیروی نمودند،ببخشای»یعنی کسانی که از ولایت علی پیروی کردند، و او[مولی الموحّدین علی علیه السّلام] همان راه (رسیدن به رضا و قرب خداوند) است.(1)

در تفسیر شريف علىّ بن ابراهیم قمی درباره این آیه کریمه آمده است :

«اَلَّذِينَ يَحمِلُونَ العَرشَ - کسانی که عرش را حمل می کنند»یعنی رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم و جانشینان پس از ایشان که علم خداوند را حمل می نمایند،«وَ مَن حَولَه ُ-و آنان که گرداگرش هستند»، یعنی فرشتگان «یُسَبِّحُونَ بِحَمدِ رَبَّهِم وَ يُؤمِنُونَ بِهِ وَ يَستَغفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا به سپاس پروردگارشان تسبیح می گویند و به او ایمان می آورند و برای کسانی که ایمان آوردند، طلب مغفرت می کنند» یعنی شیعیان آل محمّد«رَبَّنا وَسِعتَ كُلِّ شَيءٍ رَحمَةً وَ عِلماً فَاغفِر لِلَّذينَ تأبُوا - پروردگار ما، رحمت و علم را بر همه چیز گسترانیده ای، پس آنان که توبه کردند» از ولایت فلانی و فلانی و بنی امیه «وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ - و از راه تو پیروی نمودند» یعنی از ولایت علی که ولیّ خداوند است (پیروی کردند) «وَ قِهِم عَذابَ الجَحِيمِ - و ایشان را از عذاب آتش نگهداری نما» .(2)

ص: 280


1- تفسير الفرات : ص 376 ح 505.
2- تفسير القمّى : ج 2 ص 255

سلیمان اعمش گوید: امام صادق عليه السّلام فرمودند :

فَأَبْشِرُوا ثُمَّ أَبْشِرُوا[ ثُمَّ أَبْشِرُوا] فَأَنْتُمُ الْمَرْحُومُونَ الْمُتَقَبَّلُ مِنْ مُحْسِنِهِمْ وَ الْمُتَجَاوِزُ عَنْ مُسِيئِهِمْ ومَنْ لَم يَلْقَ اللَّهَ بِمِثْلِ ما لَقِيتُم لَمْ تُقْبَلْ حَسَنَتُهُ وَ لَم يُتَجاوَز عَن سَيِّئَتِهِ يا سُلَيْمانُ هَل سَرَرْتُكَ؟

پس بشارت دهید و بشارت دهید که شما(شیعیان)مشمولان رحمت الهی هستید که از نیکوکار آنان(کردار نیکویش)پذیرفته می شود وگناه کار آنان، بخشیده می شود و آن کس که مانند شما، (با ایمان و التزام به ولایت اهل بیت) خداوند را ملاقات نکند،کردار نیکوی او پذیرفته نمی شود و گناهش بخشوده نخواهد شد. ای سلیمان، آیا تو را خشنود کردم؟

گوید : عرض کردم: فدایت شوم، بیشتر بفرمایید . فرمود:

إنَّ لِلَّهِ عَزَّوَجلّ مَلائِكَةً يَسْتَغْفِرُونَ لَكُم حَتَّى يَتَسَاقَطَ ذُنُوبُكُمْ كَمَا يَتَسَاقَطُ وَرَقُ اَلشَّجَرِ فِي يَوْمِ رِيحٍ وَ ذلِك قَولُ اللّه تَعَالى:« اَلَّذِينَ يَحْمِلُونَ اَلْعَشَّ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ...وَ يَسْتَغْفِرُونَ اَلَّذِينَ آمَنُوا» هُمْ شِيعَتُنَا وهِيَ وَ اللَّهِ لَهُمْ يَا سُلَيْمَان....

همانا خداوند عزّوجل فرشتگانی دارد که برای شما طلب آمرزش می کنند تا جایی که گناهانتان می ریزد چنان که برگ درختان در روز وزش باد می ریزد و این همان سخن خداوند تعالی است «اَلَّذِینَ يَحمِلُونَ العَرشَ وَمَن حَولَهُ يُسبِّحُونَ بِحَمدِ رَبِّهِم... و يَستَغفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا -کسانی که عرش را حمل می کنند و آنان که گرداگرش هستند، به سپاس پروردگارشان تسبیح می گویند... و برای کسانی که ایمان آوردند، طلب مغفرت میکنند» آنان شیعیان ما

ص: 281

هستند و به خدا سوگند این آیه برای آنان است ای سلیمان....(1)

35.شیعیان امیر المؤمنين علیّ عليه السلّام«المرزوقون بغير حساب»، هستند

مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزَى إِلاَّ مِثْلُهَا وَمَن عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ اَلْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ

هرکس کار ناپسندی انجام دهد، جز به مانند آن مجازات نمی شود و هرکس کار نیکویی انجام دهد،مرد یا زن ، در حالی که مؤمن باشد، آنان وارد بهشت شده ، در آن بی حساب روزی داده می شوند .(2)

امیر المؤمنين عليه السّلام در ضمن حدیثی خطاب به سلیم بن قیس فرمودند :

... إِذا أَتَيْتَ بِوَلايَتِنا أَهْلَ الْبَيْتِ فِي الْجُمْلَةِ وَ بَرِئْتَ مِنْ أَعْدائِنا فِي اَلْجُمْلَةِ فَقَدْ أَجْزَأَكَ فَإِنْ عَرَّفَكَ اَللَّهُ اَلْأَئِمَّةَ مِنَّا الأوصياء الْعُلَماءُ الْفُقَهاءُ فَعَرَفْتُهُمْ وَ أَقْرَرْتُ لَهُمْ بِالطَّاعَةِ وَ أَطَعْتَهُمْ فَأَنْتَ مُؤْمِنٌ بِاللَّهِ و أنت مِنْ أهلِ اَلجَنَّةِ فهُم الَّذِينَ «يَدْخُلُونَ الجَنَّةَ ...بِغَير حِسابٍ».

هنگامی که اجمالاً به ولایت ما ایمان آوری و اجمالاً از دشمنان ما بیزار باشی، به یقین(خداوند)تو را پاداش می دهد.بنابراین اگر خداوند پیشوایان از ما اهل بیت، جانشینان دانا و فهیم را به تو شناسانده، نسبت به ایشان معرفت یافته و اقرار به پیروی از ایشان نموده و از (دستورات آنان) پیروی کردی، در این صورت به خدا ایمان آورده و از اهل بهشت هستی، آنان هستند کسانی که «یَدخُلُونش الجَنَّةَ... بِغَيرِ حِسابٍ - وارد بهشت شده، در آن بی حساب روزی

ص: 282


1- تفسير الفرات : ص 376 ح 506.
2- سوره (40) الغافر آیه 41.

داده می شوند».(1)

امام صادق عليه السّلام نیز در حدیثی خطاب به قَبيصة بن یزید جعفی فرمودند :

نَعَمْ يَا قَبِيصَةُ إِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْقِيَامَةِ جَعَلَ اَللَّهُ حِسَابَ شِيعينا عَلَيْنَا فَمَا كَانَ بَيْنَهُم وبَيْن اللّهِ اسْتَوْهَبَهُ مُحَمَّدٌ صَلى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ مِنَ اللَّهِ وَ مَا كَانَ فِيمَا بَيْنَهُمْ وبَيْنَ النَّاسِ مِنَ المَظالِمِ أدَّاهُ مُحَمَّدٌ صلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ عَنْهُمْ وَمَا كَانَ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ وَهَبْنَاهُ لَهُمْ حَتَّى«يَدْخُلُونَ اَلْجَنَّةَ... بِغَيْرِ حِسَابٍ».

بله ای قبیصه،چون روز قیامت فرا رسد، خداوند حساب شیعیانمان را بر ما قرار می دهد، آن چه میان ایشان و خداوند باشد،حضرت محمّد صلّى الله عليه و آله و سلّم از جانب خداوند می بخشد، آن چه میان ایشان و مردم، از مظالم است، حضرت محمّد صلّى الله عليه و آله و سلّم از جانب ایشان می پردازد و آن چه میان ما اهل بیت و شیعیانمان باشد، برایشان می بخشیم تا جایی که «یَدخُلُونَ الجَنَّةَ... بِغَیرِ حِسابٍ - وارد بهشت شده ، در آن بی حساب روزی داده می شوند»(2).

36.شیعیان امير المؤمنين علیّ عليه السّلام«فريق الجنّة »هستند

وَكَذالِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرآناً عَرَبِيّاً لِتُنذِرَ أُمَّ القُرَى ومَن حَوْلَهَا وَ تُنْذِرُ يَوْمَ الجمع لا ريب فيه فَرِيقٌ في الجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي اَلسَّعِير

و هم چنان قرآنی عربی را بر تو وحی نمودیم تا«امّ القری-شهر مکّه» و اطراف آن را (از نافرمانی و عذاب الهی)بیم دهی و به روز جمع(یعنی روز قیامت) هشدار دهی که هیچ شکی در( تحقّق )آن نیست،

ص: 283


1- کتاب سليم : ج 2 ص 928 ح 70.
2- تفسير الفرات: ص 552 ح 707.

گروهی در بهشت و گروهی در دوزخ هستند.(1)

امام باقر عليه السّلام در ضمن بیان ماجرای سیر کاروان سیّدالشّهداء عليه السّلام به سوی کربلا ، فرمودند:

...فَسَارَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَصْحَابِهُ فَلَمَّا نَزَلُوا ثَعْلَبِيَّةَ وَرَدَ عَلَيْهِ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ بِشْرُ بْنُ غَالِبٍ فَقَالَ يابن رَسُولَ اَللَّهِ أخبِرني عن قول اللّه عَزَّوجَلَّ:« يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» قَالَ إِمَامٌ دَعَا إِلَى هُدًى فَأَجَابُوهُ إِلَيْهِ وَ إِمَامٌ دَعَا إِلَى ضَلاَلَةٍ فَأَجَابُوهُ إِلَيْهَا هَؤُلاَءِ فِي اَلْجَنَّةِ وَ هؤلاء في النّارِ و هو قوله عزّوجَلَّ: «فَرِيقٌ فِي اَلْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ».

امام حسین علیه السّلام و یارانشان راه افتادند،هنگامی که به «ثعلبية» رسیدند، مردی به نام بشر بن غالب خدمت حضرت آمده ، عرض کرد: ای فرزند پیامبر خدا، مرا درباره این سخن خداوند عزوجل «يَومَ نَدعُوا كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِم - روزی که هر گروه را به پیشوای آن بخوانیم» آگاه كن. فرمودند : یک پیشواست که به سوی هدایت فرا می خواند و او را پاسخ می دهند و یک پیشوا است که به سوی گمراهی فرا می خواند و او را پاسخ میدهند، این گروه در بهشت و این گروه در آتش هستند، و این همان سخن خداوند عزّوجل است: «فَرِيقٌ فِي الجَنَّةِ وَ فَريقٌ فِي السَّعيرِ– گروهی در بهشت و گروهی در دوزخ هستند».(2)

بنابراین پیروان امام هدایت ، یعنی شیعیان امیرالمؤمنین علیه السّلام« فريق الجنّة»

ص: 284


1- سوره (42) الشّوری آیه 8.
2- الأمالی شیخ صدوق : ص 153 مجلس 30 ح 1.

هستند و در بهشت جای دارند .

37و38.شیعیان امیر المؤمنين علیّ عليه السّلام«السّابقون»و« المقرّبون»هستند

وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولِئكَ المُقَرَّبُونَ

و پیشی گیرندگان، پیشی گیرندگان * به آنان نزدیک شدگان به درگاه الهی هستند (1)

ادریس بن عبدالله از امام صادق عليه السّلام روایت نموده،گوید:از حضرت درباره تفسیر این آیه «مَا سَلَكَكُم فِي سَقَرَ * قَالُوا لمَ نَكُ مِنَ المُصَلِّينَ چه چیز شما را به«سقر-جایگاهی در آتش دوزخ انداخت؟ گفتند: در شمار مصلّين نبودیم»(2) فرمود:

عَنِّي بِهَا لَمْ نَكُ مِنْ أتْبَاعِ اَلْأَئِمَّةِ اَلَّذِينَ قَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيهِمْ:« وَ اَلسَّابِقُونَ اَلسَّابِقُونَ* أُولَئِكَ اَلْمُقَرَّبُونَ»، أَمَا تَرَى النَّاسَ يُسَمُّونَ اَلَّذِي يَلِي اَلسَّابِقَ فِي اَلْحَلْبَةِ مُصَلِّي؟ فَذَلِكَ اَلَّذِي عَنْ حَيْثُ قَالَ:« لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» لَمْ نَكُ مِنْ أَتْبَاعِ السَّابِقِين.

یعنی از پیروان امامان هدایت نبودیم،کسانی که خداوند تبارک وتعالی درباره ایشان می فرماید: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِكَ المَقَرَّبُونَ - و پیشی گیرندگان ، پیشی گیرندگان * آنان نزدیک شدگان به درگاه الهی هستند» آیا نمی بینی که مردم، اسبی را که در مسابقه پشت سرِ نفرِ اول است، «مصلّی» می نامند؟ این همان منظور است که فرمود: «لَم نَكُ مِنَ المُصَلِّينَ - در شمار مصلّین نبودیم» (یعنی)

ص: 285


1- سوره (56) الواقعة آیات 11-12.
2- سوره (74) المدّثّر آیه 44.

از پیروان پیشی گیرندگان نبودیم.(1)

شیعیان امير المؤمنين علیّ عليه السّلام «الصّدّيقون» ، و 39.« الشّهداء» هستند

وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولَئِكَ هُمُ اَلصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ اَلَّذِينَ كَفَرُوا وكَذّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ اَلْجَحِيمِ

و کسانی که به خداوند و فرستادگانش ایمان آوردند،هم آنان هستند صدّیقون و شهیدان نزد پروردگارشان، پاداش و نورشان برایشان است و کسانی که ناسپاسی کرده و نشانه های ما را دروغ انگاشتند،آنان یاران آتش هستند .(2)

امیر المؤمنين عليه السّلام در حدیث اربع مائة فرمودند:

... اَلْمَيِّتِ مِنْ شِيعَتِنَا صديقٌ شَهِيدٌ صَدَقَ بِأَمْرِنَا وَ أَحَبَّ فيناو أَبْغَضَ فِينَا يُرِيدُ بِذَلِكَ اَللَّهَ عزّوجلَّ مُؤْمِنٌ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ قال اللّهُ عزّوجلّ«وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولَئِكَ هُمُ اَلصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نور هَمْ...».

... کسی که از شیعیان ما، می میرد،صدّیق شهید است، امر ما را تصدیق نموده و اساس دوستی و دشمنی خویش را، بر محبت و ولایت ما قرار داده و از این کار، رضای خداوند عزّوجل را اراده نموده است، به خدا و پیامبرش ایمان دارد، خداوند عزّوجل می فرماید «وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولَئِكَ هُمُ اَلصِّدِّيقُونَ و الشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُم... - و آنان که به خدا و فرستادگانش

ص: 286


1- الكافي : ج 1 ص 419 ح 38.
2- سوره (57) الحدید آیه 20.

ایمان آوردند، آنان همان صدّیقون و شهیدان نزد پروردگارشان هستند، پاداش و نورشان، از آنِ ایشان است...»(1).

زید بن ارقم از امام حسین بن علی علیهماالسّلام روایت می کند که فرمودند :

مَا مِن شِيعَتُنَا إِلَّا صِدِّيقٌ شَهيدٌ.

هیچ یک از شیعیان ما نیست جز اینکه صدّيق (حائز مقامی والا نزد

پروردگار) بوده و شهید است.

گوید : عرض کردم: فدایت شوم، چطور چنین است در حالی که بیشتر ایشان، در بستر خویش از دنیا می روند (یعنی در میدان نبرد، کشته نمی شوند)؟ فرمود:

أَمَا تَتْلُو كِتَابَ اَللَّهِ فِي اَلْحَدِيدِ «وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولَئِكَ هُمُ اَلصِّدِّيقُونَ وَ اَلشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ...

آیا کتاب خدا را تلاوت نمیکنی، در سوره حدید (می فرماید: «وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولَئِكَ هُمُ اَلصِّدِّيقُونَ وَ اَلشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ... -و آنان که به خدا و فرستادگانش ایمان آوردند، آنان صدّیقون و شهیدان نزد پروردگارشان هستند»؟(2)

در ضمن روایت دیگری نیز امام زین العابدین علیه السّلام این آیه را تلاوت نموده، سپس فرمودند :

هَذِهِ لَنا وَ لِشِيعَتِنا.

این آیه، درباره ما اهل بیت و شیعیان ماست .(3)

ص: 287


1- الخصال : ج 2 ص 636 ح10 و تحف العقول : ص 124.
2- المحاسن : ج 1 ص 163 ب 32 ح 115 و الدعوات : ص 242 ح 681.
3- تهذیب الأحکام: ج 6 ص 167 ب 78 ح 318- 4.

ابن عبّاس از رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم روایت می کند که فرمودند :

إِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْقِيَامَةِ عُقِدَ لِوَاءٌ مِنْ نُورٍ أَبْيَضَ وَ نَادَى منادٍ لِيَقُمْ سَيِّدُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ مَعَهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا فَقَدْ بُعِثَ مُحَمَّدٌ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَيَقُومُ عَلِىُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَيُعْطِي اَللَّهُ اَللِّوَاءَ مِنَ اَلنُّورِ اَلْأَبْيَضِ بِيَدِهِ تَحْتَهُ جَمِيعُ السَّابِقِينَ الْأَوَّلِينَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الأنصارِ وَلا يُخالِطُهُم غَيْرُهُمْ حَتَّى يَجْلِسَ عَلَى مِنْبَرٍ مِنْ نُورِ رَبِّ الْعِزَّةِ وَ يُعْرَضَ اَلْجَمِيعُ عَلَيْهِ رجلا رَجُلاً فَيُعْطَى أَجْرَهُ وَ نُورَهُ فَإِذَا أَتَى عَلَى آخِرِهِمْ قِيلَ لَهُمْ قَدْ عَرَفْتُمْ مَوْضِعَكُمْ و منازلَكُم مّن الجنّة إنّ ربّكُم يَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي لَكُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ- يَعنِي الجَنَّةَ-فَيقوم عليّ بن أبي طالبٍ و القومُ تَحْتَ لِوَائِهِ مَعَهُ حَتَّى يَدخُلَ اَلجَنَّةَ ثُمَّ يَرجِعُ إِلَى مِنْبَرِهِ وَ لاَ يَزالُ يُعْرَضُ عَلَيْهِ جَمِيعُ اَلْمُؤْمِنِينَ فيأ تُصِيبُهُ مِنْهُمْ إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ يَتْرُكُ أَقْوَاماً عَلَى اَلنَّارِ فَذَلِكَ قَولُهُ عزّوجلَّ« وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ »يَعْنِي اَلسَّابِقِينَ الْأَوَّلِينَ و اَلْمُؤْمِنِينَ وَ أهل الولايةِ لَهُ، و قَوْله «وَ اَلَّذِينَ كَفَرُوا وكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ اَلْجَحِيمِ»، هُمُ اَلَّذِينَ قَاسَمَ عَلَيْهِمُ اَلنَّارِفَاسْتَحَقُّوا اَلْجَحِيم.

چون روز قیامت فرا رسد، پرچمی از نور سپید افراشته شود و منادی ندا دهد:«سَرور مؤمنان از جای برخیزد و همراه ایشان کسانی که ایمان آوردند ، که به راستی محمّد صلّى الله عليه و آله برانگیخته شد». علىّ بن ابی طالب برمی خیزد و خداوند پرچمی را که از نور سپید است، به دست ایشان می بخشد ، زیر این پرچم، همه پیش روان نخست

ص: 288

از مهاجرین و انصار جای دارند و هیچ کس دیگر با آنان نیست، تا جایی که بر روی منبری از نور ربّ العزّة می نشیند و همه، یکی یکی به ایشان عرضه می شوند،در نتیجه پاداش و نور وی را به او می دهد، چون به آخرین ایشان می رسد، به آنان گفته می شود:جای گاه و منزل گاه خویش را در بهشت شناختید،پروردگارتان خطاب به شما می فرماید : نزد من برای شما آمرزش و پاداشی شگفت است - یعنی بهشت -. پس علیّ بن ابی طالب برمی خیزد و این گروه، زیر پرچم ایشان هستند تا وارد بهشت شود، سپس به منبر خویش باز می گردد و پیوسته همه مؤمنان به ایشان عرضه می شوند و ایشان، بهره خویش را از آنان گرفته ، به بهشت می برد و گروه هایی را بر آتش رها می کند. این همان سخن خداوند عزّوجل است که می فرماید: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُم أَجرُهُم وَ نُورُهُم-و آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته را انجام دادند، پاداش و نورشان، از آن ایشان است».یعنی پیش روان نخستین، مؤمنان و دوستداران پیروی ایشان . و این آیه «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولئِكَ أَصحَابُ الجَحيمِ-و کسانی که ناسپاسی ورزیده و آیات ما را تکذیب نمودند، آنان اهل جهنم هستند»آنان کسانی هستند که آتش نصیبشان شده و سزاوار دوزخ گشتند.(1)

40.شیعیان امير المؤمنين علیّ عليه السّلام «حزب الله»هستند

لَا تَجِدُ قَوماً يُؤمِنُونَ بِاللَّهِ وَ اليَومِ الآخِرِ يُوادُّونَ مَن حادَّ اللَّهَ وَ

ص: 289


1- الأمالی شیخ طوسی : ص 378 مجلس 13 ح 810- 61. تأويل الآيات : ص 582 از کتاب های مخالفین شیعه از ابن عباس مانند همین حدیث را آورده است.

رَسُولَهُ و لَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَو عَشِيرَتَهُمْ أَوْ لَئِكَ كُتِبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنهُ ويُدْخِلُهُم جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا اَلْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أَو لَئِكَ حِزْبُ اَللَّهِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ اَللَّهِ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ

کسانی را که به خدا و روز واپسین ایمان می آورند چنین نمی بینی که با دشمنان خدا و پیامبرش،دوستی ورزند هرچند پدرانشان یا برادرانشان یا خاندانشان باشند. (خداوند) ایمان را در دل های آنان نوشت و به روحی از جانب خویش، ایشان را تأیید فرمود و در بهشت هایی که نهرها از زیر آن جاریست،داخل می کند که در آن جاودان هستند.خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند راضی هستند،آنان حزب خدا هستند، آگاه باشید که حزب خداوند، همان رستگاران هستند .(1)

رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند :

طُوبَى لِلصابرِينَ فِي غَيْبَتِهِ طُوبِي لِلْمُتَّقِينَ عَلَى مَحَجَّتِهِمْ أُولَئِكَ وَصَفَهُمُ اَللَّهُ فِي كِتابِهِ وَ قَالَ« الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» وَقالَ« أُولَئِكَ حِزْبُ اَللَّهِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ اَللَّهِ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ».

خوشا به حال صبر پیشه کنندگان در دوران غیبت او (یعنی امام زمان عجّل الله فرجه)،خوشا به حال پارسایانی که بر راه روشن امامان هدایت قرار دارند، آنان کسانی هستند که خداوند در کتاب خویش توصیفشان نموده و می فرماید : «اَلَّذِينَ يُؤمِنُونَ بِالغَيبِ - کسانی که به غیب ایمان می آورند و فرموده : «أُو لَئِكَ حِزبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ

ص: 290


1- سوره (58) المجادلة آیه 23.

حِزبَ اللَّهِ هُمُ المُفلِحُونَ - آنان حزب خدا هستند، آگاه باشید حزب خدا، همان رستگاران اند».(1)

امام علىّ الرضّا از پدران گرامش عليهم السّلام از امام حسين عليه السّلام از مولا امیر المؤمنين عليه السّلام روایت می کنند که فرمودند :

اَلتَّاسِعُ مِنْ وُلْدِكَ يَاحِسَيْنَ هُوَ الْقائِمُ بِالْحَقِّ الْمُظْهِرُ لِلدِّينِ و الْبَاسِطُ لِلْعَدْلِ قَالَ الْحُسَيْنُ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ إِنَّ ذَلِكَ لَكَائِنٌ؟ فَقَالَ: عَلَيْهِ السَّلام إِي وَ اَلَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً صَلي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ بِالنُّبو وَ اِصْطَفَاهُ عَلَى جَمِيعِ اَلْبَرِيَّةِ وَ لَكِنْ بَعْدَ غَيْبَةٍ وَ حَيْرَةٍ فَلاَ يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى دِينِهِ إِلاَّ المخلصون اَلْمُبَاشِرُونَ لِرُوحِ اَلْيَقِينِ اَلَّذِينَ أَخَذَ اَللَّهُ عَزَوَجَّل مِيثَاقَهُمْ بِوَلاَيَتِنَا وَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمانَ وَ ايَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْه.

نهمین فرزند از نسل تو ، یا حسین، او قیام کننده به حق، آشکار کننده دین و عدل گستر است.امام حسین علیه السّلام فرمودند: عرض کردم: یا امیرالمؤمنین، چنین خواهد شد؟ امام علیه السّلام فرمود: بله سوگند به آن کس که محمّد صلّى الله عليه و آله و سلّم را به پیامبری برانگیخت و او را بر تمام آفریدگان برگزید،ولی(این)پس از غیبت و سرگردانی خواهد بود که در نتیجه هیچ کس بر دینش پایدار نمی ماند مگر پاک شدگانی که روح الیقین را دریافته اند، کسانی که خداوند عزّوجل به ولایت ما پیمان ایشان را ستانده و در دل هایشان ایمان را نوشته و به وسیله روحی از جانب خویش آنان را تأیید نموده

ص: 291


1- كفاية الأثر : ص 60. ر.ک: الأمالی شیخ صدوق : ص 491 مجلس 74ح 1، 14- 5.

است.(1)

41.شیعیان امیرالمؤمنین علیّ علیه السّلام «المأذونون» هستند

يَوْمَ يَقُومُ الرّوحُ وَالمَلائِكَةُ صَفًاً لا يَتَكَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ اَلرَّحْمَانُ وَ قَالَ صَوَاباً

(روز قیامت)روزی است که روح برمی خیزد و فرشتگان صف می کشند، هیچ یک سخن نمی گویند مگر آن کس که خداوند بخشنده به او اجازه دهد و سخن نیک گوید .(2)

ابوالجارود از امام محمّد باقر عليه السّلام روایت می کند که پس از تلاوت این آیه فرمودند:

إِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْقِيَامَةِ خُطِفَ قَوْلُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مِنْ قُلُوبِ العِبادِ فِي المَوقِفِ إِلاَّ مَنْ أَقَرَّ بِوَلايَةِ عَلِيِّ بْنِ أبي طالِبٍ عَلَيهِمَا السَّلامُ وهُوَ قَولُهُ« إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَان مِن أهْل ولايَةٍ عَلَى »فَهْمِ اَلَّذِينَ يُؤْذَنُ لَهُمْ بِقَوْلِ: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّه.

چون روز قیامت فرا رسد،در جایگاه(اقرار)،کلمه«لا اله الّا الله»از دل های بندگان پر کشیده شود جز آن که به ولایت علیّ بن ابی طالب عليهما السّلام اقرار نماید و این همان است که خداوند فرمود : «إِلَّا مَن أَذِنَ لَهُ الرَّحمَانُ مِن أَهلِ وَلايَةِ عَلِيٍّ - جز آن کس که خداوند رحمان به او اجازه دهد از اهل ولایت امام علی علیه السّلام»، پس آنان

ص: 292


1- كمال الدّين : ج 1 ص 304 ب 26 ح 16.
2- سوره (78) النّبأ آیه 39.

هستند کسانی که به گفتن «لا اله الّا اللّه» اجازه یابند .(1)

ابوحمزه ثمالی گوید: به محضر محمّد بن علی امام باقر عليهما السّلام مشرّف شده و عرض کردم:ای فرزند پیامبر خدا، حدیثی برایم بفرمایید که بدان مرا بهره مند نمایید . فرمود:

يَا أَبَا حَمزَةَ، كُلٌّ يَدخُلُ الجَنَّةَ إِلَّا مَن أَبي.

ای ابا حمزه، همه وارد بهشت می شوند جز آنکه خودش امتناع ورزد.

گوید : عرض کردم:ای فرزند پیامبر خدا ، کسی هست که از وارد شدن به بهشت امتناع ورزد؟ فرمود: بله. گوید:عرض کردم:چه کسی؟ فرمود:

مَن لَم يَقُل لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ.

هرکس «لا اله الّا اللّه محمّد رسول اللّه» نگوید.

گوید : عرض کردم ای فرزند پیامبر خدا، مرا همین بس که این حدیث را از شما نقل نکنم. فرمود: چرا؟ عرض کردم:من«مرجئة»و«قدریّه» و «حروريّة» و «بنی امیّه» (2)را رها کردم در حالی که همه «لا اله الّا اللّه» می گفتند . فرمود:

أَيهَاتَ أَيهَاتَ إِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْقِيَامَةِ سَلَبَهُمُ اَللَّهُ إِيَّاهَا لاَ يَقُولُهَا[فَلَمْ يَقُلْهَا] إِلاَّ نَحْنُ وَ شِيعَتُنَا وَ اَلْبَاقُونَ مِنْهَا بِرَاءٌ أَمَا سَمِعْتَ اللَّهَ يَقولُ «يَومَ يَقومُ الرّوحُ وَالمَلائِكَةُ صَفّاً لا يَتَكَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَانُ وَقَالَ صَواباً»؟قالَ: مَن قَالَ لاَ إِلهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه .

هیهات(هرگز)،هیهات(هرگز)،چون روز قیامت فرا رسد،خداوند آن را از ایشان سلب نماید در نتیجه جز ما اهل بیت و شیعیانمان ،

ص: 293


1- تفسير الفرات : ص 534ح 687.
2- گروه های یاد شده همگی از راه اهل بیت علیهم السّلام بیگانه بوده و عقایدی فاسد دارند .

کلمه توحید را نمی گوییم و سایرین، از آن بیزار هستند. آیا نشنیده ای که خدا می فرماید: «يَوْمَ يَقُومُ الرّوحُ وَالمَلائِكَةُ صَفًاً لا يَتَكَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ اَلرَّحْمَانُ وَ قَالَ صَوَاباً - روزی که روح به پا خیزد و فرشتگان صف کشیده،هیچ کس سخن نمی گوید مگر آن کس که خداوند بخشنده به او اجازه دهد و سخن نیک گوید». فرمود: (یعنی) کسی که «لا اله الّا اللّه محمّد رسول اللّه» گوید .(1)

42.شیعیان امير المؤمنين علیّ عليه السّلام «خير البريّة»هستند

إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ *جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِم جَنَّاتِ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ.

به راستی کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، آنان بهترین مردمان هستند*پاداششان نزد پروردگارشان بهشت های«عَدن» است که از زیر آن نهرهایی جاری بوده و در آن برای همیشه جاویدان اند، خداوند از آنان راضی و آنان از خداوند خشنودند، آن مقام برای کسی است که از پروردگارش بهراسد .(2)

آبان از سلیم نقل می کند که گفت : از حضرت علی علیه السّلام شنیدم می فرمود: پیامبر صلّی الله عليه و آله در روزی که از دنیا رفت با من عهدی کرد و این در حالی بود که من آن حضرت را به سینه ام تکیه داده بودم و سر مبارکش نزدیک گوشم بود ... سپس به من فرمود:

يَاعَلِيُّ، أَرَأيتَ قَولَ اللَّهِ تَبارَكَ وَ تَعَالى «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا

ص: 294


1- تفسير الفرات : ص 534 ح 688.
2- سوره (98) البيّنة آیات 8-9.

الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ »أَتَدرِي مَنْ هُمْ ؟قُلْتُ: اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ .قَالَ: فَإِنَّهُمْ شِيعَتُكَ وَ أَنْصَارُكَ وَ مودي وَ مَوْعِدُهُمُ اَلْحَوْضُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ إِذَا جَثَتِ اَلْأُمَمُ عَلَى رُكَبِهَا وَ بَدَا لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي عَرْضِ خَلْقِهِ وَ دَعَا اَلنَّاسَ إِلَى مَا لاَ بُدَّ لَهُمْ مِنْهُ فَيَدْعُوكَ وَ شِيعَتَكَ فَتَجِيئُونَ غُرّاً مُحَجَّلِينَ شِبَاعاً مَرْوِيِّينَ.

ای علی، آیا سخن خداوند تبارک و تعالی را دیده ای که می فرماید«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُم خَيرُ البَرِيَّةِ–آنان که ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند، آنان بهترین مردم اند»، آیا می دانی اینان کیانند؟ عرض کردم:خدا و رسولش بهتر می دانند. فرمود: به راستی که آنان شیعیان تو و یارانت هستند. وعده من با آنان در روز قیامت بر سر حوض کوثر است، هنگامی که امّت ها بر زانو می نشینند و خداوند تبارک و تعالی تصمیم به عرضه کردن خلق به پیشگاه خود می گیرد و مردم به آن چه ناگزیرند، خوانده می شوند . خداوند تو و شیعیانت را فرا می خواند و شما با پیشانی نورانی و مسرور و سیر و سیراب می آیید .(1)

حضرت ابو جعفر محمّد بن علی، امام باقر عليهما السّلام فرمودند:

قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ مِنَ اَلْخَيْرِ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ مَا لَمْ يَقُلْهُ لِأَحَدٍ ،قَالَ« إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ »،أَنْت وشِيعتُكَ يَا عَلِيُّ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ فَعَلِيٌ وَ اَللَّهِ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَم.

رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم، از سخن نیکو، آن چیزی را به

ص: 295


1- کتاب سليم : ج 2 ص 832 ح 41.

علىّ بن ابی طالب عليهما السّلام فرمودند،که به هیچ کس نفرمود.فرمود:«إِنَّ الَّذِينَ آمَنِوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولَئِكَ هُم خَيرُ البَرِيَّةِ-به راستی کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند ، آنان همان بهترین مردمان هستند»،بهترین مردمان،تو و شیعیانت هستید،ای علی. بنابراین به خدا سوگند بهترین مردمان پس از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، حضرت علی است.(1)

هم چنین در جایی دیگر فرمودند که پیامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم فرمودند :

يا عليُّ ،«إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ» أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ تَرِدُ عَلَى أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ رَاضينَ مَرْضِيِّينَ.

ای علی، «إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ - به راستی کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند ، آنان بهترین مردم هستند» (اینان) تو و شیعیانت هستید . توو شیعیانت بر من وارد می شوید در حالی که خشنود و مورد رضایت خواهید بود.(2)

در ضمن روایتی به نقل از جابر بن عبدالله انصاری ، رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم خطاب به امیر المؤمنین می فرمایند :

يَا أَخِي أَلَمْ تَسْمَعُ قَوْلَ اَللَّهِ فِي كِتَابِهِ« إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ»؟ قَالَ بَلَى يَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ هُوَ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ غُرٌ محجَّلون شباغ مَرْوِيِّينَ أَوْ لمْ تسمع قول اللّه فِي كِتَابِهِ إِنَّ اَلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَ اَلْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ اَلْبَرِيَّةِ»؟ قَالَ بَلَى يَا رَسُول

ص: 296


1- تفسير الفرات : ص 583 ح 748. ر.ک: تفسير الفرات : ص 583 ح 749.
2- تفسير الفرات : ص 583 ح 750. ر.ک. تفسير الفرات : ص 584 ح 751 و 752.

اَللَّهِ .قَالَ :ثُمَّ أَعْدَاؤُكَ وَ شِيعَتُهُمْ يَجِيئُونَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ مُسْوَدَّةً وُجُوهُهُم ظِمَاءً مُظْمَئِينَ أَشْقِيَاءَ مُعَذَّبِينَ كُفَّاراً مُنَافِقِينَ ذَلِكَ لَكَ وَ لِشيعتك وَ هَذَا لِعَدُوِّك وَ لِشِيعَتِهِم.

برادرم، آیا سخن خداوند را در کتابش نشنیده ای «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ هُم خَيرُ البَرِيَّةِ - به راستی آنان که ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند، آنان بهترین مردم هستند»؟عرض کردند:بله ای پیامبر خدا . فرمود: او، تو و شیعیانت هستید ، پیشانی سپید، سیر و سیراب . آیا این سخن خداوند را در کتابش نشنیده ای «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن أَهلِ الكِتابَ وَ المُشرِكينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدينَ فِيهَا أُوِلئِكَ هُم شَرُّ البَرِيَّةِ - به راستی کسانی که از یهودیان و نصرانیان ،کافر شدند ، در آتش جهنم جاودان هستند. آنان بدترین مردم اند»؟عرض نمود:بله ای پیامبر خدا. فرمود: آنان دشمنان تو و پیروان آنان هستند،در روز قیامت می آیند در حالی که چهره هایشان سیاه شده ،سخت تشنه هستند، بدبخت های موردِ - عذاب و کافران منافق هستند.آن بیان برای تو و پیروان توست و این بیان از آنِ دشمنان تو و پیروان آنان است.(1)

گذشته از مواردی که به صورت گزینشی از آیات قرآن کریم یاد آور شدیم ؛ از جمله احادیثی که متضمّن اسامی شریف شیعیان و محبّین اهل بیت اطهار عليهم السّلام است، حدیثی است که مولای متّقیان امیر مؤمنان علیه السّلام می فرماید : رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم درباره شیعیانم از بالای منبر به من فرمودند :

يَا عَلِيُّ... فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ اختَارَهُم بِعِلمِهِ لَنا مِن بَينِ الخَلقِ وَ

ص: 297


1- تفسير الفرات : ص 586 ح 755.

خَلَقَهُمْ مِنْ طِينَتِنا وَ اسْتَوْدَعَهُم سِرَّنَا وَ الْزَمْ قُلُوبَهُمْ مَعْرِفَةَ حَقِّنا وَ شَرَحَ صُدُورَهُمْ وَ جَعَلَهُمْ مُسْتَمْسِكِينَ بِحَبْلِنَا لاَ يُؤْثِرُونَ عَلَيْنَا مَنْ خَالَفَنَا مَعَ مَا يَزُولُ مِنَ اَلدُّنْيَا عَنْهُمْ أَيَّدَهُمُ اَللَّهُ وَ سَلَكَ بِهِمْ طَرِيقَ اَلْهُدَى فَاعْتَصَمُوا بِهِ فَالنَّاسُ فِي غُمَّةِ الضَّلالِ مُتَحَيِّرُونَ فِي الْأَهْوَاءِ عَمُوا عَنِ اَلْحُجَّةِ وَ مَا جَاءَ مِن عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَجِلٌ فَهُمْ يُصْبِحُونَ وَيُمْسَونَ فِي سَخَطِ اللَّهِ وَ شِيعَتُكَ عَلَى مِنْهَاجِ اَلْحَقِّ وَ اَلْإِسْتِقَامَةِ لاَ يَسْتَأْنِسُونَ إِلَى مَنْ خَالَفَهُمْ وَ لَيْسَتِ الدُّنْيَا مِنْهُمْ وَ لَيْسُوا مِنْهَا أَوْ لَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجِيِّ أَوْ لَئِكَ مَصَابِيحُ اَلدُّجِيِّ أَوْ لَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَى

ای علی...همانا خداوند عزّوجل، با علم و آگاهی خویش، آن ها (یعنی شیعیان)را از بین آفریدگان برای ما برگزیده،ایشان را از سرشت ما آفریده، راز ما را نزد آن ها به ودیعت نهاده،شناخت حقّ ما را در قلبشان استوار ساخته، سینه هایشان را فراخ نموده و آن ها را متمسّک به ریسمان(ولایت)ما قرار داده است.ایشان، با وجود آن چه از (منافع) دنیا که (به دليل التزام به ولایت ما )از دست بدهند ، مخالفین ما را بر ما برتری نداده و در پی ماروان نمی کنند. خداوند آنها را تأیید فرموده و به راه هدایت ره رو ساخته که بدان چنگ زده اند، بنابراین مردم در تاریکی گمراهی هستند و در پیروی از هواهای نفسانی،سرگردان اند،از (دیدن) حجّت و نیز آن چه از جانب خداوند آمده ، کور هستند، بدین سبب، در خشم و ناخشنودی خدا، صبح را به شب و شب را به روز می رسانند و حال آن که شیعیان تو، بر راه روشن حق و پایداری هستند، با کسانی که با آن ها مخالف اند،انس نمی گیرند. دنیا از آن ها نیست و آن ها نیز از دنیا نیستند . اینان

ص: 298

چراغ های تاریکی اند،اینان چراغ های تاریکی اند،اینان چراغ های

تاریکی اند.(1)

عترت رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم، قرآن و اهل بیت علیهم السّلام دستور فرموده اند که ما خود را «محبّ اهل بیت نبوّت»،«شیعه»«موالی»و«ابرار» بدانیم و بخوانیم؛آیا نقصی در این تعابير وجود دارد؟یا مشکلی دارد که چنین باشیم؟آیا این ها بهترین نام و صفت نیست؟ خداوند به حضرت ابراهیم علی نبیّنا و آله و عليه السّلام، مقام نبوت داد، امامت داد، ولی آخرین و بالاترین مدال افتخاری که به ایشان عطا فرمود، مقام «شیعه بودن» است:

وَإِنَّ مِن شَيعَتِهِ لَإِبرَاهِيمَ

و به راستی که ابرهیم، در شمار شیعیان اوست.(2)

قرآن کریم این مقام را شاخص کرده و اساس افتخار حضرت ابراهیم علی نبیّنا و آله و عليه السّلام بیان فرموده است .

اهل بیت عصمت و طهارت علیه السّلام در احادیث و زیارات ، ابراز محبّت و عرض ادب را چنین آموزش داده اند :

عَبدُكَ وَابنُ عَبدِكَ وَ اَبنُ أَمَتِكَ المُقِرُّ بِالرِّقِّ

بنده شما و فرزند بنده شما و فرزند کنیز شما هستم و به بندگی تمام خویش اقرار می کنم (3)

ص: 299


1- الأمالی شیخ صدوق : ص 561 -565 مجلس 83 ح 2 و فضائل الشّيعة : ص 15 ح 17 الی 20 و بشارة المصطفى صلّى الله عليه و آله و سلّم : صص180-182 و مشارق انوار اليقين : ص 70 و 71 و تفسیر فرات : صص 265- 268 ح 360. البته تنها بخشی از حدیث را متذکّر شده ایم .
2- سوره (37) الصّافات آیه 84.
3- مصباح المتهجّد: ج 2 ص 720 دعاء الموقف لعليّ بن الحسين عليهما السّلام ....

بِأَبِي أَنتُم وَ أُمّي وَ نَفسِي وَأَهلِي وَمَالِي وَ أُسرَتي

پدر و مادرم، خودم و خانواده ام، دارایی ام و خویشانم فدای شما باشد(1)

بِأَبِي أَنتَ وَأُمّي وَ نَفَسي لَكَ الوِقاءُ وَ الحِمَي... بِنَفسي أَنتَ

پدر و مادرم و خودم سپر بلا برای شما باشیم ... جانم فدایت(2)

و تعابیری از این دست .

«سگ»صفت خوبی نداشته بلکه مجمع صفات رذیله و مذمومه است ، از طرفی نیز«سگ»از خود چیزی ندارد و حُسن و خیری در آن نیست، مگر آن گروه از سگ ها که آموزش داده می شوند تا در شکار و نگهبانی کمک انسان باشند.وفای مشهوری که به«سگ»نسبت داده می شود ، مشهوری بی اعتبار است زیرا حتى وفای این حیوان نیز از روی حرص و طمع است، «سگ» از بزاق دهان ابلیس آفریده شده ، آن هم در حال عصبانیّت بنابراین شیطان ناری است و همان طور که ابلیس لعنه الله در بهشت جایی ندارد، برای سگ نیز جایی در بهشت نیست؛ ولی شیعیان طاهر هستند و مطهَّر و مطهِّر زیرا از زیادی سرشت آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعین آفریده شده اند و مبدأ ایشان نور و از شمار نوریان هستند و با معرفت و طاعت و متابعت آل الله ، از آن ها می شوند .(3)

مظهر تمام پایبندی و وفای به عهد ، شیعیان هستند مانند راست قامتان آسمانی (نظير حُجر بن عدی و یارانش ، میثم تمّار و ...)که جز رضای الله تعالی و رضای آل الله در نظر نداشتند و به آن چه آرزومندش بودند، رسیدند .

ص: 300


1- فرازی از زیارت جامعه کبیره .
2- فرازی از دعای ندبه .
3- به بخش «فضل طینت نور» مراجعه کنید .

اگر نسبت دادن عنوان«سگ»، نیکو و پسندیده بود، اهل بیت - العياذ بالله - متوجّه نبودند بگویند این عنوان به خودتان نسبت بدهید ؟؟ یا هیچ کدام از یاران اهل بیت عليهم السّلام متوجّه نبودند که در حضور امام این عنوان را به خود نسبت بدهند؟ حقیقت این است که استفاده از تعابیری این چنین،برای کسانی که از آن استفاده می کنند ، جذابیت دارد، توجیه قشنگی دارد،بدین جهت است که تمام سفارشات ائمّه اطهار و بیانات ایشان را کنار نهاده و به اسم عزاداری و دستگاه اهل بیت عليهم السّلام، این عنوان را وارد دین می کنند؛

به جای اینکه در سروده ها، فضائل و مناقب ، جایگاه ها و ویژگی های ائمّه اطهار عليهم السّلام و شیعیان ایشان یاد شود-که اقرار به آن، یکی از ضروریّات دین است-شیعیان را نعوذ بالله«سگ»و«گربه»می خوانند،اینجاست که مولا امیر المؤمنين صلوات الله و سلامه عليه فرمودند :

مَا أَحَدٌ ابتَدَعَ بِدعَةً إِلّا تَرَكَ بِهَا سُنَّةً

هیچ کس بدعتی را بنیان نمی نهد مگر اینکه بدان، التزام به سنّتی را

رها کند.(1)

این کار، یکی از مصادیق بارز بدعت است زیرا برگرفته از سنّت مطهّره رسول الله و اهل بیت اطهار صلوات الله و سلامه عليهم اجمعین نیست ، بلکه با آن در تضاد است ؛ رسول الله صلّى الله عليه و آله فرمودند :

شَرُّ الأمُورِ مُحدَثاتُها

بدترین کارها، جدید ترین آن ها است.(2)

ص: 301


1- الکافی : ج 1 ص 58 باب البدع و الرأي و المقاييس ... ح 19، نهج البلاغة: ص 202 .
2- تفسير القمّى : ج 1 ص 290 ، الإختصاص : 342. الكافي : ج 8 ص 81 ح 39، من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 402 و 403 ح 5868.الأمالی شیخ صدوق:ص487 مجلس 74 ح 1،الخصال:ج 2 ص 610ح 10 به سندش از امام صادق از امیر المؤمنين عليهما السّلام در حدیث اربع مائه .

و فرمودند :

أَلا وَ كُلٌّ بِدعَةٍ ضَلالَةٌ، أَلَا وَ كُلُّ ضَلالَةٍ فِي النَّارِ

آگاه باشید هر بدعتی، پایه گذار گمراهی بوده و هر گمراهی راه به سوی آتش می برد(1).

ص: 302


1- الکافی : ج 1 ص 56 باب البدع و الرأي والمقاييس...ح 12. ر.ک : الکافی : ج 1 ص 56 باب البدع والرأي والمقاييس ...ح 8. من لا يحضره الفقيه :ج3 ص 572 باب معرفة الكبائر...ح 4954.الأمالی شیخ مفید : ص 187 مجلس 23ح 14- ... منصور بن ابی یحیی گوید : شنیدم امام صادق عليه السّلام می فرمودند : صَعِدَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ اَلْمِنْبَرَ فَتَغَيَّرَتْ وَجْنَتَاهُ وَ الْتَمَعَ لَوْنُهُ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى النَّاسِ بِوَجْهِهِ فقالَ:... ثمّ قَال :يا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِينَ! إِنَّ أَفْضَلَ اَلْهَدْيِ هَدْيُ مُحَمَّدٍ وَ خَيْرَ اَلْحَدِيثِ كِتَابُ اَللَّهِ وَ شَرَّ الأُمُورِ مُحدَثاتُها أَلاَ وَكَّلَ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةً أَلاَ وَكَّلَ ضَلاَلَةً فِي اَلنَّارِ... - ای مسلمانان ، به راستی که برترین هدایت، هدایت محمّدی است و نیکوترین بیان ، کتاب خداست و بدترین کارها، جدید ترین آن ها است. آگاه باشید هر بدعتی، گمراهی است ، آگاه باشید که هر گمراهی راه به سوی آتش می برد .... الأمالی شیخ مفید : ص 211 مجلس 24 ح 1 ... عن غياث بن إبراهيم ، عن أبي عبد الله الصادق جعفر بن محمّد صلوات الله عليهما ، عن أبيه، عن جدّه عليهم السلام قال :كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَليهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ إذا خَطَبَ حَمِدَ اللَّهَ وَأثنَى عَليَّ ثُمَّ قالَ أمَّا بَعْدُ فَإِنَّ أَصْدَقَ اَلْحَدِيثِ كِتابُ اللَّهِ وَ أفضَلُ الْهَديِ هَديُ مُحَمَّدٍ وَشَرُّ الأُمورِ مُحدَثاتُها وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ وَ يَرْفَعُ صَوْتَهُ وَ تَحْمارُّ وَجْنَتَاهُ ....

ص: 303

به کدامین توجیه؟...

اشاره

ص: 304

ص: 305

برخی گمان دارند با دست آویز قرار دادن برخی مطالب برای به کار بردن این دست وصف یا تشبیه ها درباره شیعیان،دوست داران و عزاداران اهل بیت علیهم السّلام، توانسته اند دلیلی بر مشروعیّت این بیانات ، دست و پا کنند و شایسته و بجاست که به آن اشاره نموده و هر یک را مورد بررسی قرار دهیم تا حقّ مطلب ادا شده و «حجّت» اقامه گردد:

لِيَهلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَ يَحيِي مَن حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ

بایسته است که هرکس هلاک می شود، از روی دلیل و براساس برهان نابود شود و هرکس حیات می یابد، از روی دلیل حیات یابد(1).

سگ اصحاب کهف

بنابر آیه کریمه

وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الأَرضِ وَ لاَ طَائِرٌ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالِكُمْ...

هیچ جنبنده ای روی زمین نیست و هیچ پرنده ای نیست که با دو بال

ص: 306


1- سوره (8) الأنفال آیه 43: «إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَىٰ وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ ۚ وَلَوْ تَوَاعَدْتُمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ ۙ وَلَٰكِنْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَىٰ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ ۗ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ» .

در آسمان پرواز میکند مگر اینکه امّت هایی چون شما هستند ... (1)

تمام جانوران، مانند انسان ها و جنّیان،تکالیفی دارند که اگر به آن عمل کنند، پاداش آنان در آخرت زندگانی خوشی خواهد بود(2)و دو حدیثی که در ادامه خواهد آمد، گویای این است که یک الاغ و یک سگ و یک گرگ ، وارد بهشت می شوند :

تفسیر شریف قمّی به سند صحیح از امام جعفر صادق عليه السّلام روایت نموده که فرمودند :

... فَلاَ يَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ مِنَ اَلْبَهَائِمِ إِلاَّ ثَلاثَةٌ حِمَارُ بَلْعَمَ بْنِ بَاعُورَاءَ وَ ذِئْبُ يُوسُفَ وَ كَلْبُ أَصْحَابِ اَلْكَهْف...

... از حیوانات داخل بهشت نمی شود مگر سه حيوان : الاغ بلعم باعورا و گرگ حضرت یوسف پیامبر(که متهم به خوردن حضرت یوسف شد) و سگ اصحاب کهف ...(3)

هم چنین به سند صحیح از امام علیّ بن موسی الرضا عليه السّلام نقل می کند که فرمودند:

أُعْطِيَ بلعم بْنُ باعوراء اَلْإِسْمَ اَلْأَعْظَمَ فَكَانَ يَدْعُو بِهِ فَيُسْتَجَابُ لَهُ فَمَالَ إِلَى فِرْعَوْنَ فَلَمَّا مَرَّ فِرْعَوْنُ فِي طَلَبِ مُوسَى وَ أَصْحَابِهِ قَالَ فِرْعَوْنُ لِبَلْعَمَ :أُدعُ اَللَّهَ عَلَى مُوسَى وَ أَصْحَابِهِ لِيَحْسَبَه

ص: 307


1- سوره (6) الأنعام آیه 39.
2- البته جایگاه آنان در بهشت انسانها نیست بلکه مقصود بهشت حیوانات است .
3- تفسير القمّى : ج 2 صص 31 -33. از او : تفسیر شریف لاهیجی: ج 2 ص 876، تفسير البرهان : ج3 ص 617ح 17/6632و ج3 ص 617ح 6632/ 17 و بحارالأنوار : ج 14ص 423 و 424 ب27.

عَلَيْنَا، فَرَكِبَ حِمَارَتَهُ لِيَمُرَّ فِي طَلَبِ مُوسَى وَ أَصْحَابِهِ فَامْتَنَعَتْ عَلَيْهِ حِمَارَتُهُ فأقبلَ يَضْرِبُهَا فَأَنْطَقَهَا اَللَّهُ عزَّ وَ جلَّ فَقَالَتْ: وَيْلَكَ عَلَى مَا تَضْرِبُنِي؟ أتدري أَجِيءُ مَعَكَ لِتَدْعُوَ عَلَيَّ موسي نَبِيَّ اَللَّهِ وَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ؟ فَلَمْ يَزَلْ يَضْرِبُهَا حَتَّى قَتَلَهَا وَ انسَلَخَ اَلْإِسْمُ اَلْأَعْظَمُ مِنْ لِسَانِهِ و هُوَ قَوْلُهُ:« فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ ولَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِها وَ لَكِنَّهُ أَخْلَدَ إلى الأَرضِ واتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ اَلْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تتْركه يلهَثْ »وَ هُوَ مَثَلٌ ضَرَبَهُ.

اسم اعظم الهی به بلعم باعورا داده شد،به اسم اعظم خدا را می خواند و دعایش مستجاب می شد، به فرعون تمایل یافت و زمانی که فرعون به دنبال موسی و همراهانش رفت، فرعون خطاب به بلعم گفت : خدا را بر موسی و همراهانش بخوان تا زندانی ما شوند. بلعم سوار بر الاغ خود شد تا به دنبال موسی و همراهانش برود. الاغ او از رفتن خودداری کرد. او پیش آمده، الاغ را کتک می زد. خداوند آن ماده خر را به سخن آورد، او گفت : وای بر تو، چرا مرا می زنی؟ آیا می خواهی با تو بیایم تا موسی پیامبر خدا و گروهی با ایمان را نفرین کنی؟ آن قدر آن حیوان را تازیانه زد تا او را کُشت و اسم اعظم از زبان او جدا شد.و این،همان سخن خداوند است: «فَانسَلَخَ مِنها فَأتبَعَهُ الشَّيطانُ فَكانَ مِنَ الْغَاوِينَ ولَو شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِها وَ لَكِنَّهُ أخلَدَ إِلى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ اَلْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تتركه يَلْهَثْ - امّا( اسم اعظم) از (قلب او )بیرون شد، شیطان او را دنبال کرد و در شمار گمراهان درآمد * اگر می خواستیم او

ص: 308

را بدان(آیات)بالا می بردیم ولی او به پستی گرایید و دل به دنیا بست و از هوای نفس خویش پیروی کرد، پس مَثَل او مَثَل سگ است که اگر به او حمله کنی زبانش را بیرون می آورد و له له می زند و اگر به حال خود رهایش کنی، باز هم زبانش را بیرون می آورد و له له می زند» و این مثالی است که خداوند آورده است.

امام در ادامه فرمودند :

...فَلا يَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ مِنَ اَلْبَهَائِمِ إِلاَّ ثَلاَثَةٌ حِمَارَةُ بَلْعَمَ وَ كَلْبُ أَصْحَابِ الْكَهْفِ وَ الذِّئْبُ وَ كانَ سَبَبُ اَلذِّئْبِ أَنَّهُ بَعَثَ مَلِكٌ ظالِمٌ رَجُلاً شُرطِيّاً لِيُحْشِمَ قَوْماً مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ يُعَذِّبَهُمْ وَ كانَ للشرطي اب يُحِبُّهُ فَجَاءَ ذِئْبٌ فَأَكَلَ اِبْنَهُ فَحَزِنَ الشُّرطِيُّ عَلَيْهِ فَأَدْخَلَ اَللَّهُ ذَلِكَ اَلذِّئْبَ اَلْجَنَّةَ لِما أحزنَ الشُّرطِيَّ

... از حیوانات داخل بهشت نمی شود مگر سه حیوان : ماده الاغ بلعم و سگ اصحاب کهف و یک گرگ و ماجرای گرگ این است که پادشاه ستم گری، مرد پاس بانی را برای آزار و شکنجه قوم مؤمنی مأمور کرده بود و آن پاسبان پسری داشت که او را دوست می داشت، گرگی آمد و فرزند او را خورد و پاسبان اندوه گین شد، خداوند هم این گرگ را وارد بهشت ساخت به جهت اینکه با کار خویش، آن پاس بان را اندوه گین نمود.(1)

سگ اصحاب کهف نیز متعلق به آن چوپان موحّد بود که با اصحاب کهف همراه

ص: 309


1- تفسير القمّى : ج 1 ص 248. از او:تفسیر شریف لاهیجی:ج 2 ص 128، و تفسير البرهان : ج 2 ص 615ح 2/4048و بحارالأنوار: ج13 ص 377 ب13 ح 1. تفسیر نورالثقلين : ج 1 ص 716ح73 و ج 2 ص 102 ح 369 و ج3 ص 251 ح 36.

شد تا این که مانند اصحاب کهف،به خواب رفت. حال آیا این دلیل می شود که آن را تعمیم بدهیم و بگوییم همه سگ ها خوب هستند؟یا دلیل می شود که کسی بگوید من هم مانند سگ اصحاب کهف ، سگ اهل بیت هستم؟ هرگز چنین نیست ، این دو روایت به هیچ عنوان بر مشروعیّت سگ نامیدن محبّان و خادمان آستان اهل بیت علیهم السّلام دلالت ندارد.

سُرور من

مورد دیگر،روایتی است در باب موعظه هایی که خداوند خطاب به عیسی بن مریم علی نبیّنا و آله و عليهما السّلام فرمود:

واعْلَم أَنَّ سُرُورِي أنْ تُبَصْبِصَ إِلَى كُنْ فِي ذَلِكَ حَيّاً وَ لاَ تَكُنْ مَيِّتاً

و بدان شادی من در این است که برای من تواضع کنی و در آن زنده

و برازنده باشی و افسرده و مرده نباشی.(1)

محلّ استفاده ، واژه «تبصبص» و معنای آن است.اگر کتب لغت را به خوبی بررسی کنیم خواهیم دید که واژه «تبصبص» برای دم تکان دادن سگ، شتر، شیر و نیز آهو به کار رفته و می رود و اختصاصی به سگ ندارد، اما معنای این واژه به طور کلی، تملق است(2) بنابراین در این روایت نیز، محلّ استفاده ای برای مدعی نیست و چنان چه می بینیم، این واژه در متن روایت نیز تواضع ترجمه می شود و

ص: 310


1- الكافي : ج 8 ص 141 ح 103 و ج 2 ص 502 باب ذكر الله عزّوجل ... ح3.
2- وَ بصبَصَ الْكَلْبِ وَ تُبَصْبِصُ :حَرَّكَ ذَنبَهُ .وَ البصْبَصَةُ :تَحريكُ الْكَلْبِ ذَنْبَهُ طَمَعاً أَوْ خَوْفاً ،وَ اَلْإِبِلُ تَفْعَلُ ذَلِكَ إِذَا حُدِّيَ بِهَا ؛ قال رؤبة يصف الوحش : بَصبَصن بالأَذنابِ مِن لَوحٍ وَ بَق وَ التَّبَصُبصُ : التملّق ، لسان العرب جلد 7 صفحه 6، بَصبَصَ- بَصبَصَةً: مترادف (بَصَّصَ) است،-فُلانٌ: چاپلوسی کرد و تملُّق گفت، - الكَلبُ : سگ دُم جنبانید. فرهنگ ابجدی : صفحه 186 همچنین رجوع کنید به کتب لغت عرب.

هیچ ربطی به سگ یا دم تکان دادن ندارد .

سه ویژگی

از دیگر مواردی که گاه به آن اشاره شده است، حدیثی از پیامبر اکرم صلّی الله عليه و آله و سلّم است :

ثَلاثُ خِلاَلٍ مَنْ لَمْ تَكُنْ فِي وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ كَانَ اَلْكَلْبُ خَيْراً مِنْهُ وَرَعٌ يَحجُزُهُ عَن مَحَارِمِ اَللَّهِ عَزوَجلَّ أو حِلْمٌ يَرُدُّ بِهِ جَهْلٌ جَاهِلٌ أَوْ حُسْنُ خُلُقٍ يَعِيشُ بِهِ فِي اَلنَّاسِ.

سه صفت است که هر که یکی از آنها در او نیست،سگ از او بهتراست :پاک دامنی که وی را بازدارد از انجام کارهایی که خداوند عزوجل حرام نموده ، یا شکیبایی که به وسیله آن نادانی جاهلی را بازگرداند یا اخلاق نیکی که به وسیله آن با مردم زندگی کند.(1)

چنان چه آشکار است ، حدیث به این معنا نیست که این 3 صفت ، در سگ وجود دارد تا از این جا فضیلتی برای سگ مستفاد گردد بلکه این روایت، درباره ارزش و اهمیت فرازهای ذکر شده بوده و بالعكس ، در بیان اوج پستی ، بی ارزشی و بی حرمتی سگ است .

پیامبر اولوالعزم بالاتر است یا ...؟؟؟

خبر دیگری که گاه به آن استناد شده ، خبری دیگر است که در کتاب عدّة الداعی ابن فهد حلّی متوفّای سال 841 آمده ، گوید:

حَدَّثَنِي بِهِ بَعْضُ أَصْحَابِنَا أَنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ أُوحِيَ إِلَى مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذَا جِئْتَ لِلْمُنَاجَاةِ فَاصْحَبْ مَعَكَ مَنْ تَكُونُ خَيْراً مِنْه - فَجَعلَ مُوسَى لَا

ص: 311


1- نهج الفصاحة : ص 415ح1258.

يعترِض [يَعْرِضُ] أَحَداً إِلاَّ وَ هُوَ لاَ يَجُسر[ يَجْتَرِئُ] أَنْ يَقُولَ إِنِّي خَيْرٌ مِنْهُ فَنَزَلَ عَنِ النَّاسِ وَ شَرَعَ فِي أَصْنَافِ اَلْحَيَوَانَاتِ حَتَّى مَرَّ بِكَلْبٍ أَجْرَبَ فَقَالأصحب هَذَا فَجَعَلَ فِي عُنُقِهِ حَبْلاً ثُمَّ مَر [جَرّ] بهِ فَلَمَّا كَانَ فِي بَعضِ الطَّرِيقِ شَمَّرَ الْكَلْبَ مِنَ اَلْحَبْلِ و أرسله فَلَمَّا جَاءَ إِلَى مُنَاجَاةِ اَلرَّبِّ سُبْحَانَهُ قَالَ يَا مُوسَى أَيْنَ مَا أَمَرْتُكَ بِهِ؟ قَالَ يَا رَبِّ لَمْ أَجِدْهُ فَقَالَ اَللَّهُ تَعالَ وَعِزَّتِي وَجَلالِي لَوْ أَتَيْتَنِي بِأَحَدٍ لَمَحَوْتُكَ مِنْ دِيوَانِ اَلنُّبُوَّةِ

بعضی از شیعیان مرا به چنانی حدیث کرد که خداوند سبحان به حضرت موسی عليه السّلام وحی کرد: هرگاه برای مناجات نزد من می آیی، فردی را به همراهت بیاور که تو از او بهتر باشی. موسی علیه السّلام هرکس را می دید، جرأت نمی کرد بگوید من از او بهترم، لذا دست از مردم کشیده و در میان انواع حیوانات، شروع به جستجو کرد تا اینکه به سگ گَری برخورد کرد، با خود گفت : این را با خود می برم، در گردنش ریسمانی انداخت و او را با خود کشید، در میان راه ریسمان را گشود و سگ را رها کرد، وقتی به مقام مناجات رسید ، پروردگار سبحان به او فرمود: ای موسی! کجاست آن چه که ما به تو امر کردیم؟ گفت: پروردگارا! آن را نیافتم. خداوند متعال فرمود: به عزّت و جلالم قسم، اگر حتی یک نفر را می آوردی، نام تو را از دیوان نبّوت پاک می کردم.(1)

اگر کسی بخواهد به چنین بیانی معتقد باشد، باید بگوید«سگ از...بالاتر است»و نعوذ بالله من ذلک زیرا براساس نصّ صریح آیات و احادیث محكمات،پیامبران و فرستادگان الهی،برگزیدگان بوده و برترین مردمان در زمان خویش هستند،حال چطور ممکن است این خیل عظیم را رها نموده و به خبری اعتماد کنیم که به هیچ عنوان منسوب به معصوم عليه السّلام نیست؟؟؟ بنابراین بیان

ص: 312


1- عدة الدّاعی : ص 218 القسم الأول .

مذکور نیز قابل استناد نیست و از این جا نیز هیچ ویژگی نیکویی برای سگ مستفاد نمی گردد .

خوشا به حال چه کسی؟...

مورد دیگری که بسیار در این زمینه دست آویز قرار گرفته ، خبری است که به مولانا امیر المؤمنين عليه السّلام نسبت داده شده بدین مضمون :

طُوبَى لِمَنْ كان عَيْشُهُ كَعَيْشِ اَلْكَلْبِ فَفِيهِ عَشَرَةُ خِصَالٍ فَيَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ كُلُّهَا فِي الْمُؤْمِن...

خوشا به حال کسی که زندگی اش چون زندگی سگ باشد، زیرا در آن

10 ویژگی وجود دارد که سزاوار است در مؤمن، وجود داشته باشد ... این روایت، در 4 کتاب به امیر المؤمنين عليه السّلام نسبت داده شده است : تحریر المواعظ العدديّة : صفحه 552،نشان از بی نشانها جلد1 صفحه 310 چاپ 18 و کتاب درّ ثمین و ماء معين : جلد 2 صفحه 457. نویسندگان این 3 کتاب ، معاصر بوده و متن خود را از کتاب لئالى الأخبار و الآثار، تأليف محمّد بن احمد تویسرکانی (ت 1330 ق) نقل کرده و بدون سند به مولا امیرالمؤمنین علیه السّلام منسوب نموده اند .

این کتاب ، در سال 1312 قمری در تهران، به زبان عربی، 3 جلد در یک مجلّد به صورت چاپ سنگی در آمده و نسخه آن در کتاب های چاپ سنگی ایران ، دانشکده ادبیات ایران شماره 222 موجود است. هم چنین انتشارات الأعلمی بیروت، در سال 2011 میلادی، آن را در 5 جلد به زبان فارسی چاپ کرده است.هم چنین انتشارات علامه درقم آن را در 5 جلد چاپ نموده که متن مذکور در جلد 5 صفحه 387 آورده شده است .

ص: 313

کتاب لئالى الأخبار و الآثار متن خود را از کتاب«تفضيل الكلاب على كثير ممّن لبس الثياب» آورده و می نویسد :

وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ :طُوبَى لِمَنْ كَانَ عَيْشُهُ كَعَيْشِ اَلْكِلاَبِ وَ فِيهِ عَشْرُ خِصَالٍ: اَلْأُولَى لَيْسَ لَهُ لَيْسَ لَهُ مَالُ الثَّانِيَةِ لَيْسَ لَهُ قَدْرُ اَلثَّالِثَةِ الْأَرْضُ بَيتٌ لَهُ اَلرَّابِعَةُ أَكْثَرُ أَوْقَاتِهِ يَكُونُ جَائِعاً الْخَامِسَةُ أَكْثَرَ أَوْقَاتِهِ يَكُونُ سَاكِناً اَلسَّادِسَةُ يَحُولُ حَوْلَ الْبَيْتِ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارُ السَّابِعَةِ يَقْنَعُ بِمَا يُدْفَعُ إِلَيْهِ وَ اَلثَّامِنَةُ لَوْ ضَرَبَهُ صَاحِبُهُ مِائَةَ جَلْدَةٍ لَمْ يَتْرُكْ بَابَ دَارِ صَاحِبِهِ وَ التَّاسِعَةُ يَأخُذُ عَدُوَّ صَاحِبِهِ ولا يَأخُذَ صَديقَهُ العاشِرَةَ إذا ماتَ لَم يَترُك مِنَ اَلْمِيرَاثِ شَيْئاً.

قبل از این خبر نیز می نویسد :

وفي بَعْضِ نُسَخِ اَلْحَدِيثِ :قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ :يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَكونَ أخلاقُهُ كَأَخْلاقِ الْكَلْبِ فَفِيهِ خَمْسَةُ أخْلاقٍ: أَوَّلُهَا يَكُونُ جَايِعاً أَبَداً وَ هَذَا مِنْ أَخْلاَقِ اَلصَّالِحِينَ وَ اَلثَّانِي لاَ يَكُونُ لَهُ مَوْضِعٌ وَ هَذَا مِنْ آثَارِ اَلصَّالِحِينَ وَ اَلثَّالِثُ لاَ يَنَامُ بِاللَّيْلِ وَ هَذَا مِنْ أَفْعَالِ اَلصَّالِحِينَ وَ اَلرَّابِعُ لاَ يَكُونُ لَهُ مَالٌ حَتَّى يورِثَهُ اَلْوَارِثُ وَ هَذَا مَعِيشَةُ اَلصَّالِحِينَ وَ اَلْخَامِسُ لاَ يُهَادِقُ [لاَ يُفَارِقُ ظ ]بَابَ صَاحِبِهِ وَ إِنْ طَرَدَهُ في يَومٍ مِأةَ مَرَّةٍ وَهَذا مِن وَفاءِ الصَّالِحِينَ .

ص: 314

کتاب«تفضيل الكلاب على كثير ممّن لبس الثياب»تأليف محمّد بن خلف المرزبانی (ت317ق) بوده و با توجه به آنچه درباره نویسنده آن در پاورقی ذکر شده، به نظر می رسد که وی از شمار شیعیان یا متشيّعين است .(1)

ص: 315


1- صاحب وسائل الشّيعة شیخ حر عاملی،در کتاب أمل الآمل جلد 2 صفحه 292 شماره 875 درباره مؤلف این کتاب می نویسد:ابوعبدالله محمّد بن عمران مرزبانی ، بنابر سخن این شهر آشوب ، کتابی به نام «ما نزل من القرآن في علیّ بی ابی طالب عليهما السّلام» دارد. و ابن خلّکان گوید : ابو عبد الله محمّد بن عمران بن موسی بن سعد بن عبد الله كاتب مرزبانی خراساني الأصل، متولد بغداد ، صاحب نوشته های مشهور و مجموعه های غریب است. وی روایت گر آداب و صاحب اخبار و تألیفات بسیار بوده است. وی در حديث مورد وثوق و در مذهب میل به تشیّع داشت و در سال 384 قمری، وفات نمود. (سخن ابن خلّکان، پایان یافت). و سیّد مرتضی ، در کتاب «الدّرر و الغرر» (الأمالی) خود ، از او بسیار روایت نموده است . (سخن شیخ حرّ عاملی، پایان یافت ). آقابزرگ تهرانی در کتاب الذّريعة إلى تصانيف الشّيعة جلد16 صفحه 272 شماره 1149 می نویسد:کتاب«فضل الكلاب على كثير ممن لبس الثياب» متعلّق به ابوبکر بن المرزبان در سال 1341 قمری در مصر به چاپ رسیده چنان چه در کتاب جامع التّصانيف الحديثة ذكر شده است.می گویم:ابن المرزبان مشهور،امام محمّد بن عمران مرزبانی (ت 387 یا 384 ق) است. (سخن آقابزرگ تهرانی پایان یافت). سیّد محسن امین عاملی در اعیان الشّيعة جلد 10 صفحه 33 می نویسد : ابو عبدالله كاتب محمّد بن عمران مرزبانی خراسانی بغدادی ... در کتاب معالم العلماء و أمل الآمل از او یاد شده و سیّد مرتضی در کتاب «الغرر و الدّرر» از او بسیار نقل کرده و ابن نما حلّى ، در کتاب «أخذ الثّار» از او نقل فرموده و کتاب «الشّعراء» را به او نسبت داده و ذکر کرده که او از مشایخ شیخ مفید بوده است. مرثیه های او را ابن ندیم ذکر کرده و او نخستین کسی است که کتابش «المفصّل» را در علم بیان ، تصنیف نموده است و کتاب «الأوائل» و «ما نزل من القرآن في علىّ عليه السّلام» از آنِ اوست .

در جلد 1 صفحه 34 از این کتاب نشر دار الكتب المصريّة القاهرة آمده است :

خِصَالٍ الْكَلْبُ الْمَحْمُودَةُ تُنْسَبُ لِلْإِمَامِ الْحَسَنِ الْبَصْرِيِّ قَالَ الْإِمَامُ الْحَسَنُ الْبَصْرِيُّ فِي اَلْكَلْبِ عَشْرَ خِصَالٍ مَحْمُودَةٍ وَ كَذَلِكَ يَنْبَغِي أَنْ تَكُونَ فِي كُلِّ مُؤْمِنٍ الأولى أنَّهُ لا يَزالُ خائِفاً وَذلِكَ لَعَلَّهُ مِن دَأْبِ الصَّالِحينَ الثَّانِيَةِ أنَّهُ لَيْسَ لَهُ مَكَانٌ يُعْرَفُ وذَلِكَ مِن عَلامَاتِ الْمُتَوَكِّلِينَ الثَّالِثَةِ أَنَّهُ لَا يَنامُ مِنَ اللَّيْلِ إِلاَّ قَلِيلاً وذَلِكَ مِنْ صِفَاتِ المُحْسِنِينَ الرَّابِعَةُ أنَّهُ إِذَا مَاتَ لا يَكونُ لَهُ مِيرَاثٌ وَذَلِكَ مِن أخلاقِ الزَّاهِدِينَ الخامِسَةِ أنَّهُ لا يَتْرُكُ صَاحِبَهُ وَلَو جَفاهُ وضَرَّ بهِ وَذَلِكَ مِن صِفَاتِ المُرِيدِينَ اَلسَّادِسَةِ أَنَّهُ يَرْضِي مِنَ الدُّنيَا بِأُدْنِي مَكانٍ وذلِكَ مِن عَلامَاتِ المُتَواضِعينَ السّابِعَةِ أنَّهُ إذا طَرَدَهُ أحَدٌ مِن مَكانٍ وانصَرَفَ عَنهُ عادَ إلَيهِ وَذَلِكَ مِن صِفاتِ الرَّاضينَ الثَّامِنَةِ أَنَّهُ إذا ضُرِبَ وَطَرِدَ ثُمَّ دُعِيَ أجابَ بِلا حِقْدٍ وذلِكَ مِن صِفَاتِ الْخَاضِعِينَ التَّاسِعَةِ أَنَّهُ إِذا حَضَرَ شَيْءٌ لِلأَكْلِ جَلَسَ مِن بَعِيدٍ وذَلِك مِنْ صِفَاتِ الْمَسَاكِينِ الْعَاشِرَةِ أَنَّهُ إِذا حَضَرَ رَجُلٌ مِن مَكَانٍ لا يَرحَلُ مَعَهُ شَيءٌ يَلْتَفِتُ إلَيهِ وذَلِكَ مِن صِفَاتِ المُتَجَرِّدِينَ.

بنابراین آن چه در کتاب«تفضيل الكلاب...»چاپ شده آمده ، منسوب به حسن بصری بوده و بسیار با متن کتاب«لئالى الأخبار» متفاوت است. گذشته از این که با وجود فاصله زمانی به طول 10 قرن میان این دو مؤلف ، ولی طریقی از کتاب لئالي الأخبار به کتاب تفضيل الكلاب نداریم و حتی اگر به نسخه ای که به دست صاحب کتاب لئالى الأخبار رسیده ، اعتماد کنیم، باز هم مؤلّف كتاب تفضيل

ص: 316

الكلاب ، در قرن 4 می زیسته و سند خود را تا امیرالمؤمنین علیه السّلام متذکّر نشده است، بنابراین روایت کتاب لئالى الأخبار، از حیث سند و منبع بی اعتبار است؛

ناگفته نماند که در چندین کتاب دیگر نیز متن مذکور و البته با اختلاف ، به حسن بصری نسبت داده شده است .(1)

ص: 317


1- کتاب نفح الطيب من غصن الآندلس الرطيب،شهاب الدين أحمد بن محمّد المقري التلمساني (ت 1041ق):صص 695 – 698 نشر دار صادر بیروت : قال : أبو عبدالله الراعي وَ هُوَ شَمْسُ اَلدِّينِ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الأندُلسيِّ اَلْغَرْنَاطِيِّ،... وَ مِنْ فَوَائِدِ اَلرَّاعِي فِي بَابِ الْعِلْمِ مِنْ شَرْحِهِ عَلَى الْأَلْفِيَةِ فِي الْكَلْبِ عَشْرُ خِصَالٍ مَحْمُودَةٍ يَنْبَغِي أَنْ تَكُونَ في كُلِّ فَقِيرٍ لا يَزالُ جَائِعاً وَهُوَ مِن دَأْبِ الصَّالِحِينَ وَلا يَكُونَ لَهُ مَوضِعٌ يُعْرَفُ بِهِ وَ ذَلِك مِن عَلامَةِ الْمُتَوَكِّلِينَ ولا يَنامُ مِنَ اللَّيْلِ إِلاَّ الْقَليلُ وذَلِكَ مِنْ صِفَاتِ الْمُحِبِّينَ وَإِذَا ماتَ لا يَكُونُ لَهُ مِيرَاثٌ وذَلِك مِن أخلاقِ الزَّاهِدِينَ وَلا يَهْجُرُ صَاحِبُهُ وإِنْ جَفاهُ وَطَردَهُ وذَلِكَ مِن شِيمِ الْمُرِيدِينَ وَيَرْضَى مِنَ الدُّنيا بِأَدْنِي يَسِيرٍ وذَلِك مِن إِشَارَةِ الْقَانِعِينَ وإِذَا غَلَبَ عَنْ مَكَانِهِ تَرَكَهُ وانصَرَفَ إلَى غَيْرِهِ وذَلِكَ مِن عَلامَةِ الْمُتَوَاضِعِينَ وإِذَا ضُرِبَ وطَرِدَ ثُمَّ دُعِيَ أجَابَ وذَلِكَ مِن أخْلاقِ الْخَاشِعِينَ وإِذَا حَضَرَ شَيْءٌ مِنَ الأَكْلِ وقَف يَنْظُرُ مِن بَعِيدٍ وذَلِك مِن أَخْلاقِ الْمَسَاكِينِ وإِذَا رَحَلَ لا يَرْحَلُ مَعَهُ بِشَيْءٍ وذَلِكَ مِن عَلامَةِ المُتَجَرِّدينَ انتَهى بِمَعناهُ وَقَد نَسَبَهُ لِلحَسَنِ البَصريِّ .... روح البيان : ص 227 اسماعیل حقّی بن مصطفى الإستانبولي الحنفي الخلوتي المولى ابوالفداء (ت1127ق):وَ عَنِ الحَسَنِ الْبَصْرِيِّ قَالَ في الكَلبِ عَشْرُ خِصَالٍ يَنْبَغِي لِكُلِّ مُؤْمِنٍ أَنْ تَكُونَ فِيهِ اَلْأُولَى أَنْ يَكُونَ جَائِعاً فَانَّهُ مِن دَأبِ الصَّالِحِينَ والثَّانِيَةُ أَنْ لا يَكُونَ لَهُ مَكانٌ مَعْرُوفٌ وذَلِكَ مِن عَلامَاتِ الْمُتَوَكِّلِينَ والثَّالِثَةُ أن لا يَنامَ مِنَ اللَّيْلِ الاّ قَلِيلاً وذلِكَ مِن عَلامَاتِ الْمُحِبِّينَ والرَّابِعَةُ إِذَا مَاتَ لا يَكونُ لَهُ مِيرَاثٌ وذَلِكَ مِن صِفَاتِ المُتَزَهِّدِينَ والْخَامِسَةُ اِنَّهُ لا يَترُكُ صَاحِبَهُ وانٍ ضَرَبَهُ وَ جَفاهُ وَ ذَلِكَ مِنْ عَلاَمَاتِ اَلْمُرِيدِينَ الصَّادِقِينَ وَالسَّادِسَةُ انَّه يُرْضي مِنَ الأَرْضِ بِأدني الأماكِنِ وذَلِكَ مِن عَلامَاتِ الْمُتَوَاضِعِينَ وَالسَّابِعَةُ إِذا تَغَلَّبَ عَلَى مَكَانِهِ تَرَكَهُ وَانصَرَفَ الى غَيْرِهُ وهَذِهِ مِن عَلامَاتِ الرَّاضِينَ والثَّامِنَةُ إذا ضُرِبَ وطَرِدَ وَجْنَى عَلَيْهِ وطُرِحَ لَهُ كِسْرَةً أَجَابَ ولَمْ يُحْقَدُ عَلَى مَا مَضَى وَذَلِكَ مِنْ عَلامَاتِ الْخَاشِعِينَ والتَّاسِعَةِ إذا حَضَرَ الاكلُ جَلَسَ بَعِيداً يَنظُرُ وهْذَهُ مِنْ خِصَالِ الْمَسَاكِينِ والعاشِرَةِ انَّهَ إِذَا رَحَلَ مِن مَكانٍ لا يَلْتَفِتُ اليَه وَهَذِهِ مِن عَلاماتِ الْمَخْزُونِينَ كَذا فِي رَوْضِ الرَّيَاحِينِ لِلامامِ اليَافِعِي. هم چنین عبدالغني بن اسماعیل نابلسی حنفی صوفی(ت1143 ق)که معتقد به وحدت وجود بوده ، در دیوان شعر خود جلد 1 صفحه 1586، متن مذکور را با این مطلع «في الكلب عشرخصال كلّها حمدت * يا ليتها كلّها أو بعضها فينا» به شعر در آورده است.

کتاب دیگری که این خبر را به امیرالمؤمنین علی علیه السّلام نسبت داده، «نظم درر السّمطين»تألیف شیخ محمّد زرندی حنفي (ت 750ق) است که در چاپ اول سال 1958م صفحه 156 آن را بدین شرح آورده است :

وَ رُوِيَ اَلْحَافِظُ أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ بْنَ اَلْحُسَيْنِ البيهقي بسنده إِلَى عَلِيٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ :...طُوبَى لمن عيشه عَيْشُ الكلاب لِلْكَلْبِ عَشْرُ خِصَالٍ أَوَّلُهَا لَيْسَ لَهُ مِقْدَارٌ عِندَ الخَلْقِ اَلثَّانِيَةِ اِله فَقِيرٌ لَيْسَ لَهُ مَالٌ الثَّالِثَةِ الْأَرْضُ كُلُّهَا لَهُ بِسَاطٌ الرَّابِعَةُ أكثَرُ أَوْقَاتِهِ يَكُونُ جَائِعاً وَأقلُّهُ يَكونُ شَبْعاناً الخامِسَةُ إِنْ ضَرَبَهُ صَاحِبُهُ مِائَةَ جلدَةٍ لا يُتْرَكُ بابُهُ السَّادِسَةَ يَحفَظُ صاحِبَهُ وَيَأْخُذُ العَدُوَّ وَيَترُكُ الصَّدِيقَ السَّابِعَةَ يَحْفَظُ بَابَ صاحِبِهِ في اللَّيلِ وَالنَّهارِ وَلا يَنامُ الثَّامِنَةُ أكثَرُ عَمَلِهِ السُّكُوتُ التَّاسِعَةُ يَكُونُ رَاضِياً بِمَا يَدفَعُهُ صَاحِبُهُ إِلَيْهِ الْعَاشِرَةُ إِذَا مَاتَ لَمْ يُتْرُكْ مِن اَلْمِيرَاثُ شَيْئاً.

وی، متن خود را از حافظ بیهقی نقل کرده و او نیز سند خود را ذکر نکرده و خبر او نیز از حیث سند ، بی اعتبار است.

از سند و اضطراب موجود در متن این خبر نیز می گذریم و بر روی متنی که

ص: 318

دست آویز واقع شده تمرکز می کنیم:با توجه به آنچه خواندیم ، سزاوار است صفت هایی که در ادامه می آید، در مؤمنین باشد و چنان چه میدانیم مؤمنين ، شیعیان مولانا امیر المؤمنین سلام الله علیه هستند، با این مقدمه به سراغ بررسی فرازهای این خبر می رویم :

1- لَيسَ لَهُ مِقدَارَ بَينِ الخَلِقَ وَ هُوَ حَالَ المَساكِين...

سگ در میان«خَلق»،قدر و قیمتی ندارد که این حال«مساکین» است

اگر در این جا «خلق» را تمام آفریدگان تعبیر کنیم، که حاشا از نسبت دادن این معنا به مولانا امیر المؤمنین سلام الله عليه زیرا مؤمن نزد اولیاء معصوم علیهم السّلام و اهل آسمان، عزیز و گرامی است و در این رابطه آیات و احادیث فراوانی وجود دارد. اما اگر «خلق» را بنی آدم معنا کنیم، در آیات قرآن کریم و احادیث ائمّه معصومين عليهم الصّلوة و السّلام، «مؤمنین» در میان مردم نیز عزیز و گرامی هستند(1) البته احادیثی وجود دارد که یکی از نشانه های آخرالزّمان را «حقیر شمرده شدن مؤمنان » بیان می دارد، لازم است توجه کنیم که بیان در وصف علامت آخرالزمان است و نه در بیان صفت مؤمن.

2- أَن يَكُونَ فَقِيرَاً لَيسَ لَهُ مَالَ وَ لَا مَلِکَ وَ هُوَ صَفَةَ المجَرِّدِینَ...

این که ندار باشد، مال و مِلکی نداشته باشد و این ویژگی «مجردین»

است .

ص: 319


1- مواردی نظیر این حدیث شریف از امام صادق عليه السّلام : المُؤمِنُ ... لِلنَّاسِ هَمٌّ قَد أَقبَلُوا عَلَيهِ وَ لَهُ هَمٌّ قَد شَغَلَهُ الكافي : ج 2 ص 231 باب المؤمن و علاماته و صفاته ... ح 4.

ابهام این فراز، قابل چشم پوشی نیست زیرا هیچ یک از حیوانات، مدعی دارایی یا مال و ملک نیستند و حتی به صورت مجازی هم برای آن ها چنین تعبیری به کار نمی رود؛ از این گذشته با توجه به مضمون عبارت ، سزاوار است مؤمن، مال و ملک نداشته باشد در حالی که آیات قرآن و احادیث اهل بیت اطهار عليهم الصّلاة و السّلام، به بیان احکام بسیاری می پردازد که لازم است مؤمنین در قبال دارایی خویش ، بدان ملتزم باشند. اگر دارایی داشتن، سزاوار مؤمن نباشد، این همه آیات و احادیث که مؤمنان را در قبال دارایی ها مسئول و ملزم شمرده است، چه می شود؟ از دیگر سو، اهل بیت اطهار علیهم السّلام که به برترین و نیکوترین صفات ، موصوف هستند ، خود دارایی و ملک و املاک داشتند ...؛ بنابراین فراز مذکور نیز به لحاظ معنا، دور از نسبت به مولا امیرالمؤمنین سلام الله علیه است .

(بگذریم از تأمل در واژه مجرد و بیان معنا و موارد کاربرد آن در لسان شرع و لسان غير شرع، تنها به همین نکته بسنده می شود که معمول ترین به کارگیری لفظ مجرد، در فلسفه است با معنایی متفاوت با آن چه شرع بدان رهنمون است و از یاد نبریم کسانی این عبارت ها را دست آویز قرار می دهند که دایر مخالفت با فلسفه سر داده اند).(1)

هر چند در ادامه و فرازهای دیگر نیز خلل وارد است، ولی به نظر می رسد تا همین جا نقد محتوای نقل کافیست و مردود بودن انتساب آن به مولا امیرالمؤمنین عليه الصّلاة و السّلام، آشکار است .

ص: 320


1- ناگفته نماند که اندکی تأمّل بیشتر می تواند ما را به ریشه این خبر جعلی برساند تا بفهمیم منشأ آن به صوفیه باز می گردد . رجوع کنید به بخش «وارونگی .../ ریشه در فلسفه».

قرآن کریم، وجود گرامی رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم را الگو معرفی می نماید:

لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اَللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الآخِرَ وذِكْرُ اللَّهِ كَثِيرا

به راستی برای شما در وجود گرامی پیامبر خدا، الگویی نیکو بود برای آن کس که امیدوار به (قرب و رحمت)خدا و روز واپسین است و بسیار خداوند را یاد می کند.(1)

و مطلق بودن این بیان ، تمامی عرصه های زندگی فردی و اجتماعی را در بر می گیرد . در کتب شیعه نیز، این صفات و خصال مؤمن است که شمرده می شود و اوست که برای سایرین، الگو واقع می شود. مؤمن الگوی سایرین است نه اینکه سبک زندگی سگ ، الگوی حیات مؤمنین باشد.هم چنین حضرات اهل بیت نبوّت عليهم السّلام برای تربیت افراد در کلام خویش بیاناتی این چنین دارند:مؤمن چنین و چنان است، صفات عاقل چنین و چنان است ، شیعیان این گونه هستند و ... نه این که بگویند بروید از سگ آموزش ببینید . در ادامه به ذکر برخی از این موارد بسنده می کنیم:

از رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم روایت شده که فرمودند :

خداوند عزّوجل به چیزی که نیکوتر از عقل باشد پرستش نشده است و مؤمن خردمند نگردد تا هنگامی که 10 ویژگی در او گرد آید :

ص: 321


1- سوره (33) الأحزاب آیه 22.

الخَيرُ مِنهُ مَأمولٌ وَ الشَّرُّ مِنهُ مَأمونٌ يَسْتَكْثِرُ قَلِيلَ الخَيرِ مِن غَيْرِهِ وَ يَسْتَقِلُّ كَثِيرَ الخَيرِ مِن نَفْسِهِ وَلاَ يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ عُمُرِهِ وَلا يَتَبَرَّمُ بِطِلاَّبِ الحَوائِجِ قِبَلَهُ الذُّلُّ أَحَبُّ إِلَيهِ مِنَ العِزِّ وَ الْفَقْرُ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ اَلْغِنَى نَصِيبُهُ مِنَ الدُّنْيَا الْقُوتُ وَ الْعَاشِرُهُ ومَا العَاشِرَةُ لا يَرَى أَحَداً إِلاَّ قَالَ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ أَتْقى ....

به نیکی او امید باشد و از بدی او ایمنی باشد، کم ترین خوبی دیگران را بسیار شمارد و خوبی فراوان خود را اندک بیند و در طول عمرخویش از دانش جستن خسته نشود و از مراجعه نیازمندان به نزدش، سنگین دل نشود. خواری را از سربلندی و تنگ دستی را از ثروتمندی دوست تر دارد. بهره اش از دنیا خوراک باشد و دهمین(ویژگی)و دهمین(ویژگی) کدامین است؟ (این که) کسی را نبیند مگر آنکه با خود گوید : او از من نیکوتر و پرهیزکارتر است ....(1)

رسول اکرم صلّی الله عليه و آله و سلّم فرمودند:

صِفَةِ اَلْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ فِيهِ عَشْرُ خِصَالٍ:اَلْأُولَى... جَهْدٌ عَلَيْهِ اَلثَّانِيَةُ أَن يَتَجاوَزَ عَمَّنْ ظَلَمَهُ الثَّالِثَةُ أَنْ يَتَوَاضَعَ لِمَنْ دُونَهُ اَلرَّابِعَةُ أَنْ يُسَابِقَ إِلَى مَنْ قَرَّبَ فِي اَلسَّيْرِ اَلْخَامِسَةِ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَكَلَّمَ

ص: 322


1- الخصال:ج 2 ص 433 ح 17 و علل الشّرائع : ج 1 ص 115 ح 11. ر.ک: الأمالی طوسی : ص 153 ح253- 5. روضة الواعظين : ج 1 ص 7 و إرشاد القلوب : ج 1 ص197 و غرر الأخبار:ص 338. مجموعة ورّام : ج 1 ص 209 و ج 2 ص 183. الدّرّ النظيم : ص 642 و معدن الجواهر و رياضة الخواطر : ص 70. الخصال : ج 2 ص 431 ح 11 از امام جعفر صادق عليه السّلام. تحف العقول : ص 443 از امام علیّ بن موسی الرّضا عليه السّلام .

يُفَكِّر فَإِن كانَ خَيراً تَكَلَّمَ فَغَنِمَ وَ إِنْ كانَ شَرّاً سَكَتَ فَسَلِمَ اَلسَّادِسَةُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ اَلْفِتْنَةُ اِسْتَعْصَمَ بِاللَّهِ تَعَالَى وَ أَمْسَكْ عَنْهَا يَدَهُ وَ لِسَانَهُ السَّابِعَةُ إِذَا رَأَيَ فَضِيلَةً اِنْتَهَزَهَا اَلثَّامِنَةُ لاَ يُفَارِقُهُ اَلْحَيَاءُ اَلتَّاسِعَةُ لاَ يُبْدِي مِنْهُ اَلْخَنَى اَلْعَاشِرَةُ لاَ يَقْعُدُ بِهِ الحِرْص.

وصف عاقل این است که 10 ویژگی در او باشد : اول : ... دوم درگذرد از کسی که به او ستم کرده،سوم برای زیردستان خود فروتنی کندچهارم در نیکویی بر بالا دست خود پیشی گیرد، پنجم هرگاه بخواهد سخن بگوید، بیاندیشد، اگر نیک بود، بگوید و غنیمت بَرَد و اگر بد بود، لب فرو بندد و سالم ماند.ششم هرگاه فتنه ای به او رخ نماید،به خدای تعالی پناه برده و دست و زبانش را از(گرفتار شدن به آن)نگه دارد.هفتم چون فضیلتی دید ، در به دست آوردنش شتاب کند،هشتم حيا هرگز از وی جدا نشود، نهم حرص در وی آشکار نگردد، دهم تنگی سینه او را از کار نیک فرو ننشاند.(1)

از رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم روایت است که فرمودند :

اَلْإِيمَانِ فِي عَشْرِ خِصَالٍ اَلْمَعْرِفَةِ وَ اَلطَّاعَةِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ وَ الإجتِهادِ وَ الصَّبْرِ وَ الصِّدْقِ و الرِّضَا والتَّسْلِيمِ فَمَتِي فَقَد صَاحِبَهَا وَاحِدَةً مِنْها انْفَكَّ نِظَامُهُ.

ایمان در 10 ویژگی است : معرفت،طاعت،علم،عمل،پاک دامنی، تلاش (در انجام کارهای خیر)، صبر، راستی، رضایت مندی و تسلیم

ص: 323


1- معدن الجواهر : ص 70.

(بودن در برابر اوامر الهی).بنابر این هرگاه دارنده آن،یکی از آن ها را

از دست بدهد، نظام ایمانش از هم بپاشد .(1)

امام زین العابدین علیه السّلام در حدیثی ارزشمند فرمودند :

عَشرَ مَنْ لَقِيَ اَللَّهَ بِهِن دَخَلَ اَلْجَنَّةَ شَهَادَةُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ وَ اَلْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ وَ إِقَامُ اَلصَّلاَةِ وَ إِيتَاءُ الزَّكَا وَ حِجُّ الْبَيْتِ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فِي الوَلاَيَةِ لِأَوْلِيَاءِ اَللَّهِ وَ اَلْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَاءِ اَللَّهِ وَ اِجْتِنَابُ كُلِّ مُسْكِرٍ.

10 چیز است که هرکس بدان، خدا را دیدار کند(یعنی از دنیا برود)، داخل بهشت می شود:گواهی دادن به این که خدایی جز الله نیست و محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم فرستاده خداست و به آن چه ایشان از نزد خداوند آورده است اقرار کند و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات و حجّ خانه خدا و روزه ماه رمضان و دوستی با اولیاء خدا و بیزاری از

دشمنان خدا و کناره گیری از هرچه مستی آورد.(2)

امام محمّد باقر عليه السّلام فرمودند :

همانا شیعیان امیرالمؤمنین علیه السّلام،تنها کسانی هستند که این ویژگی ها را دارند :

ص: 324


1- أعلام الدين : ص 144.
2- الخصال : ج 2 ص 432 ح 16. الخصال : ج 2 ص 432 ح 15 و بشارة المصطفى صّلى الله عليه و آله و سلّم : ج 2 ص 269 از فضیل بن اليسار مانند همین روایت را از امام باقر عليه السّلام نقل نموده است .

اَلشَّاحِبُونَ اَلنَّاحِلُونَ اَلذَّابِلُونَ ذَابِلَةٌ شِفَاهُهُمْ خَمِيصَةٌ بُطُونُهُمْ مُتَغَيِّرَةٌ أَلْوَانُهُمْ مُصْفَرَّةٌ وُجُوهُهُمْ إِذَا جَنَّهُمُ اللَّيْلُ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ فِرَاشاً وَ اسْتَقْبَلُوا الْأَرْضَ بِجِبَاهِهِمْ كَثِيرٌ سُجُودُهُمْ كَثِيرَةٌ دُمُوعُهُمْ كَثِيرٌ دُعَاؤُهُمْ كَثِيرٌ بُكَاؤُهُمْ يَفْرَحُ اَلنَّاسُ وَهُمْ يَحْزَنُونَ.

کسانی که رنگ رخسارشان دگرگون شده و اندامشان لاغر گشته و خشکیده و لب هایشان خشک و شکم هایشان خالی است، رنگشان پریده و صورتشان زرد است. چون تاریکی شب آنان را فرا گیرد، زمین را بستر گیرند و پیشانی بر زمین نهند، سجده ها کنند و اشک ها بریزند. بسیار دعا کنند و بسیار بگریند.مردم شادی کنند و آنان غمگین اند.(1)

در حدیث دیگری از امام جعفر صادق عليه السّلام روایت شده که فرمودند :

الْمَكَارِمِ عَشْرُ ... صِدْقِ الْبَأْسِ (الْيَأْسُ )وَ صِدْقُ اللِّسَانِ وَ أَداءُ الأَمَانَةِ وُصْلَةُ الرَّحِمِ وَ إِقْرَاءُ الضَّيْفِ وَ إِطْعامُ السَّائِلِ وَ الْمُكَافَاةُ عَلَى الصَّنَائِعِ وَ التَّذَمُّمُ لِلْجَارِ وَ التَّذَمُّمُ لِلصَّاحِبِ وَ رَاسَّهُنَّ الْحَيَاء .

مکارم (سرفرازی ها) 10 چیز است... نبرد راستین نمودن [به راستی ناامید بودن از آنچه در دست مردم است ]و راست گویی و

ص: 325


1- الخصال : ج 2 ص 444 ح 40 و صفات الشّيعة: ص 10 ح 19 و روضة الواعظين : ج 2 ص 294 و مشكاة الأنوار : ص 79 الفصل 4 و فلاح السّائل : ص 268 الفصل 30 و غرر الأخبار : ص 335 الفصل 28 و أعلام الدّین : ص 142. عيون الحكم و المواعظ:ص 343 الفصل 5 ح 5860 از امیر المؤمنين عليه السّلام مانند آن با اختلافی اندک آمده است.

پرداخت امانت و پیوند با خویشان و پذیرایی از مهمان و غذا دادن به کسی که غذا بخواهد و جبران نمودن نیکی ها و مراعات حقّ همسایه و مراعات حقّ هم صحبت و سر (والاترین)[همه سرفرازی ها]حيا می باشد.(1)

پناه می برم به خدا...

از جمله مواردی که داعیان این سخنان بدان احتجاج می کنند روایتی است که در کتاب«المحاسن»روایت شده و مضمون آن چنین است : از مولا علی علیه السّلام روایت شده که فرمودند : رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود:

يَاعَلي، إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَتَانِي اَلْبَارِحَةَ فَسَلَّمَ عَلَى مَنِ اَلْبَابُ فَقُلْتُ: أَدْخُلُ فَقَالَ: إِنَّا لاَ نَدْخُلُ بَيْتاً فِيهِ مَا فِي هَذَا اَلْبَيْتِ فَصَدَّقْتُهُ وَ مَا عَلِمْتُ فِي الْبَيْتِ شَيْئاً فَضَرَبْتُ بِيَدِي فَإِذَا جِرْوُ كَلْبٍ كَانَ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍ يَلعَبُ بِهِ اَلْأَمْسَ فَلَمَّا كَانَ اَللَّيْلُ دَخَلَ تَحْتَ السَّرِيرِ فَنَبَذْتُهُ مِنَ الْبَيْتِ و دَخَلَ فَقُلْتُ: يَا جَبْرَئِيلُ، أَوْ مَا تَدْخُلُونَ بَيْتاً فِيهِ كَلْبٌ؟ قَالَ: لاَ ولاَ جُنُبٌ وَ لاَ تِمْثَالٌ لاَ يُوطَا.

ای علی ، به راستی که دیشب، جبرئیل نزد من آمد و از در بر من سلام داد.گفتم:وارد شو.گفت:ما به خانه ای که آن چه در این خانه است، درونش باشد، وارد نمی شویم. او را تصدیق نمودم حال آن که از وجود چیزی در خانه خبر نداشتم، با دست به اطراف زدم و ناگاه

ص: 326


1- الکافی:ج 2 ص 55 ح1 و الخصال:ج 2 ص: 431 ح 11 و الأمالی شیخ مفید : ص 266 المجلس 26 ح 4 و الأمالی شیخ طوسی: ص 10 المجلس 1 ح 12 و مشكاة الأنوار : ص 239 الفصل 7. و در عیون الحكم و المواعظ : ص 343 فصل 5 ح 5858 از امیر المؤمنين عليه السّلام مانند آن با اختلافی روایت شده است.

توله سگی که از آنِ حسین بن علی علیه السّلام بود و دیروز با آن بازی می کرد، چون شب شد به زیر تخت رفته بود.او را از خانه بیرون انداختم و (جبرئیل) درون آمد. گفتم: ای جبرئیل، (شما فرشتگان) در خانه ای که سگ درونش باشد ، در نیایید؟ گفت: نه، و در خانه ای که جُنُب باشد یا تمثالی که زیر پا نباشد(1).

ص: 327


1- المحاسن : ج 2 ص 615 باب تزويق البيوت و التصاویر ... ح 41 عنه، عن أبيه، عن أحمد بن النضر ، عن عمرو بن شمر ، عن جابر ، عن عبد الله بن يحيى الكندي، عن أبيه و كان صاحب مطهرة عليّ، عن عليّ عليه السّلام قال:....بحارالأنوار:ج 73 ص 160 ب ح6 از المحاسن .المسند أبي يعلى : ج 1 ص 444 رقم 592: حدّثنا أبو خيثمة ، حدّثنا جرير، عن مغيرة، عن الحارث ، عن أبي زرعة بن عمرو ابن جریر ، حدّثنا عبد الله بن نُجَي. عن عليّ بن أبي طالب ، قال : كانت لي من رسول الله ساعة من السّحر آتيه فيها ، فكنت إذا أتيت استأذنت، فإن وجدته يصلّي سبّح فدخلت ، وإن وجدته فارغاً أذن لي . فأتيته ليلة ، فأذن لي ، فقال : أتاني المَلَك، أو قال : جبرئیل ، فقلت : ادخل . فقال : إنّ في البيت ما لا أستطيع أن أدخل . قال : فنظرت ، فقلت : لا أجد شيئاً، فطلبت ، فقال لي : انظر، فنظرت فإذا جرو للحسين بن عليّ مربوطاً بقائم السّرير في بیت امّ سلمة . فقال : إن الملائكة، أو إنّا معشر الملائكة لا ندخل بيتاً فيه تمثال أو كلب أو جُنُب. فرائد السّمطين:ج 1 ص 201 رقم 158:أنبأني الشّيخ الصّالح أبو عبد الله محمّد بن عمر بن أبي الحسن النّجّار البغداديّ المعروف بابن المرّيخ بروايته عن القاضي جمال الدّين أبي القاسم عبد الصّمد بن محمّد بن أبي الفضل الحرستانيّ الأنصاريّ إجازة بروايته عن الإمام فقيه الحرم كمال الدّين أبي عبدالله محمّد ابن الفضل الفراويّ إجازة ، قال : أخبرنا الحافظ أبو بكر بن الحسين الخسروجرديّ رحمه الله،قال:أخبرنا أبو عليّ الرّوذباريّ، قال: أخبرنا أبو عبد الله عمر بن شوذب الواسطيّ،قال:حدّثنا شعيب بن أيّوب، قال : أنبأنا أبو اسامة-فيما أظنّ-عن شرحبيل بن المدرك الجعفيّ ، قال : حدّثنا عبدالله بن نجيّ الحضرميّ،عن أبيه-وكان صاحب مطهرة عليّ- قال : قال عليّ : كانت لي منزلة من رسول الله لم يكن لأحد من الخلائق،فكنت آتیه كلّ سحر ، فأقول : السّلام عليك يا نبيّ الله ، فإن سبّح انصرفت إلى أهلي، وإلّا دخلت عليه ، فجئت ذات ليلة ، فقال : على رسلك حتّى أخرج إليك . فلمّا خرج ، قلت : ما لك لم تكن تکلِّمني فيما مضى وكلّمتني اللّيلة؟ فقال:إنّي سمعتُ حركة في الحجرة،فخرجت، فقلت : مَن هذا ؟ قال : جبرئیل ، فقلت : لج. فقال : إنّ في بيتك شيئاً لا يلج ملك بيتاً ما دام فيه . فقلت : ما أعلم ذلك في بيتي.قال:اذهب وانظر.فذهبت و نظرت ، فإذا أنا بجرو للحسن والحسين ، فقلت : ما وجدت غير جرو- وكان يلعب به الحسن والحسين - فقال : ثلاثة إذا كنّ في بيت لم يلجه ملك ما دام فيه منهنّ شيء : کلب وجنابة وصورة ذي روح. کنز العمّال : ج 4 ص 132 رقم 9885: عن عليّ : إنّ جبريل أتي النّبيّ، فسلّم، ثمّ رجع فقال : لِمَ سلّمت ثمّ رجعت؟ فقال : إنّي لا أدخل بيتاً فيه صورة ولا كلب ولا بول ، وذلك أنّ جرواً للحسين أو الحسن كان في البيت.

روایت المحاسن پذیرفته نیست؛ زیرا ضعیف است به «محمّد بن سالم» و «عبدالله بن یحیی کندی و پدرش» که در کتاب های رجال ، ذکری از آن ها نبوده و مدحی درباره آنان نرسیده است . البته در متن روایت نیز اشکالات غير قابل اغماضی به چشم می خورد:

در این روایت فرازی وجود دارد - نعوذ بالله - دالّ بر بی اطّلاعی رسول الله نسبت به آن چه در خانه رخ داده است و این با سیطره علم رسول الله بر همه آفریدگان ، منافات و تضاد دارد. همچنین فراز مورد نظر ، گویای این است که حضرات ائمّه اطهار عليهم الصّلوة و السّلام - نعوذ بالله - مانند سایرین ، دوران کودکی و لهو و لعب دارند که این نیز مخالف ضروری اعتقاد به عصمت مطلقه معصوم است.

از طرفی همین روایت در کتاب شریف الكافی چنین است: رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم فرمودند :

قَالَ جَبرَئِيلَ عَلَيهِ السَّلامُ: إِنّا لَا نَدخُلُ بَيتاً فِيهِ تِمثالٌ لَا يوُطَأُ.الحديث مختصر.

ص: 328

جبرئیل علیه السّلام گفت:ما(فرشتگان) در اتاقی که در آن عکسی که زیر پا قرار نیافته، وارد نمی شویم. (1)

چنان چه می بینیم کافی شریف، پس از نقل روایت ، می نویسد: «الحديث مختصر»و مراد این است که اضافه ای ندارد.با توجه به این که روایت الکافی، فراز مورد بحث را ندارد و متن الکافی اضبط است، همان پذیرفته خواهد بود.

بنابراین، روایت مذکور نیز نمی تواند مستمسکی برای «سگ» نامیدن شیعیان و محبّین اهل بیت علیهم السّلام باشد. و از آن جا که خداوند تعالی می خواهد دشمنان اهل بیت را رسوا کند، در یکی از معتبر ترین کتاب های مخالفين، «مسند احمد حنبل و ...» داستان به سند متصل از عائشه آمده است که توله سگ در اتاق وی بوده، نه اینکه - نعوذ بالله - امام حسین صلوات الله عليه با آن بازی می نمودند .(2)

ص: 329


1- الکافی : ج 6 ص 528 باب تزويق البيوت ح13 چنین روایت شده است : أبو عليّ الأشعريّ، عن محمّد بن سالم، عن أحمد بن النّضر ، عن عمرو بن شمر ، عن جابر،عن عبد الله بن يحيی الكنديّ،عن أبيه؛و كان صاحب مطهرة أمير المؤمنين عليه السّلام قال : قال رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم :....
2- مسند احمد: ج 6 ص 143 حدّثنا عبد الله حدّثني أبي ثنا يزيد قال : انا محمّد یعنی ابن عمرو عن أبي سلمة عن عائشة قالت : واعد رسول الله صلّى الله عليه وسلم جبريل في ساعة أن يأتيه فيها فراث عليه أن يأتيه فيها فخرج رسول الله صلّى الله عليه (و آله) و سلّم فوجده بالباب قائما فقال رسول الله صلّى الله عليه (و آله) و سلّم :إِنِّي اَنتَظَرتُكَ لِمِيعادِكَ . فقال :إنَّ فِي البَيْتِ كَلباً وَ لا نَدْخُلُ بَيْتاً فِيهِ كَلبٌ وَلا صُورَةٌ وَ كانَ تَحْتَ سَرِيرِ عَائِشَةَ جُرْوُ كَلْبٍ فَأَمَرَ به رسول الله صلّى الله عليه( و آله) و سلّم فأخرج ثم أمر بالكلاب حين أصبح فقتلت . صحیح مسلم : ج 6 ص 158 حدّثني سويد بن سعيد حدّثنا عبد العزيز بن أبي حازم عن أبيه عن أبي سلمة بن عبد الرحمن عن عائشة أنّها قالت : واعد رسول الله صلّى الله عليه (و آله) و سلّم جبريل عليه السلام في ساعة يأتيه فيها فجاءت تلك الساعة و لم يأته و في يده عصا فألقاها من يده و قال : مَا يُخلِفٌ اللَّهُ وَعدَهُ وَلَا رُسُلُهُ . ثمّ التفت فإذا جرو کلب تحت سريره ، فقال : يَا عَائِشَةَ مَتى دَخَلَ هَذَا الكَلبُ هَهُنا ؟ فقالت: و الله ما دريت ، فأمر به فأخرج فجاء جبريل فقال رسول الله صلّى الله عليه (و آله) و سلّم:وَاعَدْتَنِي فَجَلَسْتُ لَكَ فَلَمْ تَأْتِ؟ فَقَالَ :مَعْنِي اَلْكَلْبُ اَلَّذِي كَانَ فِي بَيْتِكَ إنَّا لا نَدْخُلُ بَيْتاً فيهِ كَلبٌ وَلا صُورَةَ. حدثنا إسحاق بن إبراهيم الحنظلي أخبرنا المخزومي حدثنا وهيب عن أبي حازم بهذا الإسناد ان جبریل وعد رسول الله صلى الله عليه وسلم أن يأتيه فذكر الحديث ولم يطوله کتطويل ابن أبي حازم.

و در روایت دیگری داستان را به ميمونة همسر رسول الله نسبت می دهند و این جا نیز سخنی از امام حسین علیه السّلام نیست .(1)

ص: 330


1- مسند احمد: ج 6 ص 330 حدّثنا عبد الله حدّثني أبي ثنا روح ثنا محمّد بن أبي حفصة قال ثنا الزهريّ عن عبيد الله بن السبّاق عن ابن عبّاس عن ميمونة زوج النبيّ صلّى الله عليه (و آله) و سلّم قالت : أصبح رسول الله صلّى الله عليه (و آله) و سلّم خاثراً فقيل له : مالك يا رسول الله أصبحت خاثراً؟ قال :وَعَدَنِي جِبْرِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْ يَلْقَانِي فَلَمْ يَلْقَنِي وَ مَا أَخلَفَني . فلم يأته تلك الليلة و لا الثانية و لا الثالثة ثمّ اتّهم رسول الله صلّى الله عليه( و آله) و سلّم جرو كلب كان تحت نضدنا فأمر به فأخرج ثمّ أخذ ماءً فرشّ مكانه فجاء جبريل عليه السلام فقال : وَعَدتَني فَلَم أَرَكَ؟ قال : إِنَّا لاَ نَدخُلُ بَيتاً فِيهِ كَلبٌ وَلَا صَورَةٌ. فأمر يومئذ بقتل الكلاب.قال:حتّى كان يستأذن في كلب الحائط الصغير فيأمر به أن يقتل . صحیح مسلم : ج 6 ص 158 حدّثني حرملة بن يحيى أخبرنا ابن وهب أخبرني يونس عن ابن شهاب عن ابن السباق ان عبد الله بن عبّاس قال أخبرتني ميمونة أنّ رسول الله صلّى الله عليه (و آله )و سلّم أصبح يوماً واجماً فقالت ميمونة : یا رسول الله لقد استنكرت هيئتك منذ اليوم. قال رسول الله صلّى الله عليه (و آله) و سلّم : أَنَّ جِبْرِيلَ كَانَ وَعَدَنِي أَنْ يَلْقَانِي اَللَّيْلَةَ فَلَمْ يَلْقَنِي أَمْ وَ اَللَّهِ مَا أخلفَنِي . قال فظلّ رسول الله صلّى الله عليه (و آله) و سلّم يومه ذلك على ذلك ثمّ وقع في نفسه جرو کلب تحت فسطاط لنا فأمر به فأخرج ثم اخذ بيده ماءً فنضح مكانه فلمّا أمسى لقيه جبريل فقال له :قَدْ كُنْتَ وَعَدْتَنِي أَنْ تَلْقَانِي اَلْبَارِحَةَ؟ قَالَ: أَجَلْ وَ لَكِنَّا لا نَدخُلُ بَيْتاً فيهِ كَلبٌ وَلا صُورَة. سنن النسائی : ج 7 ص 185-188 أخبرنا محمّد بن خالد بن خلي قال حدّثنا بشر بن شعيب عن أبيه عن الزهريّ قال أخبرني ابن السباق عن ابن عبّاس ... مانند صحيح مسلم . سنن ابی داود: ج 2 ص 280 ح 4157 حدّثنا أحمد بن صالح ، ثنا ابن وهب ، أخبرني يونس ، عن ابن شهاب ، ... مانند روایت صحیح مسلم را با اختلافی اندک آورده است.

البته آنچه متضمن انتساب آن سگ به امام حسن و یا امام حسين عليهما السّلام است، ساخته و پرداخته دشمنان قسم خورده اهل بیت و امثال یهودی نفوذی خبیثی چون ابوهریره لعنة الله علیه می باشد .(1)

هم چنین در تفسير ابو الفتوح رازی آمده است : و در اخبار چنین آمد که پیش از نزول این آیت، رسول عليه السّلام بفرمود تا سگان مدینه را بکشتند. و سبب آن بود که ابورافع روایت کند که جبرئیل علیه السّلام یک روز به در سرای رسول آمد و دستوری خواست.دستوری داد و گفت : در آی . او بر در سرای می استاد و در نمی آمد . رسول عليه السّلام گفت : چرا در نمی آیی پس از آن که دستوری یافتی ؟ گفت : یا رسول الله هم چنین است که گفتی و لكن ما در سرایی نرویم که در

ص: 331


1- سنن ابی داود: ج 2 ص 280 ح 4158 حدثنا أبو صالح محبوب بن موسی، ثنا أبو إسحاق الفزاري،عن يونس ابن أبي إسحاق،عن مجاهد ، قال:حدثنا أبو هريرة ، قال : قال رسول الله صلّى الله عليه(و آله)و سلّم : أتاني جبريل عليه السّلام فقال لي: أتيتك البارحة فلم يمنعني أن أكون دخلت إلّا أنّه كان على الباب تماثيل ، وكان في البيت قرام ستر فيه تماثيل ، وكان في البيت كلب ، فمرّ برأس التمثال الذي في البيت يقطع فيصير كهيئة الشجرة،ومر بالستر فليقطع فليجعل منه وسادتين منبوذتین توطآن،ومرّ بالكلب فليخرج ففعل رسول الله صلّى الله عليه(و آله)و سلّم، و إذا الكلب لحسن أو حسين كان تحت نضد لهم ، فأمر به فأخرج.

آن جا صورت باشد یا سگ باشد. رسول عليه السّلام بفرمود تا بنگریدند، سگ بچّه ای در بعضی خانه ها بود ، بفرمود تا بیرون کردند. و روایت کرده اند از امیرالمؤمنین علی علیه السّلام که او گفت از رسول عليه السّلام شنیدم که گفت : فرشتگان در سرای نشوند که در آن جا صورت باشد یا سگ یا جنب.

پس ابورافع گفت:رسول عليه السّلام مرا فرمود تا سگان مدینه را بکشم ، برفتم و در مدینه بگشتم و هر سگ که دیدم بکشتم و بالای مدینه برفتم، زنی،سگی داشت که حراست کردی برای او ، مرا رحمت آمد، آن سگ را رها کردم و باز آمدم و رسول را عليه السّلام خبر دادم مرا گفت : برو و او را نیز بکش . بیامدم و آن سگ را بکشتم .(1)

بنابراین روایاتی از این دست که متضمن دلالت های مذکور درباره معصومین باشد ، ساخته دشمنان و بیرون از فرهنگ و معارف والای اهل بیت عصمت عليهم السّلام است ؛ دامان پاک معصومین، از چنین نسبتها و افتراهایی پاک است .(2)

کدامین شیر ؟! ...

یکی دیگر از مواردی که برخی بدان استناد کرده اند ، روایتی مرسل و مجهول به

ص: 332


1- تفسير روض الجنان،ابو الفتوح:ج 6 ص 256.از او:مستدرك الوسائل : ج 16 ص 127 ب 32 ح 19356-3. التّبيان في تفسير القرآن : ج 3 ص 439 ذكرت سلمی امّ رافع عن أبي رافع قال : جاء جبرائيل إلى النبيّ صلّى الله عليه و آله و سلّم يستأذن عليه ، فأذن له فقال : قَدْ أَذِنَّا لَكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ .فَقَالَ :أَجَلْ وَ لَكِنَّا لاَ نَدْخُلُ بَيْتاً فِي كَلْبٍ. قال ابو رافع : فأمرني رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم أن أقتل كلّ كلب بالمدينة ، فقتلت حتّى انتهيت إلى امرأة عندها كلب ينبح عليها ، فتركته رحمة لها . و جئت إلى رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم فأخبرته، فأمرني فرجعت ، و قتلت الكلب . مجمع البيان في تفسير القرآن : ج3 ص 248.
2- رجوع کنید به بخش«ناگزیر از قبول/امام سگ بازی را نمی پسندد».

نقل از مردی از قبیله بنی اسد است ، گوید :

هنگامی که لشکر بنی امیه از کربلا رفتند من در کنار نهر علقمه مشغول زراعت بودم. امور شگفت انگیزی دیدم که جز برخی از آن را نمی توانم نقل نمایم.از جمله این که ...در حالی که تنها با خانواده ام بودم و هیچ کس را نمی دیدم که درباره آن، از وی بپرسم، هنگام غروب آفتاب شیری از سمت قبله می آمد من پشت به او کرده ، متوجه منزل خود می شدم، چون سپیده می دمید و آفتاب طلوع می کرد و از منزل بیرون می رفتم، آن شیر را می دیدم که رو به قبله نموده، می رود.

با خود گفتم : این کشتگان، خوارجی هستند که علیه عبیدالله بن زیاد قیام کردند و او دستور به کشتن آنان داد با این حال، معجزاتی از آنان می بینم که از دیگر کشتگان نمی بینم؟ به خدا قسم، باید امشب بیدار باشم تا بنگرم این شیر از این بدن ها می خورد یانه؟ وقتی هنگام غروب خورشید رسید،آن شیر را دیدم که می آید و ترسناک است، از ترس ، به خود لرزیدم و به ذهنم رسید که اگر این شیر در پی خوردن گوشت بنی آدم باشد، به یقین سراغ من می آید. در همان حال که با خود چنین می گفتم، او را دنبال کردم در حالی که میان کشتگان گام برمی داشت تا این که بالای پیکری که چون خورشید هنگام طلوع بود، درنگ کرده، با سینه خود را روی آن انداخت.

گفتم:از آن می خورد و دیدم صورتش را بر آن می کشد در حالی که ناله می کند و آهسته می غرد.گفتم:الله اكبر. این معجزه است. مراقب او بودم تا این که سخت تاریک شد، دیدم چراغ های آویزانی، زمین را پر کرده اند و صدای گریه و ناله و لطم جان گدازی شنیدم، به دنبال آن صداها رفتم، دیدم زیر زمین است ، از گوینده ای میان آنان

ص: 333

متوجه شدم می گوید: «واحسيناه ، وا اماماه» پوست تنم لرزید، به آن گریه کننده نزدیک شدم و او را به خدا و پیامبرش سوگند دادم که کیستی؟ گفت: ما زنانی از جنّیان هستیم. گفتم: چه می کنید؟ گفتند: در هر شب و روز این عزاداری ما بر حسین علیه السّلام، سربریده تشنه کام است. گفتم : این حسینی که شیر نزدش می نشیند؟گفتند:آری، این شیر را می شناسی؟گفتم: نه.گفتند: این پدرش، علیّ بن ابی طالب عليه السّلام است. پس بازگشتم در حالی که اشک هایم بر روی گونه ام روان بود .(1)

گذشته از اینکه متن مذکور، فرمایش معصوم علیه السّلام و یا متضمّن تقریری از ناحیه معصوم علیه السّلام نیست ، کتاب هایی که این روایت را نقل کرده اند نیز هیچ یک سندی برای آن نیاورده است . البته متن آن نیز براساس وجوهی قابل نقد و رد است زیرا؛

اوّلاً راوی خبر،مردی است که به حقانیت حکومت ابن زیاد عليه اللّعنة معتقد است و سیّدالشّهداء عليه السّلام را - نعوذ بالله - از خوارج می داند.بنابراین گذشته از مجهول بودن وی،با عقیده ای که دارد،نمی توان به آن چه روایت می کند ، اعتماد نمود مگر این که دلیل دیگری ، گزارش وی را تأیید کند؛

ثانياً روز شهادت سیّدالشّهداء عليه السّلام، 10 محرّم بوده است . سپاه ابن زیاد

ص: 334


1- المنتخب : ج 2 ص 329. از او : الدّمعة السّاكبة : ج 5 ص 5 و 6، أسرار الشّهادة: ص 440، مدينة المعاجز : ص 262-263، بحار الأنوار : ج 45 ص 193-194، عوالم العلوم : ج 17 ص 512-512، معالی السّبطين : ج 2 ص 59-60. ر.ک: الأنوار النّعمانيّة : ج 3 ص 249-250. رک. تفسير لوامع التۀنزيل : ج 15 ص 37.36ط. هند. أنوار المواهب جزء3 ص 55 و 56. الأنوار النّعمانيّة ( پاورقی) ج3 صص 253-250.

عليهم اللّعنة،در روز 11،کربلا را ترک کردند.دفن پیکرهای مطهّرشهدای کربلا از جمله سالار شهیدان مولانا اباعبدالله الحسين صلوات الله عليهم أجمعين ، بنابر نقل برخی مقاتل شب 12، برخی دیگر روز 12 و بنابر نقل برخی شب 13 واقع شده است و در هر صورت،این مرد بنی اسدی، فرصت نداشته تا پس از رفتن لشکریان ، آمد و رفت آن شیر را به تماشا بنشیند، به مضمون خبر دقت کنید :

((هنگامی که لشکر بنی امیه از کربلا رفتند...هنگام غروب آفتاب شیری از سمت قبله می آمد ... به خدا قسم، باید امشب بیدار باشم تا بنگرم این شیر از این بدن ها می خورد یا نه؟ وقتی هنگام غروب خورشید رسید، آن شیر را دیدم که می آید ...))اگر خوش بین باشیم ، می توانیم نیمه نخست خبر را بپذیریم و بگوییم او تنها یک بار، آمدن یک شیر را دیده است.

ثالثاً:با توجه به تمام آن چه در باب خلقت اهل بيت عليهم السّلام گذشت، می توان به قطع و یقین اثبات نمود که اخباری از این دست ، ساخت اهل غلو و تفويض ، برخی صوفیان و معتقدین به تناسخ است و نمی توان به هیچ روی مضمون آن را پذیرفت و شگفت آن جا که متمسّكين به این دست متون،می گویند امیرالمؤمنین عليه السّلام اسدالله است نه به این معنا که شیر است و ...ولی چنین اخباری را نیز می آورند و بدان استناد می کنند ، و نعوذ بالله من ذلک؛

وقتی برترین خلقت از آنِ اهل بیت عصمت و طهارت عليهم الصّلوة و السّلام است و نیکوترین صورت، صورت آدمیان، براساس کدامین دلیل می توان به چنینی معتقد بود؟ خداوند تبارک و تعالی می فرماید :

لَقَد خَلَقنَا الإِنسَانَ فِي أَحسَنِ تَقوِيمٍ

ص: 335

به راستی که انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم(1).

و می فرماید :

وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِي اَلْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ وفَضَّلْنَاهُم عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقَنا تَفْضِيلاً

و به راستی که بنی آدم را گرامی داشتیم...و آنان را برتری دادیم بر

بسیاری از آفریدگان خویش، برتری کامل .(2)

جابر درباره این آیه کریمه از امام باقر عليه السّلام روایت می کند که فرمودند :

خَلَقَ كُلُّ شَيءِ مُنكَبّاً غَيرَ الإِنسانِ خُلِقَ مُنتَصَباً

(خداوند) همه چیز را کپ(3) آفرید جز آدمی که افراشته و برپا آفریده

شده است .(4)

و در مقام تحسين خویش از آفرینش انسان ، می فرماید :

فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحسَنُ الخَالِقِينَ

پس فرخنده و پرخیر است الله ، نیکوترین آفرینندگان.(5)

در آیه دیگری نیز می فرماید :

اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرضَ قَرَاراً وَ السَّمَاءَ بِنَاءً [وَصَوَّرَكُم

ص: 336


1- سوره (95) التّين آیه 5. ر.ک : بحار الأنوار : ج 57 ص 284.
2- سوره (17) الأسراء آیه 71.
3- اصل خلقت انسان چنین است که روی پا می ایستد و با دست هایش به پیش باز می رود ولی موجودات دیگر، چنین نیستند و این شرافتی است که تنها به انسان عطا شده است .
4- تفسير العيّاشي: ج 2 ص 302 ح 113.
5- سوره (23) المؤمنون آیه 65.

فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ ](1)وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ ذَلِكُمُ اَللَّهُ رَبُّكُمْ فتبارك اللّه ربّ العالَمِين

الله کسی است که زمین را آرام گاه و آسمان را سقفی برایتان قرار داد ،سپس شما را به تصویر کشید و تصویرتان را نیکو ساخت و از پاکیزه ها شما را روزی داد، اوست الله، پروردگارتان، پس فرخنده و پرخیر

است الله ، پروردگار عالميان .(2)

بنابراین خبر مذکور، هیچ محلّ استفاده ای بر معنای مورد نظر ندارد بلکه دلالت بر عدم تتّبع ترویج دهندگان آن دارد.

فَرخ...

مورد دیگری که محلّ تمرکز قرار گرفته ، واژه «فرخ» است : رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم درباره شهادت امام حسين عليه السّلام فرمودند:

وَ تُفلِحُ أُمَّتي تَقتُلُ فَرخِي - أَو قَالَ - فَرخَ ابنَتِي؟!

آیا امّتی که «جوجه من» را می کشند رستگار خواهند شد؟ یا فرمودند : آیا امتی که «جوجه دختر من» را می کشند رستگار می شوند؟!(3)

اما باید توجه نمود که در لغت عرب ، واژه فرخ چندین معنا دارد که یکی به معنای فرد خوار و ناتوانی است که از هر جا رانده شده باشد(4) و این به واقع بسیار نزدیک تر است.

ص: 337


1- این عبارت در سوره (64) التّغابن آیه 4 نیز آمده است .
2- سوره (40) الغافر آیه 65.
3- کامل الزّيارات : ص 61ب 17ح7 .
4- لسان العرب : ج3 ص 42: أبو منصور : معنی فرّخوا ضعفوا كأنّهم فراخ من ضعفهم ؛ وقيل : معناه ذلّوا. فرهنگ ابجدی:ص 62: مردخوار و ناتوان که از هر جا رانده شده است .

شتر شما ...!!!

گاه روایاتی نیز وجود دارند که اشاره ای دارند به بازی نمودن ساحت گرامی رسول اکرم صلّی الله عليه و آله و سلّم با امام مجتبی و سیّد الشّهدا عليهما السّلام و در ضمن آن، تعابیری نظیر این که رسول الله فرموده باشند :

نَعَم الجَمَلَ جَمِلُكَمَا

شتر شما، خوب شتری است

ذکر شده است ؛ اما لازم است درباره صحّت صدور اخبار و روایاتی که در آن تصریح یا تضمینی بر بازی نمودن ائمّه معصومین به خصوص حضرات امام مجتبی و سیّدالشّهداء عليهم الصّلاة و السّلام است، تأمّل بیشتری صورت گیرد،البته به طور غیر مستقیم نیز امکان مخدوش نمودن آن وجود دارد : به يقين امام مجتبی و سیّدالشّهداء عليهما السّلام، از همه انبیاء جز وجود گرامی خاتم الأنبياء برتر هستند، حال چطور ممکن است حضرت یحیی که یکی از پیامبران است، در زمان خردسالی خویش ، به در خواست بازی این چنین پاسخ منفی بدهند :

أَوَه وَ اللَّهُ مَا لَلِّعبَ خَلَقَنَا، وِ إِنَمَّا خَلَقِنَا لِلّجَدِّ لأمَرِ عَظِيم.

دست نگه دار ، به خدا سوگند برای بازی، آفریده نشده ایم و به راستی

برای کوشش به خرج دادن بر امری شگفت، آفریده شده ایم.(1)

ولی ابامحمّد امام حسن و اباعبدالله امام حسین صلوات الله عليهما، ... آن هم در معيّت اشرف الخلائق ؟؟؟...

حالت سجده...

در روایتی از امام صادق عليه السّلام درباره چگونگی به سجده افتادن مولانا

ص: 338


1- التّفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السّلام : ص 659.

امیر المؤمنین سلام الله عليه ، چنین آمده است :

كَانَ عَلِيٌ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِذَا سَجَدَ يَتَخَوَّي(1) كَمَا يَتَخَوَّي اَلْبَعِيرُ اَلضَّامِرُ يَعْنِي بُرُوكَه.

امیرالمؤمنین علی صلوات الله عليه چون سجده می کرد،به خاک

می افتاد، چنان که شتر لاغر میان به خاک می افتد .(2)

سجده شکر به این صورت است که سینه و شکم به زمین بچسبد و دست ها و پاها از زیر بدن خارج بماند.ولی این روایت در بحث مذکور محلّ استفاده ندارد زیرا این تشبيه فاعل نیست بلکه تشبيه فعل است و این دو بسیار با یکدیگر متفاوت است .(3)

نام گذاری های اعراب جاهلیت...

یکی دیگر از روایاتی که برخی به آن تمسک می کنند، روایتی است که در کتاب عيون اخبار الرّضا عليه السّلام به سندی مجهول از احمد بن اشیم از امام رضا عليه السّلام آمده است و دلیل نام گذاری اعراب جاهلی به نام های سگ و پلنگ و یوزپلنگ و مانند آن را حکایت می کند و دلالت دیگری ندارد:

احمد بن اشیم گوید: به امام رضا عليه السّلام عرض کردم: فدایت شوم، چرا عرب ها فرزندان خود را سگ ، پلنگ و یوزپلنگ و امثال آن می نامیدند؟ فرمود:

ص: 339


1- خوى في سجوده تخوية : تجافی و فرّج ما بين عضدیه و جنبيه . ر.ک : لسان العرب : ج 14 ص 134 جخا، تاج العروس : ج 19 ص 272 (جخو)، التحقيق في كلمات القرآن الكريم : ج3 ص 154 خوی .
2- الكافي : ج 3 ص 321 باب السّجود و التّسبيح و... ح 2.از او:تهذیب الأحکام: ج 2 ص 79 ب8 ح 64.
3- رجوع کنید به بخش «ناگزیر از قبول / شناخت تشبيه ، استعاره و تمثيل».

كَانَتِ الْعَرَبُ أَصْحَابَ حَرْبٍ فَكانَت تَهُولُ عَلَى اَلْعَدُوِّ بِأَسْمَاءِ أَوْلاَدِهِمْ وَ يُسَمُّونَ عَبِيدَهُمْ فَرَج وَ مبارك وَ ميمون وَ أَشْبَاهَ ذَلِكَ يَتَيَمَّنُونَ بِهَا

چون عرب ها اهل جنگ بودند، می خواستند(با این ترفند و) به وسیله نام هایی که برای فرزندان خود می گذاشتند، دشمن را بترسانند، چنان چه برده های خود را به نام های فَرَج(گشایش و راحتی)،مبارک،میمون (با برکت) و مانند آن می نامیدند (و این نام ها را به فال نیک می گرفتند )و بدان تبرّک می جستند .(1)

این بیان به هیچ عنوان نه متضمّن تأییدی از جانب مولاست و نه ربطی به محبّین و شیعیان اهل بيت عليهم السّلام دارد. (البته تناقض موجود قابل اغماض نیست زیرا آقایان معتقدند خود را سگ می نامند تا کمی و پستی خویش را در آستان اهل بیت اظهار کنند ولی آن چه در این جا از واژه کلب قصد شده، حرص درندگی در این حیوان است ، پس اگر بخواهند کمی خود را بیان کنند، تمسک به این روایت برایشان سودی ندارد و اگر هم بخواهند کلب را در معنای حریص بر درندگی بیاورند، سخن خود را نقض نموده اند و نه براساس امر ائمّه اطهار علیهم السّلام ، بلکه براساس رسم اعراب جاهلی ، عمل کرده اند؛

بنابراین چنان چه محرز است، حکایت از فعل اعراب جاهلیت، دلیل بر مشروع بودن آن نیست و حتی در این حدیث مجهول نیز هیچ تأییدی بر انجام این کار، از

ص: 340


1- معاني الأخبار : ص 391 باب نوادر المعانی ... ح 35 و عیون اخبار الرّضا عليه السّلام : ج 1 ص 315 ب28 ح 89.از این دو:وسائل الشّيعة : ج 21 ص 390 ب 22 ح 27378-5 و بحار الأنوار: ج 101 ص 12 ب5ح 7.

ناحیه معصوم عليه السّلام وجود ندارد، بلکه رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم و نیز اهل بیت علیهم السّلام، نام های برخی از افراد با نام های فرزندان آنان را تغییر می دادند؛

امام محمّد باقر عليه السّلام فرمودند :

كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يُغَيِّرُ الْأَسْمَاءَ الْقَبِيحَةَ فِي الرِّجَالِ وَ الْبُلْدَان

رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم نام های زشتی را که در میان

مردان و آبادی ها بود، تغییر می دادند.(1)

و در روایتی از یعقوب سرّاج است که گوید:خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدم در حالی که ایشان بالای سر حضرت ابوالحسن امام موسی کاظم علیه السّلام - که در گهواره قرار داشت - ایستاده بود و رازی طولانی با او می فرمود . نشستم تا این که حضرت فارغ شد، برخاستم خدمت ایشان رفتم. به من فرمودند :

أُدنُ مِن مَولَاكَ فَسَلِّم

نزد مولا و آقایت برو و به او سلام کن.

من نزدیک رفتم و به آن حضرت سلام کردم ، با زبانی شیوا جواب سلام مرا دادند و سپس به من فرمودند :

إذهب فَغَيِّرِ اسْمَ ابْنَتِكَ اَلَّتِي سَمَّيْتَهَا أَمْسِ فَإِنَّهُ إِسْمٌ يُبْغِضُهُ اللَّهُ

برو نامی که دیروز برای دخترت گذاشتی تغییر بده زیرا آن نامی است که خدا آن را دشمن می دارد .

ص: 341


1- قرب الإسناد : ص 93 ح 310. از او : وسائل الشّيعة : ج 21 ص 390 ب 22 ح 27379-6 و بحارالأنوار: ج 101 ص 127 ب 5 ح 4.

و نوزاد دختری برای من بود که او را «حمیراء» نام نهادم . امام صادق عليه السّلام به من فرمود:

إِنتَهِ إِلَى أَمرِهِ تُرشَد

به دستور او عمل کن که هدایت می شوی .

من نام آن دختر را عوض کردم .(1)

پس نه تنها فعل اعراب در زمان جاهلیت ، بی ارزش است بلکه در بعضی موارد، جبهه رویاروی حق بوده و شیعه مولا ، موظف به ترک آن عمل است .

گفته می شود...

حسین بن خالد یکی از اصحاب امام رضا عليه السّلام از آن حضرت روایت می کند که در ضمن یکی از بیانات خویش، فرمودند:

إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَلْزَمَ اَلْعِبَادَ أَسْمَاءً مِنْ أَسْمَائِهِ عَلَى اِخْتِلاَفِ اَلْمَعَانِي وَ ذَلِكَ كَمَا يَجْمَعُ اَلْإِسْمُ اَلْوَاحِدُ مَعْنَيَيْنِ مُخْتَلِفَيْنِ وَ اَلدَّلِيلُ عَلَى ذَلِكَ قَوْلُ اَلنَّاسِ اَلْجَائِزُ عِنْدَهُمُ الشَّائِعُ وَ هُوَ اَلَّذِي خَاطَبَ اَللَّهُ بِهِ الخَلْقَ وَ كَلَّمَهُم بِمَا يَعْقِلُونَ يَكونُ عَلَيهِم حُجَّةً فِي تَضْيِيعِ مَا ضَيَّعُوا وَقَدْ يُقَالُ لِلرِّجَالِ كَلْبٌ وَ حِمَارٌ وَ ثَوْرٌ وَ

ص: 342


1- الکافی : ج 1 ص 301 باب الإشارة و النصّ على أبي الحسن موسی علیه السّلام...ح 11.إثبات الوصيّة : ص 191 از یعقوب سرّاج، و الإرشاد : ج 2 ص 219 و إعلام الوری : ص 229 و چاپ جدید : ج 2 ص 14 فصل 2 و کشف الغمّة : ج 2 ص 221 از محمّد بن سنان، و الثاقب فی المناقب : ص 433 فصل 2 ح 365 و مناقب آل ابی طالب (عليهم السّلام): ج 4 ص 287 از یعقوب سرّاج . وسائل الشّيعة : ج 21 ص 389 ب 22 ح 27376- 3 از الکافی، بحار الأنوار : ج 48 ص 19 ب3 ح 24 از الإعلام و الإرشاد و در جلد 48 ص 73 ب 4 از المناقب و الكافي . مستدرك الوسائل : ج 15 ص 128 ب 14 ح 17746- 6 از الإرشاد .

سُكَّرَةٌ وَ عَلْقَمَةٌ وَ أَسَدٌ وَ كُلُّ ذَلِكَ عَلَى خِلاَفِهِ وَ حَالاَتِهِ لَمْ تَقَعِ اَلْأَسَامِي عَلَى مَعَانِيهَا اَلَّتِي كَانَتْ بُنِيَتْ عَلَيْهَا لِأَنَّ اَلْإِنْسَانَ لَيْسَ بِأَسَدٍ وَ لاَ كَلْبٍ فَافْهَمْ ذَلِكَ رَحِمَكَ اَللَّه

به راستی که خداوند تبارک و تعالی، مردم را به نام هایی از نام های خویش ملزم ساخت(که خود مردم نیز صاحب آن نام ها بودند)در حالی که در معنی (با آن چه نزد مردم استفاده می شود)متفاوت بود و این چنان است که یک نام،دو معنای متفاوت دارد و دلیل آن( کاربرد اسامی مشترک با معانی متفاوت)، سخن مردم است که نزد ایشان مجاز و رایج است و( این لغت)، همان است که خداوند، آفریدگانش را با آن مخاطب ساخته و با آنان بدان چه درک می کنند، سخن گفته است تا درباره آن چه تباه کردند، حجتی علیه آنان باشد،(چنان چه)به مرد کلب و حمار و ثور و سکره و علقمه و اسد گفته می شود در حالی که آن ها همه، خلاف معنا و اوصاف آن است زیرا این نام ها (در این کاربرد)، بر معانی اصلی اش قرار نمی گیرد زیرا که انسان شیر نیست و سگ نیست، بنابراین آن را بفهم، خدا تو را رحمت کند ....(1)

بیان امام عليه السّلام بسیار دقیق است و هیچ جایی برای تحریف و سوء استفاده وجود ندارد زیرا امام عليه السّلام می فرماید : خداوند با مردم، به زبان خودِ آنان سخن می گوید تا حجّت را بر ایشان تمام نماید و جایی برای عذر «نفهمیدم»نباشد ، سپس مثال آورده و می فرمایند : میان مردم شایع است،نزد مردم مجاز است که به مرد بگویند «کلب»؛ حتی امام تأکید را به جایی می رسانند که

ص: 343


1- التّوحيد : ص 186 ب 29 ح 2 و عیون اخبار الرّضا عليه السّلام:ج 1 ص 145 ب 11ح 502 و الكافي : ج 1 ص 120 ح 2.

می فرمایند:به مرد گفته می شود«کلب»نه اینکه اگر به شیعه،دوست دار اهل بیت عليهم السّلام«کلب »بگوییم، جایز باشد و الله و آل الله جایز بدانند . بیان امام به قصد تقریب معنا به ذهن مخاطب است تا فراز پایانی ، به خوبی درک شود. در این بیان نیز مؤیّدی بر ادعای مطرح شده نیست .

6.طبقه هستند...

زرارة بن اوفی گوید:به محضر علىّ بن الحسين[امام سجّاد]عليهما السّلام شرف یاب شدم، حضرت فرمودند :

يَا زُرَارَةُ اَلنَّاسُ فِي زَمَانِنَا عَلَى سِتِّ طَبَقَاتٍ أَسَدٍ وَ ذِئْبٍ وَ ثَعْلَبٍ وَ كَلْبٍ وَ خِنْزِيرٍ وَ شَاةٍ فَأَمَّا اَلْأَسَدُ فَمُلُوكُ الدُّنيَا يُحِبُّ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ أَنْ يَغْلِبَ وَ لَا يُغْلَبُ وَ أَمَّا اَلذِّئْبُ فَتُجَّارُكُمْ يَذُمُّونَ إِذَا اشْتَرَوْا وَ يَمْدَحُونَ إِذَا بَاعُوا وَ أَمَّا الثَّعْلَبُ فَهَؤُلاءِ الَّذِينَ يَأكُلُونَ بِأَدْيَانِهِمْ ولا يَكُونُ فِي قُلُوبِهِمْ مَا يَصِفُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ أَمَّا الكَلبُ يَهِرُّ عَلَى النَّاسِ بِلِسَانِهِ وَ يُكْرِمُهُ اَلنَّاسُ مِنْ شُرْلِسَانِهِ وَ أَمَّا الخِنْزِيرُ هَؤُلاءِ الْمُخَنَّثُونَ وأشْبَاهُهُمْ لاَ يُدْعَوْنَ إلى فاحِشَةٍ إِلاَّ أَجَابُوا وَ أَمَّا الشَّاةُ فَالمُؤمِنونَ الَّذِينَ تُجَزُّ شُعورُهُم وَيُؤكَلُ لُحُومُهُم وَ يُكسَرُ عَظمُهُم فَكَيْفَ تَصْنَعُ اَلشَّاةُ بَيْنَ أَسَدٍ وَ ذِئْبٍ وَ ثَعْلَبٍ وَ كَلْبٍ وَ خِنْزِير؟

ای زراره؛ مردم در زمان ما 6 طبقه اند:شیر،گرگ، روباه، سگ، خوک و گوسفند. «شیر» پادشاهان هستند که هرکدام از آن ها می خواهد چیره شود و مغلوب نگردد. «گرگ» بازرگانان شما هستند که چون بخرند،(از جنس و کالا)بدی می گویند و چون می فروشند(ازجنس) خوبی می گویند. «روباه» همین کسانی هستند که به سبب

ص: 344

دینشان، روزی می خورند و آن چه با زبان هایشان وصف می کنند، در دل هایشان نیست. «سگ» کسی است که با زبانش مردم را می آزارد و مردم به خاطر بدزبانی اش او را گرامی می دارند.«خوک» همین کسانی هستند که خوی زنان دارند و نیز مانند آنان که به انجام هر نوع هرزگی خوانده شوند، می پذیرند. «گوسفند» مؤمنان هستند که موی آنها را می برند و گوشت آن ها را می خورند و استخوانشان را خرد می کنند. با این حال، گوسفند در میان شیر و گرگ و روباه و سگ و خوک چه میکند؟؟!(1)

باید بدانیم که اگر بحث درباره«عدم جواز تشبيه اهل ایمان به سگ» مطرح می شود به این معنا نیست که هیچ تشبیهی پذیرفته نباشد بلکه تنها آن دسته از تشبیه ها پذیرفته هستند که در لسان معصومین علیهم السّلام ، ستوده باشد . بنابراین اصل تشبیه مردود نیست.و چنان چه می بینیم در این روایت، تنها گروه آخر یعنی شیعیان - که به گوسفند تشبیه شده اند - مورد ستایش هستند . گوسفند حیوانی نجس العین یا حرام گوشت نیست و در بیان معصومین علیهم السّلام، صفات خوب بسیاری برای این حیوان ، ذکر شده است. ناگفته نماند کسانی که به چنین روایتی استناد می کنند،در واقع احتجاج بر خویشتن نموده اند زیرا امام سگ ها را کسانی معرفی می کنند که با زبان به مردم حمله می کنند و آنان را می گزند و مردم از ترس زبانشان آنان را حرمت می نهند و این صفت خوبی نیست .

خبری ...؟؟؟

خبر دیگری نیز وجود دارد که برخی برای توجیه این قبیل کارها، به آن تمسک می جویند که از ابو عبدالله محمّد بن عمر بن واقد اسلمی مورّخ و محدّث معروف ،

ص: 345


1- الخصال : ج 1 ص 339 ح 43.

واقدی مدنی استاد مورّخ محمّد بن سعد صاحب الطبقات الكبرى نقل شده است و در سال 230 هجری قمری در مدینه به دنیا آمده و بنابر نقل الطبقات الكبرى ، یکی از فرزندان حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام را دختری خردسال - که در خردسالی نیز از دنیا رفته و از همسرشان محيّاة بنت امرئ القيس بن عديّ بن اوس بن جابر بن کعب بن عليم الكلبيّة بود - ذکر می کند و می گوید :

وَ كانَتْ تَخْرُجُ إلى الْمَسْجِدِ وهِيَ جَارِيَةٌ فَيُقَالُ لَهَا :مِنْ أَخْوَالِكِ؟ فتقول وه وَه تَعْنِي كَلْباً

این دختر به مسجد می رفت، به او گفته می شد : دایی های تو کیانند؟ می گفت : وه وه، و مقصودش این بود که از قبیله کلب (یعنی سگ)

هستند.(1)

گوینده این خبر در سال 230 هجری و 2 قرن پس از شهادت مولا امیرالمؤمنین عليه السّلام به دنیا آمده و از شمار مخالفین است، ضمن اینکه متن خبر در کتاب های مخالفين آمده و بنابراین نزد شیعه هیچ اعتباری ندارد و چنان چه به لحاظ منبع و سند مورد تأیید بود، باز هم حجّیّت شرعی نداشت زیرا منقول از معصوم نیست.

اشکالات دیگری نیز وارد است که به جهت رعایت اختصار ، از ذکر آن صرف نظر

ص: 346


1- الطبقات الكبرى : ج 3 ص 19 و 20 قال (الواقديّ):...عليّ بن أبي طالب رضي الله تعالی عنه...و كان له من الولد الحسن والحسين ... وابنة لعليّ لم تسمّ لنا هلكت و هي جارية لم تبرز و أمّها محيّاة بنت امرئ القيس بن عديّ بن أوس بن جابر بن کعب بن عليم من كلب ، و كانت تخرج إلى المسجد وهي جارية فيقال لها : من أخوالك ؟ فتقول : وه وه، تعني كلبا . از او : تاریخ طبری : ج 4 ص 118 و الكامل في التاريخ : ج3 ص 398 و البداية والنهاية : ج 7 ص 67 و جواهر المطالب في مناقب الإمام علیّ (عليه السّلام): ج 2 ص 122.

می شود.امّا باز هم به فرض پذیرش،این که یک دختر خردسال به مسجد آمده و چنین بیان کرده است،چگونه می تواند دلیل بر مشروعیّت سگ نامیدن دوست داران و پیروان ائمّه اطهار عليهم الصّلوة و السّلام باشد؟

طاووس، نیکو یا ناپسند؟...

هم چنین از جمله اخباری که برخی بدان استناد نموده اند،خبر«المهديّ طاووس أهل الجنّة» است که در کتاب های مخالفین بوده و در منابع شیعه نیست؛ ضمن این که مرسلاً نقل شده (یعنی راویان آن نامشخّص هستند)و از این جهت نیز فاقد اعتبار است .

قدیمی ترین منبع خبر مذکور کتاب«الفردوس بمأثور الخطاب»تأليف ابوشجاع شیرویه بن شهردار دیلمی متوفای 509 هجری قمری می باشد و تمام ناقلان ، روایت را از الفردوس یا منابع پس از او،از الفردوس ذکر کرده اند و این سند و منبع برای این مطلب نیست .(1)

ص: 347


1- الفردوس بمأثور الخطاب : ج 4 ص 222 خبر 6668 عن ابن عبّاس ، عن النبيّ صلّى الله عليه و آله : المهديّ طاووس أهل الجنّة. و مصابیح بغوی : بنابر نقل غاية المرام و حلية الأبرار . و البيان شافعی : ص 501ب 8 از الفردوس.و عقد الدرر: ص 148 ب 7 از الفرودس . و الفصول المهمّة ابن صبّاغ مالکی : ص 293 فصل 12 از البيان شافعی ظاهرا. و العرف الوردی و الحاوی هر دو از سیوطی : ج 2 ص 83 از الفردوس .و جواهر العقدين:بنابر نقل ينابيع المودّة.و الفتاوى الحديثيّة: ص 28 مانند الفردوس ، مرسل است. و البرهان،متقی هندی:ص 171 ب 12 ح 2 از العرف سیوطی و از الحاوی . و كنوز الدقائق : ص 152 بنابر حاشيه البيان شافعی ، از الفردوس . و نور الأبصار :ص 187 از الفردوس . و ينابيع المودّة: 181 ب 56 از کنوز الدقائق ، و به احمد حنبل نسبت داده . و در صفحه 435 ب73 از جواهر العقدين . و در ص 489ب 49 از غایة المرام.و العمدة : ص 439 ح 921 از الفردوس.و الطرائف : ج 1 ص 178 ح 282 از الفردوس . و کشف الغمّة : ج 3 ص 271 از البيان شافعی. و إثبات الهداة : ج 3 ص 600 ب 32 ف 2 ح 67 از کشف الغمّة. و غاية المرام : ص 698 ب 141 ح 57 از المصابيح بغوی از الفردوس . و در : ص 702ب 141 ح 131 از البيان شافعی . و حلية الأبرار : ج 2 ص 696 ب 54 ح 20 از المصابيح بغوی. و در : ص 712 ب 54ح95 از البيان شافعی . و بحارالأنوار:ج 51 ص 90 از الفردوس و در ص 91 ح 8 از کشف الغمّة . و در : ص 105 ح 41 و ج 61 ص 105ح 41 از الطرائف. و منتخب الأثر: 147 ف 2 ب 1 ح 16 از كنوز الحقائق(الدقائق ظاهرا).و الصراط المستقیم:ج 2 ص 241 از الفردوس . و شرح إحقاق الحقّ: ج13 ص 212 از : الفصول المهمّة و البيان في أخبار آخر الزّمان و نور الأبصار و كنوز الحقایق.و در نجم الثاقب محدث نوری مرسلا ، و در منتهی الآمال نیز مرسلا. مکیال المکارم :ج 1 ص 68 از طریق مخالفين از رسول صلّی الله عليه و آله. شفاء الصدور في شرح زیارة العاشور:ج 2 ص 82 می نویسد هفتم طاوس اهل الجنّة ، در کثیری از کتب عامّه و خاصّه از الفردوس دیلمی نقل شده که از ابن عبّاس روایت کرده که پیغمبر فرمود : المهديّ طاوس اهل الجنّة، و این معنی یا به ملاحظه آن است که آن جناب از اهل جنت به علوّ مقامات و ارتفاع درجات ممتاز است، چنان چه طاوس از سایر طیور به فرّ و زیب مخصوص است یا این که مشاهد جمال آن حضرت مایه استیناس وتنزّه اهل بهشت است،چنان چه مردم را در دیدن طاوس به جهت زائده و نشاط وافر دست می دهد .

متن روایت به صورت مرسل،از ابن عبّاس نقل شده و ابن عبّاس متوفای 68 هجری است یعنی بیش از 4 قرن میان راوی و ابن عباس فاصله است و هیچ یک از واسطه ها مشخّص نیستند .

گاه گفته می شود بیشتر علمای شیعه این حدیث را پذیرفته اند، ولی بزرگان از علمای شیعه نیز که آن را نقل کرده اند، حداکثر به اندازه یک روایت مرسل می توانند برای آن اعتبار قائل شوند و نه بیشتر ، ضمن این که نه تنها طاووس،

ص: 348

یکی از پرندگان حرام گوشت است و در احادیث اهل بیت عصمت عليهم السّلام، صفت خوبی برای آن نقل نشده، بلکه از آن به شومی یاد می شود.

سلیمان جعفری گوید : حضرت ابوالحسن الرّضا عليه السّلام فرمود:

الطَّاوُوسُ مَسخٌ كَانَ رَجُلاً جَمِيلاً فَكَابَرَ اِمْرَأَةَ رَجُلٍ مُؤْمِنٍ تُحِبُّهُ فَوَقَعَ بِهَا ثُمَّ رَاسَلَتْهُ بَعْدُ فَمَسَخَهُمَا اَللَّهُ عزَّوَجَلَّ طاووسين أُنثى وَ ذَكَراً وَ لا يُؤكَلُ لَحْمُهُ ولا بَيضُه

طاووس (حیوانی) مسخ شده است.او مردی زیبا بود که زنِ مرد مؤمنی که (آن زن) وی را دوست می داشت، فریفت و با او در آمیخت سپس با او نامه نگاری کرد. به همین سبب الله عزّوجل آن دو را به شکل دو طاووس ماده و نر مسخ کرد.نه گوشت او و نه تخمش نباید خورده شود.(1)

محمّد بن ابراهيم بن الحارث التّميمی گوید:در کودکی از امام حسين عليه السّلام درباره صدای حیوانات پرسیده شد - زیرا از شرط های امامت این است که نسبت به همه زبان ها آگاه باشد حتی صدای حیوانات - حضرت در پاسخ فرمودند :

... وَ إِذَا صَاحَ اَلطَّاوُوسُ يَقُولُ: مَوْلايَ ظَلَمْتُ نَفْسِي وَ اغْتَرَرْتُ بِزِينَتِي فَاغْفِرْ لِي...

... و چون طاووس صدا به آواز بلند کند می گوید: مولای من، به خود ستم نمودم و به زیبایی خود مغرور و فریفته گشتم، بر من ببخش ....(2)

ص: 349


1- الكافي : ج 6 ص 247 ب ح 16. تهذيب الأحكام : ج 9 ص 18 ب ح 70 نیز با اندک اختلافی از او نقل کرده است .
2- الخرائج و الجرائح : ج 1 ص 248 ب4. از او : بحارالأنوار: ج 61 ص 27 ب1ح 8 .

در روایتی دیگر ، طاووس یمانی بر امام جعفر صادق علیه السّلام وارد شد . حضرت به او فرمودند:

أَنتَ طاووسٌ؟

آیا تو طاووس (نام) هستی؟

گفت : آری. حضرت فرمودند :

طاووسٌ طَيرٌ مَشئُومٌ، مَا نَزَلش بِساحَةِ قَومٍ إِلَّا آذَنَهُم بِالرَّحيلِ

طاووس پرنده ای شوم است که در آستان مردمی فرود نیاید مگر این که آنان را به کوچ آگهی دهد (موجب آوارگی می شود)(1).

کمی تأمّل مقصود امام را به خوبی آشکار می سازد....

يعقوب جعفری گوید : نزد ابی الحسن امام کاظم علیه السّلام، زیبایی طاووس یاد شد ، حضرت فرمود:

لَا يَزِيدُکَ عَلَى حُسنِ الدِّيكِ الأَبيَضِ شَيءٌ

هیچ چیزی بر زیبایی خروس سفید تو را (منفعت) نیافزاید .

(راوی) گوید : و شنیدم حضرت می فرمود:

اَلدِّيكِ أَحْسَنُ صَوْتاً مِنَ الطاوُوسِ وَ هُوَ أَعْظَمُ بَرَكَةً يُنَبِّهُكَ فِي مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ وَ إِنَّمَا يَدْعُو الطَّاوُوسُ بِالْوَيْلِ بِخَطِيئَتِهِ الَّتِي ابْتُلِيَ بِهَا.

خروس خوش آوازتر از طاووس است و برکت او شگفت است که هنگامه های نماز تو را آگاه کند،ولی طاووس آواز به«ویل یعنی واویلا» برآورد که به جهت گناهی است که بدان مبتلا شد .(2)

ص: 350


1- تنبيه الخواطر : ج 1 ص 15. از او : بحارالأنوار : ج 27 ص 358 ب 11 ح 67 و ج 62 ص 41 ب 4 ح 2 و مستدرك الوسائل : ج 8 ص 288 ب3 ح 9469- 2.
2- الکافی : ج 6 ص 550 ب ح3. از او : وسائل الشّيعة : ج 11 ص 526 ب ح 3/15447.

دیدگاه اهل بيت عليهم السّلام نسبت به طاووس نیز آشکار گشته و با وجود آن چه ذکر شد ، هرگز ساحت قدسی امام زمان عجّل الله تعالی فرجه به این پرنده شوم تشبیه نمی شود، حتی اگر در بهشت و به عنوان مجاز باشد.

بیان «جُون» در روز عاشورا

(در روز عاشورا)«جون» که ابوذر او را از بردگی آزاد نموده و غلامی سیاه چهره بود، برای کار زار بیرون شد . امام حسين عليه السّلام به او فرمودند :

أَنْتَ فِي إِذْنِ مِنًى فَإِنَّمَا تَبِعْتَنَا طَلَباً لِلْعَافِيَةِ فَلاَ تَبْتَلِ بِطَریقَنَا.

از جانب من اجازه داری( که بروی)زیرا به راستی برای سلامت جستن در پی ما روان شدی بنابراین در راه ما،(به رنج و سختی) مبتلا نشو.

عرض کرد:

يَابنَ رَسُولَ اَللَّهِ ،أَنَا فِي اَلرَّخَاءِ أَلْحَسُ قِصَاعَكُمْ وَ فِي اَلشِّدَّةِ أَخْذُلُكُمْ؟ وَ اللَّهِ إِنَّ رِيحِي لَمُنتِنٌ وَ إِنَّ حَسَبِي لَلَئِيمٌ ولُؤني لأَسوَدُ فَتَنَفَّسَ على بالَجَنَّةِف تَطَيَّبُ رِيحِي ويُشْرِفَ وَ يَبَيَضُّ وَجْهِي لاَ وَ اَللَّهِ لاَ أُفَارِقُكُمْ حَتَّى يَخْتَلِطَ هَذَا اَلدَّمُ اَلْأَسْوَدُ مَعَ دِمَائِكُم.

ای فرزند پیامبر خدا، من در روز خوشی کاسه لیس شما خاندان باشم و در روز سختی شما را وانهم؟ به خدا قسم بوی بدنم ناخوش و نسبتم ناچیز و رنگم سیاه است؛ پس مرا به بهشت شتاب ده تابوی من خوش و نسبتم شریف گردد و روسفید شوم. نه به خدا سوگند،از شما جدا نمی شوم تا این خون سیاه با خون های شما آمیخته گردد.

ص: 351

سپس جنگید تا شهید شد؛ رضوان الله عليه .(1)

محلّ سوء استفاده عبارت «الحس» است ولی باید مدّ نظر داشت که این تعبیر برای کاسه لیسی به کار می رود و اختصاصی به سگ ندارد(2) و از این مطلب ، نمی توان نتیجه ای دالّ بر جایز بودن تشبیه شیعیان و محبّین اهل بیت علیهم السّلام به «سگ» برداشت نمود.

رسول ترک

از دیگر مواردی که گاه مستمسک واقع می شود داستان خوابی است که درباره رسول ترک در میان مردم رواج یافته است.محمّد حسن سیف اللّهی در سال 1379 شمسی ، کتابی در این زمینه به رشته تحریر در آورده است. ایشان پس از نقل داستان رسول ترک با مضمونی شبیه به آن چه در میان مردم شایع شده می نویسد :

«نقلی که برای اولین بار از زبان مرحوم حاج شیخ حسین کبیر تهرانی شنیده بودم نگاشته شده است.این داستان به همین شکل و یا با مقدار کمی تفاوت در بین بسیاری از پیر مردهای هیئت های آذربایجانی های تهران و تبریز مشهور و معروف

ص: 352


1- اللّهوف : ص 108. از او : بحار الأنوار : ج 45 ص 22،عوالم العلوم : ج 17 ص 265 و 266، الدّمعة السّاكبة : ج 4 ص 303، أسرار الشّهادة : ص 296، إبصار العين : ص 105، معالی السّبطين : ج 1 ص 391، ذخيرة الدّارين : ج 1 ص 218، نفس المهموم : ص 290 ، أعيان الشّيعة : ج 4 ص 297، تظلّم الزّهراء عليها السّلام : ص 189؛ مقتل الحسين عليه السّلام مقرّم : ص 312 و 313، العيون العبري : ص 123، وسيلة الدّارين : ص 115. مثير الأحزان : ص 63 و چاپ دیگری ص 33. تسلية المجالس : ج 2 ص 292 و 293 بحار الأنوار : ج 45 ص 22 از اللّهوف و تسلية المجالس . جلاء العيون : ص 669. ناسخ التّواريخ سیّدالشّهداء عليه السّلام : ج 2 ص 296- 298. تنقیح المقال : ص 1238.
2- رجوع کنید به کتب لغت عرب

است. البته بعضی ها نیز هم چون آقای حاج اصغر زاهدی از مداحان بزرگ آذربایجانی علاوه بر اختلاف در بعضی از قسمت های این خواب تأكيد دارد که بعد از این که رسول ترک توبه کرده بود و در کمال پاکی به هیئت ها می آید آن سوء تفاهم پیش می آید و مرحوم ناظم بزرگ رحمه الله آن خواب معروف را درباره او مشاهده می کند».

هرچند ما در صدد تحليل،رد یا قبول این داستان نیستیم ولی اگر کسی در پی حقیقت باشد، به خوبی اضطرابی که در نقل داستان مذکور وجود دارد، درک خواهد کرد؛

اما سخن اینجاست که آیا به راستی یک خواب، می تواند حجّت شرعی واقع شود؟ و توجیهی باشد برای سگ نامیدن عزاداران امام حسین علیه السّلام؟ یا صدای سگ در آوردن ، بر روی چهار دست و پا راه رفتن و قلاده بستن در مراسم عزای سیّدالشّهداء عليه السّلام؟ این است منطقی که دین عزیز و شریف اسلام به ما می دهد؟ و آیا رواست آیات قرآن و احادیث اهل بیت عصمت عليهم السّلام را کنار نهاده و به دنبال یک خواب روان شویم؟

مواردی...

البته موارد دیگری نیز وجود دارد که به عنوان فضيلت برای سگ ذکر شده، مانند گواهی دادن سگ یک یهودی به ولایت مولی الموحّدین امیر المؤمنين عليه السّلام (ولی سنگ و چوب و درخت و ... نیز شهادت به توحید و نبوّت و امامت داده اند)،یا مواردی که با گفتن اذکاری خاص ، از هجوم سگ جلوگیری می شود (که حتی از این جا نیز ستیزه جویی سگ آشکار می شود زیرا درندگان بر شیعیان و محبّین اهل بیت علیهم السّلام هجوم نمی آورند و نیازی به ذکر خواندن هم ندارد)،

ص: 353

یا این که سگ، تسبیح می گوید و تسبیح سگ چیست (ولی قرآن کریم می فرماید تمام آن چه در زمین و آسمان است ، تسبیح خدا را می گوید ، ساجد به درگاه الهی و تسلیم فرمان اوست و این فضیلت نیست)و ... اجمالاً به همین مقدار اکتفا می شود و از بررسی سند و منبع چنین اخباری می گذریم.بنابراین از این دست موارد نیز، فضیلتی برای سگ مستفاد نمی گردد.

شایسته ؟... یا ناشایست؟

تا اینجا،مواردی از آیات و احادیث که به عنوان دلیل بر انجام این گونه کارها اقامه شده، آورده و پاسخ ها نیز بیان شد اما ...؛

آن چه در این میان بسیار جالب توجه است، سخن دیگری است ... کسانی که خود را سگ اهل بیت می نامند،هر چند دادِ متابعت از ائمّه طاهرین علیهم السّلام را سر می دهند،اما از آن جا که به دنبال مشروعیت بخشیدن به خواسته ای خوشایند هوای نفس بر آمده اند، به آفت ها و بلاهایی عظیم گرفتار شده اند و این چنین، حتى قاموس تشیّع را نیز به سخره می گیرند!...

گروهی دیگر نیز ، خود را در زمره مبارزه کنندگان با فلسفه و تصوف معرفی می کنند حال آن که در عمل برای توجیه این باور مخالف مکتب وحی، «قياس» را دست آویز قرار می دهند، قیاسی که در تشیّع هیچ جایگاهی ندارد و تنها در آیین های شیطانی تعریف می شود:

«اگر تو آدمی، هستم سگ تو / اگر من آدمم پس تو خدایی»

ناگفته نماند که تعابیری از این دست، کم نبوده و مورد پسند نیز واقع می شود حال آنکه احادیث بسیاری بر مردود بودن قیاس و مطرود بودن اهل قياس ، دلالت دارد تا جایی که حتی نیازی به ذكر نمونه نیست .

ص: 354

ص: 355

تشبیه الهی...

اشاره

ص: 356

ص: 357

پرسش: می دانیم که امیرالمؤمنین علیه السّلام اسدالله هستند.و نیز می دانیم که شیر حیوانی درنده است و به دلیل گوشت خوار بودن، دهان بسیار بدبویی دارد، چرا به حضرت نسبت داده شده است؟

در سخنان رسول الله و اهل بیت علیهم السّلام آمده است که حمزة بن عبدالمطّلب سیّدالشهداء و امیر المؤمنين عليهما السّلام،ملقب به«اسدالله» و «اسد رسول الله » هستند که به برخی از این موارد اشاره ای خواهیم داشت.

حضرت حمزه علیه السّلام، اسدالله هستند

بصائر الدّرجات به سندش از امام محمّد باقر عليه السّلام آورده است که فرمود: رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند:

... وَ عَلَى قَائِمَةِ اَلْعَرْشِ مكتوبٌ حَمْزَةُ أَسداللُهُ وَ أَسَدُ رَسُولِ اَللَّهِ وَ سَيِّدُ اَلشُّهَدَاء...

... و بر ستون عرش الهی نوشته شده است: حمزة اسدالله و اسد رسول الله و سیّدالشّهداء است.... (1)

ص: 358


1- بصائر الدّرجات : ص 121 ب نادر ح 1. الكافي : ج 1 ص 224 باب أنّ الأئمّة ورثوا علم النبيّ و ... ح 2 محمّد بن يحيى، عن أحمد بن محمد ، عن عليّ بن الحكم، عن عبد الرّحمان بن كثير ، عن أبي جعفر عليه السّلام قال : قال رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم :.

امیرالمؤمنین علیّ علیه السّلام پس از قتل عمر در روز شورا، خطبه ای خواندند و برای اتمام حجّت برخی از فضائل خویش را یاد آوری کردند، حضرت در ضمن این خطبه فرمودند:

نَشَدتُكُم اللَّهَ هَلْ فِيكم أحَدٌ عَمُّهُ كَعَمِّي حَمْزَة أَسَدِ اَللَّهِ وَ أَسَدِ رَسُولِهِ وَ سَيِّدِ اَلشُّهَدَاءِ غَيْرِي؟ قَالُوا: اَللَّهُمَّ لا

شما را به خدا سوگند میدهم، آیا در میان شما کسی جز من هست که عمویش مانند عموی من حمزه، شیر خدا و شیر پیامبر خدا و سیّد الشّهداء باشد ؟ گفتند: به خدا ! نه.(1)

عامر بن واثله که یکی از خواصّ اصحاب امیرالمؤمنین علیه السّلام است ، گوید: در روز شوری در خانه(ای که عمر دستور داده بود افراد شوری در آن باشند و در بر روی آنان بسته شود) بودم. شنیدم علی علیه السّلام می فرمود:

اِستَخلَفَ النَّاسُ أَبَا بَكرٍ وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَحَقٌّ بِالأَمرِ وَ أَولِى بِهِ مِنهُ...

مردم ابوبكر را جانشین کردند در حالی که به خدا سوگند من نسبت به

امر خلافت سزاوارتر از او بودم،

تا آن جا که فرمودند:

نَشَدْتُكُم بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ لَهُ عَمٌ مِثْلُ عَمِّي حمزة أَسَدِ اَللَّهِ وَ أَسَدِ رَسُولِهِ وَ سَيِّدِ اَلشُّهَدَاءِ غَيْرِي؟ قَالُوا: اَللَّهُمَّ لا.

آیا در میان شما کسی جز من هست که او را عمویی چون عموی من حمزه، شیر خدا و شیر پیامبرش و سیّدالشّهداء ، باشد؟ گفتند : به خدا !

ص: 359


1- المسترشد : ص 332.

نه. الى آخر الحديث .(1)

از معصوم روایت شده است که فرمود:

وَ يَقُولُ عِنْدَ قَبْرِ حَمْزَةَ: اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا عَمَّ رَسُولِ اللَّهِ وخِيرَ الشُّهَداءِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَسَدَ اَللَّهِ وَ أَسَدَ رَسُولِه ...

(برای زیارت) نزد قبر حضرت حمزه چنین می گوید:سلام بر توای عموی پیامبر خدا و ای برترین شهدا(در جنگ احد)،سلام بر تو ای شیر خدا و شیر پیامبر خدا .(2)

ابوحمزه ثمالی گوید : امام زین العابدين عليه السّلام به عبیدالله فرزند حضرت عباس بن على عليهما السّلام نگاه کردند و گریان شدند، سپس فرمودند:

مَا مِنْ يَوْمٍ أَشَدَّ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وآله وَسَلَّمَ مِنْ يَوْمِ أُحُدٍ قِيلَ فِيهِ عَمُّهُ حَمْزَةُ بْنُ عبدالمطلِب أَسَدُ اَللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ...

هیچ روزی بر پیامبر خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم سخت تر از روز جنگ احد نبود که در آن روز عموی حضرت، حمزة بن عبدالمطّلب که شیر خدا و شیر پیامبرش بود، به شهادت رسید ....(3)

ص: 360


1- الخصال : صص 553-563ح 31. ر.ک : الأمالی شیخ طوسی : صص 332 و 333 ح 7/667، وصص 454-554 ح 4/1168 و صص 554 -556 ح 5/1169و 556 ح 6/1170. الإحتجاج : ج 1 ص 188-210. الروضة : ص 114 103 (حديث المناشدة). برای مشاهده جریانات مناشده به روایت مخالفین ، می توانید به موسوعه شریف الغدير ، إحقاق الحق و ملحقات إحقاق الحق مراجعه نمایید .
2- کامل الزّيارات : ص 22 ب 5 ح 1.
3- الأمالی شیخ صدوق:ص 462 مجلس 70 ح 10. از او : بحارالأنوار: ج 22 ص 274 ب5 ح 21 و ج 298/44 ب 35 ح4.

رسول الله صلّى الله عليه و آله فرمودند :

مَا فِي اَلْقِيَامَةِ رَاكِبٌ غَيْرُنَا وَ نَحْنُ أَرْبَعَةٌ وَ عَمِّي حمزه بْنُ عَبْدِالْمُطَّلِبِ أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدٌ ورَسولُهُ سَيِّدالشُهداءِ عَلَى نَاقَتي العَضْباء

در روز قیامت، هیچ کس جز ما سواره نیست و ما 4 نفر هستیم: ... و عمویم حمزه فرزند عبدالمطّلب، شیر خدا و پیامبرش،سرور شهیدان در( رکاب رسول الله)، سوار بر شتر من «عَضباء».... (1)

بنابر نقل نهج البلاغه، امیر المؤمنين عليه السّلام در نامه ای در جواب معاويه لعنة الله عليه نوشتند:

أَمَّا بَعْدُ... وَ مِنَّا اَلنَّبِيُّ وَ مِنْكُمُ اَلمُكَذِّبُ وَ مِنَّا أَسَدُ اَللَّهِ وَ مِنْكُمْ أَسدَ الأَحلَافِ...

اما بعد... پیامبر از خاندان ماست و تکذیب کننده (نبوّت او) از خاندان شماست (مقصود ابوسفیان، پدر معاویه است).و اسدالله(شیر خدا) از خاندان ماست و اسد الأحلاف (شیر سوگندهای جاهلی)، از خاندان

شماست (مقصود بنی امیّه لعنهم الله هستند).(2)

ابورافع، غلام رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم گوید:بامداد روز بدر ، قریشی ها صف آرایی کردند و پیشاپیش آنها عتبة بن ربيعة و برادرش شیبه و فرزندش ولید ایستاده بودند. عتبه، رسول خدا صلّى الله عليه و آله را مخاطب

ص: 361


1- الخصال : ج 1 ص 203 ح 19 به سند خود از ابن عبّاس از رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم. روضة الواعظين : ج 1 ص 108 از رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم. الطرائف: ج 1 ص 106ح157 و کشف اليقين : ص 277 مبحث 10 از تاریخ خطیب بغدادی به سند خود از این عباس از رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم . و کشف الغمّة : ج 1 ص 345 از سیّد بن طاووس .
2- نهج البلاغة: ص 385 نامه 28، الإحتجاج : ج 1 ص 176.

ساخته گفت : ای محمّد ، همتایان ما از میان قریش را (برای رزم) به سوی ما بفرست . سه تن از جوانان انصار به سوی آنان رفتند . عتبه گفت : کیستید؟ آنان نسب خویش را برای او بیان کردند. عتبه گفت : هیچ نیازی به مبارزه با شما نداریم، ما فرزندان عموی خود را به کارزار خواندیم.رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم به جوانان انصار فرمودند : به جای خود بازگردید. سپس فرمودند :

قُمْ يَا عَلِيُّ قُمْ يَا حَمْزَةُ قُمْ يَا عُبَيْدَةُ قَاتِلُوا عَلَى حَقِّكُمُ اَلَّذِي بَعَثَ اَللَّهُ بِهِ نَبِيَّكُمْ إِذْ جَاءُوا بِبَاطِلِهِمْ لِيُطْفِئُوا نُورَ اَللَّه

برخیز ای علی، برخیز ای حمزه، برخیز ای عبیده،اکنون برای اثبات حقّ خویش، که خداوند، پیامبر شما را بدان مبعوث ساخته است، با دشمنان بجنگید زیرا آنان به اتکای عقیده باطل خود در این میدان حضور یافته اند تا به خیال خود، نور خدا را خاموش سازند.

ایشان ایستادند و در برابر آنان صف کشیدند و چون هر سه،لباس جنگ پوشیده بودند،شناخته نمی شدند.عتبه به ایشان گفت:سخن بگویید (خود را معرفی کنید)، چنانچه همتای ما باشید با شما می جنگیم. حضرت حمزه فرمود:

أَنَا حَمزَةُ بنُ عَبدِ المُطَلِبِ، أَسَدُ اللَّهِ، وَ أَسَدُ رَسُولِهِ

من حمزه پسر عبدالمطّلب، شیر خدا و شیر پیامبرش هستم.... (1)

مولانا علی علیه السّلام، اسدالله است

از رسول الله صلّى الله عليه و آله پرسیده شد : زاهدترین و فقیر ترین مردم (یعنی بی اعتناترین مردم نسبت به دنیا ) کیست؟ فرمود:

عَلِىٌّ وَصِيّي وَ ابنُ عَمّي وَ أَخِي وَ حَيدَرِي وَ کَرَّارِي وَ

ص: 362


1- الإرشاد : ج 1 ص 73.

صَمصَامِي وَ أَسَدِي وَ أَسَدُ اللَّهِ

(او )على است،جانشین من و عموزاده و برادر من و حیدر من(شیر

دلیر)(1)و صمصام من (شمشیر برّان) و شیر من و شیر خداست.(2)

در زیارت مولا امیرالمؤمنين عليه السّلام نیز می خوانیم :

السَّلامُ عَلَى أَسَدِ اللَّهِ فِي الوَغِى

سلام بر شیر خدا در میدان جنگ و کارزار .(3)

مولا امیرالمؤمنین علیه السّلام،در شعر خود در فتح خیبر و جنگ با مرحب و ... به این نام افتخار می کردند که در بسیاری از منابع معتبر شیعه امامیه (4)و نیز روایات بسیاری در کتب مخالفين(5) آمده که حضرت فرمودند: «أَنَا الَّذِي سَمَّتني أُمّي حَيدَرَةً...» که چند مورد از آن ذکر می شود.

حضرت علی علیه السّلام خطاب به مرحب خیبری و در جواب او چنین سرودند :

أَنَا الَّذِي سَمَّتنِي أُمِّي حَيدَرَةَ * ضِرغَامُ آجَامٍ وَ لَيثٌ قَسوَرَة

من آن کسی هستم که مادرم مرا «حیدر-شیر دلاور» نامیده مرد دلاور و شیر بیشه شجاعت هستم

ص: 363


1- یکی از نام های مولا امیرالمؤمنین علیه السّلام «حیدرة» به معنای شیر دلیر می باشد .
2- مناقب آل أبی طالب (عليهم السّلام): ج 3 ص 259.
3- المزار الكبير ابن المشهدی : ص 256 زیارت 10.
4- الإرشاد : ج 1 ص 127. الأمالی شیخ طوسی : ص 3 و 4 مجلس 1 ح 2 و مناقب آل أبی طالب (عليهم السّلام): ج 3 ص 129 و در ج3 ص 110- و قال جابر الجعفيّ : الحيدر هو الحازم النّظّار في دقائق الأشياء. وقيل : هو الأسد . و قال عليه السّلام : أَنَا الَّذِي سَمَّتَني أُمِّي حَيدَرَة .
5- ر.ک: موسوعه شرح إحقاق الحقّ: 5 و 16 و 18 و 21 و 30 و 32 و 33.

عَبَلُ الذِّرَاعَينِ شَدِيدُ القَصَرَةَ * كَلَيثِ غَابَاتٍ كَريهِ المَنظَرَة

بازوان قوی،گردن سخت و محکم دارم در میدان نبرد مانند شیر بیشه ها، صاحب منظری مهیب هستم

أَكيلُکُم بِالسَّيفُ كَیلَ السَّندَرَة * أَضرِبُکُم ضَرباً یُبَينُ الفِقرَة

با این شمشیر شما را به پیمانه(بزرگ)شمشیر می سنجم چنان ضربه ای (از میان) به شما می زنم که ستون مهره ها را آشکار کند(1).

ص: 364


1- دیوان امیرالمؤمنين (عليه السّلام): ص 216. عمدة عيون صحاح الأخبار:ص 148 فصل 17 ح 226 از صحیح مسلم از جزء 4 به سند خود از عمر بن الخطّاب بعد از کشتن عامر گوید: أرسلني رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم إلى عليّ عليه السّلام و هو أرمد و قال : لَأُعطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلاً يُحِبُّ اللَّهِ وَ رَسُولَهُ وَيُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ . قال : فأتيت عليّاً فجئت به أقوده و هو أرمد حتّى أتيت به رسول الله فبصق في عينيه فبرأ و أعطاه الرّاية و خرج مرحب فقال : قد علمت خیبر أنّي مرحب ... فقال عليّ عليه السّلام: أَنَا الَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي حَيْدَرَةَ كَلَيْثِ غَابَاتٍ كَرِيهِ النَّظِرَةِ أُوفِيكُمْ بِالصَّاعِ كَيْلَ السَّنْدَرَة قال فضرب رأس مرحب فقتله ثمّ كان الفتح على يديه . عمدة عيون صحاح الأخبار: 157 از صحیح ترمذی:به سند خود از سلمة گويد: أرسلني رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم إلى عليّ عليه السّلام و هو أرمد فقال : لَأُعطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلاً يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهِ وَيُحِبُّهُ وَ رَسُولُهُ . قال : فأتيت عليّاً عليه السّلام فجئت به أقوده حتّى أتيت رسول الله (صلّى الله عليه و آله) فبصق في عينيه فبرأ و أعطاه الرّاية فخرج مرحب فقال: قد علمت خیبر أنّي مرحب... فقال عليّ عليه السّلام: أَنَا اَلَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي حَيْدَرَةَ كَلَيْثِ غَابَاتٍ كَرِيهِ اَلْمَنْظَرَةِ أَوْ فِيهِمْ بِالصَّاعِ كُلِّ السَّنْدَرَة. قال : فضرب رأس مرحب فقتله و كان الفتح على يديه . عمدة عيون صحاح الأخبار: ص 150 و 151 فصل 7 ح 230 از تفسیر ثعلبی در تفسیر آیه کریمه: «وَ يَهدِيَكَ صِراطاً مُستَقِیماً» گوید: و ذلك في فتح خیبر و... فخرج مرحب صاحب الحصن و عليه مغفر معصفر و حجر قد ثقبه مثل البيضة على رأسه و هو يرتجز ويقول : قد علمت خیبر أنّي مرحب ... فبرز إليه عليّ صلوات الله عليه فقال:أَنَا اَلَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي حَيْدَرَةَ كَلَيْثِ غَابَاتٍ شَدِيدِ اَلْقَسْوَرَةِ أَكْتالُكُمْ بِالسَّيْفِ كَيْلَ اَلسَّنْدَرَة. فاختلفا ضربتين فبدره عليّ عليه السّلام بضربة فقدّ الحجر و المغفر و فلق رأسه حتّى أخذ السّيف في الأضراس و أخذ المدينة و كان الفتح على يديه. شرح نهج البلاغة إبن أبی الحدید:ج 1 ص 12 گوید :و كان اسمه الأوّل الذي سمّته به أمّه حیدرة باسم أبيها أسد بن هاشم و الحيدرة الأسد فغيّر أبوه اسمه و سمّاه عليّا. و قيل : إنّ حیدرة اسم كانت قريش تسمّيه به و القول الأوّل أصحّ يدلّ عليه خبره يوم برز إليه مرحب و ارتجز عليه فقال : أنا الذي سمّتني أمّي مرحبا. فأجابه عليه السّلام رجزاً: أَنَا الَّذِي سَمَّتني أُمِّي حَيدَرَةَ.

رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم در مقامی دیگر و در هنگام اعلان برادری خود با مولا امیرالمؤمنين عليه السّلام، برخی دیگر از نام های حضرت را برای مردم بیان می فرمایند که همگی به معنای شیر است :

أَيَّهَا النَّاسُ، هَذَا أَخي... مُستَأسَدٌ... حَيدَرَةٌ، قَسوَرَةٌ... غَضَنفَرٌ،هَمّامٌ، لَیثٌ، هَمهَامٌ.... (1)

هم چنین در خبری است که درندگان از حضرت ابوطالب علیه السّلام می گریختند امّا در راه شهر طائف شیری به استقبال آن حضرت آمد و دم تکان داده و تملق می کرد و جلوی خود را به خاک مالید، حضرت ابوطالب علیه السّلام به او فرمود:

بِحَقِّ خَالِقِكَ أَن تُبَيِّنَ لِي حَالَكَ

تو را به آفریدگارت سوگند می دهم که برای من حال خودت را روشن

ص: 365


1- غرر الأخبار : ص 118 فصل 10 في المفاضلة و الكلام فيها فمنها : عن جابر بن عبد الله رضی الله عنه ، قال : لمّا آخی رسول الله صلّى الله عليه و آله بين أصحابه و لم يؤاخ بين عليّ و بين أحد رأي في وجهه أثر الحزن ، فقال : ياعَلِيُّ، أَنتَ أَخِي فِي الدُّنيَا وَ الآخِرَةِ. وَضمّه إِلَيهِ ثمّ قال : .

کنی (دلیل این رفتار را بیان کنی).

شیر گفت :

إِنَّمَا أَنتَ أَبُو أَسدَ اللَّهِ، نَاصِرُ نَبِيّ اللَّهِ وَ مربّيه.

همانا شما پدر اسدالله و یار پیامبر خدا، و پدر کسی هستید که تربیت -یافته رسول الله است.

به دنبال این حادثه ، محبّت و ایمان حضرت ابوطالب نسبت به پیامبر بیشتر شد .(1)

چنان چه می بینیم معصومین صلوات الله عليهم در زمینه شجاعت و بیباکی از این تعبیر استفاده کرده اند و با توجه به موارد استفاده از آن است که می توان به مفهوم و مقصود آن پی برد و آشکار است که وجه این انتساب ، بیان شجاعتی است که در مبارزه و کشتن دشمنان خدا و پیامبر و اهل بیت از ایشان سر زده و تنها قدرت و توانایی و نیز بی باکی شیر وجه شبه قرار گرفته و مورد نظر بوده است و این که شیر حیوانی است که دهانش چنین و چنان است،هیچ ربطی به این موضوع ندارد. ضمن اینکه شیر صفات بسیار خوب دیگری نیز دارد که مجال ذکر آن نیست اما فراتر این که اخباری وجود دارد دالّ بر این که شیر ، جایگاه منحصر به فردی نسبت به آل الله عليهم السّلام دارد.

شیر، خاکسار و خادم آستان آل الله

از مواردی که در این زمینه می توان به آن اشاره کرد، روایتی است که درباره خضوع درندگان و فروتنی شیر در مقابل حضرت ابوطالب عليه السّلام گذشت .

ص: 366


1- مناقب آل ابی طالب (عليهم السّلام): ج 1 ص 27. در برخی نقل ها از خطبه امام سجاد عليه السّلام در شام نیز عبارت «اسدالله » درباره مولانا امیر المؤمنين و نیز حضرت حمزه صلوات الله عليهما آمده است، ر.ک : مقتل الحسين عليه السّلام ، خوارزمی : ج 2 ص 69-71. تسلية المجالس : ج 2 ص 391-396 و ....

شیر ، معترف به ولایت آل محمّد صلّى الله عليهم بوده و شیعیان و محبّان آل الله را نمی دارد و نمی آزارد .(1)

شیری که «کلب الله» نام گرفت...

چنان چه در بیان معنای واژه«کلب»گذشت ، یکی از معانی این واژه، «درنده» است و با توجه به روایات و اخباری که در زمینه نام گذاری شیر به«کلب الله»وارده شده است،مشخّص می شود که شیر مأموریت دارد دشمنان اهل بیت را بکشد و تکه تکه کند به همین دلیل در روایات ، به شیری که دشمنان خدا و پیامبر و اهل بیت را می درد و می خورد، «كلب الله» گفته شده است . بنابر این تسمیه شیر به «کلب الله»، متضمّن هیچ گونه ستایشی برای سگ نیست زیرا در این جا، مقصود از واژه«کلب »،حیوانی به نام«سگ» نیست بلکه مقصود شیر است که در جهت رضای خداوند تبارک و تعالی، دشمنان خدا را می درد. شیر «کلب الله» است یعنی موظف به دریدن دشمنان اهل بیت است و مراد از این تشبیه نیز همین است و صفت دیگری مدّ نظر نیست . در ادامه برخی از این متون، آورده می شود :

«كلب الله»و عتبة بن ابی لهب

وقتی رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم درباره جانشین خویش فرمودند: «او کسی است که «ستاره» در خانه اش فرود آید» و ستاره در خانه مولا امیرالمؤمنین عليه السّلام فرود آمد،برخی از اطرافیان پیامبر ، زبان به تهمت و کنایه گشودند و گفتند:«پیامبر از روی هوای نفس خود، چنین می گوید» و به دنبال این ماجرا، آیات ابتدای سوره نجم نازل شد .(2)

ص: 367


1- چنان چه تحت عنوان بنی امیّه لعنهم الله«سگان اهل شام» گذشت و در ادامه نیز خواهد آمد.
2- فریقین در روایات بسیاری، این ماجر را آورده اند .

والنَّجْمِ إِذَا هَوَى* مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى *وَمَا يَنْطِقُ عَنِ اَلْهَوَى* إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى

سوگند به ستاره آن گاه که فرود آید *که صاحب شما، گمراه نشده و به راه هلاکت نرفته است *و از روی هوای نفس سخن نمی گوید * آن چه می گوید، جز وحی الهی نیست (1)

عتبة بن ابی لهب (پسر ابولهب لعنة الله عليهما) در حضور پیامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم گفت :

كَفَرَتَ بِرَبّ النَّجَم

به خدای ستاره کافر شدم .

پیامبر فرمود:

أَمَّا تَخَافٌ أَن يَأكُلَكَ كَلبُ اللَّهِ؟!

آیا نمی ترسی که «كلب الله» تو را بخورد؟

او برای تجارتی به يمن رفت،نیمه های شب بود که صدای غرش شیر شنیدند . عتبه به همراهانش گفت:«من به خاطر نفرین محمّد، خورده خواهم شد» . همراهانش دور او را گرفتند ولی به خواب رفتند، شیر آمد و عتبه را گرفت و آنان فقط صدای شیر را شنیدند.

این ماجرا در روایات بسیاری ، در کتب فریقین (شیعه و مخالفين) آمده است. در جایی دیگر نیز آمده است که عتبه گفت :

كَفَرتَ بِالَّذِي دَنَا فَتَدلِّی

ص: 368


1- سوره (53) النّجم آیات 2 الی 5.

نسبت به (نبوت) آن کس که نزدیک شد و باز نزدیک شد ، کافر شدم(1) سپس آب دهان به روی پیامبر انداخت . پیامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم فرمود :

اَللَّهُمَّ سَلِّط عَلَيهِ كَلباً مِن كِلابِكَ

خدایا سگی از سگانت را بر او چیره کن.

آنان برای تجارت به سمت شام رفتند.به منزل گاهی رسیدند. راهبی که درون دِیر (عبادت گاه نصرانیان ) بود ، گفت : این جا منطقه ای است که درندگان هستند . ابولهب گفت :

يَا مَعِشَر قُرَيشِ، أَعينُونَا هَذِهِ اللَّيلَةِ إِنِّي أَخافَ عَلَيهِ دَعوَةٍ مُحَمَّدٍ

ای قریشیان،ما را یاری کنید،امشب شبی است که به خاطر نفرین محمد برای پسرم، ترسانم .

بدین جهت ، شترها و اثاثیه را دور هم جمع کردند و بالاترین مکان را برای عتبه قرار داده و دور او خوابیدند. شیر آمد و یکی یکی صورت های آنان را بو می کشید ، سپس دمش را تکان داده ، پرید و حمله کرد و با دستش ، ضربه ای به او زد و او را مجروح ساخت . (عتبه ) گفت : مرا کشت. و همان جا مُرد .(2)

ماجرا به نقل عبادة بن صامت چنین است:در حالی که جابر بن عبدالله در مسجد نماز می خواند، عرب بیابان گردی برخاست و گفت : بگو بدانم آیا در زمان رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم ، حیوانی سخن گفت؟ گفت : آری. پیامبر

ص: 369


1- مقصود او،کفر نسبت به نبوت رسول الله بود که مقام«دنی فتدانی» در سوره (53) النّجم آیه 9 ویژه ایشان است(ر.ک: تفسير القمّى : ج 2 ص 334، علل الشّرائع : ج 1 ص 276 ب185 ح1، بحار الأنوار : ج 3 ص 315 ح 11 و ج 9 ص 239 ح 139).
2- الخرائج و الجرائح : ج 1 ص 57.

صلّی الله عليه و آله و سلّم، عتبة بن ابی لهب را نفرین نموده ، فرمود:

قَتَلَكَ كَلبُ اللَّهِ

«كلب اللّه» تو را بکشد.

پس از آن، روزی رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم،در میان گروهی از اصحاب خویش ، بیرون آمد تا این که در علف زارهای مکه اتراق کردیم. عتبه مخفیانه بیرون آمد و دور از اصحاب پیامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم، اتراق کرد تا حضرت محمّد را به قتل برساند در حالی که مردم نمی دانستند . چون شب شد ، شیری آمد و عتبه را گرفت و او را از میان کاروان بیرون برد و غرّشی کرد که تمام کاروانیان ساکت شدند و آن را شنیدند. آنگاه با زبان ساده به سخن آمده و می گفت :

هَذَا عَتِبَةٌ بِي أَبِي لَهَبِ خَرَجَ مِنَ مَكّةٍ مَستَخفِياً يَزعِمُ أَنَّهُ يَقتِلُ مُحَمَّداً

این عتبه پسر ابولهب است که مخفیانه از مکه خارج شده و گمان دارد

که محمّد صلّی الله عليه و آله را خواهد کشت .

سپس او را درید و قطعه قطعه کرد ولی چیزی از آن نخورد.(1)

بوسه «کلب الله» بر گام های اباالحسن عليهما السّلام

ابن وهبان و فتّاک گویند:به بیشه ای رفتیم و شیری را دیدیم که در میانه راه خوابیده است و بچه هایش پشت او هستند.چهار پای خود را گرداندم تا به عقب بازگردم، امیر المؤمنين عليه السّلام فرمودند :

إِلَى أَيْنَ أَقْدِمْ يَا جُوَيْرِيَةُ بْنِ مُسْهِرٍ إِنَّمَا هُوَ كَلْبُ اللَّهِ

کجا؟ ای جويرية بن مسهر، پیش بیا، این همان «کلب الله» است.

ص: 370


1- الخرائج و الجرائح : ج 2 ص 521 ح 29.

سپس این آیه را تلاوت فرمود :

ماَ مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِها إِنَّ رَبِّي عَلَى صِراطٍ مُستَقیِمٍ

هیچ جنبنده ای نیست جز اینکه او(خداوند تبارک و تعالی)موی پیشانی وی را گرفته(یعنی بر او چیره)است،به راستی پروردگار من بر راه راست است. (1)

شیر به سوی امیر المؤمنين عليه السّلام آمد و دم تکان می داد و می گفت :

اَلسَّلامُ عَلَيكَ يَا أَمِيرَ المُّؤمِنِينَ وَ رَحمَةَ اللَّهِ وَ بَرَكَاتَهِ يَابنِ عَمّ رَسَولُ اللَّهِ.

مولانا امیر المؤمنين عليه السّلام فرمود:

وَعَلَيكَ السَّلامَ يَا أَبَا الحَارِثِ مَا تَسبيحُكَ؟

و علیک السّلام ای شیر ، تسبیح تو چیست؟

عرض کرد:

أَقُولُ سُبْحانَ مَنْ أَلْبَسِي الْمَهابَةَ وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِ عِبَادِهِ مِنِّي المُخَالَفَةِ

می گویم: منزّه است آن که به من لباس هیبت پوشانده و در دل های بندگانش، ترس از مرا قرار داده است.(2)

ص: 371


1- سوره (11) هود (عليه السّلام) آیه 57.
2- مناقب آل ابی طالب(عليهم السّلام):ج 2 ص 303.الصّراط المستقیم : ج 1 ص 59 فصل 1: و روی ابن وهبان و الفتّال في كتابيهما عن جويريّة بن صخر أنّه خرج مع عليّ نحو بابل فرأى الأسد باركا في الطريق فمكث ليرجع فقال عليه السّلام : إِنَّمَا هُوَ كَلبُ اللَّهِ. ثُمَّ تَلَا : مَا مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها ...فأقبل الأسد إليه مسلّما عليه. اليقين : ص 254 ب 88 و صفحه 394 ب 143 از کتاب الأربعين ابن ابی الفوارس حدیث 34 به سند خود از منقذ بن الأبقع اسدی حکایت همین شیر با اختلافی اندک آمده است .

در نقلی دیگر، جويرية بن مسهر گوید:همراه با امیر المؤمنين ، در حالی که سومی نداشتیم، به سوی منطقه بابل ، بیرون شدم، حضرت رفتند و من در شوره زار حرکت می کردم که شیری را دیدیم که سر راه خوابیده بود و ماده شير او ، پشت سرش بود و بچه های ماده شیر ، پشت سر ماده شیر قرار داشتند. چهار پای خود را زدم تا به عقب بروم . امام فرمودند :

أَقْدِمْ يَا جُوَيْرِيَةُ! فَإنَّمَا هُوَ كَلْبُ اَللَّهِ، ومَا مِن دَابَّةٍ إِلَى اَللَّهِ [هُوَ] آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا لاَ يَكْفِي شَرَّهَا إِلاَّ هُوَ.

ای جویریه، نزدیک بیا که به راستی او«کلب الله»است و هیچ جنبنده ای نیست جز اینکه خداوند،[اوست که]موی پیشانی اش را گرفته (بر او چیره) است، هیچ کس جز او ، شرّش را کفایت نمی کند.

دیدم شیر به سوی امام پیش آمده و با تکان دادن دُم، برای حضرت دم جنبانده و تملق می کند . به حضرت نزدیک شده ، سپس صورتش را به پای مولا می کشید . سپس الله - عزّوجل - او را به زبان آورد، با زبانی فصیح و شیوا سخن گفت، عرض کرد:

اَلسَّلامُ عَلَيكَ يَا أَمِير المُؤمِّنِينَ، وَ وَصِّي خَاتِم النَّبِييِّن.

امام عليه السّلام فرمود:

وَ عَلَيكَ السَّلامُ يَا حَيدَرَةُ! مَا تَسبِيحُكَ؟

سلام بر تو ای شیر . تسبیح تو چیست؟

عرض کرد:

أَقُولُ سُبْحانَ رَبِّي سُبْحانَ إِلَهِي سُبْحَانَ مَنْ أَوْقَعَ اَلْمَهَابَةَ وَ الْمَخافَةَ فِي قُلُوبِ عِبادِهِ مِنِّي سُبْحانَهُ سُبْحانَهُ.

می گویم: منزّه است پروردگارم. منزه است آن که هیبت و ترس از مرا

ص: 372

در دل های بندگانش نهاد. منزّه است او ، منزّه است او(1).

شعر و شاعر و «کلب الله»...

حکیم بن عباس کلبی ، شعری در هجو حضرت زید شهید فرزند امام زین العابدین عليهما السّلام سرود، بدین مضمون:

صَلَبَنَا لَكُم زِیداً عَلَى جِذعِ نَخلَةٍ *** وَلَم أَرَ مَهدِيّاً عَلَى الجِذعِ يُصلَبُ

زید (فرزند امام سجّاد)را برای شما بر پایه درخت خرما، به صلیب کشیدیم (دار زدیم) *** و ندیدم که مهدی بر ساقه درخت خرما، به صلیب کشیده شود

وَ قِستُم بِعُثمانَ عَلِيّاً سَفاهَةً *** وَ عُثمَانُ خَيرٌ مِن عَلِىٍّ وَ أَطيَبُ

و از روی نادانی، عثمان را با على مقایسه کردید *** در حالی که عثمان از علی بهتر و پاک تر بود.

خبر آن، به امام صادق عليه السّلام رسید. امام دست به سوی آسمان بلند کرد در حالی که دستانش می لرزید، سپس فرمود:

اللَّهُمَّ إِنَّ كَانَ عَبدُكَ كَاذِباً فَسَلِّط عَلَيهِ كَلبَكَ

الاها،اگر بنده ات(در گفتارش)دروغ گو است،سگِ خودت را بر او چیره ساز .

بنی امیه ،او را به کوفه فرستادند،در همان حال که در کوچه های کوفه می چرخید ، شیر او را درید و خبرش به جعفر( بن محمّد عليهما السّلام) رسید،حضرت برای خداوند به سجده افتادند و سپس فرمودند :

الحَمدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنجَزَنا وَعدَنا.

سپاس ویژه خداوندی است که به آن چه به ما وعده داد ، وفا نمود .(2)

ص: 373


1- عدّة الداعی : ص 97.
2- مناقب آل ابی طالب (عليهم السّلام): ج 4 ص 234. ر.ک: کشف الغمّة : ج 2 ص 203 .

«اسدالله» درون پرده...

علىّ بن يقطين گوید:(هارون) الرشید (عليه اللّعنة) مردی را خواست که به وسیله وی،امر(امامت)ابی الحسن موسی بن جعفر را باطل وخاموش سازد و حضرت را در مجلس شرمنده کند.مرد افسون گری را برای او آوردند. چون سفره گستردند، با نان ها نیرنگی باخت که خادم ابی الحسن ، هرگاه می خواست گِرده نانی بردارد، از جلوی دستش می پرید . هارون از شادی و خنده از جا پریده بود، لحظه ای نگذشت که امام ابوالحسن عليه السَّلام سر مبارک را به سوی شیری که بر روی برخی از پرده ها ، کشیده شده بود، بلند کرده فرمود:

يَا أَسَدَ اللَّهِ، خُذ عَدُوَّ اللَّهِ

ای شیر خدا، دشمن خدا را بگیر (بخور).

(راوی) گوید : (به امر امام) آن تصویر(جان گرفت و )مانند بزرگ ترین درندگان ، جَست و آن جادوگر را بلعید.هارون و همراهانش ، غش کرده و به رو افتادند و از ترس شگفتیِ آن چه دیدند، عقل از سرشان پرید. چون پس از اندکی به هوش آمدند، هارون به ابی الحسن عليه السّلام گفت :

أَسأَلُكَ بِحَقِّي عَلَيكَ لَمَّا سَألتَ الصّورَةَ أَنَّ تَردّ الرَّجَل.

به حقّی که بر(گردن)شما دارم که از این تصویر بخواهی آن مرد را

برگرداند.

امام فرمود:

إِنْ كَانَتْ عَصَا مُوسَى رَدَّتْ مَا اِبْتَلَعَتْهُ مِن حِبَالِ القَومِ وَعِصِيِّهِم فَإِنَّ هَذِهِ اَلصُّورَةَ تَرُدُّ مَا اِبْتَلَعَتْهُ مِنْ هَذَا اَلرَّجُلِ

اگر عصای موسی آن چه را که از رشته ها و چوب دستی های جادوگران بلعید، باز گرداند ، این تصویر نیز آن چه را از این مرد بلعيد،

ص: 374

باز می گرداند .

آن (معجزه امام) کار آمد ترین چیزی بود که(امام)در رهایی و آسودگی خویش (عملی نموده) بود .(1)

در این جا؛ شیری که به امر امام حیات می یابد و دشمن حضرت را می خورد، عنوان «اسدالله» دارد.

شیری که «سفینه» را نجات داد...

از جمله معجزات ، آن است که از ابن الأعرج نقل شده مبنی بر این که «سفینه» غلام رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم گوید:برای جنگ راه افتادم، (کشتی) شکست و کشتی و آن چه درونش بود،غرق و رها شد، در حالی که تنها یک پارچه کهنه رویم بود که مانند لنگ دور کمر پیچیده بودم، روی تخته پاره ای قرار داشتم و تخت پاره پیش آمده، مرا روی کوهی در دریا، پرتاب می نمود، چون (از کوه ) بالا رفتم و گمان کردم که نجات یافته ام،موجی به سویم آمد و مرا از جای کند، چندین بار با من چنین کرد. سپس(از موج) بیرون شدم و به سرعت به ساحل دریا رفتم در نتیجه (موج) به من نرسید .

به خاطر سلامتی ام ، خدا را شکر کردم.در همان حال که قدم می زدم، شیری مرا دید ، پیش آمده، می غرید، می خواست مرا بدرد ، دستم را به سوی آسمان بلند نموده ، گفتم :

اللَّهُمَّ إِنِّي عَبدِكَ وَ مَولِى نَبِيَّكَ نَجِيَتنَة مِن غَرَقَ أَفتَسلَّط عَلَي سَبعِكَ؟!

الاها من بنده تو و غلام پیامبر تو هستم، مرا از غرق شدن رهانیدی،

ص: 375


1- الأمالی شیخ صدوق : ص 148 مجلس 29 ح 19.

آیا پس از آن، مخلوق درندهات را بر من چیره می سازی؟

به من الهام شد که بگویم :

أَيُّها اَلسَّبُعُ أَنَا سَفِينَةُ مَوْلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ إِحْفَظَ رَسُولِ اَللَّهِ فِي مَوْلاَهُ.

ای شیر،من«سفینه»،غلام رسول الله صلّى الله عليه و آله هستم،حقّ رسول الله را درباره غلامش رعایت کن.

به خدا سوگند، غرش را رها کرد و پیش آمده مانند گربه ، گونه اش را یک بار به این پا و یک بار به پای دیگرم می کشید و به نرمی به چهره ام می نگریست .

سپس کمرش را پایین آورد و به من اشاره کرد که سوار شو،بر پشتش سوار شدم.شتابان برایم می دوید و چنان سرعت داشت که بر جزیره ای فرود آمد که در آن درختان سرسبز و میوه ها و چشمه گوارایی بود که شگفت زده و سرگردانم نمود.ایستاد و به من اشاره کرد که پیاده شو.پیاده شدم و (شیر) روبرویم ایستاده ، می نگریست.

از آن میوه ها چیدم و خوردم و از آن آب نوشیدم و سیراب شدم. برگی را برداشته ، برای خود شلوارش کردم و پوشیدم و با برگی دیگر ، خود را پوشاندم.برگی را نیز به صورت کیسه در آوردم و از آن میوه ها پر کردم و تکه پارچه ای را که همراهم بود،خیس کردم تا چون تشنه شدم، فشار دهم و آب بنوشم.

وقتی کارم تمام شد،شیر به سویم آمده،پشتش را پایین آورد،سپس به من اشاره کرد که سوار شو.چون سوار شدم،از راهی غیر از آن که من آمده بودم، مرا به سوی دریا پیش برد. چون به ساحل دریا رسیدم، دیدم یک کشتی در دریا، حرکت می کند.از دور به آنان اشاره کردم،اهالی کشتی در حالی که

ص: 376

«تسبیح»و«تهليل»می گفتند ، گرد هم آمده ، می دیدند که مردی بر شیری سوار است . فریاد زدند:

یَا فَتِّی، مِن أَنتَ أَجِنِّي أُمَّ إِنسَيِّ؟

ای جوان، تو کیستی؟ پری هستی یا انسان؟

گفتم :

أَنَا سَفِينَةُ مَوْلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ رَاعِي اَلْأَسَدِ فِي حَقِّ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فَفَعَلَ مَا تَرَوْنَ.

من«سفینه»غلام رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم هستم.این شیر ،درباره من حق رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم را رعایت کرده، چنان کرد که می بینید.

چون نام رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم را شنیدند،بادبان کشتی را رها کردند و دو نفر را در قایقی کوچک،سوار نموده و لباس هایی را به آنان دادند ، آن دو نفر به سویم آمدند و من نیز از شیر پیاده شدم و شیر، خاموش ، کناری ایستاده، نگاه می کرد که من چه می کنم.آن ها لباس ها را به سویم انداختند و گفتند:آن را بپوش . من نیز پوشیدم. یکی از آن ها گفت :

إِركَبَ ظَهْرِي حَتَّى أَحْمِلَكَ إِلَى اَلْقَارِبِ أَيْكُونُ اَلسَّبْعَ أَرْعِي لِحَقِّ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ مِنْ أُمَّتِهِ

بر پشت من سوار شو تا تو را به قایق ببرم.آیا شیر نسبت به حقّ- رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم، از امّت ایشان، آگاه تر است؟

به شیر رو کردم و گفتم :

جَزَاكَ اللَّهَ خَيراً عَن رَسُولُ اللَّهِ.

خدا تو را از جانب رسول الله ، پاداشی نیکو دهد .

ص: 377

به خدا سوگند؛اشک هایش را دیدم که بر روی گونه اش جاری می شود. تا وقتی وارد قایق شدم،از جایش حرکت نکرد.سپس پیش آمده ، لحظه لحظه، متوجه من بود تا وقتی از نگاهش پنهان شدیم(1).

ص: 378


1- الخرائج و الجرائح : ج 1 ص 136 از او : بحار الأنوار : ج 17 ص 409 ب 5 ح 39. داستان سفینه غلام رسول الله صلِى الله عليه و آله و سلِم در برخی دیگر از کتاب های شیعیان : مناقب آل ابی طالب (عليهم السّلام): ج 1 ص 98: محمّد بن المنكدر في حديثه عن سفينة مولی رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم قال:كنت في البحر في سفينة فانكسرت فركبت لوحاً منها فطر حني في أجمة فيها الأسد فقلت : يا أبا الحارث ، أنا مولى رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم، فطأطأ رأسه ثم غمزني بمنكبه يسعى فما زال يغمزني حتّى وضعني على الطريق ثمّ همهم فظننت أنّه يودّعني. بحار الأنوار : ج 62 ص 81 ب 2ح 14 و روی محمّد بن المنكدر عن سفينة مولى رسول الله صلّی الله عليه و آله أنّه ركبت سفينة في البحر فانكسرت فركبت لوحاً فأخرجني إلى أجمة فيها أسد، فأقبل إليّ فقلت:أنا سفينة مولى رسول الله صلّى الله عليه و آله و أنا تائه،فجعل يغمزني بمنكبه حتى أقامني على الطريق ثمّ همهم فظننت أنّه السّلام. داستان سفینه غلام رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم در کتاب های مخالفين : إمتاع الأسماع،مقریزی : ج 5 صص 276-278 و دلائل النبوّة،أبو نعیم اصفهانی : ج 2 ص 583 قصة سفينة ح 535 و حلية الأولياء : ج 1 ص 369 ترجمة سفينة أبو عبدالرحمن رقم (74) و المطالب العالية:ج 4 ص 125 و 126 باب سفينة ح 4127 و دلائل النبوّة بیهقی : ج 6 ص 45 و 46 و از او نقل نموده است ابن کثیر در البداية و النهاية : ج 6 ص 162 و 163 و المستدرك:ج 2 ص 675 و 676، کتاب تواريخ المتقدّمين من الأنبياء و المرسلین حدیث 4235/ 245، و می گوید:این حدیث حسن صحيح الإسناد است و شیخین بخاری و مسلم آن را در کتاب های خود نیاورده اند،و ذهبي در التلخیص می گوید که این حدیث صحیح است . و در المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 701 و 702، کتاب معرفة الصحابة، باب ذكر سفينة ... ح 6548/ 2146 و ح 2148/6550 و البدایة و النهایة : ج 5 ص 316 و ج 8 ص 323 و تاریخ الإسلام : ج 2 ص 484و...

شیری که به کربلا آمد...

کتاب شریف کافی از ادریس بن عبد الله اودی روایت می کند که گفت : چون امام حسین شهید شدند، سپاهیان دشمن تصمیم گرفتند که بر پیکر ایشان اسب بتازانند.فضّه(خادمه حضرت زهرا عليها السّلام که در کربلا حضور داشت)خدمت حضرت زینب سلام الله عليها عرضه داشت:

يَا سَيِّدَتِي! إِنَّ سَفِينَةَ كُسِرَ بِهِ فِي اَلْبَحْرِ فَخَرَجَ إِلَى جَزِيرَةٍ فَإِذَا هُوَ بِأَسَدٍ فَقَالَ يَا أَبَا اَلْحَارِثِ أَنَا مَوْلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فَهَمهَمَ بَيْنَ يَدَيْهِ حَتَّى وَقَفَهُ عَلَى اَلطَّرِيقِ وَ اَلْأَسَدُ رَابِضٌ فِي نَاحِيَةٍ فَدَعينِي حَتَّى أَمضِيَ إِلَيهِ وَ أُعَلِمَهُ مَا هُمْ صَانِعُونَ غَداً،

بانوی من،کِشتی«سفینه» (که غلام پیامبر بود) در دریا شکست و او به قصد رفتن به یک جزیره، از کشتی خارج شد.(در آن جزیره)با شیری مواجه شد، به او گفت: ای اباالحارث (این واژه، کنیه شیر است،یعنی ای شیر)، من غلام رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم هستم. شیر ، چون چنین شنید ، در برابر او همهمه ای کرد تا این که راه را به وی نشان داد. اکنون آن شیر در منطقه ای جای دارد(که من از آن آگاهم)، به من اجازه دهید تا نزد او بروم و او را از کاری که آنان(دشمنان)فردا انجام میدهند، آگاه نمایم.

(راوی) گوید:فضّه نزد آن شیر رفت و گفت : ای اباالحارث.شیر سر خود را بلند کرد، (فضّه به او )گفت :

أَتَدرَي مَا يَرِيدُونَ أَنَّ يَعمَلُوا غَداً بِأبَي عَبدِاللَّهِ عَلَيهِ السَّلامِ؟!

ص: 379

يَرِيدُونَ أَنَّ يُوطِئُوا الخَيلِ ظَهَره.

آیا می دانی می خواهند فردا با پیکر اباعبدالله عليه السّلام، چه کنند؟

می خواهند، پشت ایشان را پای مال سمّ ستور نمایند.

(راوی ) گويد: آن شیر به راه افتاد تا این که دستش را روی پیکر مقدّس امام حسین علیه السّلام نهاد.سواران نزدیک شدند و چون او را دیدند، عمر بن سعد لعنه الله به آنان گفت:«این فتنه ای است مبادا آن را برانگیزید، برگردید».بدین جهت آنان از انجام این کار منصرف شده و بازگشتند .(1)

ص: 380


1- الکافی : ج 1 ص 465 باب مولد الحسين بن علیّ عليه السّلام ... ح 8. إثبات الهداة:ج 4 ص 36 ب 15ح1 و مدينة المعاجز:ج3 ص 469 ح 983/ 36 و بحارالأنوار : ج 45 ص 169 ب 39 ح 17 و المنتخب طریحی : ص 328 و رياض الأبرار : ج 1 ص 253 و عوالم العلوم و المعارف:ج 17 ص 304 همگی روایت را به نقل از کافی شریف آورده اند . الثّاقب في المناقب:ص 336 فصل 6 ح 279 عن إدريس بن عبدالله الأزديّ، قال : لمّا قتل الحسين صلوات الله عليه أراد القوم أن يوطّئوه الخيل ، فقالت فضّة لزينب عليها السّلام:ياسيّدتي ! إنّ سفينة مولى رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلمّ ركب البحر،فانكسرت السفينة ، فوقع إلى الجزيرة،فإذا هو بأسد، فقال : يا أبا الحارث! أنا مولى رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم. فهمهم السبع بين يديه حتّى أوقفه على الطريق ، و أسد رابض في ناحية،فدعيني أمضي إليه ، فأعلمه ما هم صانعون.فمضت إليه فقالت : يا أبا الحارث ، فرفع رأسه ثمّ قالت له : أتدري ما يريدون أن يصنعوا بأبي عبد الله صلوات الله عليه ؟! يريدون أن يوطّئوا الخيل ظهره . فمشی الأسد حتّى وضع يده على جسمه، فأقبلت الخيل ، فلمّا نظروا إليه قال لهم عمر بن سعد لعنه الله:فتنة ، فلا تثيروها. فانصرفوا-. علامه مجلسی رحمه الله درباره این روایت می نویسد:المعتمد عندي ما سيأتي في رواية الكافي أنّه لم يتيسّر لهم ذلك و يؤيّده ما سيأتي في الباب الآتي من كتاب النوادر لعليّ بن أسباط نقلاً عن الباقر عليه السّلام یعنی آنچه نزد من مورد اعتماد است به آن است که در روایت کافی خواهد آمد - که برای آنان میسّر نشد(که بر پیکر سیّدالشّهداء عليه السّلام، اسب بتازانند) و نیز این(مطلب را)تأیید می کند آن چه در باب بعدی ، از کتاب «النوادر» علىّ بن اسباط از امام باقر عليه السّلام خواهد آمد. (بحار الأنوار : ج 45 ص 60 بقیه باب 37. عوالم العلوم : ج 17 ص 304)

ص: 381

وارونگی...

اشاره

ص: 382

ص: 383

تمثيل، تشبیه و توصیف،از جمله صنعت های ادبی هستند که از دیرباز در زبان های مختلف کاربرد داشته و چنان چه می دانیم همگی بر اساس واقعیت های بیرون شکل می گیرد؛

یعنی از آن جا که «سگ» مجمع صفات رذیله و مذمومه بوده و حُسن و خیری برای آن مذکور نیست(1)و نیز بدین جهت که حتی اظهار وفا در سگ ، به خاطر حرص و طمع حیوانی است؛

تنها در ویژگی های ناپسند ، سگ به عنوان مثال آورده می شود، یا «مشبه به» واقع می گردد و یا برای توصیف موارد ناخوشایند،از ویژگی های سگ یاد می شود. اهل بیت علیهم السّلام نیز در صفت های زشت و ناپسند از تشبیه به سگ بهره برده اند که پیش از این به مواردی چند اشاره شد،مثلاً در روایتی از رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم آمده است :

ص: 384


1- مگر آن گروه از سگ ها که آموزش داده می شوند تا در شکار و نگهبانی کمک انسان باشند و این دو گروه،نیز در حدّ خودشان هستند.

العَائِد فِي هَبتِهِ كَالكَلبّ يَعودُ فِي قَيئِهِ(1).

یعنی هر که چیزی بخشیده باشد و باز خواهد چون سگی باشد که قی

کند و برود و باز خورد.(2)

بررسی متون تاریخی نیز نشان می دهد که در فرهنگ های مختلف، تشبیه به «سگ» - در منش یا آفرینش-تنها برای وجوه منفی کاربرد داشته اما ... اندکی دقت ، بسیار راه گشاست زیرا می تواند دلیل وارونه شدن آن را هویدا سازد ...

جایی که آیات قرآن کریم،در دنیا و آخرت،در وصف گمراهان و دوزخیان ، از این تشبیه استفاده می کند؛

جایی که آل الله عليهم صلوات الله ، در حق و واقع، از این توصیف و تشبیه و تحقق، برای صفات و افراد پست و پلید بهره می جویند؛

جایی که حتی در زبان و نیز در لغت،چنین توصیف و تشبیهی،درموارد ناخوشایند به کار می رود؛

کدامین دست ننگین،براساس باور موهوم «وفاداری سگ»، این چنین به اجتهاد در مقابل نصوص وحی برخاسته و توانسته این کاربرد را وارونه نموده ، خوبان و پاکان را به «سگ» تشبیه کند؟

ردّ پای ملای جامی

نام او عبدالرّحمان بن احمد بن محمد دشتی و لقب و کنیه او نورالدّین جامی "ملای جامی"، در قرن 9 می زیسته(3)، از مخالفین شیعه بوده و در صوفیه تابع

ص: 385


1- نهج الفصاحة : ص 577 کلمه 2000.
2- شرح فارسی شهاب الأخبار : ص 122 رقم 225.
3- رياض السّياحه شیروانی: ص 230

فرقه نقشبندیه است .(1)

وی در اشعار خویش بغض با امیر المومنین علیه السّلام را با بدگویی به حضرت ابوطالب علیه السّلام پدر بزرگوار آن حضرت آشکار می کند(2) (3) و با شیعیان امیر المؤمنین علیه السّلام نیز دشمن بوده و کار را به جایی می رساند که حتی به مکان های شیعه نشین نیز اهانت می کند:

سگ کاشی به از اکابر قم *** با وجودی که سگ به از کاشی است(4)

حال آنکه در مدح پادشاهان از مخالفین شیعه و حتی لامذهب (مانند ابوسعید گورگان و سلطان محمد فاتح)ثناها و قصیده های بسیاری دارد (5)

ردّ پای مارتین لوتر ...

مارتین لوتر (1546-11483م Martin Luther )،از جمله یهودیانی است که با نفوذ در میان مسیحیان و مخفی نمودن مسلک حقیقی خویش ، فرقه پروتستان

ص: 386


1- روضات الجنّات : ج 5 ص 287.
2- سلسلة الذّهب از مثنوی هفت اورنگ : ص 48 ریحانة الأدب : ج 1 ص 389 .
3- این همه در حالی است که کتاب های بسیاری درباره ایمان حضرت ابوطالب علیه السّلام تألیف شده و نیز احادیثی چند ، درباره عظمت ایمان والای ایشان وجود دارد. ر.ک : در کتب شیعه : ایمان ابی طالب ، شیخ مفید . منية الرّاغب في ایمان ابی طالب عليه السّلام، شیخ محمّد رضا طبسی نجفی.مواهب الواهب فی ایمان ابی طالب ، شیخ جعفر نقدی. و در کتب مخالفين : بغية الطّالب فی ایمان ابی طالب ، سيوطى. أسنى المطالب في نجاة ابي طالب ، احمد زینی دحلان. هم چنین رجوع کنید به موسوعه ارزشمند الغدير جلد7 و 8 که مفصّلاً به بحث درباره این موضوع از کتب مخالفین پرداخته است .
4- روضات الجنّات : ج 5 ص 288 .
5- ریحانة الأدب : ج 1 ص 386

را پدید آورده و از نخستین زمینه سازان شکل گیری«صهیونیزم مسیحی» به شمار می رود ....(1)

آن چه در تعليمات و اظهارات لوتر جلب توجه می کند، عنایت ویژه و شگفت او نسبت به قوم یهود است.جنبش پروتستانتيزم،در ترویج این باور همت گمارد که یهودیان ، امت برتر و برگزیده ی خداوندند.(2) جنبش اصلاحی لوتر با طرح ضرورت بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین ، به عنوان مقدمه و تمهيد ظهور مجدد عیسی مسیح، خدمت بزرگی به یهودیان کرد. اساساً مذهب پروتستان ، ساخته و پرداخته یهودیان می باشد و میان این مذهب و فراماسونری پیوندی اصيل وجود دارد .(3)

لوتر شدیداً به کلیسا حمله کرد و پاپ و اسقف ها را مردمانی دیوانه خواند. وی آنها را متهم کرد که با یهودیان رفتاری داشته اند که مناسب حال سگ هاست، نه انسان ها(4) .

ص: 387


1- «آبراهام بی الیزر هالوی» خاخام کابالیست ، معتقد بود که «لوتر در پنهان فردی یهودی بود و می کوشید تا مسیحیان را آرام آرام به یهودیت متمایل نماید».در«دانشنامه يهود» نیز لوتر را «یهودی پنهان کار متجدد» نامیده اند و خود لوتر در اوج کشاکش با کلیسای کاتولیک گفته بود:«روی سخنم با کاتولیک ها است،اگر از این که مرا کافربنامند خسته شده اند، بهتر است مرا یهودی بنامند»(صاحب خلق ، نصير / پروتستانتيزم، پیوریتانیسم و مسیحیت صهیونیستی / هلال / 1383/ ص 29 و 30)
2- المسيح اليهودي و نهاية العالم ، رضا هلال : صص 30 و 31.
3- ر.ک : الصليبيون الجدد ، يوسف العاصى الطويل : ص 23-25 .
4- یهودیت، عبدالرحيم سلیمانی اردستانی:ص 280 به نقل از : انجمن فرهنگی او تصرهتورا ، تاریخ قوم یهود : ج 3 ص 150.

اما همین مارتین لوتر است که در کتاب «مسیح، یهودی متولد شد»(1)نوشت : یهودیان فرزندان خدایند و ما بی کسان ، میهمان آنان هستیم ... و باید خشنود باشیم که چون سگان ، از آن چه از دست ولی نعمتمان فرو می افتد،ارتزاق کنیم ... .(2)

و این نخست دست پلید در این عرصه بود که مسیحیان متدین را به سگان تشبیه نمود و وفای دروغین سگ را به قصد تحقیر و تمسخر، سرمشق رفتار آنان معرفی نمود در حالی که هرگز یهودیان را در خور چنین تشبیهی ندید و ندانست .

گذشته از عوامل داخلی یهودیان که موجب شکل گیری صهیونیسم شد، عللی بیرونی و حتی در مواردی قدرت مندتر از زمینه سازی های خود یهودیان در شکل گیری جنبش صهیونیسم دخیل بود که مهم ترین آن را می توان پروتستانتيزم مسیحی نام برد. به نظر پژوهشگران اگر جنبش اصلاح مذهب پروتستانتيزم نبود، مطمئناً صهیونیسم به صورت قدرت مند امروزی ظاهر نمی شد.

ظهور پروتستانتيزم،با استقبال گستردهی یهودیان روبه رو شد؛ زیرا این جنبش موجب بروز شکاف و عناد میان دشمنان ایشان(یعنی مسیحیان) گردید.این استقبال به پروتستان ها چندان ادامه یافت که اعلام داشتند: «پروتستانه ا گرچه رسماً یهودی نیستند، اما از فِرَق وابسته به یهودیان به شمار می آیند» .(3)

اکنون، به روشنی آشکار شد که چه کسی؟و با کدامین هدف؟خوبان را به سگان تشبیه نمود تا این تشبیه ناپسند را نیکو جلوه دهد و به گونه ای وارد عمل شود تا مخاطب نیز، وی را همراهی نماید؟....

ص: 388


1- این کتاب در سال 1523 میلادی منتشر شد و در همان سال، 7 بار به چاپ رسید .
2- المسيح اليهودي و نهاية العالم : ص 63.
3- جذور الإنحياز ، يوسف الحسن : ص 89.

برای نخستین بار به نام اسلام

اما جایی که سخن دیگری بیان می شود، عرفان و تصوف است:در ادبیات عرفانی و صوفيانه ، سگ مورد توجه و علاقه و عنایت است.در آثار عرفانی، چون تذكرة الاولياء عطار ، کشف الاسرار میبدی ، نفحات الانس جامی ، اسرار التوحيد، مثنوی جلال الدین بلخی و بسیاری دیگر از آثار سران عرفان و تصوف ، صفات نیکویی برای سگ ذکر می شود .

تقدّس ساختگی: شیطان «سگ تربیت شده خدا»

عده ای از سران اهل تصوف و عرفان می گویند :

شیطان سگ خداست،پروردگار عالم آن را خلق و تربیت کرد که به موقع به دشمنان او حمله کند؛ مانند سگی که صاحبش آن را تربیت می کند که به موقع به دشمن حمله کند. اموال و ثروت صاحبش را از گزند غارت گران حفظ نماید و دشمنان را از در خانه او براند و دور کند؛ به همین ترتیب خداوند متعال شیطان را آفرید تا هر کس از زیر فرمانش خارج شود،شیطان هم چون سگ تعلیمی او را برباید و به زیر

فرمان خود ببرد.

اما اگر بنابر این عقیده سخیف باشد، آن چه شیطان انجام می دهد، نه از جانب خودش بلکه به تعليم الهی و به عبارت دیگر انجام وظیفه است !!! اگر از این که گمراهان به اغوای شیطان گمراه شدند، دست برداریم ، باز هم یک نقطه تاریک باقی می ماند و آن این که اگر شیطان بر اساس دستور الهی چنین و چنان می کند،

ص: 389

دیگر نباید بازخواست و مجازات شود، آیا به حق، چنین است؟؟؟...(1)

ریشه در تصوف و عرفان

منشأ تمام آن چه در آثار این افراد در باب فضیلت سگ ذکر شده، حکایت هایی ساختگی است که هیچ یک سند و منبع معتبر و قابل استنادی ندارد و جالب این جاست که راویان احادیث ، برای حفظ آثار ائمّه اطهار علیهم السّلام، بسیار همّت گمارده و به استاد و منابع معتبر استناد می کنند ولی باز نقد و ردّ روایات بسیار شایع و رایج است ولی کافیست یک داستان در کتاب هایی نظیر گلستان یا بوستان سعدی ، مثنوی ملای رومی، تذكرة الأولياء عطار نیشابوری و ... آورده شده باشد، حتی اگر از خدا هم نقل شود، پذیرفته می شود و کسی در پی بررسی آن نیست !!!...

افسوس و صد افسوس که چه بسیار پیروز هستند مشتی بیماردل که تنها و تنها، به دنبال دور کردن اندیشه ها و دل ها از معارف وحی می باشند و دریغ که چه بسیارند مسحور دروغها و بافته های آنان ....

یکی از این حکایت ها، داستان زیر است :

روزی روزگاری ، عابد خدا پرستی بود که در عبادت کده ای در دل کوه راز و نیاز خدا می کرد،آن قدر مقام و منزلتش پیش خدا زیاد شده بود که خدا هر شب به فرشتگانش امر می کرد تا از طعام بهشتی، برای او

ص: 390


1- اما فریاد افسوس جایی بالا می رود که برخی از واعظان نیز چنین سخنی را مطرح نموده و شیطان را «سگ تربیت شده خدا»،«سگ دست آموز خدا»، «سگ خدا» و «سگ درگاه خدا» نامیده اند ... این جاست که دیگر سخن یارای استمرار ندارد و تنها فریاد اعتراض بر زبان قلم جاریست ...

ببرند ... و او را بدین گونه سیر نمایند . بعد از 70 سال عبادت ، روزی خدا به فرشتگانش گفت : امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم . آن شب عابد هر چه منتظر غذا شد، خبری نشد، تا جایی که گرسنگی بر او غالب شد. طاقتش تمام شد و از کوه پایین آمد و به خانه آتش پرستی که در دامنه کوه منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد، آتش پرست 3 قرص نان به او داد و او به سمت عبادت گاه خود حرکت کرد. سگ نگهبان خانه آتش پرست به دنبال او راه افتاد ، جلوی راه او را گرفت ...؛

مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت تا برگردد و بگذارد او به راهش ادامه دهد، سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت، مرد قرص دوم تان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود اما سگ دست بردار نبود و نمی گذاشت مرد به راهش ادامه دهد.مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت : ای حیوان تو چه

بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد اما تو نگذاشتی آن را ببرم؟ به اذن خدای عزّوجل ، سگ به سخن آمد و گفت : من بی حیا نیستم، من سال های سال سگ در خانه مردی هستم، شب هایی که به من غذا داد پیشش ماندم، شب هایی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم، شب هایی که مرا از خانه اش راند، پشت در خانه اش تا صبح نشستم ... تو بی حیایی ، تو که عمری خدایت هر شب غذای شبت را برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد، یک شب که غذایی نرسید ، فراموشش کردی و از او بریدی و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک

ص: 391

آتش پرست آمدی و طلب نان کردی...مرد با شنیدن این سخنان منقلب شد و به عبادت گاه خویش بازگشت و توبه کرد.

البته داستان مذکور منبع و سند قابل استنادی ندارد و مشهوری بی سند است .

داستان دیگر:حکایت در معنی تواضع و نیازمندی از باب چهارم بوستان سعدی

از ویرانه ای عارفی ژنده پوش *** یکی را نُباح(1)سگ آمد به گوش

به دل گفت:کوی سگ اینجا چراست؟ *** در آمد که درویش صالح کجاست؟

نشان سگ از پیش و از پس ندیده *** به جز عارف آن جا دگر کس ندید

خجل باز گردیدن آغاز کرد *** که شرم آمدش بحث آن راز کرد

شنید از درون عارف آواز پای *** هَلا گفت : بر در چه پایی؟ در آی !

نپنداری ای دیده روشنم *** کز ایدَر سگ آواز کرد، این منم

چو دیدم که بیچارگی می خرد *** نهادم ز سر کبر و رای و خرد

چو سگ بر درش بانگ کردم بسی *** که مسکین تر از سگ ندیدم کسی

آیا به حق این آن چیزی است که باید از عرفان نصیب ما شود؟صدای سگ در آوردن؟به کدام توجیه؟به توجيه خضوع به درگاه الهی ؟ کدام یک از انبیاء و اوصیاء چنین کردند؟و آیا کسی می تواند والاترین بودن فرد فرد ایشان را انکار کند؟آیا کسی جرأت دارد اشرف الخلائق اجمعین بودن رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم را انکار کند؟ کیست که در مقام معرفة الله ؟یا در مقام خضوع به درگاه الهی با رسول الله مقایسه شود؟ اصلا هیچ کس با آل الله مقایسه نمی شود...حال آیا در سیره رسول الله ، چنین عملی ذکر شده است ؟ اسوه ما رسول الله است یا مشتی نادان ندار که از سرِ نداری به قیاس روی آورده اند و براساس اوهام خویش ،

ص: 392


1- صدای ناله .

تواضع را تعریف می کنند؟

اکنون آشکار شد که صدای سگ در آوردن در پیشگاه خدا و اولیاء خدا عليهم السلام ، هیچ ربطی به نصوص وحیانی نداشته بلکه برخاسته از نظرات شخصی و قیاس های نفسانی است ؟!...

حکایت دیگر،حکایت جُنید(1)و سیرت او در تواضع از باب چهارم بوستان سعدی است :

...ره این است سعدی که مردان راه *** به عزت نکردند در خود نگاه

از آن بر ملایک شرف داشتند *** که خود را به از سگ نپنداشتند

در تمثیل های سعدی به«سگ اصحاب کهف »نیز اشاره ای همراه با تعریف و تمجید از سگ آورده شده،حتی برای سگ مذکور صفت«مردم شدن» آورده شده :

سگ اصحاب کهف روزی چند *** پی نیکان گرفت و مردم شد

حال آن که تمام استفاده ای که از این ماجرا می شود این است که اصحاب کهف سگ نگهبانی را همراه داشتند و آن سگ در دهانه غار - یعنی محلی غیر از جای استراحت اصحاب کهف - آرمیده بود.

بنابراین تنها نکته قابل توجه در این جا، همراه داشتن یک سگ نگهبان توسط ایشان است نه این که آن سگ مردم شد،بلکه این بیان،در تضاد آشکار با کلام خداوند تبارک و تعالی است زیرا قرآن کریم، باز هم او را در شمار اصحاب کهف وارد نمی داند و در ضمن آیاتی که سخن از تعداد اصحاب کهف آمده، سگ آنان را جدای از ایشان ذکر می کند .(2)

ص: 393


1- ابوالقاسم جنيد بن محمّد بغدادی (ت297ه) او از بزرگان صوفیه است .
2- رجوع کنید به بخش «ناگزیر از قبول / بیان قرآن کریم درباره سگ».

سعدی هم چنین در جایی دیگر می گوید :

من سگ اصحاب کهفم بر در مردان مقیم *** گرد هر در می نگردم، استخوانی گو مباش

فخرالدین عراقی که یکی دیگر از صوفیه است ، چنین می سراید:

بر سر کویت چون سگان هر سحری کنم فغان *** هیچ نگویی : ای فلان ، تو ز سگان کیستی؟

در یکی دیگر از اشعار خویش نیز می گوید :

شرفست آنکه بوسم قدم ملازمانت *** به کمین استخوانی که برد هما ز خوانت

همه شب نهاده ام سر ، چو سگان بر آستانت *** که رقیب در نیاید به بهانه گدایی

البته از این موارد در سروده های صوفیه و اهل عرفان ، کم نیست :

سید جام چون سگان کوی او *** به انتظار لقمه ای از بهر وصل دلبر است

حکایت دیگر از جنید بغدادی(1) است :

نقل است که شبی با مریدی در راه بود سگی بانگی زد و صدایی کرد، جنید در پاسخ به آن سگ لبیک گفت ، مرید او علت این کار را جویا شد در پاسخ گفت : سر و صدای سگ را از قهر خداوند متعال دیدم و

حق تعالی را در او یافتم. (العياذ بالله) (2)

داستان دیگر،در الهی نامه عطار در حکایت بوسعيد با صوفی و سگ آمده است بدین شرح که یک صوفی بر سر راه خود، با عصایش به سگی زد و او را مجروح

ص: 394


1- او یکی دیگر از سران صوفیه است .
2- pasokhbesufi.blogfa.com

نمود. سگ نزد بوسعید می آید و بوسعید نزد آن صوفی رفته او را عتاب می کنند . صوفی توضیح می دهد که سگ لباس مرا نجس کرد و من نیز با عصا او را زدم . ولی سگ آرام نمی گرفت .بوسعيد خطاب به سگ می گوید: «غرامت آسیبی که به تو رسیده ، با من باشد و حساب را به قیامت واگذار مکن».سگ نیز پاسخ وی را می دهد : من دیدم او جامه صوفیان پوشیده ، گمان کردم از گزند او در امان هستم. لباس صوفیان که جامه اهل سلامت است از تن او بیرون آور».

اگر کمی به متن حکایت دقت کنیم ،به خوبی دروغ بودن آن را می یابیم.سگی که بی دلیل جامه ای را نجس نموده و ضربه ای خورده، کجا انسان باید از او حلالیت بطلبد ؟ و کجا در روز قیامت برای این کار از او پرسیده می شود؟ اگر بگوییم این ها آرایه ادبی است که با هم آمیخته شده و این داستان را بافته،با ادامه متن چه می کنیم :

چو سگ را در ره او این مقامست *** فزونی جستنت بر سگ حرامست

اگر خود را تو از سگ بیش دانی *** يقين دان کز سگی خویش دانی

این سیر به قهقرا تا جایی ادامه می یابد که عبدالوهاب شعرانی در طبقات جلد 2 صفحه 89 می گوید:

یکی از اولیاء الله و بزرگان ، سید ما و مولای ما شمس الدين حنفی رضی الله عنه و رحمه می باشد ایشان قبل از وفاتش از خداوند متعال درخواست کردند که ایشان را مبتلا به شپش و هم خوابی با سگان و مرگ سر راهی نصیب بگرداند .قبل از وفات ایشان این آرزوی ایشان برآورده شد، مبتلا به شپش فراوانی شد حتی اینکه راه رفتن شپش ها بر لحافش نمایان گشت و سگی بر وی وارد و تشریف فرما شد دو شب

ص: 395

و چند ساعتی بر فراشش هم خواب گردید و سپس بر گوشه ای مُرد و مردم در خیابان و راه بر وی عبور می کردند،وی این آرزو را کرد تا پیامبرانی که در حالت گرسنگی و شپش زدگی وفات کردند، اسوه و

الگوی وی باشند.

نعوذ بالله ، کدام یک از پیامبران بر اثر گرسنگی از دنیا رفتند؟ شپش عذابی الهی بود که بر فرعون و فرعونیان نازل گشت ، درباره هم خوابی با سگان نیز نیازی به سخن نیست ...

داستانی دیگر : یکی از دوستان«شیخ رجبعلی خیاط »نقل می کند که روزی به این جانب فرمود:

«شخصی از یکی از کوچه های قدیمی تهران عبور می کرد،ناگاه چشمش به داخل جوی به سگی افتاد که چند بچه داشت،بچه ها به پستان مادر حمله می بردند ولی مادر از فرط گرسنگی قادر به شیر دادن نبود و از این وضع رنج می برد، او بلافاصله به دکان کبابی در همان کوچه رفت و چند سیخ کباب گرفت،و پیش آن سگ ریخت...، در سحر همان شب خداوند متعال به آن شخص عنایتی کرد که گفتنی

نیست».(1)

شاید اگر آن شخص همین عمل را نسبت به یک خانواده فقیر و بی بضاعت انجام می داد ، به سير آفاق و انفس دست می یافت!!!... کسی چه می داند؟

حکایت های از این دست بسیارند؛ البته همین آقایان نیز از آنجا که به پستی و

ص: 396


1- وبلاگ علمی آموزشی فرهنگی دینی مذهبی arj44 تحت عنوان برکت سیر کردن یک حیوان گرسنه!

پلیدی سگ واقف هستند، آن جا که با قصد و مقصودشان هماهنگ باشد ، به وفا و قدرشناسی که برای سگ دست و پا کرده اند ، پشت پا زده و سگان را در ترازوی قیاس با بدان و یا قرین آنان می آورند.(1)

هم چنین در ذیل یکی از کرامت های«شیخ رجبعلی خیاط» با عنوان «باطن دنيا - پرستان» آمده است :

جناب شیخ که با دیده بصیرت باطنی مردم را می دید، درباره تصویر باطنی اهل دنیا، آخرت و اهل خدا چنین می فرمود:«کسی که دنیا را از راه حرام بخواهد، باطنش سگ است و آنکه آخرت را بخواهد خنثی

است و آن که خدا را بخواهد مرد است».(2)

این داستان ادامه یافت...

شاید بد ترین جایگاه،این جا باشد:سید محمد حسین حسینی تهرانی در کتاب روح مجرد صفحه 546 تحت عنوان«نشر کلمه شیطانیه که اهل توحید، اهل - ولایت نیستند» به نقل از سیّد هاشم حداد - که از بزرگان اهل فلسفه و عرفان است . می آورد:

ذكر ما همیشه از توحید است. وحدت وجود مطلبی است عالی و راقی ؛ کسی قدرت ادراک آن را ندارد. یعنی وجود مستقلّ و بالذّات در عالم یکی است و بقیه وجودها، وجود ظِلّی و تَبَعی و مجازی و وابسته و تعلّقی است. من نگفتم : این سگ خداست. من گفتم : غیر از

ص: 397


1- رجوع کنید به بخش «ناگزیر از قبول / سگ در ادبیات ، چاپلوسی صفت سگان است ، طمع ورزی و گزندگی از صفات سگان است».
2- وبلاگ علمی آموزشی فرهنگی دینی مذهبی arj44 .

خدا چیزی نیست.این سگ خداست، معنی اش این است که این وجود مقیّده و متعيّنه با این تعيّن و حدّ، خداست؟! نعوذُ باللَّه مِن هذا الكَلام . اما غیر از خدا چیزی نیست معنی اش آن است که:وجود بالاصاله و حقيقة الوجود در جمیع عوالم و ذات مستقلّه و قائمه بالذّات ، اوست تبارک و تعالی و بقیه موجودات هستی ندارند و هست نما هستند . هستی آنها تعلّقی و ربطی ، و وجود آنها وجود ظِلّی چون سایه شاخص

است نسبت به نور آفتاب که به دنبال شاخص می چرخد و می گردد . کجاست رنگ توحیدی که اصالت از درگاه اهل بیت عصمت عليهم السّلام دارد؟ این بیانات کجا و توحيد ناب کجا؟ ائمّه اطهار عليهم الصّلاة و السّلام کجا در باب توحید چنین فرموده اند؟و آیا کسی جز آل الله می تواند یارای ادّعای معرفة الله داشته باشد؟

ریشه در فلسفه

شاید اگر گامی فراتر برویم، نیکوتر به ریشه این همه تقدّس ساختگی پی ببریم ،«زندگی سگ گونه»، نام یکی از مکاتب انسانی است که در فلسفه تعریف می شود و در واقع سعی در گذران زندگی به روش سگان دارد.

یکی از فلسفه های زیادی که از سقراط نشات گرفته است،فلسفه کلبیون (Cynics)می باشد .موسس این مکتب آنتیستنس از شاگردان سقراط بود که در خصایل سقراط به قناعت ورزی او توجه بسیاری نشان داد. این مکتب به وسیله دیوژن (دیوجانس) مشهور گردید .

پیروان این مکتب را به دو دلیل کلبیان می نامند:دليل اول محل تاسیس مدرسه آنهاست که سیناسارگس Cynosarges به معنای سگ سفید نامیده می شد که در

ص: 398

واقع ورزشگاهی در نزدیکی آتن بوده است.دلیل دوم هم مربوط به نوع زندگی پیروان این مکتب می باشد؛

پیروان این مکتب در شیوه انصراف از دنیا و اعراض از علایق دنیوی چنان مبالغه کردند که از آداب و رسوم و معاشرت و لوازم زندگانی متمدّن دست برداشته ، حالت دام و دَد اختیار نمودند ، با لباس کهنه و پاره و سر و پای برهنه و موی ژولیده میان مردم می رفتند،در گفت گو هر چه بر زبان می گذشت بی ملاحظه می گفتند بلکه بر زخم زبان اصرار داشتند و به فقر و تحمل رنج و درد سرافرازی کرده ، همه قیود و حدودی را که مردم در زندگانی اجتماعی به آن پای بند بودند ترک کرده و حالت طبیعی را شیوه خود ساخته بودند.

اساس زندگی آنان عبارت بود از رد و حتی تحقیر تمامی روابط اجتماعی و نیز تمام آنچه راحتی و آسایش نامیده می شد، و در پیش گرفتن یک زندگی بسیار بدوی و عادت به سرزنش و خرده گیری از مردم کوی و برزن و به جهت در پیش گرفتن چنین روشی در زندگی ، با سگان مشابهت داشتند .

کلبیون معتقد به الزام وجود تقوا و فضیلتی برای رسیدن به خوشبختی بودند. آن ها این فضیلت را دور از مواردی مانند قدرت سیاسی، ثروت ،موقعیت اجتماعی و با رعایت قراردادهای اجتماعی می پنداشتند. هم سو با این نظر کلبیان به برگشت به زندگی طبیعی و دوری از قراردادها و ارزش های اجتماعی و اجتناب از لذات توصیه می کردند. به عقیده اینان زندگی خوب و درست زندگی مبتنی بر روال طبیعت و بی نیازی است. زندگی خود آنان نیز بدین گونه بود به طوری که روشی ریاضت کشانه همراه با بی اعتنایی به اجتماع و ارزش های آن پیش گرفته بودند.

به اعتقاد کلبیون در زندگی نباید نگران مرگ و تندرستی خود و بقیه بود و از

ص: 399

بابت این امور نباید دلواپس و نگران شد.آن ها در گفتار خود نیز زبانی نیش دار و گزنده داشتند، از همین رو امروزه در بعضی از زبان های اروپایی cynic به شخص طعنه گو و بدبین و بی توجه به سایرین اطلاق می شود.

فضیلت و تقوای مورد نظر کلبیان به فراگیری خاصی نیاز نداشت و کلاً امور آموزشی نزد آنان بی اهمیت بوده و در فلسفه هم اهمّ توجه آن ها به اخلاق است .(1) این تمام وجه و وجوهی است که بدان تمسک شده ، یعنی این همه اندیشه،نظرات و سلایق پیروان آیین فلسفه است، آیینی که رواج داده شد تا درب خانه اهل بیت علیهم السّلام بسته شود؛ غافل از این که خداوند اراده فرموده تا خانه اهل بیت ، بر فراز باشد و بالا رود:

في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أن تُرْفَعَ ويُذْكَرَ فيها اسمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالغُدُوِّ وَ الآصالِ

در خانه هایی که خداوند اجازه داده است که بالا رود و نام او در آن یاد شده، برای او صبح و شام در آن تسبیح گفته شود .(2)

برای نخستین بار در فرهنگ شیعه

استفاده از این تشبیه در میان شیعیان،از زمان صفویه آغاز شده و رواج یافته است. شاه عبّاس صفوی در بعضی از امضاهایش«کلب آستان علی، عبّاس »نوشته است ،همین طور بعضی از درباریان صفوی از این تشبیه استفاده می کردند

ص: 400


1- یک جستار بسیار ساده در فضای مجازی،اطلاعات گسترده ای درباره این اندیشه و آثار آن در اختیار می نهد.ناگفته نماند که به دلیل رعایت موازین شرع و اخلاق ، از ذکر برخی مطالب درباره این گروه احتراز شده است .
2- سوره (24) النّور آیه 37.

که البته این نیز به دنبال نفوذ برخی اندیشه های صوفی مآبانه به درگاه صفویان شکل گرفت.

در عصر حاضر، از حدود 20 الی 30سال پیش ، استفاده از این تعابیر رواج یافت و در میان شیعیان اهل بیت علیهم السّلام، جز این پیشینه دیگری ندارد.

گاه عنوان می شود فلان عالم در سروده اش ،خود را سگ آستان اهل بیت نامیده است :

«.... »مگر در جرم و تقصیر

سگی بودم شدم در کوی تو پیر

بر آن خوانی که یک عالم نشسته

سگی هم در کنارش پاشکسته

تو که قاتل به خوان خود بخوانی

نپندارم که این سگ را برانی

یا دیگری گفته است:«گربه مسکین سر سفره حاضر می شود چند مرتبه صدا به مَوو مَوو بلند می کند هر چند آن گربه منفور صاحب خانه باشد ، وقتی اصرار کرد یکی دو لقمه به نزد او می اندازند،حقیر دیدم سفره امام حسین روحي لمقدم غلامه التّركيّ فداء در تمام عالم مسلمان و غیر مسلمان گسترده و پهن است همه از آن سفره بهره مند هستند.منم گربه سر سفره حسینی می شوم مَئو مَئو مَئو می کنم خیلی بعید است که یک لقمه نزد این گربه پیر بی دندان نیاندازند».

امّا باید دانست که چنان چه کسی در اصول یا یکی از فروع اصول ، به نتیجه ای خلاف رأی دیگران برسد،باید به همان معتقد باشد زیرا در اصول، تقلید هرگز عذر به درگاه الهی نیاورد و مسلم است که این موضوع، در شمار اصول دین

ص: 401

قرار دارد زیرا از فروع اصل امامت است ، بنابراین تقلید در این زمینه حرام است و استناد به کلام علما ، عذر به درگاه الهی نیست؛ بلکه بایسته است در اصول و فروع، معارف، احکام و اخلاق ، همه پیرو ولی معصوم علیه السّلام باشیم که بحث درباره آن ، در جای خویش ذکر شد .(1)

متأسفانه گاه نیز به نام پند و موعظه، افسانه هایی- نظیر داستان سگ و حضرت موسی علی نبیّنا و آله و عليه السّلام - توسط برخی خطبا بر روی منبرها گفته می شود و ذاکران نیز به دنبال آنان،هر چه بیشتر چنین حکایت های بدون منبع و سندی را یادآور می شوند؛

اما در مجامع عمومی، ذاکرین هستند که بهترین بندگان خدا - یعنی عزاداران اهل بیت - را سگ می نامند و این چنین-در اصطلاح و تعریف خود - مجلس پرشور و شکوهی ترتیب داده و حتی مبلغ های میلیونی دریافت می کنند غافل از این که امروز،داعش پلید که دشمن شیعیان اهل بیت بوده و خود در خَلق و خُلق، از سگ پست تر است ، شیعه را سگ می خواند ؛ کسی چون «ابن عربی» که از بزرگان اهل فلسفه و دشمن اهل بیت اطهار علیهم السّلام است(2)،در یکی از نگاشته های خویش می آورد: «در کشف و شهود ، حقیقت شیعیان مانند سگ و

ص: 402


1- رجوع کنید به بخش مقدمات.
2- در وصف عقیده فاسد وی همین بس که در فتوحات مكية ج 1 ص 334 سطر 19 می نویسد:حق را دو بار در خواب دیدم که به من می گفت:بندگان مرا به سوی خیر راه بنمای».و در جلد 282/1 ؛ 280/4 آورده است: «شیعیان اهل بیت علیهم السّلام گمراه و گمراه کننده و گول خورده شیطان بوده، و دشمنی ایشان با دشمنان اهل بيت عليهم السّلام از خدعه های شیطان در مورد ایشان می باشد» .

خوک دیده می شود!».(1)اینان ، دشمنان عترت هستند ، ذاکران اهل بیت چرا؟

گاه نیز بیان می شود که استفاده از این تعابير ، جنبه کنایی دارد و در معنای واقعی به کار برده نمی شود؛ البته آشکار است که آرایه هایی نظیر تشبیه و استعاره در معنای کنایی به کار برده می شود ، اما باید توجه داشت که در عرصه دین، تمام نظرات و سلیقه ها ، زیر مجموعه رضای الهی قرار می گیرد و آن چه در این عرصه مطرح است ، تنها و تنها امر الهی است؛

از دیگر سوی، یکی از وجوه تمایز اهل بیت علیهم السّلام با سایرین، مقام عصمت و حجّیّت ایشان است،دیگران مرتکب خطا می شوند ولی معصومین هرگز و به همین دلیل است که تنها قول،فعل و تقریر معصوم عليه السّلام حجّت شرعی بوده و نزد پرودگار متعال اعتبار دارد و لا غير و ما باید تسلیم محض حضرات معصومین ، محمّد و آل محمّد صلوات الله و سلامه عليهم اجمعین باشیم زیرا با توجه به آن چه در «مقدمات» گذشت ، ما موظّف هستیم در برابر امر معصوم، تسلیم باشیم چنان چه قرآن کریم می فرماید:

فَلاَوَ رَبُّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنفُسِهِم حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ ويُسَلِّمُوا تَسْلِيماً

به خدایت سوگند ایمان نمی آورند تا هنگامی که تو را در مشاجره ای که میانشان رخ داد، حاکم گردانند و سپس از مفاد قضاوت تو، راهی

برای خویش نیابند و به طور کامل تسلیم شوند (2)

امام صادق عليه السّلام ذیل این آیه کریمه فرمودند :

ص: 403


1- فتوحات مکیه ج 2 ص 8 و ج11 ص 287. ر.ک : روح مجرد صفحه 443.
2- سوره (4) النّساء آیه 66.

وَعَلَيكُم بِالتَّسلِيمِ

بر شما باد که (در برابر امر رسول الله) تسلیم باشید .(1)

خداوند تبارک و تعالی در آیه دیگری می فرماید :

وَ لِمَا رَا اَلْمُؤْمِنُونَ اَلْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ مَا زَادَهُمْ إِلاَّ إِيمَاناً وَ تَسْلِيما.

چون مؤمنان«احزاب»را دیدند،گفتند این همان است که خدا وپیامبرش به ما وعده دادند و به راستی که خدا و پیامبرش راست گفتند،و(این قضیه ) جز ایمان و تسلیم آنان را نیفزاید .(2)

و در سوره الأحزاب نیز به روشنی سخن از الزام تسلیم به میان آورده است:

إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً

همانا الله و فرشتگانش بر پیامبر صلوات می فرستند،ای کسانی که ایمان آورده اید ، بر او صلوات بفرستید و تسلیم شوید،تسليم مطلق (3).

بنابراین مقتدای ما اهل بیت علیهم السّلام هستند و به همین سبب است که «شیعه» نامیده می شویم، چنان چه از امام باقر و امام رضا سلام الله عليهما چنین روایت است :

إِنَّمَا شِيعَتُنَا مَنْ تَابَعَنَا و لَمْ يُخَالِفْنَا وَ [مَنْ] إِذَا خِفْنَا خَافَ وَ إِذَا أَمِنَّا أَمِنَ فَأُولَئِكَ شِيعَتُنَا [حَقّا].

ص: 404


1- المحاسن : ج 1 ص 271 ب 37 ح 365. الكافي : ج 1 ص 390 باب التسليم و فضل المسلمين ...
2- سوره (33) الأحزاب آیه 23.
3- سوره (33) الأحزاب آیه 57.

به راستی که تنها کسانی شیعیان ما هستند که از ما پیروی کنند و با ما مخالفت نکنند،کسانی که چون ترسان باشیم،هراسان اند و چون قرار گیریم، قرار یابند، آنان شیعیان [راستین] ما هستند .(1)

امام علىّ الرّضا عليه السّلام در ضمن پاسخ به نامه بزنطی مرقوم نمودند : ... امام محمد باقر عليه السّلام فرموده اند:

إِنَّمَا شِيعَتُنَا مَنْ تَابَعَنَا وَ لَمْ يُخَالِفْنَا ومَنْ إِذَا خِفْنَا خَافَ وَ إِذَا أَمِنَّا أَمِنَ فأُولئك شيّعَتُنا... قال اللّه عزّوجلّ:«فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ»(2) يَعنِي مَنِ اتَّخَذَ دِينهُ رَأْيَهُ بِغَيْرِ إِمَامٍ مِنْ أَئِمَّةِ اَلْهَدْي».(3)

همانا تنها کسانی شیعیان ما هستند که از ما پیروی کنند و با ما مخالفت نکنند و چون ترسان شویم، بترسند و چون قرار یابیم،قرار و امنیت یابند، اینان شیعیان ما هستند...خداوند عزّوجل می فرماید:«پس اگر تو را اجابت نکردند،بدان که هوی و هوس خویش را پیروی میکنند، و کیست گمراه تر از آن کس که بدون هدایت خدا، از هوایِ -

ص: 405


1- الأصول السّتّة عشر:ص 215[أخبار حميد بن شعیب از جابر جعفی] ... ح 6/210 از امام باقر عليه السّلام. قرب الإسناد : ص 350 و دعائم الإسلام : ج 1 ص 67 ذکر وصايا الأئمة صلوات الله عليهم ... با اختلافی اندک از امام باقر عليه السّلام نقل کرده و تفسير العيّاشي:ج 2 ص 117 ح160 و ص 261 ح 33 با اختلافی اندک از امام رضا سلام الله عليه نقل کرده است .
2- سوره (28) القصص آیه 51.
3- قرب الإسناد : ص 348 ح 1260. ر.ک: تفسير العياشي : ج 2 ص 117 ح160 و ج 2 ص 261 ح33.

(نفس) خود پیروی کند»منظور آیه کسی است که نظر خود را دینِ -

خود قرار میدهد بدون این که از رهبری امام هدایت رهیاب شده باشد. حال آیا حضرات معصومین ما را سگ خود خوانده اند؟یا شاعر و یا محبّی از دوستان و شیعیان آنان در شعر یا متنی خود را سگ یا گرگ یا حیوان دیگری خوانده و اهل بیت علیهم السّلام، این کار وی را تأیید کرده اند؟ هرگز چنین نیست ، اهل بیت علیهم السّلام هرگز به شیعیان نفرموده اند:«انتم كلابنا» بلکه به ناصبیان و دشمنان شیعه ،خطاب به «کلب»می فرمودند،بنابراین بدون شک انتساب چنین نسبت ناروایی ، مرضىّ الله تعالی و رسول الله و آل الله عليهم صلوات الله نیست . وقتی می خواهیم تشبیه به کار ببریم باید از تشبیه هایی که شارع مقدس به کار برده ، در همان جهتی که شارع تعیین فرموده،بهره ببریم و چنان چه گذشت، قرآن کریم و ائمّه اطهار علیهم السّلام، از این تشبیه برای موارد زشت و ناپسند بهره برده اند. بنابراین چنین نیست که تشبیه را از معصوم علیه السّلام بگیریم ولی نسبت به باید و نباید آن بی تفاوت باشیم و اصول و ادات آن را از جانب خویش تعیین کنیم. درباره استعاره نیز به همین ترتیب است یعنی تنها از استعاره هایی استفاده می کنیم که شارع به کار برده،آن هم در جهتی که شارع ذکر نموده است یعنی اگر اهل بیت عليهم السّلام به جای ذکر نام دشمنان ، ایشان را «کلب» خطاب می کنند،ما تنها در همین مورد مجاز به استفاده از این استعاره هستیم نه این که ظاهراً خود را ملتزم به قول و فعل معصومین علیهم السّلام نشان دهیم ولی در واقع،جهت گیری اهل بیت را کنار نهاده و در جهت مقصود خویش از بیان ایشان بهره برداری کنیم .

ص: 406

ص: 407

پایانی سرشار

جدا شدن از تعالیم الهی و دور شدن از انجام دستورات دین،موجب افت و افول باورهای ما می شود.اگر اندیشه ما اصیل و منشأ یافته از سرچشمه وحی باشد،ریشه دار خواهد بود اما چنان چه براساس باور روشن و محکم،به سبک و سیاق و اصلاً اصل عزاداری معتقد نباشیم، فرو ریختن آن، بدیهی بوده و به ساده ترین شکل صورت می گیرد؛ هر چند ممکن است این پوچی، پس از سال ها نمایان شود و خود را به رخ بکشد؛

و بنابرآن چه خواندیم این بیان،تعبیری است که وارد دین شده و از معارف وحیانی بیگانه است؛راه حلّ موضوع نیز بازگشت به معارف اصیل الهی و دین عاری و خالی از اصول وارداتی است.مکتب وحی، چندان اصالت دارد که از مکاتب بشری بی نیاز باشد،آیین مهرورزی نیز در تعالیم الهی جایگاه ویژه ای دارد و به نیکوترین شکل،چیستی و چگونگی آن شرح و بسط داده شده است.وقتی خداوند تبارک و تعالی ما را به زانو زدن به درگاه اهل بیت موظف

ص: 408

می فرماید ، به يقين در این تسلیم و عرض نیاز ، بی نیازی مطلق نهفته است ، ایمان بیاوریم که دست نیاز به آستان آل الله دراز کردن،ما را بی نیاز می نماید و جایی برای نظرات غير باقی نمی گذارد. حق نور است و نورافشان، وظیفه ما نیز ارائه این حق به اهل آن است تا آن چه در عزاداری ها می بینم،شور توأم با شعور باشد،تا شور هدف و ملاک حق بودن واقع نشود و شعور به کنار نرود و تعصب تلقی نشود.

هر چند مبارزه با شعائر،موجب شده عزاداران حسینی نسبت به بایدها و نبایدهایِ شعائر،بی توجه و گاه بی تفاوت و بیگانه شوند اما اقتضای وظیفه ما، آگاه نمودن ایشان نسبت به این بایدها و نبایدهاست زیرا شعائر امری الهی است و لازم است حدود آن توسط شارع مقدس برای ما تعيين و تبیین شود؛ تا شعائر اقامه شود نه این که آن چه ما عزاداری می نامیم، برپا شود و آن گونه که مورد پسند و دل پذیر ماست ، برگزار گردد.

کسی که خود یا سایر عزاداران اهل بیت علیهم السّلام را سگ بخواند، هر چند با رویکرد خاکساری و اظهار عجز و وفاداری نزد امام حسين عليه السّلام چنین کند اما در واقع با نیتی نیکو، عملی نا پذیرفته انجام شده و حتی بدترین صورت بیان انتخاب شده و البته گاه نیز گامی فراتر رفته و از کلام، به عمل می رسد، فیلم و تصویر قلاده به گردن انداختن یا صدای سگ در آوردن این قبیل افراد،بسیار دیده شده است؛

اهل بیت علیهم السّلام می فرمایند:«مایه زینت ما اهل بیت باشید و مایه ننگ و آبروریزی ما نباشید»اما کارهایی از این دست جز آبروریزی برای اهل بيت عليهم السّلام و تشیّع هیچ اثر دیگری نداشته و تنها، زمینه ساز فضاسازی جریانات -

ص: 409

ضدّشیعی به ویژه وهابیت پلید برای زیر سؤال بردن اعتقادات ریشه دار شیعیان می شود.دقت کنیم که وهابیان تا چه حد پیگیر شناساندن شیعه به عناوینی این چنین هستند.

بنگریم که چه ساده عده ای از میان ما،به نام عزاداری و با تکیه بر برخی حکایت های غیر مستند و یا برخی اشعار که در آن ها لفظ سگ آمده، با آبروی شیعه بازی می کنند و بهانه به دست دشمن می دهند تا تمام تشیع را مورد هجوم قرار دهد و این گونه است که موجبات آزار اهل بیت علیهم السّلام فراهم می شود ...

کسی که به قصد خضوع به درگاه اهل بیت علیهم السّلام،خود را سگ بنامد، یا در مجالس اهل بیت ، صدایی هم چون صدای سگ در آورد یا قلاده به گردن بیاندازد و حرکاتی همچون حرکات سگ انجام دهد، خود و گاه دیگران را به توجيهات نفسانی و گاه شیطانی مبتلا ساخته زیرا این کارها، در فرهنگ ائمّه اطهار عليهم السّلام هیچ جایگاهی نداشته بلکه از تعلیمات دشمنان آل الله است که برای نیل به اهدافی ویژه آموزش و نشر داده می شود؛

برنامه دشمن این است که به جای شناخت اهل بیت علیهم السّلام و یاد شدن فضائل و مناقب و نیز مصیبت های ایشان،با طرح داستان هایی که به لحاظ تاریخی حتی منبع قابل اعتمادی نیز ندارند، کارهایی صورت پذیرد که سبب وهن دین و اهانت به حضرات معصومین است حال آن که چنان چه گذشت؛در قدیمی ترین مصدر و منبع تراث شیعه و معتبر ترین آن ، احادیث صحیح السّند بسیاری وجود دارد که شیعیان و دوست داران اهل بیت اطهار عليهم السّلام را آفریده شده از «فضل طینت اهل بیت یعنی زیادی سرشت نورانی ائمّه اطهار»و شعاع خورشید وجود ایشان می خواندند و از جنس نور، «برگی از شجره طیّبه» و

ص: 410

پاک و بهشتی معرفی می کنند و ...؛

اما سگ به فرموده اهل بیت عصمت عليهم السّلام، مخلوق ناری است که در حال غضب ابلیس بر آدم و حوّاء، از بزاق دهان ابلیس آفریده شده و بخشی از ابليس است.سگ،جزیی از وجود شیطان است و شیعه جزیی از وجود اهل بیت(1)، ضمن این که قرآن و عترت،منفورترین افراد را به سگان تشبیه کرده و درباره ارزش مقام انسان و برتری او بر موجودات دیگر نیز بیانات ارزشمندی ایراد نموده اند؛فراموش نکنیم که هیچ گاه انسان از سگ شدن به کمال نرسیده بلکه این سگ است که به جهت آموزش و همراهی انسان ها، جایگاهی می یابد ؛

شیعه ، به خصوص در حرکت هایی که به نوعی تبلیغ تشیع محسوب می شود، باید سرفرازی و سروری خویش را به رخ همگان بکشد اما انجام چنین کارهایی یا بیان چنین کلماتی در نگاه عموم معنای پستی و بی ارزشی داشته و در بیرون موجب زدگی از عزاداری و بعدها حتی موجب دوری از تشیّع می شود به همین جهت است که خود را سگ نامیدن یا صدا و حرکات سگ را در آوردن ، شایسته و مورد تأیید اهل بیت علیهم السّلام نیست،شیعه و دوست دار و عزادار اهل بیت ، عزیز و سرفراز است ولی سگ ، حیوانی نجس العین است و بسیار از رعایت ادب و احترام دور است که کسی عزداران اهل بیت علیهم السّلام را به این موجود تشبیه کند، به هر لفظ یا صورتی که باشد .

ص: 411


1- هر موجودی - و از جمله آن ها «سگ»-از ابتدای خلقت و تکلیف در همه عوالم، با اجابت یا عدم اجابت دعوت حق و کیفیت آن، ماده و صورت خود را می سازد.ناگفته نماند که در سلسله جلسات درس معارف، اصل بحث طینت عليين و سجين مطرح شده ولی به جهت رعایت اختصار آورده نمی شود .

ائمّه اطهار علیهم السّلام از ما نمی خواهند خود را حیوان بنامیم یا خدای ناکرده صوت یا صورت حیوان را به خود بگیریم بلکه از ما می خواهند در تمامی ابعاد - زندگی فردی و اجتماعی، پیروی فرمان ایشان باشیم و همواره همین برای ما مهم و مطرح باشد نه اینکه در پی ناآگاهی، در مراسمی حضور به هم رسانیم که، عزاداری نیست ...

برای عرض ارادت به ساحت ملکوتی معصومین ، نیاز به برخی رفتارهای ظاهری - که هیچ نسبتی با دین و مذهب ندارد - نیست، اگر ما می خواهیم ارادت و خاکساری خویش را نسبت به اهل بیت علیهم السّلام ابراز کنیم، تنها کافیست مطابق با رضای ایشان عمل کنیم ، کدام ادب بالاتر از پیروی همه جانبه و کدام بی ادبی بدتر از زیر پا نهادن امر ایشان ؟...

در واقع،اعتقاد به اهل بیت،محبّتی که شیعیان نسبت به اهل بيت عليهم الصّلاة و السّلام دارند،این است که همه را سرگردان نموده و جوابی برای آن ندارند، شیعیان امیرالمؤمنین،دوست داران سیّدالشّهداء، امیر المؤمنین را، سیّدالشّهداء را ندیده اند ولی از جان و دل در راه اهل بیت علیهم السّلام بذل می کنند و سایرین همه مبهوت این محبّت هستند؛خطّ مخالف اهل بیت نیز که تمام همت و نیروی خود را صرف می کنند تا شیعه را از بین ببرند، دست به تحریف دین و مکتب می زند و این بیانات را به وجود می آورد تا آبروی مکتب را، آبروی شعائر را ببرد.خاندان بی مانند رسالت،در میدان جنگ زیباترین سرودها و شیواترین واژه ها را سر دادند؛ما نیز موظّفیم به ایشان اقتدا کنیم؛ بسیار باید مراقب بود زیرا کوچک ترین انحراف ، دامی گسترده برای نابودی تشیّع است و این جاست که ما انتخاب می کنیم «پاکی» یا «پلیدی»؟ «سعادت» یا «شقاوت»؟

اما به اراده الهی ، دشمن هرگز کاری از پیش نمی برد زیرا براساس روایت، امام

ص: 412

حسین سلام الله عليه فرمودند :

وَهْلٍ تَقْدِرُونَ عَلَى أَكْثَرَ مِنْ قَتْلِي مَرْحَباً بِالْقَتْلِ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ وَ لَكِنَّكُمْ لاَ تَقْدِرُونَ عَلَى هَدْمِ مَجْدي وَ مَحْوِ عِزِّي وَ شَرَفِي فَإِذَا لاَ أُبَالِي بِالْقَتْلِ.

آیا بیش از این که مرا بُکشید توانایی انجام کاری دارید؟خوشا کشته شدن در راه خدا، ولی شما نمی توانید بزرگی مرا نابود کنید و عزّت و

شرافتم را پاک کنید.با این وجود، از کشته شدن نمی هراسم.(1)

می خواهید با من چه کنید؟فقط می توانید مرا بکشید اما شکوه من، عظمت من، عزّت مرا نمی توانید از بین ببرید،مرا قطعه قطعه هم بکنید ، نمی توانید شرافتم را نابود کنید زیرا خداوند،کسانی را که ایمان آوردند، بالا می برد(2) و هیچ اراده ای فوق اراده خداوند نیست. سزاوار است که شیعیان و محبّین-پیروان و دوستداران - اهل عصمت عليهم السّلام، ایشان را الگوی خویش قرار دهند، کسانی را که خداوند تبارک و تعالی در وصف ایشان می فرماید:

لَا يَسبَقُونَهُ بِالقَولِ وَ هُم بِأَمرِهِ يَعمَلُونَ

(حتی)در سخن بر خداوند پیشی نمی گیرند و (تنها) به فرمان او عمل

می کنند .(3)

ص: 413


1- أعيان الشّيعة : ج 1 ص 581، و إحقاق الحق : ج 11 ص 601 از کتاب أهل البيت تالیف استاد توفيق أبو علم: ص 448 چاپ السعادة قاهرة .
2- سوره (58) المجادلة آیه 12: «... يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ».
3- سوره (21) الأنبياء (عليهم السّلام) آیه 8.

چنان چه در زیارت شریفه جامعه کبیره در وصف حضرات معصومین علیهم السّلام آمده است :

السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ اَلرِّسَالَةِ وَ عِبَادِهِ اَلْمُكْرَمِينَ اَلَّذِينَ لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُه....(1)

امیر المؤمنين عليه السّلام در وصیت به فرزند خویش محمّد بن حنفیّه فرمودند :

يَا بُنَيَّ لاَ تَقُلْ مَا لاَ تَعْلَمُ بَلْ لاَ تَقُل كُلَّ ما تَعْلَمُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وتَعالى قَدْ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِكَ كُلِّهَا فَرَائِضَ يَحْتَجُّ بِها عَلَيْكَ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَسْأَلُكَ عَنْها و ذَكَّرَهَا و وَعَظَهَا وَ حَذَّرَهَا وَ أَدَّبَهَا وَ لَمْ يَتْرُكْهَا سَدِّي فَقَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَجَل:« وَ لاَ تَقِفْ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إنَّ السَّمعَ والْبَصَرَ والْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كانَ عَنهُ مَسْؤُلًاً »(2)وَ قَال عزَّوجل:« إِذ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُمْ مَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اَللَّهِ عَظِيمٌ»(3).

فرزندم، آن چه را نمی دانی مگو ، بلکه همه آن چه را می دانی مگو، زیرا خدای تعالی بر همه اعضای بدن تو وظایفی را مقرّر نموده که در روز قیامت بدان بر تو احتجاج میکند و درباره آن می پرسد؛ آن اعضا را تذکر داده و موعظه کرده و( از گناه)ترسانده و تأدیب نموده و آن ها

ص: 414


1- من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 610ح 3213.
2- سوره (17) الإسراء آیه 37.
3- سوره (24) النّور آیه 16.

را بیهوده رها نکرده است، سپس خدای عزّوجل فرمود: «و به دنبال آن چه که بدان علم نداری نرو،(که)به راستی گوش و چشم و دل ، همگی آن ها بازخواست می شوند». و خدای عزّوجل فرموده است :«آن گاه که آن خبر را در مجالس و محافلتان زبان زد خود می کنید، و چیزی را از دهان هایتان منتشر می سازید که نسبت به درستی آن آگاه نیستید، و این کار را بی اهمیّت می پندارید حال آن که،نزد خداوند گناهی عظیم است».(1)

سخن را با حدیثی از امام علىّ الرّضا المرتضى عليه السّلام به پایان می رسانیم :

أَفْضَلُ ما يُقَدِّمُهُ الْعالِمُ مِنْ مُحِبِّينَا وَ مَوالِيَنا أَمامَهُ لِيَوْمِ فَقْرِهِ وَ فَاقَتِهِ وَ ذُلِّهِ وَ مَسْكَنَتِهِ أَنْ يُغِيثَ فِي الدُّنْيا مِسكيناً مِن مُحِبِّينا مِن يَدِ نَاصِبٍ عَدُوٍ لِلَّهِ وَلِرَسولِهِ يَقومُ مِن قَبْرِهِ وَ المَلاَئِكَةُ صُفُوفٌ مِنْ شَفِيرِ قَبْرِي إِلَى مَوْضِعِ مَحَلِّهِ مِنْ جِنَانِ اَللَّهِ فَيَحْمِلُونَهُ عَلَى أَجْنِحَتِهِمْ يَقُولُونَ لَهُ مَرْحَباً طُوبَاكَ طُوبَاكَ يَا دَافِعَ الْكِلابِ عَنِ الْأَبْرارِ وَ يا اَيُّها الْمُمتَعَصِّبُ لِلأَئِمَّةِ الأَخْيارِ. بهترین توشه ای که دانای از دوست داران و پیروان ما(اهل بیت) برای روز تهی دستی، نیاز، خواری و بی نوایی خویش، پیشاپیش می فرستد، این است که در دنیا ناتوانی از دوست داران ما (اهل بیت) را از دست یک ناصبی - که دشمن خدا و پیامبر اوست-نجات دهد(که چون چنین کند)از قبرش برمی خیزد در حالی که فرشتگان از کنار-قبرش تا جایگاهش در بهشت های خداوند، صف کشیده اند. سپس او را روی بال های خود حمل می کنند؛

ص: 415


1- من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 626 ح 3215.

به او می گویند:«آفرین، خوشا به حالت، خوشا به حالت،ای دور کننده سگ ها از نیکان! ای غیرت مند در راه امامان پاک!».(1)

وَ اَللَّهُ تَعَالَى اَلْعَالِمَ بِالصَّوَابِ وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ تَسْوِيلاَتِ اَلضَّالِّينَ اَلْمُضِلِّينَ وَ تَسْوِيلاَتٍ وَ حِيَلَ اَلشَّيْطَانِ اَللَّعِينِ اَلرَّجِيمِ وَ حِزْبِهِ وَ جُنْدِهِ .

ص: 416


1- التّفسير المنسوب إلى الإمام الحسن الزكيّ العسكري عليه السّلام : ص 350 ح 236. از او : الإحتجاج : ج 1 ص 19 و ج 2 ص 440 و الصّراط المستقیم : ج3 ص 58.

ص: 417

فهرست منابع

الف

أخبار الدول:المؤرخ الشيخ احمد بن يوسف بن احمد بن سنان الدمشقي الشهير بالقرمانی (ت1019م) ط بغداد.

أخبار اصفهان: الحافظ ابو نعیم الإصفهانی المتوفی 430 طبعة ليدن .

أربعون حديثاً في فضائل أمير المؤمنین (علیه السّلام):محمّد بن أبي مسلم أبوالفوارس الرّازی، من أعلام القرن السّادس، مطبوع ضمن میراث حدیث شیعه - الدفتر5، دارالحدیث - قم، 1379ش.

أسرار الشّهادة : الآخوند ملّا آقا الدّربندیّ (ت 1286 ق) منشورات الأعلمي- طهران.

أعلام الدّين في صفات المؤمنين : الشّيخ أبو محمّد الحسن بن محمّد (أبي الحسن) الدّيلمّي (ت 771ق) مؤسّسة آل البيت عليهم السّلام لإحياء التّراث - قم، ط 1 (1408 ه ق).

أعيان الشيعة:السّيّد محسن بن سید عبد الكريم الأمين الحسینی العلوي الفاطمي الهاشمي الحلّى العالي الشّقرائی ت1377 ق الناشر:دارالتعارف بيروت سنة 1403ق.

الألفين: علامه حلی ت726 ق طبع قدیم ناشر: هجرت قم 1409 ق دوم و طبع جدید المؤسّسة الإسلاميّة قم 1423 ق اول.

الأمالی : محمّد بن عليّ ابن بابويه القمّي(ت 381ق)ناشر:تهران-کتابچی ط6 1376ش.

الأمالی: محمّد بن محمّد بن النّعمان العكبرى البغدادي المفيد (ت413 ق) تحقیق و

ص: 418

تصحیح حسین استاد ولی و علی اکبر غفاری، ناشر: کنگره شیخ مفید - قم، ط1 1413 ق.

الأمالي : الشيخ الطّوسی، محمّد بن الحسن(ت 460ق) دار الثقافة - قم ط 1 1414 ق.

الأنوار الباهرة بفضائل أهل بيت النبوىّ و الذّرّيّة الطاهرة:ابوالفتوح عبدالله بن عبد القادر التليدي المغربی تقرن 14 نشر المجمع العالمى للتقريب بين المذاهب الإسلامية طهران 2007 م / 1428 ق الطبعة الأولى.

الأنوار النّعمانية : السيّد نعمة اللّه الموسویّ الجزائریّ(ت 1112ق) مطبعة شرکت چاپ- تبریز .

إثبات الوصيّة : أبو الحسن علیّ بن الحسين المسعودیّ (ت 346ق) طبع حجري- ذي حجة الحرام 1388 ه ق.

إثبات الهداة بالنّصوص و المعجزات:محمّد بن الحسن الحرّ العاملیّ (ت1104ق)، المطبعة العلميّة - قم.

إحقاق الحقّ و إزهاق الباطل و ملحقات:القاضی نور الله المرعشي التستری (م 1019) نشر مكتبة آية الله المرعشي النجفی- قم، ط1 1409ق.

إختيار معرفة النّاقلین، رجال الكشّی : چاپ مؤسسه نشر دانشگاه مشهد و چاپ مؤسسه آل البيت عليهم السّلام

إرشاد القلوب : حسن بن أبي الحسن محمّد الدّيلمي، من أعلام القرن الثّامن، نشر الرّضي- قم، الطّبعة الثّانية 1409 ه.

و دارالأسوة، طهران 1417ه.

إعلام الوری بأعلام الهدى:الفضل بن الحسن الطبرسیّ (ت548ق) مكتبة الحيدريّة النجف - ط 13903 0 ق.

إقبال الأعمال:علیّ بن موسی ابن طاووس(ت664)،دار الكتب الإسلاميه - تهران ، ط2 1409ق.

إمتاع الأسماع بما للنبیّ من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع : تقیّ الدين أحمد بن علىّ المقریزی ت845،تحقيق محمّد عبد الحميد النميسی، بیروت، دار الكتب العلميّة،الطبعة الأولى،1999/1420 .

ص: 419

ایمان ابی طالب (عليه السّلام): الشيخ محمّد بن محمّد بن النّعمان ابن المعلّم أبو عبد الله المفيد،العكبرى، البغدادی ت 413 تحقیق : مؤسسة البعثة الطبعة الثانية سنة1414 - 1993 م الناشر:دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت

الإحتجاج : أبو منصور أحمد بن علىّ بن أبي طالب الطبرسي (ت 588ق)، دار الطّباعة و النّشر النعمان - النّجف، 1386 0 ق.

و دار الأسوة - طهران ، 1416ه.

الإختصاص: محمّد بن محمّد بن نعمان العكبري البغدادي المفيد(ت 413ق)، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید قم، 1413ق.

الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد:محمّد بن محمّد بن النّعمان، الشّيخ المفيد (ت413ق) انتشارات علميّة الإسلاميّة - طهران.

الإستيعاب في معرفة الأصحاب:أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمّد بن عبد البرّ (م 463)، تحقیق على محمّد البجاوی، بیروت دار الجيل، ط الأولی 1992/1412.

الإمامة و السّياسة : أبو محمّد بن عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدّينوریّ (ت 276ق) تحقیق الدّكتور طه محمّد الزّينیّ، مؤسسة الحلبیّ و شركاه.

الإيقاظ من الهجعة: الشّيخ حرّ العاملیت 1104 ق انتشارات نوید تهران سال 1362 ش

الأصول السّتّة عشر:عده ای از محدّثین شیعه ناشر:دار الشبستري للمطبوعات قم 1363 ش اول و چاپ و نشر مؤسّسة دار الحديث قم 1423 ق/ 1381 ش اول تحقيق محمودی ، ضياء الدين و جلیلی، نعمت الله و غلامعلی، مهدی.

البداية والنّهاية:أبو الفداء إسماعيل بن کثیر ابن کثیر الدّمشقیّ(ت774ق) مطبعة السّعادة - مصر.

البيان في أخبار صاحب الزمان:محمّد بن يوسف الگنجی الشافعی ت 658 ق ناشر:دار إحياء تراث أهل البيت عليهم السلام طهران سنة1404 ق۔ 1362 ش الثانية

التّاريخ (تاریخ الیعقوبیّ): اليعقوبیّ، أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (م 292)، مكتبة المرتضويّة - النّجف.

التّبيان في تفسير القرآن:شیخ الطائفة الحقّة ابوجعفر محمّد بن حسن الطّوسی ت القرن 5 تحقیقاحمد قصير العاملي الناشر: دار احیاء التراث العربی بیروت الطبعة الأولى.

ص: 420

التّحقيق في كلمات القرآن الكريم:مصطفوی، حسن ت 1426 ق نشر وزارت فرهنگ و ارشاد تهران 1368 ش اول

التّفسير المنسوب إلى الإمام الحسن الزكیّ العسکری علیه السّلام:ت 260 ق تحقیق و نشر مدرسة الإمام المهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف قم 1409 ق اول

التّوحيد : محمّد بن عليّ بن بابويه القمّی (ت381ق)،انتشارات جامعة مدرّسين - قم، 1398ق.

الثاقب في المناقب : ابن حمزه عماد الدين الطوسیّ، ت قرن ششم ناشر : انصاریان قم 1419 ق.

الجعفريّات (الأشعیّات): ابن الأشعث، محمّد بن محمّدت قرن 4 ناشر: مكتبة النينوى الحديثة اول

الجوهرة في نسب الإمام علیّ و آله : البرّیّ، محمّد بن أبي بكر الأنصاریّ التّلمسانیّ(ت645ق)، مكتبة النّوریّ - دمشق، ط 014021 ق. الخرائج و الجرائح: قطب الدین الراوندی، سعید بن هبة الله (ت573ق)، تحقيق مؤسسة الإمام المهدي عليه السّلام، نشر مؤسسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشريف ، ط 1409ق.

الخصال:أبو جعفر محمّد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي(ت 1381)، جامعة المدرّسين في الحوزة العلميّة - قم.

الدّرر النّجفيّة من الملتقطات اليوسفية:بحرانی، آل عصفور،الشيخ يوسف بن احمد بن ابراهیم ت 1186 ه ق ناشر: دار المصطفى لإحياء التراث 1423 ه ق اول بیروت - لبنان تحقیق گروه پژوهش دار المصطفى لإحياء التراث.

الدرّ النظيم في مناقب الأئمّة اللهاميم:الشّامی،یوسف بن حاتم (ت القرن 7ق) نشر جامعه مدرسین - قم، ط1 1420ق.

الدّمعة السّاكبة:البهبهانی،محمّد باقر بن عبد الكريم(م 1285) مؤسسة الأعلمیّ للمطبوعات- بیروت، ط 14091 0 ق.

الروضة في فضائل أمير المؤمنین علی بن أبی طالب عليهما السلام: شاذان بن جبرئیل القمّی وفات: حدود 600 ق ناشر مكتبة الأمين قم 1423ق اوّل .

ص: 421

السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى :الحلّی، ابن ادریس، محمّد بن منصور بن احمد ت 598 هق نشر دفتر انتشارات اسلامی

قم 1410 ه ق چاپ : دوم قم - ایران

الصّراط المستقيم إلى مستحقي التقديم : العاملي النباطي، علىّ بن محمّد بن علیّ بن محمّد بن يونس (م 877) تحقیق و تصحیح میخائیل رمضان ، المكتبة الحيدريّة- نجف الأشرف، ط1 1384ق.

الصّواعق المحرقة : ابن حجر الهيثمىّ، (م 974)، مطبعة العائرة الشّرقيّة - مصر ، ط 13081 ه ق.

الطبقات:(ترجمة الإمام الحسين عليه السّلام و مقتله من القسم غير المطبوع من الطبقات الكبير): تحقيق السّيّد عبد العزيز الطباطبائيّ، مؤسّسة آل البيت لإحياء التّراث، ط14151 ه ق.

العدد القويّة لدفع المخاوف اليوميّة : علىّ بن يوسف الحلّی، برادر علّامه حلّی (قرن هشتم هجری)، کتابخانه آية الله مرعشی نجفی، چاپ اول 1408ق.

الغدير في الكتاب و السنّة و الأدب:علامه عبد الحسين الأمينی (1349ش) مركز الغدير للدراسات الاسلاميه - قم، ط14161ق.

الفتوح: ابن اعثم الكوفیّ، أحمد بن أعثم (م 314) دائرة المعارف العثمانيّة - حیدر آباد الهند، ط13911 ه ق.

الفصول المهمّة في معرفة أحوال الأئمّة: ابن الصّبّاغ، علیّ بن محمّد بن أحمد المالکیّ (م 855) مؤسسة الأعلمی- طهران.

الفضائل : شاذان بن جبرئيل القمّیّ، ت حدود 600ق نشر الرضی قم 1363 ش.

الكافي: الشّيخ الكلینی، محمّد بن يعقوب بن اسحاق (م 329) تحقیق و تصحیح علی اکبر غفّاری و محمّد آخوندی، دار الكتب الإسلامية - تهران ، ط4 1407ق.

الكامل في التاريخ : ابن الأثير الجزریِ، عزّ الدّين أبو الحسن علیّ بن محمّد (م 606) دار الكتاب العربيّة- بيروت، ط 13872 ه.

اللّهوف على قتلي الطّفوف : ابن طاووس، السّيّد عليّ بن موسی بن جعفر بن طاووس (م 677)، انتشارات جهان - طهران.

المحاسن: البرقی، احمد بن محمّد بن خالد (م 274 أو 280) تحقیق و تصحیح جلال الدین

ص: 422

محدث ، دار الكتب الإسلاميّة - قم، ط 2 1371ق.

المزار الكبير : أبو عبد الله محمّد بن جعفر المشهدی(ت610ه)، تحقيق جواد القیّومی، مؤسّسة النّشر الإسلامي - قم، 1419ه.

المناقب، علوی : محمّد بن علىّ بن الحسين العلویّ، ت قرن 5 نشر دلیل ما قم 1428 ق.

المناقب المرتضويّة : کشفی حنفی ترمذی، چاپ بمبئی.

المنتخب : الطّریحی، فخر الدين بن محمّد (م 1085) کتابخانه اروميّة- قم .

المنتظم في تاريخ الملوك و الأمم : ابن الجوزيّ، أبو الفرج عبد الرّحمان بن علىّ بن محمّد (م 597) دار الكتب الإسلاميّة بیروت، ط 1 (1412 ه ق).

الوافي: فيض الكاشاني، محمّد محسن بن شاه مرتضی (1091 ق) نشر کتابخانه امام أمير المؤمنین علی علیه السّلام - اصفهان، ط1 1406ق.

الهداية الكبرى: أبو عبد الله حسین بن حمدان الخصيبي (الحضینی) (ت 334ه)، مؤسّسة البلاغ - بیروت، الطّبعة الرّابعة ، 1411 و 1419ق.

اليقين بإختصاص مولانا علىّ علیه السّلام بإمرة المؤمنين: السّيّد أبو القاسم عليّ بن موسی بن جعفر بن محمّد بن طاووس الحسني (ت664ھ)، مؤسّسة دار الكتاب الجزائري - قم الطّبعة الأولى ، 1413ه.

أنساب الأشراف : أحمد بن يحيى بن جابر البلاذریّ (ت279ق) ج 3 تحقيق محمدباقر المحمودیّ، دار التعارف- بیروت، ط1، (1397 ه ق).

أنوار المواهب في اسرار المناقب: شیخ علی اکبر بن حسین نهاوندی.چاپ سنگی، رحلی تهران 1360ق.

(إنسان العيون في سيرة الأمين المأمون) السيرة الحلبيّة: ابو الفرج الحلبي الشافعی ت1044 نشر دار الكتب العلمية بیروت 1427 دوم.

أهل البيت : تالیف استاد توفيق أبو علم، چاپ السعادة قاهرة

باء

البرهان في تفسير القرآن : البحرانی، سید هاشم بن سليمان (ت1107ق) تصحيح مؤسسة البعثة، نشر مؤسسه بعثه - قم ، ط1 1374ش.

ص: 423

بحارالأنوار: محمد باقر بن محمد تقی، العلّامة المجلسي (ت 1110ق)، دار إحياء التراث العربي - بيروت ، ط 2 1403ق.

بشارة المصطفى لشيعة المرتضى: الطبعة القديمة عماد الدين أبو جعفر محمّد بن أبي القاسم الطبری الآملی ت 553 ق ناشر: المكتبة الحيدرية النجف الأشرف 1383 ق الثانية.

بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم : محمّد بن الحسن الصفّار (ت 290ق) تحقیق و تصحیح: محسن بن عباس علی کوچه باغی، مکتبة آية الله المرعشي النجفی، ایران - قم، ط 14042.

تاء

التّمحيص:ابن همام الإسکافی،محمّد بن همام بن سهیل ت336 ق تحقیق و نشر مدرسة الإمام المهدی عجّل الله تعالی فرجه الشريف قم 1404 ق اول.

تاج العروس من جواهر القاموس:سيد مرتضى الحسيني الزبيدي الواسطی (ت1205)، دار الفكر - بیروت، 1414 ق.

تاريخ الأمم و الملوک:محمّد بن جریر بن یزید الطبری (ت310 ق) تحقیق محمّد أبو الفضل إبراهيم، دار المعارف - مصر ، ط 2. و طبع دار التراث - بیروت، ط 2 1387ق.

تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام : الحافظ المؤرّخ شمس الدين محمّد بن أحمد بن عثمان الذهبي سنة ت748 ھ تحقيق الدكتور عمر عبد السلام تدمري أستاذ التاريخ الإسلامي في الجامعة اللبنانية عضو الهيئة الاستشارية للمنشورات التاريخية في اتّحاد المؤرخين العرب الناشر دار الكتاب العربي بيروت الطبعة الثانية1409 ه - 1998 م.

تاریخ الخميس في أحوال انفس النّفيس : شیخ حسین الدیاربکری (ت 966ق)، نشر دارصادر بیروت .

تاریخ مدينة دمشق(تاریخ دمشق الكبير):ابن عساكر،الحافظ أبو القاسم علیّ بن الحسن بن هبة الله الشّافعیّ (م 571)، تحقیق علىّ عاشور الجنوبیّ، دار إحياء التّراث العربیّ، ط 1 1421 ه ق.

تحفة الإخوان مخطوط به واسطه تفسير البرهان

تأويل الآيات الظّاهرة في فضائل العترة الطّاهرة عليهم السّلام:السّيّد شرف الدّين عليّ الحسيني الأسترآبادي النجفي، من أعلام القرن العاشر، ......

ص: 424

تحف العقول:حسن بن شعبه الحرّانی(القرن الرّابع)،نشر جامعه مدرسین قم، 1404ق.

تخريج الدّلالات السمعيّة:علىّ بن محمّد الخزاعی ت 789 نشر دار الغرب الإسلامی بیروت 1419 دوم.

تذكرة خواصّ الأمة : سبط ابن الجوزیّ، شمس الدّين أبو المظفّر یوسف بن عبد الرّحمان (قزأوغلى) (ت654ق)، ایران - کردستان، چاپ سنگی 1287 0 ق.

ترجمه فرحة الغرىّ علامه مجلسی : 693 ق ناشر میراث مکتوب تهران 1379 ش تحقیق: جهانبخش، جویا میراث مکتوب تهران 1379ش اول.

تسلية المجالس و زنية المجالس : محمّد بن أبي طالب، الحسینی الموسوی الحائریّ (ت ق10)، تحقيق فارس حسّون کریم، مؤسسة المعارف الإسلاميّة، ط 14181 ه ق.

تصنیف غرر الحكم: التميمي الآمدي، عبد الواحد بن محمدت 550 ق تحقیق درایتی، مصطفی ناشر: دفتر تبلیغات قم 1366 ش اول.

تظلّم الزّهراء عليها السّلام: رضیّ الدین بن نبي القزوینی (ت بعد1134 ق) منشورات الشّريف الرضيّ - قم ط 1360.

تفسير العيّاشي: العیاشی، محمد بن مسعود(م 320ق) تحقیق و تصحیح هاشم رسولی محلاتی، نشر المطبعة العلمية - تهران، ط1 1380ق.

تفسير الفرات: فرات بن ابراهيم الكوفیّ ت 307 ق تحقیق کاظم، محمّد نشر مؤسسة الطبع و النشر في وزارة الإرشاد الإسلامی تهران 1410 ق اول.

تفسير القمّي: أبو الحسن عليّ بن إبراهيم القمّی (ت 329ه)، مطبعة مؤسسة دار الكتاب- قم، الطبعة الثالثة1404ه.

تفسیر شریف لاهیجی: محمّد بن علىّ الشّريف اللاهیجیت1090 او 1095 ناشر: دفتر نشر داد تهران 1373 ش الطبعة الأولى.

تفسیر کنزالدقائق و بحر الغرائب : محمد بن محمدرضا القمّي المشهدی قرن 12 ناشر: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی تهران 1368 ش اول تحقيق: حسین درگاهی.

تفسیر لوامع التّنزيل: چاپ هند

تفسیر نورالثقلين : العروسي الحویزی، عبد علی بن جمعة (ت 1112ق) تحقيق: هاشم رسولی محلاتی، نشر اسماعیلیان - قم، ط4 1415ق.

ص: 425

تنبیه الخواطر ، مجموعة ورّام : ورّام بن أبي فراس ، مسعود بن عیسی (ت605ق) نشر مكتبة الفقيه - قم، 1410 ق.

تهذیب الأحکام:الشّيخ الطّوسی،محمّد بن الحسن (ت 460ق)، تحقيق و تصحیح حسن الموسوی ، دار الكتب الإسلاميه - تهران، ط14074ق.

تنقیح المقال في أحوال الرّجال : الشيخ عبد الله محمد حسن بن المولى عبد الله المامقاني النجفي (ت 1351ق) ط نجف.

تيسير المطالب في أمالي الإمام أبي طالب : أبوطالب الزّیدیّ، یحیی بن الحسين بن هارون ... بن زید بن الحسن عليه السلام (م 424)، مؤسسة الأعلمیّ- بیروت، 1395 - 1396 ه ق.

ثاء

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال : أبو جعفر محمّد بن علىّ بن الحسين بن بابويه القمّی (ت 381ه)، نشر الرضی 1364ش.

جیم

الجامع الصحيح : أبو الحسين مسلم بن الحجّاج ابن مسلم القشيري النيسابوری ت 261 الناشر دار الفکر بیروت .

الجامع الصغير في أحاديث البشير النذير:جلال الدین عبد الرحمان بن أبي بكر السیوطی المتوفی 849 - 911ھ

الناشر دار الفکر بیروت.

جامع الأحاديث : العلامتان الشيخ عباس احمد صقر و الشيخ احمد عبد الجواد، ط دمشق .

جامع أحاديث الشّيعة: الشيخ إسماعيل المعزي الملايري بإشراف السّيّد حسين الطّباطبائي البروجردي (ت1383ه) المطبعة العلمية - قم، الطبعة الأولى و الثانية.

جامع الأخبار : محمّد بن محمّد السبزواری، من أعلام القرن السابع ، نشر مؤسسة آل البيت- قم .

جلاء العيون: المجلسیّ،محمّد باقر (ت1110ق) انتشارات سرور ، ط1 (1373 هش).

جمل من أنساب الأشراف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذریّ (م 279) تحقيق الدّكتور سهيل زکّار، دار الفكر ، ط1 1417ق.

ص: 426

جمع الجوامع : سیوطی بواسطة ملحقات إحقاق الحقّ.

جنّة المأوى : ملحق به بحارالأنوار

جواهر المطالب في مناقب الإمام علي بن أبي طالب عليهما السلام : شمس الدین، محمّد بن احمد بن ناصر بن خليفه الباعونی الدمشقی ت871 الناشر: مجمع إحياء الثقافة الإسلامية قم.

حاء

حلية الأبرار في أحوال محمّد و آله الأطهار علیهم السلام: السّيّد هاشم بن سليمان الحسینی البحرانی ت1107 ق ناشر: مؤسسة المعارف الإسلاميّة قم

حياة الحيوان الكبرى : كمال الدين الدمیری ت808 الثانية 1424 نشر دار الكتب العلمية بیروت .

خاء

الخصائص الکبری : جلال الدين عبد الرحمن السيوطي، ط حیدر آباد .

خصائص الأئمة: الشّريف أبو الحسن محمّد بن الحسين الرضى البغدادیّ (ت406ه)، نشر الرضي تحقيق محمّد هادي الأمينی، مجمع البحوث الإسلاميّة - مشهد، 1406ه.

دال

الديباج المذهّب : برهان الدين ابراهيم بن علی بن محمد بن فرحون المالكي، ط القاهرة.

دعائم الإسلام: نعمان بن محمد التميمي المغربي(ت363ق)، دار المعارف - مصر ، چاپ دوم 1385ق.

دلائل الإمامة : الطبری الآملي الصغير،محمد بن جریر بن رستم (ت القرن 5) تحقیق و تصحيح مؤسسة البعثة- قم، ط14121ق.

دلائل النبوّة : الحافظ أبو نعيم أحمد بن عبد الله الأصبهاني (ت 430ق)، ط حیدر آباد.

دلائل النّبوّة و معرفة احوال صاحب الشّريعة : ابوبکر احمد بن الحسین بیهقی (ت458ق) تحقیق عبدالعلی قلعجی، دارالکتب العلميّة-بيروت، الطّبعة الأولى 1405ق.

دیوان امیرالمؤمنین علیه السّلام:قطب الدّین ابوالحسن محمّد بن الحسين بن الحسن بیهقی نیشابوری کیدی (ت قرن 6 هجری)، انتشارات اسوه، چاپ سوم، 1379 شمسی.

ص: 427

ذال

ذخائر العقبي في مناقب ذوي القربی علیهم السلام :محبّ الدين الطبری ت694 ق نشر مكتبة القدسی ناشر قاهره 1356 ق و نشر مؤسسه ی دار الكتاب الإسلامي قم

ذخيرة الدّارين فيما يتعلّق بمصائب الحسين عليه السّلام و اصحابه : سیّد عبدالمجید الحسینی الحائري الشيرازي (ت 1345ق) نشر زمزم هدایت - قم .

راء

روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن:جمال الدین حسین بن على النّیشابوری، ابو الفتوح الرّازی الخزاعی ت القرن 6 الناشر:بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی مشهد الرّضا سنة 1408 ق الطبعة الأولى تحقيق : محمّد جعفر یاحقی و محمّد مهدی ناصح.

روضات الجنّات في أحوال العلماء و السادات: السيد الميرزا محمد باقر بن الميرزا زین العابدین الموسوی الخوانساری الأصفهاني المولودت1313

روضة الصّفا : میر خواند ، میر محمّد بن سید برهان الدّين (م ق 9)، چاپخانه خیّام .

روضة الواعظین و بصيرة المتّعظین : فتّال النيشابوری، محمّد بن احمد (استشهد في 508 ق) انتشارات الرضی- قم، ط1 1375ش.

ریاض السّالكين في شرح صحيفة سیّدالسّاجدين عليه السّلام: الكبير المدني، السّيّد عليخان بن احمد ت 1120 ق تحقیق حسینی امینی، محسن نشر دفتر انتشارات اسلامی قم 1409 ق چاپ اول .

سين

سلسلة الذّهب : ابن حجر (ت 852ق) تحقیق عبدالمعطی امین قلعه چی.

سنن ابی داود: الحافظ أبو داود سليمان بن الأشعث السجستانی ت275 ھ تحقیق سعید محمد اللحام طبع و نشر دار الفكر للطباعة والنشر الطبعة الأولى سنة 1410 - 1990 م.

سنن ابن ماجة: الحافظ أبي عبد الله محمّد بن یزید القزوینیّ ت 273 تحقیق : تحقیق وترقيم وتعليق : محمد فؤاد عبد الباقي الناشر : دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع.

سنن النسّائی: الحافظ أبو عبد الرحمان أحمد بن شعيب بن علىّ بن بحر النسّائی ت303 الطبعة الأولى سنة 1348 - 1930 م الناشر دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان.

ص: 428

سنن الترمذي (الجامع الصحيح): الحافظ أبو عیسی محمّد بن عيسى بن سورة الترمذیت 279 تحقيق عبد الوهّاب عبد اللطيف نشر دار الفکر للطباعة والنشر بيروت الطبعة الثانية 1403 - 1983 م

سير أعلام النبلاء : شمس الدین محمّد بن أحمد بن عثمان الذهبي المتوفی 748 ه 1374 م تحقيق شعيب الأرنؤوط مؤسسة الرسالة بيروت .

شين

الشافي في الامامة:الشّريف المرتضى عليّ بن الحسين الموسويّ ت436 ق نشر مؤسسة الصادق - طهران الثانية طبع مؤسسة اسماعیلیان - قم 1410 ه. ق تحقيق السيد عبد الزهراء الحسيني الخطيب

الشّهاب الثّاقب في بيان معنى النّاصب: الشيخ يوسف بن الشيخ أحمد بن إبراهيم البحرانی ت1107 - 1186 ه. ق تحقيق السيّد مهدي الرجائي الناشر المحقّق مطبعة الأمير - قم 1419 ه ق ، 1377 ه ش الأولى.

شرح الأخبار في فضائل الأئمّة الأطهار:القاضی نعمان المصري ، نعمان بن محمّد التّميمیّ المغربیّ (م 363) تحقيق السيّد محمّد الحسینی الجلالیّ، مؤسّسة النّشر الإسلاميّة - قم، ط 14121 0 ق.

شرح نهج البلاغة : ابن ابی الحدید ،عبد الحميد بن هبة الله ت 656 ق تحقیق ابراهیم، محمد ابوالفضل نشر مكتبة آية الله المرعشي النجفي قم 1404 ق اول.

شرح فارسی شهاب الأخبار:محمّد بن سلامة القضاعی ت454 ق تحقیق حسینی أرموی( محدث)، جلال الدین چاپ و نشر مزکز انتشارات علمي و فرهنگی تهران 1361 ش اول .

شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور:الحاج میرزا ابي الفضل الطّهرانی. تحقیق و پاورقی سیّد علی موحّد ابطحی. چاپخانه امیرالمؤمنین (ع) چاپ سوم مهرماه 1370.

شواهد التّنزيل لقواعد التفضيل :القاضي عبيد الله بن عبد الله بن أحمد بن محمّد بن احمد بن محمّد بن حسكان القرشي العامري النيشابوری ت490 ق تحقیق محمد باقر المحمودی نشر التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد مجمع إحياء الثقافة الإسلامية طهران 1411 ق الطبعة الأولى.

صاد

صحيفة الإمام الرّضا عليه السّلام: تحقیق و نشر مؤسسة الإمام المهدي عليه السّلام - قم،

ص: 429

1408ه.

صفات الشيعة: ابن بابویه ، محمّد بن علی بن الحسين القمّی ت381 ق الأعلمی تهران 1362 ش اول.

طاء

الطبقات الكبرى : ابو عبد الله محمّد بن سعد بن منيع الهاشمي البصري المشهور بکاتب الواقدی ت 230 تحقيق محمد عبد القادر عطا طبعة دار الكتب العلمية بيروت الطبعة الأولى، 1990/1410 . و طبعة دار صادر - بیروت.

الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف : السيّد رضی الدین علی بن موسی بن جعفر بن طاووس الحلّى ت664 ق نشر خیام قم سنة 1400 ق الأولى.

عین

العقد النّضيد والدرّ الفريد في فضائل أمير المؤمنين و أهل بيت النبيّ (عليهم السلام): محمّد بن الحسن القمّی ؛ تحقیق علىّ أوسط الناطقي . - -قم : دار الحديث ، 1422 ق = 1380ش نشر دار الحديث الأولى المطبعة : ستاره.

عدّة الدّاعي و نجاح السّاعي : أبوالعبّاس أحمد بن محمّد بن فهد الحلّی (ت 841ه).

عقد الدرر في أخبار المنتظر:يوسف بن یحیی بن علي بن عبد العزيز المقدسي الشافعي السلمي ت ق 7تحقیق : الدكتور عبد الفتاح محمد الحلو الطبعة الأولى1399 - 1979 م ناشر : مكتبة عالم الفكر القاهرة تحقيق الدكتور عبد الفتاح محمّد الحلو الطبعة الأولى1399 ه - 1979 م.

علل الشّرائع:أبوجعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّي الصّدوق (ت381ه)، المطبعة الحيدريّة - النّجف الأشرف ، 1386ه.

عمدة عيون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار : یحیی بن حسن بن حسين الأسدي ، ابن بطريق الحلّی ت600ق نشر جامعة المدرّسين قم سنة 1407 ق.

عمدة الطّالب في أنساب آل أبي طالب : ابن عنبة الحسنیّ، جمال الدّين أحمد بن علىّ (م 828) منشورات دار مكتبة الحياة - بيروت.

عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآيات والأخبار و الأقوال:البحرانّي، الشّيخ عبدالله البحرانيّ الأصفهانيّ (م ق 12) مدرسة الإمام المهديّ- قم، ط 14071 ه ق

ص: 430

عوالي اللآلي العزيزية في الأحاديث الدّينيّة : محمّد بن عليّ بن إبراهيم الأحسائی ، إبن أبی جمهور (ت 880ه)، تحقيق مجتبی العراقی، من منشورات مطبعة سيّد الشّهداء - قم .

عيون أخبار الرّضا عليه السّلام : أبوجعفر محمّد بن علىّ بن الحسين بن بابويه القمّي الصّدوق (ت381ه)، نشر مؤسسة الأعلمی- بيروت.

عيون الحكم و المواعظ : الليثيّ الواسطیّ، علیّ بن محمّد ت قرن 6 تحقيق: حسنی بیرجندی، حسین ناشر : دار الحديث قم 1376 ش اول. غين

الغيبة : ابو عبد الله، محمّد بن ابراهیم بن جعفر الكاتب النعمانی ت 360 ق تحقیق على أكبر الغفّارى نشر الصدوق طهران سنة 1397 ق الأولى.

غرر الأخبار و درر الآثار في مناقب أبي الأئمة الأطهار علیهم السلام: الشیخ ابو محمّد، حسن بن أبي الحسن الواعظ الديلمي المتوفّى القرن الثامن ناشر : دلیل ما - قم .

غرر الحکم و درر الكلم: التميمي الآمدي، عبد الواحد بن محمّدت 550 ق تحقیق : رجائی، سید مهدی ناشر دار الكتاب الإسلامي قم 1410 ق دوم.

فاء

الفردوس بمأثور الخطاب به واسطه شرح احقاق الحق:الحافظ ابن شیرويه الديلمي مكتبة الناصرية في لكنهو .

الفصول المهمّة في أصول الأئمّة، تكملة الوسائل : شیخ حر عاملی، محمد بن حسن ت1104 ق محقق : القائینی، محمد بن محمد الحسين، نشر: موسسه معارف اسلامی امام رضا علية السلام، قم 1418 ق / 1376 ش اول

فرائد السّمطين في فضائل المرتضی و البتول و السبطين و الأئمّة من ذريّتهم عليهم السلام: صدرالدین ابراهیم بن محمّد بن مؤيّد الحمّویی الجُوینی الشافعی ت 730 ق طبعة مؤسّسة المحمود بيروت.

فرحة الغريّ: السّيّد غیاث الدّین عبد الكريم بن طاووس (ت693ھ)، نشر الرّضي- قم

و مركز الغدير للدراسات الإسلاميّة، 1419ه.

فرهنگ ابجدی:بستانی،فؤاد افرام /مهیار،رضا ت1906م ناشر:انتشارات اسلامی تهران 1375 ش چاپ دوم

ص: 431

فضائل الأشهر الثّلاثة : ابن بابویه، محمد بن على بن الحسين القمّی ت 381 ق تحقیق عرفانیان یزدی، غلامرضا ناشر: کتاب فروشی داوری قم 1396 ق اول.

فضائل الشّيعة : ابن بابویه ، محمّد بن على ت381 ق ناشر: أعلمی تهران اول

قاف

قرب الإسناد: أبو العبّاس عبدالله بن جعفر الحميري القمّي، من أعلام القرن الثّالث، مكتبة نینوی - طهران.

و مؤسّسة آل البيت عليهم السّلام - قم.

كاف

الكامل في التاريخ:علی بن محمّد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الجزري المشهور بابن الأثيرت 630 طبعة دار صادر بیروت سنة

1965/1385 .

الكنز المدفون:الحافظ الشیخ جلال الدين السيوطي الشافعي(ت 911ق) طبع بولاق.

کامل الزّيارات : أبو القاسم جعفر بن محمّد بن قولویه (ت 367ه. ق) ، تصحیح و تعليق العلامة الأميني ، المطبعة المرتضويّة- النّجف الأشرف، 1359ه.ق.

و تحقيق الجعفری، نشر الصدوق - طهران 1357ه.ش.

و تحقیق جواد القیّومی، مؤسّسة النّشر الإسلامي - قم، 1417ه.ق.

کامل بهائی : عماد الدّين الطّبری، الحسن بن علىّ بن محمّد (م 657)، مكتب مرتضوی .

کتاب سلیم بن قیس الهلالي(ت 76ق):تحقیق و تصحیح اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی نشر الهادی قم 1405ق.

کشف الغمّة في معرفة الأئمة : الإربلی، علیّ بن عیسی (م 692) تحقیق و تصحیح رسولی محلّاتی، نشر بنی هاشمی - تبریز ، ط1 1381ق.

کشف اليقين في فضائل أمير المؤمنین علیه السّلام :أبو منصور الحسن بن یوسف بن المطهّر الأسدي، العلامة الحلي (ت 726ه)، مؤسّسة الطّبع و النّشر - طهران ، الطّبعة الأولى 1411ه.

كفاية الأثر في النّص على الأئمّة الإثني عشر : أبوالقاسم عليّ بن محمّد بن علي الخزّاز القمّي الرّازي، من علماء القرن الرّابع ، انتشارات بیدار - قم، 1401ه.

کمال الدین و تمام النعمة : ابن بابویه، محمّد بن على (م 381) تحقیق و تصحیح علی اکبر غفّاری، نشر اسلاميه - تهران، ط2 1395ق.

ص: 432

كمال الدّين و تمام النّعمة:أبو جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّي الصّدوق (ت381ه)، مؤسّسة النّشر الإسلامي - قم، 1405ه.

کنز العمّال في سنن الأقوال والأفعال : علاء الدين على المتقی بن حسام الدين الهندي البرهان فوری ت975

طبع مؤسسة الرسالة بيروت سنة 1409 ه - 1989 م.

کنز الفوائد : الكراجکی، محمّد بن علىّ ت449 ق تحقیق نعمة، عبد الله ناشر: دار الذخائر ایران؛ قم 1410 ق اول.

ل

لسان العرب : محمّد بن مکرم بن علىّ بن احمد بن ابی القاسم بن عقبة بن منظور الرويفعی الأنصاري الخزرجي الإفريقي المصري ت711ق تحقیق جمال الدين المير دامادی، الناشر : دار الفكر للطباعة والنشر و التوزيع - دار صادر بیروت سنة1414 ق الطبعة الثالثة.

ميم

المبسوط في فقه الإمامية:شيخ الطائفة الحقّة أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علىّ الطوسیّ المتوفی 460ه تحقيق السيد محمّد تقي الكشفّي الناشر المكتبة المرتضويّة لإحياء الآثار الجعفريّة.

المستدرك على الصحيحين: الحافظ أبو عبد الله الحاكم النيسابوری ت405تحقیق : يوسف عبد الرحمان المرعشلي وبذيله التلخيص للحافظ الذهبي دار المعرفة بیروت - لبنان

المسترشد في إمامة علىّ بن أبي طالب عليه السلام: محمّد بن جریر بن رستم الطبری الآملي الكبير ت326 ق تحقیق احمد المحمودی، نشر کوشانپور قم السنة 1415 ق الطبعة الأولى.

المعجم الصغير : الحافظ أبو القاسم سلیمان بن أحمد بن أيوب اللخمي الطبرانی المتوفی سنة 360ه دار الكتب العلمية بيروت - لبنان.

المعجم الكبير : الحافظ أبو القاسم سليمان بن أحمد بن أيوب اللخمي الطبرانیت 360 تحقيق : حمدي عبد المجيد السلفي الطبعة الثانية الناشر: دار إحياء التراث العربی بیروت۔ لبنان.

المقنع : ابن بابویه ، محمّد بن على بن الحسين القمّى ت381 ق الناشر مؤسسة الإمام الهادی

ص: 433

عليه السّلام قم 1415 ق اول .

المنتظم في تاريخ الأمم والملوك:ابن الجوزی ت597 تحقیق : محمّد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا الطبعة الأولى1412 - 1992 م نشر دار الكتب العلميّة - بيروت - لبنان.

المصنّف : الحافظ عبد الله بن محمّد بن أبي شيبة إبراهيم بن عثمان ابن أبي بسكر بن أبی شيبة الكوفي العبسی ت235ه تحقيق سعيد اللحام الطبعة الأولى1409 - 1989 م ناشر : دار الفکر بیروت - لبنان.

مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمّة(عليهم السّلام):الفقيه محمّد بن احمد بن على بن الحسن ابن شاذان القمّىّ ت460 ق تحقیق و نشر مدرسة الإمام المهدی عجّل اللة تعالی فرجة الشريف قم 1407 ق الطبعة الأولى.

مثير الأحزان : ابن نما الحلّىّ، نجم الدّین جعفر بن محمّد (م 645) دار الخلافة طهران، کارخانه مشهدی خداداد، (1318 ه ق)، ط حجری.

مجمع البيان في تفسير القرآن:ابو على فضل بن حسن بن فضل امين الإسلام الطبرسیت القرن 6 انتشارات ناصر خسرو طهران سنة 1372 ش.

مختصر البصائر : الحلّي، حسن بن سليمان بن محمّد(م القرن 8) تحقیق و تصحیح مشتاق مظفّر، مؤسسة النشر الإسلامي- قم، ط1 1421ق.

مدينة المعاجز : العلّامة المحدّث الجليل السّيّدهاشم البحراني(ت 1107 أو 1109ه)، طبع...

مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول :مجلسی،محمّد باقر بن محمّدتقی (ت1110ق) تحقیق و تصحیح رسولی محلاتی، هاشم نشر دار الكتب الإسلامية - تهران، 1404ق.

مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل:النوری، حسین بن محمد تقی (م 1320) تحقیق و تصحیح و نشر مؤسّسة آل البيت عليهم السّلام، قم، ط1 1408ق.

مسند علیّ بن ابی طالب(عليه السّلام):سیوطی چاپخانه عزیزیّه حیدرآباد هند .

مسند ابی یعلی الموصلی : الامام الحافظ أحمد بن علي بن المثنّى التمیمی ت307ه تحقیق حسین سلیم أسد طبع دار المأمون للتراث دمشق - بيروت.

مسند احمد : أحمد بن حنبل ت241 طبع و نشر دار صادر - بیروت .

مشارق أنوار اليقين في أسرار أميرالمؤمنین علیه السّلام: الحافظ برسی، رجب بن محمّد

ص: 434

(ت813ق)، تحقيق السيّد على عاشور نشر الأعلمي- بیروت 1422ق.

مشكاة الأنوار في غرر الأخبار: الشّيخ الطّبرسی، علیّ بن حسن (م600) نشر المكتبة الحيدريّة - النّجف الأشرف، ط2

1385 ق / 1965 م / 1344 ش.

مصابيح السنّة:ابومحمّد الحسين بن مسعود الفرّاء البغوي (ت 510ق)، ط مصر .

مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد : شيخ الطائفة الحقّة محمّد بن الحسن الطوسی ت460 ق الناشر: مؤسسة فقه الشيعة بیروت 1411 ق اول.

مطالب السؤول : ابن طلحة، محمّد بن طلحة الشّافعیّ (م 652)، ایران - کردستان، چاپ سنگی- 1287 ه ق.

معالي السّبطين : المازندرانیّ، الشّيخ محمّد مهدی (م ق 14)، منشورات الشّريف الرّضي۔ قم، ط 13632 ه ش.

معاني الأخبار : محمّد بن علیّ بن حسین بن بابويه القمّي (ت 391ق)، تصحیح علی اکبر غفّاری ، نشر مكتبه صدوق - تهران، 1379ق.

معجم مقاییس اللغة: ابن فارس، أحمد بن فارس (م395) تحقیق و تصحیح محمّد عبدالسلام، مكتب الإعلام الإسلامي - قم، ط 14041ق.

مقتل الإمام أمير المؤمنین علیه الّلام: إبن أبي الدّنيا، أبو بكر عبد الله بن محمّد بن عبيد (م 281)، مؤسسة الطّبع و النّشر التّابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الاسلامیّ، ط 14111 ه ق.

مقتل الحسين عليه السّلام: الخوارزمیّ، أبو المؤيّد الموفّق بن أحمد (م 568) تحقیق و تعليق الشّيخ محمّد السّماويّ، مكتبة المفيد - قم و چاپ الغري نجف اشرف

مقتل الحسين عليه السّلام:أبو مخنف لوط بن یحیی : انتشارات أعلمیّ- طهران.

مقتل الحسين عليه السّلام: السّيد عبد الرّزاق الموسويّ المقرّم (م 1391) مكتبة بصیرتی۔ قم، ط5 1394 ه ق.

مکارم الأخلاق : رضی الدین، حسن بن فضل الطبرسي القرن السادس نشر الشريف الرضی قم السنة 1412 ق/1370 ش الطبعة الرابعة.

مکیال المکارم: السّيّد محمّد تقی الموسوی (ت1319ه)، مؤسسة الإمام المهدي عليه السّلام- قم .

مناقب آل أبي طالب عليهم السّلام : أبو جعفر رشید الدّین محمّد بن علىّ بن شهر آشوب

ص: 435

السّرويّ المازندرانی (م 588) المطبعة العلميّة-قم. و نشر العلّامة - قم، ط1 1379ق.

مناقب الطاهرین : عماد الدین حسن بن علىّ الطّبریّ ت قرن هفتم ناشر: سازمان چاپ و انتشارات تهران 1379 ش اول.

منتخب الأثر في أحوال الإمام الثاني عشر عجّل الله تعالی فرجه الشريف : لطف الله الصافی الگلپایگانی معاصر نشر دفتر مؤلف قم.

منتهی الآمال في تواريخ النّبيّ و الآل:المحدّث الشّيخ عبّاس القمّی ت1359 ق نشر: دلیل ما، قم 1379 ش:

منية الرّاغب في ایمان ابی طالب عليه السّلام، شیخ محمّدرضا طبسی نجفی.

من لا يحضره الفقيه : محمّد بن علیّ ابن بابويه القمّی(م 381) تحقیق و تصحیح علی اکبر غفاری،جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ط 14132ق.

مواهب الواهب فی ایمان ابی طالب، شیخ جعفر نقدی

نون

ناسخ التّواریخ سیّدالشّهداء عليه السّلام : لسان الملک میرزا محمّد تقی سپهر، انتشارات کتابخانه الاسلاميه - تهران ، چاپ دوم اردیبهشت 1363.

النّجم الثّاقب: الحاج میرزا حسين النّوري الطبرسي (ت 1320) تحقيق السید یاسین الموسوي الأولى 1415 چاپخانه : مهر قم المقدسة نشر أنوار الهدی

نزهة النّاظر نزهة الناظر و تنبيه الخاطر:حسین بن محمّد بن حسن بن نصر الحلوانی ت قرن 5 تحقيق و نشر: مدرسة الإمام المهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف قم 1408 ق اول.

نفس المهموم : القمّيّ، الشّيخ عبّاس القمیّ (م 1359) منشورات مكتبة بصیرتی- قم .

نور الأبصار في مناقب آل بيت النبي المختار صلی الله علیه و آله و سلم : مؤمن بن حسن شبلنجی ت قرن سیزدهم ناشر : الرضى قم

نهاية الإرب في فنون الأدب : النّويریّ، شهاب الدّين أحمد بن عبدالوهّاب (م 730 -733) المكتبة العربيّة القاهرة 1395 ق و دار الكتب و الوثائق القوميّة القاهره 1423 الأولى.

نهج الإيمان: زین الدین علیّ بن يوسف بن جبر من أعلام القرن السابع تحقيق السيد أحمد الحسيني نشر : مجتمع إمام هادی علیه السلام - مشهد الطبعة الأولى 1418 ه المطبعة ستاره - قم

ص: 436

نهج البلاغة:الشريف الرضی، محمّد بن حسین ت406 ق تصحیح صبحی صالح نشر هجرت قم 1414 ق چاپ : اول

نهج الحقّ: علامه حلی ت726 ق ناشر: دار الكتاب اللبنانی بیروت 1982م اول .

نهج الفصاحة : ابوالقاسم پاینده (ت1363ش)، نشر دنیای دانش، تهران 1382ش.

واو

الوافي بالوفيات:الصفدی ت764 تحقیق:أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفی طبع 1420 - 2000م نشردار إحياء التراث.

وسائل الشّيعة إلى تحصیل مسائل الشّريعة : محمّد بن الحسن الحرّ العاملي (ت 1104ه)، تحقیق مؤسّسة آل البيت - قم ، الطبع الأوّل 1411ه.

وسيلة الدّارين في أنصار الحسين : الزّنجانیّ، الموسوي الزّنجانی (م ق 14) مؤسّسة الأعلمی- بیروت، ط1، 1395 ه ق.

وسيلة النجاة : محمد مبين الهندي الفرنکی الحنفي ابن المولوی محب الله السهالوي (ت1225ق) ط گلشن فیض الكائنة في لکهنو.

وقعة الطّف : ابومخنف الكوفیّ ت 158 ق نشر جامعه مدرسین قم 1417 ق سوم

وقعة صفّين: نصر بن مزاحمت 212 ق تحقیق هارون،عبد السلام محمّد ناشر: مکتبة آية الله المرعشي النجفی قم 1404 ق دوم .

هاء

هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السّلام: الشّيخ حرّ العاملی، محمّد بن حسنت 1104 ق تحقیق:آستان قدس رضوی.بنیاد پژوهشهای اسلامی نشر: آستانة الرضوية المقدسة ، مجمع البحوث الإسلامية چاپ مشهد 1414 ق اول.

ياء

ينابيع المودّة لذوي القربي : القندوزیّ، سلیمان بن إبراهيم (م 1294) دار الأسوة للطّباعة و النّشر، ط 14161 ه ق.

ص: 437

فهرست مطالب

آغازه...5

سخن ویراستار...9

پرسش...11

مقدّمات

1.خداوند دین خود را کامل فرمود به... ...13

2.على محمّد وآل محمّد و گفتار و کردار ایشان... ...16

3.اختیار دردین... ...17

4.سخن معتبر... ...19

5.حجّت در ایمان و عمل... ...31

6.برهر شیعه ای واجب است... ...32

7.ماوتسلیم... ...34

ص: 438

8 .فصل الخطاب و راه چاره... ...39

9.یاری نمودن آل محمّد... ...39

10.«قول طيّب سخن پاک»... ...40

11.نیکوترین سخنان... ...40

12.پرچم حق از آنِ... ...42

فرازِ فوز...43

ناگزیر از قبول

شناخت تشبیه، استعاره و تمثيل...47

سگ در لغت ..51

سگ در ادبیات...53

چاپلوسی، صفت سگان است...54

طمع ورزی و گزندگی از صفات سگان است...56

سگ در فقه اسلامی...57

حکمت احکام... ...57

بیان قرآن کریم درباره «سگ»...59

کاربرد قرآنی این تشبیه...61

«سگ» در نگاه اهل بیت عصمت عليهم السّلام...63

فرشتگان نمی آیند... ...64

خبری نیست ... ...65

نگه داشتن سگ در خانه... ...66

بزاق دهان ابلیس... ...66

صدای ابلیس... ...67

ص: 439

در شمار جنّیان...68

مسخ شدگان... ...69

مسخ نجس...73

فاسقان بی حرمت...73

از خدا حیا می کنم... ...74

حقّ و حرمتی نداری... ...74

سگ نزد امام حرمت ندارد... ...75

خداوند تو را لعنت کند... ...77

خداوند رویت را زشت گرداند... ...78

سگ ها راه ندارند... ...79

سگان بی حیا و بی وفا بر روی منبر و مقام... ...80

فرات و بی وفایی سگ ها... ...81

سرورم حسین علیه السّلام... ...81

مولایم عباس علیه السّلام... ...82

بُریر بن خُضیر جوان مرد و داغ تشنگی... ...83

اَنیس کاهلی جوان مرد و داغ تشنگی... ...85

یزید بن الحُصين جوان مرد و داغ تشنگی... ...86

حرّ بن یزید جوان مرد و داغ تشنگی... ...87

عمرو بن الحجّاج، سگی پلید از سگان بنی امیه...89

آهی بر سوز عطش...80

همراه و هم سنخ با بنی امیه... ...91

فرات و وفاداری گوسفندان... ...91

امام علیه السّلام، سگ بازی را نمی پسندد...92

یزید، شراب خواری سگ باز...94

ص: 440

توصیف و تشبیه نیکو...

توصیف و تشبیه «عمرو بن عبدود لعنه الله...99

توصیف و تشبیه «حريث لعنه الله »...101

توصیف و تشبیه «ابن ملجم لعنه الله»...101

نسبتی ننگ بار... ...102

توصیف و تشبیه عمروعاص لعنه الله...107

توصیف و تشبیه شمر لعنه الله...108

دوباره... ...109

و دوباره... ...109

و چندین باره... ...111

توصیف و تشبیهی« تأیید شده»...111

توصیف و تشبیه «ابن زیاد لعنه الله»...113

توصیف و تشبیه «قاتلان سیّدالشهداء»...114

توصیف و تشبیه «دشمنان اهل بیت»...114

توصیف و تشبیه «بنی امیّه لعنهم الله»...115

دوباره... ...116

و دوباره... ...117

وصف پیروان «اصحاب رأي»...121

توصیف و تشبیه «واقفیان»...122

وصف مردم... ... 124

وصف زبان... ... 126

وصف شاعران... ...126

وصف دنیاطلبان...127

ص: 441

پرده برداری از چهره حقیقی

به خواری ، دور شو... ... 129

هزار و هزار بار... ...139

چشمان ابوبصیر ...143

یکی... و یکی... ...114

مخالفین شیعه یا ... ...145

معاویه یا ... ...147

سگ و صاعقه ... ...147

بیان قرآن... ...149

قیاس نیکو

سگ و شیعه ؟ یا سگ و ناصبی؟...153

سگ و شیعه یا سگ و یهودی؟... ...154

اهل کتاب و... ...156

کشندگان پیامبران و ... ...157

اهل ناسپاسی و سرکشی و... ...157

اهل آن زمان ... ...158

ناخلف... ...158

دوزخی در هیئت «سک »یا «سگانی» درون دوزخ

در هیئت «سگ»...163

«نواصب»:سگان دوزخیان...164

«خوارج»: سگان دوزخیان...170

ص: 442

«شراب خواران»: سگان دوزخیان...171

«بنی امیّه» : پست ترین سگان دوزخ...172

«قاتلان امام حسین علیه السّلام»: سگان دوزخ...173

خورش سگان جهنم...175

زوزه جهنمیان... ...176

محشور می شوید و محشور می شوند... ...178

نشان شیعه...180

فضل طینت نور

نور الهی... ...190

زیادی سرشت ما... ...191

از ما هستند... ...193

هوایی آل الله... ...194

شیعه؟... یا آل الله؟...198

موجی از امواج نور... ...203

آغاز و انجام...205

طینت مؤمن و طینت اهل بیت علیهم السّلام ...207

طینت بهشت...طینت دوزخ...209

این چنین... ...212

ناس، أشباه النّاس و نسناس...213

چرا انسان ؟...

نیکوترین صورت...219

صورت برگزیده...220

نیکو صورت گری نمود... ...222

ص: 443

22

نگاه در آینه...223

اگر می خواست... ...223

دیدار در لباس پرندگان... ...224

فصل الخطاب...224

وصف الهی...

شیعیان امير المؤمنين علیّ عليه السّلام

1.«مُنَعَّمون »،هستند...231

2و3.«متّقون»، و« مفلحون»، هستند...232

4.«الدّاخلون في السّلم »، هستند... 235

5.«الأعلون»، هستند...237

6.«الأبرار»هستند...237

7.«اصحاب الجنّة »هستند...239

8و9 .«المهتدون»، و«العادلون:، هستند...241

10.«المهتدون بنور الله»هستند...245

11و12 و 13.«المهاجرون» و«المجاهدون»و«الفائزون»،هستند...246

14.«الصّدّيقون »هستند...247

15.«اصحاب قدم صدق»هستند...248

16.«السُّعَداء»هستند...248

17.«المطمئنّون»هستند...250

18.«اصحاب شجره طوبی »هستند...252

ص: 444

19.«برگ های شجره طیّبه »هستند...253

20.«الثّابتون بالقول الثّابت»هستند...262

21.«الإخوان»هستند...263

22.«اصحاب اليمين» هستند...265

23.«لهم جزاء الحسنی» هستند...268

24و25.«المُؤذَنون»و«المرضيّون» هستند...269

26و27.و«الشّفعاء» و«الأصدقاء الأحما»هستند...269

28.«الآمنون »هستند...271

29.«الصّادقون» هستند...272

30.«اولوا الألباب »هستند...274

31.مصداق«الرَّجلُ السَّلَمُ لرجلٍ»هستند...276

32و33و34.«المستغفَرون»و«التّائبون»و«التّابعون سبیل الله »هستند...279

35.«المرزوقون بغير حساب» هستند...281

36.«فريق الجنّة» هستند...282

37و38.«السّابقون » و«المقرّبون»هستند...284

«الصّديقون »و 39.« الشّهداء»هستند...285

40.«حزب الله»هستند...288

41.«المأذونون» هستند...291

42.«خير البريّة»هستند...293

ص: 445

به کدامین توجیه؟...

سگ اصحاب کهف...305

سُرور من...309

سه ویژگی...310

پیامبر اولوالعزم بالاتر است یا ...؟؟؟...310

خوشا به حال چه کسی؟...312

پناه می برم به خدا... ...325

کدامین شیر ؟... ...331

فَرخ... ...336

شتر شما....!!! ...337

حالت سجده... ...337

نام گذاری های اعراب جاهلیت... ...338

گفته می شود... ...341

6 طبقه هستند... ...343

خبری...؟؟؟...344

طاووس، نیکو یا ناپسند؟... ...346

بیان «جُون» در روز عاشورا...350

رسول ترک...351

مواردی... ...352

شایسته ؟... یا ناشایست؟...353

تشبيه الهی...

حضرت حمزه علیه السّلام، اسدالله هستند...357

مولانا علی علیه السّلام، اسدالله است...361

شیر، خاکسار و خادم آستان آل الله...365

ص: 446

شیری که «کلب الله» نام گرفت... ...366

«كلب الله» و عتبة بن ابی لهب...366

بوسه «کلب الله» بر گام های اباالحسن عليهما السّلام...369

شعر و شاعر و «کلب الله»... ...372

«اسدالله»درون پرده... ...373

شیری که «سفینه» را نجات داد... ...374

شیری که به کربلا آمد... ...378

وارونگی...

ردّ پای ملای جامی...384

ردّ پای مارتین لوتر... ...385

برای نخستین بار به نام اسلام...388

تقدّس ساختگی: شیطان «سگ تربیت شده خدا»...388

ریشه در تصوّف و عرفان...389

این داستان ادامه یافت... ...396

ریشه در فلسفه...397

برای نخستین بار در فرهنگ شیعه...399

پایانی سرشار...407

فهرست منابع...417

فهرست مطالب...437

ص: 447

بِسمَ اللَّهِ الَّرحمَنِ الرَّحِم

اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً

ص: 448

از آثار فارسی مؤلّف محترم

علاج، مردی به دار آویخته

پرتوی حق (پاسخ به شبهات وهابیان)

پرسش و پاسخ ها(جلد 1 2 3 ...)

پژوهشی نو پیرامون حدیث شریف کسای یمانی

حریم و حیا(ما نگاه مولا)

زيارات ( با ترجمه فارسی)

شرح زیارت شریفه جامعه کبیره (جلد 1، 2 ،3و ....)

گزیده ای از فقه طه آل یاسین صلوات الله علیهم اجمعین

گزیده ای از فقه طه و آل یاسین صلوات الله علیهم اجمعین مسانک

محبوب محبوب (ریا، حجاب، ریش تراشی، شطرنج موسیقی ازدیدگاه قرآن و عترت )

ص: 449

ص: 450

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109